بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 2 از 2 اولیناولین 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 از مجموع 14

موضوع: ایـــــــــران پیش از آریــایی ها

  1. #11
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض


    گر چه‌ پيش‌ از اين‌ سارگن‌ آگاده‌يي‌ اقوام‌ كوهستاني‌ را مغلوب‌ ساخته‌ بود، ولي‌ سخت‌ترين‌ ضربه‌ را نارام‌ سين‌ وارد آورد. پس‌ از اغتشاشي‌ كه‌ بدان‌ اشاره‌ رفت‌، (اغتشاش‌ ايلام‌ تازاب‌ در زمان‌ نارام‌ سين‌) حاكم‌ سامي‌نژاد، طي‌ نبرد گسترده‌اي‌ اتحاد لولوبيها و گوتيها را در هم‌ شكست‌. وي‌ اين‌ واقعه‌ را بر ستوني‌ كه‌ در صخره‌هاي‌ ناحيه‌ي‌ شهر زور حجاري‌ شده‌، ثبت‌ كرده‌ است‌. در اين‌ زمان‌ مانند گذشته‌ ارتباط‌ و تماس‌ اقوام‌ كوهستاني‌ و ساكنان‌ دشت‌ تنها به‌ وسيله‌ي‌ جنگ‌ صورت‌ نمي‌گرفت‌ - مردم‌ كوهستاني‌ در نتيجه‌ي‌ وضع‌ جغرافيايي‌ منطقه‌ي‌ خود، راهي‌ را كه‌ به‌ سوي‌ مغرب‌ ايران‌ مي‌رفت‌ در دست‌ داشته‌ و بنابراين‌ اين‌ حركت‌ كاروانها و بازرگاني‌ را تحت‌ نظارت‌ خود در آورده‌ بودند. هر چند آنان‌ با بابل‌ دشمن‌ بودند، با اين‌ همه‌ بدان‌ كشور كالا مي‌فرستادند. آنان‌ در خلال‌ همين‌ داد و ستدهاي‌ صلح‌آميز، ناگزير تحت‌ تأثير و نفوذ همسايگان‌ متمدن‌تر قرار مي‌گرفتند. دو نقش‌ برجسته‌ اين‌ موضوع‌ را تأييد مي‌كند. اين‌ نقشها به‌ دستور و تن‌ از پادشاهان‌ آنان‌ بر صخره‌هاي‌ ناحيه‌ي‌ سر پل‌ زهاب‌ حك‌ شده‌ و احتمال‌ مي‌رود كه‌ حداقل‌ يكي‌ از آنها از كتيبه‌ي‌ نارام‌ سين‌ الهام‌ پذيرفته‌ باشد، در اين‌ تصوير رئيس‌ محلي‌ ديده‌ مي‌شود كه‌ كماني‌ در دست‌ دارد و دشمنان‌ مغلوب‌ را كه‌ از وي‌ تقاضاي‌ عفو دارند، لگد كوب‌ مي‌كند. در كتيبه‌اي‌ كه‌ آسيب‌ بيشتري‌ ديده‌، نام‌ اين‌ رئيس‌ محلي‌ «تارلوني‌» قيد شده‌ است‌. نقش‌ برجسته‌ي‌ ديگري‌ كه‌ از اهميت‌ بيشتري‌ برخوردار است‌، در بالاي‌ صخره‌ي‌ مدخل‌ دهكده‌ي‌ جديد (سرپل‌) حجاري‌ شده‌ است‌. در اين‌ دو نقش‌ « انوباني‌ني‌ » پادشاه‌ لولوبي‌ با ريشي‌ دراز و چهارگوش‌، كلاهي‌ دايره‌اي‌، جامه‌اي‌ كوتاه‌ و مسلح‌ به‌ كمان‌ و نوعي‌ تيرابتدايي‌ نشان‌ داده‌ مي‌شود كه‌ بر دشمني‌ كه‌ به‌ زمين‌ افتاده‌، پاي‌ نهاده‌ است‌. روبه‌روي‌ او ربّه‌النوع‌ ني‌ني‌ با كلاهي‌ بلند، جامه‌اي‌ پشمين‌ و پرزدار كه‌ بلندي‌ آن‌ تا ساق‌ پا مي‌رسد ايستاده‌ يك‌ دست‌ خود را به‌ سوي‌ شاه‌ دراز كرده‌ و در دست‌ ديگر دنباله‌ي‌ رشته‌ طنابهايي‌ را گرفته‌ است‌ كه‌ در نقش‌ زيرين‌ دو اسير و در نقش‌ زبرين‌ شش‌ تن‌ بدانها بسته‌ شده‌اند. اسيران‌ همه‌ برهنه‌اند و دستهايشان‌ از پشت‌ به‌ هم‌ بسته‌ است‌. كتيبه‌اي‌ به‌ زبان‌ اكدي‌، از ارباب‌ انواع‌ متعدد - كه‌ بيشتر آنها اكدي‌ هستند - در برابر دشمنان‌ ياري‌ مي‌جويد. نظر به‌ اينكه‌ در ايران‌ به‌ ندرت‌ بنايي‌ مربوط‌ به‌ اين‌ عصر يافت‌ مي‌شود و متن‌ مورد اطميناني‌ نيز درباره‌ي‌ آن‌ دوران‌ وجود ندارد، اين‌ دو نقش‌ از جهت‌ آگاهي‌ به‌ سطح‌ فرهنگ‌ محلي‌ از اهميت‌ بسياري‌ برخوردار است‌.

