-
اشكانيان
قسمت نخست
به سوي انتقام از اسكندر و يونانيان
12-1- هنگام افول دولت سلوكيان در سوريه (ح64)، دولت ارشكان (اشكانيان) در پارت (پارتيا، پهله) يك دوران تقريباً دويست ساله (ازح256) را پشت سر گذاشته بود و لااقل در يك قرن اخير آن ديگر به هيچ وجه از جهت دولت سلوكي دغدغهي خاطري نداشت - چون سلوكيها از ايران به سوريه عقب نشسته بودند. حتي اين دولت در اين مدت تدريجاً به يك امپراطوري بالنسبه پهناور تبديل شده بود كه در آن ايام تقريباً جز دولت روم هيچ قدرت ديگري با آن طرف نسبت به نظر نميرسيد. روم هم به نظر اعجاب، احتياط، و تا حدي وحشت به آن مينگريست.
دولت پارت در دنبال شورش سركردگان عشاير اپرني (پرني) در مقابل رفتار اهانتآميز ساتراپ مقدوني ولايت استوا (استوئنه) در حدود قوچان كنوني به وجود آمد و از سركشي قوم نسبت به فرمانروايي بيگانهي مقدوني آغاز شد. در پي اين شورش نه فقط ولايت استوا به دست طوايف داهه (دهه) افتاد بكله سرزمين پارت در جنوب درهي اترك هم از نظارت سلوكيها خارج شد و با غلبهي عشاير داهه و اپرني در آن نواحي خاندان ارشك سلطنت خود را در همين سرزمين بنياد كرده بود. عشيرهي اپرني كه نام آن تا مدتها بعد در اسم قديم شهر نيشابور (ابرشهر) باقي ماند، تيرهاي از سه قبيلهي جنگجويي بود كه اتحاديهي عشاير داهه را به وجود آورده بود و مثل آنها در نواحي شمال خراسان و حوالي خوارزم و گرگان به بيابانگردي و شبانكارگي سر ميكرد. اين زندگي نيمه بدوي، براي حفظ اغنام و توسعهي مراتع خود به تير و كمان و اسب و سليح احتياج داشت، و اينكه بعدها خدنگ پارتي و كمان پارتي در كلام شاعران روم - امثال ويرژيل و هوراس - نام آنها را به خاطر ميآورد از اينجا بود. طوايف داهه (دهه) كه تيرهي اپرني با آنها در يك اتحاديه به هم پيوسته بود و سرزمين دهستان در حوالي گرگان تا مدتها بعد نام آنها را حفظ كرده بود، قبل از ورود به نواحي درهي اترك، در نواحي خوارزم و سرزمينهاي شمالي آن سر ميكرد و يك چند هم در حدود مرگيان (مرو) و هرات تاخت و تاز كرده بود. اين طوايف كه به اقتضاي مجاورت با بعضي طوايف سكايي با تيرههايي چند از آن اقوام پيوند خويشي پيدا كرده بودند، مثل اكثر آن طوايف در بيابانگردي و راهزني سر ميكردند. چون اين طرز زندگي آنها را در طي قرنها به سواري و تيراندازي و جنگ و گريز دائم در صحراها عادت داه بود، اكثر آنها سواركاران قابل و تيراندازان ماهر بودند و گهگاه در جنگهاي محلي كه بين ساتراپها و سركردگان ديگر در اين نواحي در ميگرفت به عنوان چريك سوار يا پياده خدمت ميكردند. نژاد آنها آريايي، زبان آنها ايراني و آيين آنها مزدايي رايج در ايران شرقي بود. اينكه شهرنشينان اين نواحي در قيام قوم بر ضد سلوكيها به آنها ياري يا از آنها پشتيباني كردند، غير از پيوند خويشاوندي ديرينه كه در طول سالها بين اهل شهر با اين تيرهها اجتنابناپذير بود، به سبب حسن سلوك آنها با مردم نواحي و ناخرسندي اين مردم از شيوهي حكمراني سلوكيها بود.
ارشك كه سركردهي تيرهي اپرني بود، در دنبال سوءنظري جنسي كه از جانب ساتراپ سلوكي ولايت استوا (استوئنه، قوچان) در حق برادر وي - تيرداد - اعمال شد و وي آن را اهانتي به شرف خاندان خويش يافت، با كمك عدهاي از سركردگان داهه در آن نواحي بر حكومت سلوكي قيام كرد و سر به شورش برداشت. شورش وي كه در ولايت استوا تقريباً مقارن با قيام تئودوس (ديوتوس) ساتراپ باختر، بر ضد فرمانروايي مقدوني روي داد، موفق شد بين دولت سلوكي در غرب ودولت باختري در شرق كه هر دو ميراثخوار اسكندر بودند يك دولت ايراني به وجود آورد كه بعدها، راست يا دروغ، خود را به خاندان هخامنشي هم منسوب سازد و بدين گونه اعتلاي آن دولت متضمن تلافي و انتقام ايرانيها از حملهي يونان و اسكندر تلقي شود.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن