کتیبه بیستون(داریوش بزرگ)
متاسفانه بيشتر منابع تاريخي ايراني اينگونه اند كه چند قرن بعد از تاريخ واقعه اي كه روايت ميكنند نوشته شدند و اينكه معمولا اصل اين نوشته ها در اختيار ما نيست و نسخه هايي كه خود ساليان سال بعد از نسخه اصلي كپي برداري شده اند به امروزيان رسيده كه اين كپي ها خود معمولا تغييراتي رو پذيرفته. اما كتيبه هاي هخامنشي منابع اصيل و دست نخورده اي هستند و معتبرترينشون كتيبه بيستون از داريوش كبير است كه خيلي هم باعث افتخار ايرانست . ضمن اينكه تكيه داريوش بر راستگويي و عقايد آنروز ايرانيان اعتبار اين كتيبه را بالا برده . متن كل كتيبه رو ميشه توي سايت خود كتيبه بيستون ديد. اما نكات جالبي در كتيبه هست كه ميشه بيشتر مورد توجه قرار داد.
سايت كتيبه بيستون «بند 5- داريوش شاه گويد : تو كه از اين پس شاه خواهي بود خود را قوياً از دروغ بپاي . اگر چنان فکر كني [ كه ] كشور من در امان باشد مردي كه دروغ زن باشد او را سخت كيفر بده .
بند 14- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس شاه خواهي بود . مردي که دروغگو باشد يا آن که تبهکار باشد دوست آنها مباش . به سختي آنها را کيفر ده .»
پاسداشت راستي و راستگويي و اجتناب از دروغگويي يكي از مهمترين اصول ايران باستان بوده حتي دروغ مصلحتي هم در آن جايي نداشته. ايرانيان پيشگامان راستگويي و اخلاق در جهان بودند ولي متاسفانه بايد اقرار كرد امروز خيلي از اين اصل دور افتاديم و چه بسا بسيار ميبينيم كه اشخاص حتي با وجوديكه ميدانند در نظر همه مردم سخنشان دروغ است دست به دامان دروغ ميشوند و عيبي در اين كار نميبينند. «بند 6- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم . به خواست اهورا مزدا در همان يک سال کردم . تو که از اين پس اين نبشته را خواهي خواند آنچه به وسيله من کرده شده ترا باور شود . مبادا آن را دروغ بپنداري .
ند 7- داريوش شاه گويد : اهورا مزدا را گواه مي گيرم که آنچه من در همان يک سال کردم اين راست [ است ] نه دروغ .
ند 9- داريوش شاه گويد : شاهان پيشين را مادامي که بودند چنان کرده هايي نيست که به وسيله من به خواست اهورا مزدا در همان يک سال کرده شد .»
داريوش چندين بار زمان يكسال را در كتيبه بكار برده . معلوم است كه برقراري نظم كشور آن هم در آن روزگار امري ناشدني بوده مخصوصا با وسعت كشور پارس آنروز و سپاهياني كه همه هم سواره نبوده اند. اين نكته در كارنامه داريوش هخامنشي مغفول مانده هر چند خود بسيار بر آن تكيه كرده بود. بايد اعتراف كرد سرو سامان دادن به يك كشور پهناور و شورش زده حتي امروز هم كار يكسال نيست و اگر داريوش نميتوانست در طول يكسال به اين مهم دست يابد چه بسا در ايجاد ساير اقدامات امنيتي و رفاهي در كشور ناكام ميماند اين اقدام كار هر كسي نبود. فرضياتي چون بكار بردن خشونت كه اخيرا از جانب افرادي ضد ملي چون ناصر پورپيرار نويسنده كتب دوازده قرن سكوت و پلي بر گذشته مطرح شده اند نميتوانند درست باشند زيرا اين شورشها مردمي نبوده بلكه حاصل شورش سرداران و حكمرانان پيشين و ادعاي شاهي آنان بوده است و در اكثر موارد آنچنان كه ميدانيم حاكمان شورشي بر مردم سخت گرفته اند و سرنگونيشان خواست مردم بوده است.در بند 14 داريوش از بازگرداندن اموال مردم نيز سخن گفته است . «بند 13- داريوش شاه گويد : از آن جهت اهورا مزدا مرا ياري کرد و ايزدان(مخلوقات برتر خدا) ديگري که هستند که پليد نبودم . دروغگو نبودم . تبهکار نبودم . نه من نه دودمانم . به راستي رفتار کردم . نه به ضعيف نه به توانا زور نورزيدم . مردي که دودمان من همراهي کرد او را نيک نواختم . آن که زيان رسانيد اورا سخت کيفر دادم .»
لحن كلام به هيچوجه دستوري و متكبرانه نيست براي من بسيار جالب است كه شاهي فاتح و پيروز با قدرت مطلقه و كامله در آن عصر چنين لحني را بكار ميبرد . بايد گريزي زد به عصر قاجار و با شاهاني كه فرنگ رفته بودند مقايسه اي كرد لحن ارباب و نوكري مظفرالدين شاه بي كفايت و بي قدرت كجا و لحن شاه هخامنشي كجا. «بند 15- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس اين نپشته را که من نوشتم يا اين پيکرها را ببيني مبادا [ آنها را ] تباه سازي . تا هنگامي که توانا هستي آنها را نگاه دار.