    همه‌ي‌ قرائن‌ بر اين‌ نكته‌ دلالت‌ دارد كه‌ ساكنان‌ اين‌ ناحيه‌ براي‌ ثبت‌ و نمايش‌ زبان‌ خود خط‌ ويژه‌اي‌ نداشته‌اند. به‌ نظر مي‌رسد كه‌ آنان‌ كما بيش‌ تحت‌ نفوذ بابليان‌ بودند و در نتيجه‌ي‌ تماس‌ با همسايگان‌ غربي‌ خود، خط‌ و زبان‌ اكدي‌ را آموخته‌ و مورد استفاده‌ قرار مي‌دادند. همچنين‌ مي‌توانيم‌ بگوييم‌ كه‌ در همان‌ حال‌ هنرمندان‌ اندك‌ آنان‌ در آثار مهم‌تر خويش‌ به‌ شدت‌ تحت‌ تأثير هنر بين‌النهرين‌ قرار گرفته‌ بودند. در اينجا هم‌ مانند عيلام‌، تمدّن‌ دشت‌ با صلح‌ يا به‌ نيروي‌ سپاهيان‌ نفوذ كرد. با وجود اين‌، وظيفه‌اي‌ كه‌ دو نقش‌ برجسته‌ي‌ مزبور از جنبه‌ي‌ ايرانيگري‌ ايفا مي‌كند بزرگ‌ و پايدار است‌. بعدها فكر ايجاد نظاير اين‌ نقوش‌ رواج‌ يافت‌ و در طي‌ تاريخ‌ متمادي‌ ايران‌، نسلهاي‌ پادشاهان‌ از اين‌ نقوش‌ حجاري‌ شده‌ي‌ ابتدايي‌ كه‌ عمليات‌ نظامي‌ را از بالاي‌ كوه‌ در معرض‌ ديد كاروانها قرار مي‌دهد الهام‌ گرفته‌ نظاير آنها را در همه‌ي گوشه‌هاي فلات‌ ايران‌ به‌ وجود آوردند.


    در حدود نيمه‌هاي‌ هزاره‌ي‌ مورد بحث‌، بابل‌ در اثر هجوم‌ گوتيها كه‌ از كوههاي‌ خود در مشرق‌ زاب‌ صغير در دره‌ي‌ دياله‌ي‌ عليا فرود آمده‌ بودند، پايمال‌ گرديد. آنان‌ به‌ مدت‌ چند سده‌ براي‌ ساكنان‌ دشت‌ تهديدي‌ مداوم‌ بودند. تحقيقاتي‌ كه‌ در بالك‌ (Balik) - كه‌ شاخه‌اي‌ از فراتست‌ - صورت‌ گرفته‌ است‌، وجود حصار مستحكمي‌ را اثبات‌ مي‌كند كه‌ به‌ وسيله‌ي‌ سارگن‌ آگاده‌يي‌ بنا شد و جانشينان‌ وي‌ ساختمان‌ آن‌ را ادامه‌ دادند، و منظور از بناي‌ آن‌ جلوگيري‌ از هجومهاي‌ كوه‌نشينان‌ مورد اشاره‌ بوده‌ است‌. عاقبت‌ هم‌ تاخت‌ و تازها و دست‌اندازيهاي‌ اين‌ كوه‌نشينان‌ جاي‌ خود را به‌ هجومي‌ داد كه‌ در نتيجه‌ي‌ آن‌ دودمان‌ آگاده‌ منقرض‌ گرديد و به‌ نظر مي‌رسد كه‌ عيلام‌ نيز از دست‌ آنان‌ رهايي‌ نيافته‌ باشد. آنان‌ به‌ مدت‌ يك‌ قرن‌ به‌ صورت‌ فرمانروايان‌ وحشي‌ باقي‌ مانده‌ شهرها و مزارع‌ را ويران‌ كردند، شيرازه‌ي‌ پادشاهيها را از هم‌ گسيختند و فقط‌ امارات‌ كوچك‌ را باقي‌ گذاشتند. تنها فهرست‌ اسامي‌ پادشاهان‌ ايشان‌ مي‌تواند اين‌ دوران‌ پر اضطراب‌ را معرفي‌ كند. در اواخر دوره‌ي‌ تسلط‌ ايشان‌، فرهنگ‌ بابلي‌ برتري‌ خود را به‌ دست‌ آورد و از آن‌ پس‌ ديگر اقدامات‌ ويرانگرانه‌ي‌ ايشان‌ ادامه‌ نيافت‌. به‌ تدريج‌ براي‌ اخراج‌ آنان‌ نهضتي‌ به‌ رهبري‌ سلسله‌ي‌ جديد « اور » به‌ وجود آمد؛ پادشاهان‌ جنگجوي‌ بابل‌ به‌ حمله‌ پرداخته‌ قدرت‌ آنان‌ را در هم‌ شكستند. شوش‌ و سراسر دشت‌ آن‌ يك‌ بار ديگر ايالتي‌ از ايالات‌ بابل‌ به‌ شمار آمد. اما اين‌ سلسله‌ نيز چندان‌ دوام‌ نيافت‌. هنوز يك‌ سده‌ از پيدايش‌ آن‌ نگذشته‌ بود كه‌ آخرين‌ پادشاه‌ دودمان‌ مزبور مغلوب‌ و اسير و به‌ كوهها برده‌ شد. در اين‌ زمان‌ فاتح‌ جديدي‌ از كشور سيامش‌ (Simash) واقع‌ در كوههاي‌ غرب‌ اصفهان‌ فرا رسيد، ساكنان‌ سرزمينهاي‌ واقع‌ در پشت‌ زاگرس‌ با حكومتهاي‌ بابلي‌ وارد نبرد شدند. سيماش‌ بر شوش‌ و عيلام‌ نيز فرمانروايي‌ مي‌كرد. اين‌ عمل‌ موجب‌ بروز واكنشي‌ در دشت‌ شد: دودمان‌ ايسين‌ (Isin) برخاست‌، سلسله‌ي‌ سيماش‌ را بيرون‌ راند و عيلام‌ را به‌ تصرف‌ درآورد، ولي‌ كشور اخير بار ديگر به‌ دست‌ خارجيان‌ افتاد.

    "دسته‌ي‌ دوم‌ يا شعبه‌ي‌ خاوري‌ - كه‌ به‌ هند و ايراني‌ معرف‌ است‌ - در جانب‌ شرقي‌ درياي‌ خزر به‌ حركت‌ در آمد. دسته‌اي‌ از آنان‌ كه‌ ظاهراً از افراد جنگجو تشكيل‌ مي‌شد از قفقاز گذر كرده‌ تا انحناي‌ عظيم‌ شط‌ فرات‌ پيش‌ راند. آنان‌ با هوريان‌ بومي‌ كه‌ اصلاً آسيايي‌ بودند در هم‌ آميخته‌ پادشاهي‌ ميتاني‌ را بنياد نهادند و سلطنت‌ خود را نه‌ تنها در بين‌النهرين‌ شمالي‌ توسعه‌ دادند، بلكه‌ آشور را نيز مسخره‌ كرده‌، با الحاق‌ دره‌هاي‌ زاگرس‌ شمالي‌ - كه‌ مسكن‌ قوم‌ گوتي‌ بود - به‌ قلمرو خود، قدرت‌ خويش‌ را تثبيت‌ كردند. بهترين‌ دوران‌ اين‌ پادشاهي‌ حدود سال‌ 1450 پيش‌ از ميلاد است‌ كه‌ با مصر متحد گرديد و نيرومندترين‌ فراعنه‌ي‌ مصر با دختران‌ پادشاهان‌ ميتاني‌ ازدواج‌ كردند."

    سلطنتهاي‌ بزرگ‌ بين‌النهرين‌ كه‌ مبتني‌ بر اقتصاد مدني‌ بودند، در توسعه‌ي‌ حيات‌ سياسي‌، اجتماعي‌ و اقتصادي‌ خود پيشرفت‌ بزرگي‌ به‌ دست‌ آوردند. نياز آنان‌ به‌ مواد اوليه‌ براي‌ ساختمانها، امور عام‌ المنفعه‌، اسلحه‌ و اشياء هنري‌ افزون‌ گشت‌. با گسترش‌ نيروي‌ سلطنت‌، انبوه‌ عظيمي‌ از كالاهاي‌ مصنوع‌ در مراكز گوناگون‌ بين‌النهرين‌ ساخته‌ شد. سياست‌ اقتصادي‌ پادشاهان‌، آنان‌ را وادار كرد تا بيش‌ از پيش‌ درصدد پيداكردن‌ بازار برآيند. بدين‌ ترتيب‌ مي‌بينيم‌ كه‌ در عصر سارگن‌ آگاده‌يي‌ مستعمراتي‌ از بازرگانان‌ در آسياي‌ صغير - مراكز تحقيقي‌ بازرگاني‌ كه‌ در آنجا تجار سامي‌نژاد به‌ دادوستد پرداخته‌ و كالاي‌ لازم‌ را براي‌ كشور خود تهيه‌ مي‌كردند - وجود داشته‌ است‌. دولتهاي‌ جديد نير توجه‌ خود را به‌ سوي‌ ايران‌ معطوف‌ داشتند. ايران‌ در اثر نزديكي‌ و دارا بودن‌ كانهاي‌ غني‌، توجه‌ كساني‌ را جلب‌ مي‌كرد كه‌ به‌ اندازه‌ي‌ كافي‌ نيرومند بوده‌ و هراس‌ انضمام‌ نواحي‌ غربي‌ آن‌ را به‌ قلمرو خويش‌ در سر مي‌پروراندند. ايران‌ در عين‌ حال‌ كه‌ محل‌ عبور سرب‌ ارمنستان‌ و لاجورد بدخشان‌ محسوب‌ مي‌شد، خود داراي‌ ذخاير معدني‌ از جمله‌ طلا - كه‌ در ماد استخراج‌ مي‌شد - و مس‌ و قلع‌ بود. انواع‌ گوناگون‌ سنگ‌ و چوب‌ كه‌ براي‌ ساختمان‌ كاخها و معابد مناسب‌ بود، به‌ بابل‌ حمل‌ مي‌شد. پادشاهان‌ بابل‌ از سفرهاي‌ جنگي‌ خود بر عليه‌ ايران‌ دو هدف‌ را در نظر داشتند: نخست‌ هدف‌ سياسي‌ كه‌ مستلزم‌ عمليات‌ نظامي‌ براي‌ مقابله‌ با تشكيل‌ هرگونه‌ دولت‌ و الحاق‌ نواحي‌ مجاور مرزشان‌ بود. اين‌ نواحي‌ از ايالاتي‌ تشكيل‌ مي‌شد كه‌ به‌ وسيله‌اي‌ حكام‌ اداره‌ مي‌گرديد. فرمانروايان‌ مزبور مزاياي‌ تمدّن‌ خود را در ميان‌ ملل‌ مغلوب‌ منتشر مي‌ساختند. دومين‌ هدف‌ آنان‌ جنبه‌ي‌ اقتصادي‌ داشت‌ كه‌ با تحقق‌ نخستين‌ هدف‌، آن‌ را نيز به‌ دست‌ آوردند. اين‌ هدف‌ عبارت‌ بود از انتقال‌ ثروتهاي‌ ايران‌ به‌ مراكز بابل‌. اما ايران‌ علي‌رغم‌ تزلزل‌ سياسي‌، از اين‌ نبرد پيروز بيرون‌ آمد. در طي‌ هزاره‌ي‌ مورد بحث‌، كوهستانيان‌ دو سلسله‌ي‌ بزرگ‌ بابل‌ را منقرض‌ كردند: دودماني‌ كه‌ سارگن‌ آگاده‌يي‌ بنياد نهاده‌ بود به‌ وسيله‌ي‌ گوتيها منقرض‌ شد، و سلسله‌اي‌ كه‌ سومين‌ دودمان‌ اور خوانده‌ مي‌شد، آخرين‌ ضربت‌ را از پادشاهان‌ سيماش‌ دريافت‌ داشت‌. از اوضاع‌ اقتصادي‌ فلات‌ ايران‌ در اين‌ هزاره‌ چيزي‌ معلوم‌ نيست‌ و حتّي‌ درباره‌ي‌ شمال‌شرقي‌ آن‌ نيز آگاهي‌ به‌ دست‌ نيامده‌ است‌. وجود يك‌ وقفه‌ و شكاف‌ دو هزار ساله‌ در سيالك‌ يا سيلك‌ ما را از هر منبع‌ آگاهي‌ محرم‌ مي‌دارد. اما درگيان‌ زندگي‌ جامعه‌ بدون‌ تغييرات‌ ژرف‌ ادامه‌ داشت‌. فن‌ كوزه‌گري‌ به‌ شكل‌ ظرف‌ سفالين‌ نقشداري‌ كه‌ به‌ ظرفهاي‌ ساخته‌ شده‌ در شوش‌ بسيار نزديك‌ و به‌ سبك‌ دوم‌ معروف‌ است‌، ادامه‌ يافت‌. ظرفهايي‌ به‌ شكل‌ خمره‌هاي‌ كوچك‌ به‌ دست‌ آمده‌ كه‌ بخش‌ زيرين‌ آنها برجستگي‌ دارد و تنها قسمت‌ زبرينشان‌ با رنگ‌ سياه‌ تزيين‌ شده‌ است‌، مشخص‌ترين‌ موضوع‌ نقاشي‌ كامل‌، پرندگانند. آنان‌ در ميانه‌ي‌ سر دو پرنده‌ كه‌ روبه‌روي‌ هم‌ قرار گرفته‌ بودند كاكلي‌ شبيه‌ به‌ شانه‌ نقش‌ مي‌كردند كه‌ مايه‌ي‌ اصلي‌ سبك‌ معروف‌ هند بين‌النهرين‌ يعني‌ عقاب‌ در حال‌ گرفتن‌ طعمه‌ي‌ خويش‌ است‌.