بند 16- داريوش شاه گويد : اگر اين نپشته يا اين پيکرها را ببيني [ و ] تباهشان نسازي و تا هنگامي که ترا توانايي است نگاهشان داري ، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسيار و زندگيت دراز باد و آنچه کني آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد . »
آه. اين ديگه جاي شرمندگي داره . در زمستان آب روي كتيبه جمع ميشه و يخ ميبنده و به تركيدن سنگها كمك ميكنه بعد از 2500 سال نتوانستيم يك سايه بان و ناودان آب چند متر بالاتر از كتيبه نصب كنيم و يا به نوعي آب باران را قبل از رسيدن به كتيبه به نوعي منحرف كنيم.جاي شرمندگي بسيار دارد. «بند 5 – داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهي را به من داد .
بند 9 – داريوش شاه گويد : اهورا مزدا مرا اين پادشاهي داد . اهورا مزدا مرا ياري کرد تا اين شاهي بدست آورم . به ياري اهورا مزدا اين شاهي را دارم . »
نزديكترين عقيده به توحيد. « بند 20- داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا اين نپشته را من [ به طريق ] ديگر [ نيز ] کردم . بعلاوه به [ زبان ] آريايي بود هم روي لوح هم روي چرم تصنيف شد . اين نپشته به مهر تأييد شد . پيش من هم نوشته هم خوانده شد . پس از آن من اين نپشته را همه جا در ميان کشورها فرستادم مردم پذيرا شدند . »
آخرين بند كتيبه است نشان از سازماندهي مهر تاييد گرفتن و اهميت گزارش به مردم است . «بند 10 – داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من کرده شد پس از اينکه شاه شدم . کمبوجيه نام پسر کوروش از نسل ما او اينجا شاه بود . همان کمبوجيه را برادري بود بردي نام هم مادر [ و ] هم پدر با کمبوجيه . پس از آن کمبوجيه آن بردي را بکشت ، به مردم معلوم نشد که بردي کشته شده . پس از آن کمبوجيه رهسپار مصر شد ، مردم نا فرمان شدند . پس از آن دروغ در کشور بسيار شد هم در پارس ، هم در ماد ، هم در ساير کشورها .
بند 11 – داريوش شاه گويد : پس از آن مردي مغ بود گئومات نام . او از پ ئيشي يا وودا ( پي شياووادا ) برخاست . کوهي [ است ] ارکديش ( ارکادري ) نام . چون از آنجا برخاست از ماه وي يخن 1 چهارده روز گذشته بود . او به مردم چنان دروغ گفت [ که ] : من بردي پسر کوروش برادر کمبوجيه هستم . پس از آن مردم همه از کمبوجيه برگشته به سوي او شدند هم پارس ، هم ماد ، هم ساير کشورها . شاهي را براي خود گرفت . از ماه گرم پد 2 9 روز گذشته بود آنگاه شاهي را براي خود گرفت . پس از آن کمبوجيه به دست خود مرد . »
نميدانم شايد بايد باور كنيم روزگار تلخ ما هم حاصل دروغگويي هاي بسيار است. «بند 12- داريوش شاه گويد : نبود مردي ، نه پارسي ، نه مادي ، نه هيچ کس از تخمه ما که شاهي را گئومات مغ باز ستاند . مردم شديداً از او ميترسيدند که مبادا مردم بسياري را که پيش از آن بردي را شناخته بودند بکشت . بدان جهت مردم را مي کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردي پسر کوروش نيستم . هيچ کس ياراي گفتن چيزي درباره گئومات مغ نداشت تا من رسيدم . پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود . از ماه باگاديش 3 10 روز گذشته بود . آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهايي را که برترين مردان دستيار [ او ] بودند کشتم . دژي سيک ي ووتيش 4 ، نام سرزميني ني ساي نام در ماد آنجا او را کشتم . شاهي را از او ستاندم . به خواست اهورا مزدا من شاه شدم . اهورا مزدا شاهي را به من داد .
بند 14 – داريوش شاه گويد : شاهي را که از تخمه ما برداشته شده بود آن را من برپا کردم . من آن را در جايش استوار نمودم . چنانکه پيش از اين [ بود ] همان طور من کردم . من پرستشگاه هايي را که گئومات مغ ويران کرده بود مرمت نمودم . به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هايي را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم . من مردم را در جايش استوار نمودم ، هم پارس ، هم ماد و ساير کشورها را . چنان که پيش از اين [ بود ] آنچه را گرفته شده [ بود ] برگرداندم . به خواست اهورا مزدا من اين را کردم . من کوشيدم تا خاندان ما را در جايش استوار نمايم چنان که پيش از اين [ بود ] آن طور من کوشيدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگيرد »
اين دو بند جا دارد كه چند بار خوانده شود.
در آخر لازم به توضيح است كه اين گفتار تاييدي بر حكومتهاي شاهنشاهي نيست . به عقيده اينجانب حكومت شاهنشاهي در عصر حاضر دارويي تاريخ مصرف گذشته است، اما هرگز نبايد از ياد بزرگان ايران و افتخاراتي را كه برايمان آفريدند غافل شد . هرچند بر اين باورم كه كوروش كبير و داريوش كبير از بزرگان ايران نيستند بلكه بالاتر از آن كوروش و داريوش خود ايرانند.
داريوش شاه گويد : اکنون آنچه به وسيله من کرده شد آن را باور آيد . همچنين به مردم بگو ، پنهان مدار . اگر اين گفته را پنهان نداري به مردم بگويي اهورا مزدا دوست تو باد و دودمان تو بسيار و زندگيت دراز باد