    از گورهايي‌ كه‌ در اين‌ ناحيه‌ كشف‌ شده‌، گوهرهاي‌ مفرغين‌ و سيمين‌ بسيار به‌ دست‌ آمده‌ است‌ كه‌ از جمله‌ي‌ آنها مي‌توان‌ طوقها و گردنبندهاي‌ مرواريد با گوهرهاي‌ آويزان‌ را نام‌ برد. انبوه‌ زيادي‌ از سنجاقهاي‌ مفرغي‌ براي‌ ثابت‌ نگاه‌ داشتن‌ دامن‌ جامه‌ يافت‌ شده‌ كه‌ بعضي‌ بدون‌ سر و برخي‌ داراي‌ قسمت‌ زيرين‌ پهن‌ و پيچيده‌ است‌. يك‌ نمونه‌ اين‌ سنجاقها را در ميان‌ جواهر قبور سلطنتي‌ اور يافته‌اند.

    در تپه‌ي‌ حصار، ظروف‌ يك‌ رنگ‌ خاكستري‌ جايگزين‌ ظرفهاي‌ نقشدار شد. در بخش‌ باختري‌ فلات‌ ايران‌ شواهد فعاليت‌ روز افزون‌ در فلزسازي‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد، به‌ خصوص‌ در مورد ساختن‌ اشياء كوچكي‌ كه‌ معمولاً جنس‌ آنها از مفرغ‌ است‌. در آن‌ زمان‌ فلز مزبور كمياب‌ بود و احتمالاً بيش‌ از سيم‌ و زر ارزش‌ داشت‌. در اين‌ زمان‌ ايران‌ وارد عصر مفرغ‌ مي‌شود.


    مشخصات‌ عصر مس‌ و مفرغ‌ در ايران‌ باستان


    2-20- به‌ عقيده‌ي‌ گوردون‌ چايلد، در طول‌ چند هزار سال‌ فاصله‌ي‌ ميان‌ عصر نئوليتيك‌ و عصر مفرغ‌، ملتهاي‌ خاورميانه‌ - به‌ ويژه‌ ايران‌ - به‌ اكتشافات‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ چون‌ استخراج‌ و استفاده‌ از مس‌ و مفرغ‌، بهره‌برداري‌ از نيروي‌ حيواني‌ و وسايل‌ نقليه‌ي‌ چرخدار، ساختن‌ چرخ‌ كوزه‌گري‌، آجر و مهر نايل‌ شده‌ بودند. قبل‌ از هزاره‌ي‌ سوم‌ پيش‌ از ميلاد، اين‌ اختراعات‌ تا حدود درياي‌ اژه‌، تركستان‌ و هند گسترش‌ و تا يك‌ هزار سال‌ بعد به‌ چين‌ و بريتانياي‌ كبير نيز رسيد.

    صنعت‌ استخراج‌ و استفاده‌ از فلز داراي‌ چهار مرحله‌ و جنبه‌ي‌ اكتشافي‌ مهم‌ بود: نرمي‌ و قابليت‌ انعطاف‌ مس‌، امكان‌ ذوب‌ آسان‌ آن‌ يا جداكردنش‌ از مواد معدني‌ و بالاخره‌ اختلاط‌ فلز (آلياژ).




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  2. #12
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ايران‌ در هزاره‌ي‌ دوم‌ پيش‌ از ميلاد


    رويدادي‌ كه‌ در طي‌ اين‌ هزاره‌ در تاريخ‌ آسياي‌ غربي‌ برجسته‌ مي‌نمايد، پيدايش‌ عناصري‌ از ريشه‌ي‌ هند و اروپايي‌ در ميان‌ اقوامي‌ در اين‌ بخش‌ از جهان‌ كهن‌ است‌ كه‌ نمي‌توانيم‌ آنها را بومي‌ بناميم‌. ايران‌ نيز از دستبرد مهاجرت‌ بيرون‌ نماند. ولي‌ نقشي‌ كه‌ اين‌ تازه‌ واردان‌ در فلات‌ مزبور بازي‌ كردند، نسبتاً محدود بود. به‌ نظر مي‌رسد كه‌ هند و اروپاييان‌ در اثر فشاري‌ كه‌ از عقب‌ به‌ وسيله‌ي‌ اقوام‌ ديگر بر آنان‌ وارد مي‌آمد، زادگاه‌ خود را - كه‌ به‌ اغلب‌ احتمال‌ در دشتهاي‌ اوراسي‌ در روسيه‌ي‌ جنوبي‌ بود - ترك‌ كرده‌ باشند. ظاهراً آنان‌ در ضمن‌ مهاجرت‌ به‌ دو دسته‌ تقسيم‌ شدند: دسته‌اي‌ كه‌ آن‌ را شعبه‌ي‌ باختري‌ مي‌ناميم‌، درياي‌ سياه‌ را دورزده‌ پس‌ از گذشتن‌ از بالكان‌ و بسفر، به‌ داخل‌ آسياي‌ صغير نفوذ كردند، اين‌ دسته‌ با اقامت‌ در ميان‌ ملل‌ آسيايي‌ - كه‌ به‌ نظر مي‌رسد ساكنان‌ اصلي‌ ناحيه‌ي‌ مزبور بودند - به‌ زودي‌ عنصر غالب‌ و مسلط‌ را تشكيل‌ داده‌، اتحاديه‌ي‌ ختيان‌ هيتيان‌ [ Hittites ) [ 2 ) را به‌ وجود آوردند و بعدها شاهنشاهي‌ آنها يكي‌ از فعال‌ترين‌ اعضاي‌ اتحاديه‌ي‌ دول‌ غربي‌ آن‌ زمان‌ گشت‌. ختيان‌ فتوحات‌ خود را در آسياي‌ صغير گسترش‌ داده‌ تا بابل‌ به‌ تاخت‌ و تاز پرداختند و آن‌ شهر را تصرف‌ و غارت‌ كردند. در هر حال‌ تلاششان‌ بي‌ثمر بود، چه‌ آنها موفق‌ به‌ پي‌گيري‌ پيروزي‌ خود نشده‌ بلافاصله‌ عقب‌نشيني‌ كردند. اما قوم‌ مزبور پس‌ از گذراندن‌ يك‌ دوره‌ ضعف‌ موقت‌، در نيمه‌ي‌ دوم‌ هزاره‌ي‌ مورد بحث‌ مجدداً قدرت‌ زيادي‌ به‌ دست‌ آورده‌، در نتيجه‌ شماري‌ از دول‌ همسايه‌ را از بين‌ بردند كه‌ از جمله‌ مي‌توان‌ پادشاهي‌ هوريان‌ (Hurrites) و Hurruans و فرمانروايان‌ ميتاني‌ (Mitanni) را نام‌ برد. آنها در اثر اين‌ اقدامات‌، در مقابل‌ مصر قرار گرفتند كه‌ در آن‌ زمان‌ در حدود سوريه‌ و فلسطين‌ در اوج‌ اقتدار خود قرار داشت‌.

    دسته‌ي‌ دوم‌ يا شعبه‌ي‌ خاوري‌ - كه‌ به‌ هند و ايراني‌ معرف‌ است‌ - در جانب‌ شرقي‌ درياي‌ خزر به‌ حركت‌ در آمد. دسته‌اي‌ از آنان‌ كه‌ ظاهراً از افراد جنگجو تشكيل‌ مي‌شد از قفقاز گذر كرده‌ تا انحناي‌ عظيم‌ شط‌ فرات‌ پيش‌ راند. آنان‌ با هوريان‌ بومي‌ كه‌ اصلاً آسيايي‌ بودند در هم‌ آميخته‌ پادشاهي‌ ميتاني‌ را بنياد نهادند و سلطنت‌ خود را نه‌ تنها در بين‌النهرين‌ شمالي‌ توسعه‌ دادند، بلكه‌ آشور را نيز مسخره‌ كرده‌، با الحاق‌ دره‌هاي‌ زاگرس‌ شمالي‌ - كه‌ مسكن‌ قوم‌ گوتي‌ بود - به‌ قلمرو خود، قدرت‌ خويش‌ را تثبيت‌ كردند. بهترين‌ دوران‌ اين‌ پادشاهي‌ حدود سال‌ 1450 پيش‌ از ميلاد است‌ كه‌ با مصر متحد گرديد و نيرومندترين‌ فراعنه‌ي‌ مصر با دختران‌ پادشاهان‌ ميتاني‌ ازدواج‌ كردند. اما اغتشاشات‌ موجود و رقابتهاي‌ اعضاي‌ خاندان‌ سلطنتي‌ باعث‌ تضعيف‌ اين‌ كشور گرديد، چنان‌ كه‌ ديگر نتوانست‌ استقلال‌ خود را در برابر قدرت‌ روز افزون‌ دولت‌ هيتي‌ حفظ‌ كند. در پايان‌ قرن‌ چهاردهم‌ پيش‌ از ميلاد دودمان‌ ميتاني‌ از ميان‌ رفت‌. با وجود اين‌ هنوز آثاري‌ از تمدّن‌ و مخصوصاً هنر نيرومند آن‌ باقي‌ مانده‌ بود كه‌ هر چند مبتني‌ بر مبادي‌ سومري‌ و تحت‌ تأثير مصر واژه‌ بود، با اين‌ وصف‌ ويژگيهاي‌ خاص‌ خود را داشت‌. شايد از قرائن‌ موجود بتوان‌ استنباط‌ كرد كه‌ پيش‌ از تشكيل‌ سلطنت‌ ميتاني‌، عنصر هند و اروپايي‌ به‌ توسط‌ هوريان‌ تحليل‌ رفته‌ و فقط‌ آثاري‌ از مذهب‌ و نامهاي‌ خدايان‌ خويش‌ به‌ جاي‌ گذاشته‌ بود. در معاهده‌اي‌ كه‌ بين‌ پادشاه‌ ختيان‌ (هيتيان‌) و يك‌ فرمانرواي‌ ميتاني‌ منعقد گرديده‌، نام‌ ميترا (مهر)، و ارونا (Varuna) ، ايندرا (Indra) و نستيا آورده‌ شده‌ است‌ كه‌ همه‌ي‌ آنها خداياني‌ هستند كه‌ در ميان‌ خويشاوندان‌ نزديك‌ ميتاني‌ شناخته‌ بوده‌اند. در همان‌ زمان‌ هند و اروپاييان‌ در هند استقرار يافتند كه‌ بعضي‌ از خدايان‌ ايشان‌ در ميان‌ ختيان‌ و كاسيان‌ نيز شناخته‌ شده‌اند. هند و ايرانيان‌ در خصوص‌ تربيت‌ اسب‌ - كه‌ به‌ نظر مي‌رسد خودشان‌ آن‌ را به‌ آسياي‌ غربي‌ برده‌ باشند - پيمان‌ نامه‌هايي‌ به‌ جاي‌ نهاده‌اند. آثار و بقاياي‌ آيين‌ هند و اروپايي‌ وجود يك‌ زوج‌ خدا را مي‌رساند: خداي‌ بزرگ‌ رب‌النوع‌ عناصر طبيعي‌، قلل‌ كوهها، طوفان‌ و باران‌، و رب‌النوع‌ بزرگ‌ كه‌ گاه‌ آفتاب‌ و زماني‌ زمين‌ محسوب‌ مي‌شده‌ است‌.

    شعبه‌اي‌ از اين‌ سواران‌ جنگجوي‌ در طول‌ چين‌ خوردگيهاي‌ زاگرس‌ مركزي‌ به‌ حركت‌ درآمده‌ در داخل‌ ناحيه‌اي‌ واقع‌ در جنوب‌ جاده‌ي‌ بزرگ‌ كارواني‌ منطقه‌اي‌ نفوذ كردند كه‌ بعدها به‌ عنوان‌ مركز پرورش‌ اسب‌ شناخته‌ شد. آنان‌ در اين‌ ناحيه‌ به‌ مثابه‌ي‌ اقليتي‌ پركار مستقر شدند، ولي‌ به‌ نظر مي‌رسد كه‌ به‌ سرعت‌ توسط‌ توده‌ي‌ كاسي‌ - كه‌ اصل‌ آسيايي‌ داشتند - تحليل‌ رفتند. نفوذ اين‌ شعبه‌ي‌ كوچك‌ هند و اروپايي‌ تا حدي‌ به‌ واقعه‌اي‌ شباهت‌ دارد كه‌ بعدها اتفاق‌ افتاد، و آن‌ هجوم‌ كيمريان‌ (Kimmeriens) و سكاييان‌ در قرن‌ هشتم‌ پيش‌ از ميلاد است‌.

    از اين‌ مطالعه‌ي‌ شتاب‌ زده‌ مي‌توان‌ اثر پيدايش‌ نژاد جديدي‌ را در سرزمين‌ آسياي‌ غربي‌ استنباط‌ كرد. هر زمان‌ كه‌ بين‌ دو نژاد مختلف‌ مانند آسيايي‌ و هند و اروپايي‌ اختلاطي‌ صورت‌ گرفته‌ - هر چند كه‌ قوم‌ اخير ضعيف‌تر بوده‌ - قدرتي‌ كمابيش‌ مداوم‌ به‌ وجود آمده‌ است‌ كه‌ اقوام‌ مزبور - با تشكيلات‌ نژادي‌ دو رگه‌ي‌ خود - در گسترش‌ امور سياسي‌، دولتي‌، نظامي‌، اقتصادي‌ و فرهنگي‌ در ناحيه‌هايي‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ تاريخي‌ نداشته‌اند، از خود نشان‌ داده‌اند. كشورهايي‌ كه‌ پيش‌ از آن‌ اميرنشينهاي‌ كوچك‌ پراكنده‌ و شهرها و حوزه‌هاي‌ مذهبي‌ مستقلي‌ بيش‌ نبودند، به‌ صورت‌ اتحاديه‌هاي‌ نيرومند و حتّي‌ شاهنشاهي‌ درآمدند و از نيروي‌ محركه‌اي‌ برخوردار شدند كه‌ آنان‌ را در صف‌ اول‌ دولتهاي‌ مقتدر عصر قرار داد. چنين‌ بود حال‌ختيان‌ (هيتيان‌) و فرمانروايان‌ ميتاني‌، و همين‌ وضع‌ براي‌ كاسيان‌ نيز اتفاق‌ افتاد.


    پي‌نوشتها
    [ 1 ] - مون‌ گيت‌، كتاب‌ باستان‌شناسي‌، از صفحه‌ي‌ 483 به‌ بعد
    [ 2 ] - هيت‌ شهري‌ در كنار غربي‌ فرات‌ بود كه‌ قلعه‌اي‌ مستحكم‌ داشت‌. بنا به‌ گفته‌ي‌ معجم‌ البلدان‌: «شهري‌ است‌ در كنار فرات‌ از نواحي‌ بغداد، بالاتر از شهر انبار كه‌ نخلستانهاي‌ زياد دارد. «شهر ديگري‌ به‌ نام‌ هيت‌ از بخش‌ قصر قند شهرستان‌ چاه‌بهار كنوني‌ در هشت‌ كيلومتري‌ جنوب‌ باختري‌ قصر قند وجود دارد كه‌ كوهستاني‌، گرمسيري‌، كم‌ جمعيت‌ و محصولاتش‌ غله‌، برنج‌ و خرماست‌، ولي‌ آنچه‌ مورد نظر ماست‌، همان‌ هيت‌ نخستين‌ ا

    __________________




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  3. #13
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ايران، سرزمين هميشگي آرياييان


    بخش نخست


    بيشتر منابع تاريخي، مردمان امروزه ايران را بازماندگان آريايياني مي‌دانند كه از سرزمين‌هاي دوردستِ شمالي به سوي جنوب و سرزمين فعلي ايران كوچ كرده‌اند و مردمان بومي و تمدن‌هاي اين سرزمين را از بين برده و خود جايگزين آنان شده‌اند.

    تاريخ اين مهاجرت‌ها با اختلاف‌هاي زياد در دامنه وسيعي از حدود 3000 سال تا 5000 سال پيش؛ و خاستگاه اوليه اين مهاجرت‌ها نيز با اختلاف‌هايي زيادتر، در گستره وسيعي از غرب و شمال و مركز اروپا تا شرق آسيا، حوزه درياي بالتيك، شبه‌جزيره اسكانديناوي، دشت‌هاي شمال آسياي ميانه و قفقاز، سيبري و حتي قطب شمال ذكر شده است. دامنه وسيع اين اختلاف‌ها، خود نشان‌دهنده سستي نظريه‌ها و كمبود دلايل و برهان‌هاي اقامه شده براي آن است.

    اغلب متون تاريخيِ معاصر، اين خاستگاه‌ها و اين مهاجرت بزرگ را تنها با چند جمله و عبارت كوتاه و مبهم و غير دقيق به پايان رسانده‌ و اين مبادي مهاجرت را دقيقاً معرفي نكرده و آنرا بطور كامل و كافي مورد بحث و تحليل قرار نداده‌اند. در اين متون اغلب به رسم نقشه‌اي با چند فلش بـزرگ اكتفا شده است كه از اقصي نقاط سيبـري و از چپ و راست درياي مازندران به ميانه ايران زمين كشيده شده است.

    از آنجا كه مي‌دانيم مهاجرت‌هاي انساني و جابجايي تمدن‌ها در طول تاريخ همواره به دليل دستيابي به «شرايط بهتر براي زندگي» بوده است، در دوران باستان اين «شرايط بهتر» بويژه عبارت از آب فراوان‌تر و خاك حاصلخيزتر بوده است. اگر چنانچه بتوانيم دلايلي براي اين گمان فراهم سازيم كه در روزگار باستان ويژگي‌هاي آب‌وهوايي و چشم‌انداز طبيعي در فلات ايران مناسب‌تر از روزگار فعلي بوده است؛ و از سوي ديگر مشخص شود كه خصوصيات آب‌وهوايي در سرزمين‌هاي شمالي ايران نامناسبتر از امروز و حتي روزگار باستان بوده است؛ مي‌توانيم مهاجـرت بـزرگ آريـاييـان به ايـران امروزي را با ترديد مواجه كنيم و حتي احتمال مهاجرت‌هايي از ايران به نقاط ديگر جهان را مطرح سازيم.


    از آنجا كه رشد و ازدياد جمعيت همواره در زيست‌بوم‌هاي مناسب و سازگار با انسان رخ داده است، بعيد به نظر مي‌رسد كه جوامع كهن، سرزمينِ با اقليم مناسب و معتدل ايران را ناديده گرفته و در سرزمين‌هاي هميشه سرد و يخبندان سيبري، روزگار بسر برده و پس از آن متوجه ايران شده باشند. و همچنين مي‌دانيم كه در تحقيقات ميداني‌ نيز سكونتگاه‌هايي نيز در آن مناطق پيدا نشده است.

    ما در اين گفتار به اين فرضيه خواهيم پرداخت كه ايرانيان يا آرياييان «به ايـران» كوچ نكردند، بلكه اين آرياييان از جملة همان مردمان بوميِ ساكن در ايران هستند كه «در ايـران» و «از ايـران» كوچ كردند و پراكنش يافتند.



    شواهد باستان‌زمين‌شناسي مي‌دانيم كه آخرين دوره يخبندان در كرة زمين، در حدود 14000 سال پيش آغاز شده و در حدود 10000 سال پيش پايان يافته است. دوره‌هاي يخبندان موجب ايجاد يخچال‌هاي بزرگ و وسيع در قطب‌ها و كوهستان‌هاي مرتفع ‌شده و در سرزمين‌هاي عرض‌هاي مياني و از جمله ايران به شكل دوره‌هاي باراني و بين‌باراني نمودار مي‌شود. دوره‌هاي باراني همزمان با دوره‌هاي بين‌يخچـالي و دوره‌هاي بين‌بـاراني همزمان با دوره‌هاي يخچالي ديده شده‌اند.

    رسوب‌هاي چاله‌هاي داخلي نشان مي‌دهد كه ايران در دوره‌هاي گرم بين‌يخچالي شاهد بارندگي‌هاي شديدي بوده كه موجب برقراري شرايط آب‌وهوايي مرطوب و گسترش جنگل‌ها در نجد ايران شده و در دوره‌هاي سرد يخچالي به استقبال شرايط آب‌وهوايي سرد و خشك مي‌رفته است.


    بدين ترتيب در حدود 10000 سال پيش، با پايان يافتن آخرين دوره يخبندان، شرايط آب‌وهوايي گرم و مرطوب در ايران آغاز مي‌شود. شواهد باستان‌زمين‌شناسي نشان مي‌دهد كه با آغاز دوره گرم و مرطوب و عقب‌نشيني يخچال‌ها به سوي شمال، به مرور بر ميزان بارندگي‌ها افزوده مي‌شود. بطوريكه در حدود 6000 سال تا 5500 سال پيش به حداكثر خود كه 4 تا 5 برابر ميزان متوسط امروزي بوده است، مي‌رسد. متعاقب آن آب درياچه‌هاي داخلي بالا مي‌آيد و به بالاترين سطح خود مي‌رسد و تمامي چاله‌ها، كويرها، دره‌ها و آبراهه‌ها پر از آب مي‌شوند. اين دوره‌اي است كه در اساطير ملل مختلف با نام‌هاي گوناگون و از جمله توفان عصر جمشيد و توفان نوح ياد شده است.

    افزايش بارندگي و طغيان رودخانه‌ها يكبار ديگر در حدود 4500 سال پيش شدت مي‌گيرد، اما بزودي بارندگي‌ها پايان يافته و در حدود 4000 سال پيش خشكسالي و دورة گرم و خشكي آغاز مي‌شود كه در 3800 سال پيش به اوج خود مي‌رسد و همانطور كه پس از اين خواهيم ديد، اين زمان مصادف با جابجايي بزرگ تمدن‌ها در فلات ايران و افول و خاموشي بسياري از سكونتگاه‌ها و شهرها و روستاهاي باستاني ايران است.


    آب‌وهواي گرم و مرطوب دوران ميان 10000 تا 4000 سال پيش، پوشش گياهيِ غني و جنگل‌هاي متراكم و انبوهي را در سرزمين ايران و حتي در صحاري امروزيِ خشك و بي‌آب و علف ترتيب داده بوده است. در آن دوران گسترش جنگل‌ها و عقب‌نشيني صحراهاي گرم، سرزمين سبز و خرمي را در ايران بزرگ شكل داده بود و دشت‌هاي شمال افـغانستان امروزي از سـاوانـاهاي وسيع (جنگل‌هاي تُـنك) و علفزارهاي مرطوب پوشيده بوده است.

    فراوانيِ دار و درخت در شمال افغانستان و بخصوص بخش غربي آن كه بادغيس (در اوستا «وَئيتي‌گَئِس») خوانده مي‌شود, در متن پهلوي بندهش گزارش شده است: ‘‘واتگيسان جايي است پر از دار و پر از درخت’’. اين وضعيت اقليميِ شمال افغانستان در متون تاريخي عصرهاي ميانه نيز آمده است؛ مسعودي در مروج‌الذهب از بلخ زيبا با آب و درخت و چمنزارهاي فراوان، ياد مي‌كند؛ واعظ بلخي در فضائل بلخ از صد هزار درخت بلخ نام مي‌برد؛ نظاميِ عروضي از قول شهريار ساماني آنجا را به جهت خرمي و سرسبزي از بهشت برتر مي‌داند؛ و فريه سياح، مراتع بادغيس را بهترين مراتع تمام آسيا مي‌داند. امروزه بخش‌هاي وسيعي از بادغيس و بلـخ از صحاري خشك و شن‌هاي روان تشكيل شده است. اين شن‌هاي روان و بيابان‌هاي سوزان بويژه در پيرامون كرمان و سيستان با گستردگي هر چه بيشتر ديده مي‌شوند؛ در حاليكه در متون تاريخي دو هزار سال پيش به جنگل‌ها و چمنزارهايي در اين نواحي اشاره شده است.

    در اين زمان سرزمين ايران داراي مراتع بسيار غني و زيستگاه‌هاي انبوه حيات وحش بوده است. در اين منطقه بركه‌ها، آبگيرها و تالاب‌هاي طبيعي با آب شيرين كه محل زيست انواع آبزيان و پرندگان بوده و همچنين جنگل‌هاي وسيع و نيزارهاي متراكم وجود داشته است.

    بنابر داده‌هاي بخش‌هاي بالا در فاصله 10000 تا 4000 سال پيش، آب‌وهواي گرم و باراني در سراسر فلات ايران حكمفرما بوده است كه علاوه بر آن سطح زمين و رودها و همچنين مصب رودها پايين‌تر از امروز و سطح درياچه‌ها و آبگيرها بالاتر از سطح امروزي آنها بوده و در نتيجه همه چاله‌هاي داخلي، سرزمين‌هاي پست كنار درياچه‌ها، دره‌ها، كويرها و رودهاي خشك امروزي از آب فراوان و شيرين برخوردار بوده‌اند و در سراسر ايران اقليمي سرسبز با مراتع پهناور و فرآورده‌هاي گياهي و جانوري غني وجود داشته و شرايط مناسبي براي زندگاني انساني مهيا بوده است.


    شواهد باستان‌شناسي شرايط آب‌وهوايي گرم و مرطوب در مابين 10000 تا 4000 سال پيش را يافته‌ها و نشانه‌هاي باستان‌شناختي نيز تأييد مي‌كند. از سويي بخش بزرگي از تپه‌هاي باستاني و سكونتگاه‌هاي كهن ايران از نظر زماني به همين دوره 6000 ساله گرم و پر باران تعلق دارند و همه آن‌ها در كنار كويرهاي شوره‌زار، رودهاي خشك و مناطق بي‌آب و علف پراكنده‌اند كه اين نشان از شرايط بهتر آب‌وهوايي در زمان شكل‌گيري و دوام آن تمدن‌ها دارد.

    استقرار اين تمدن‌ها در كنار چاله‌ها و كويرهاي خشك و نمكزار، نشانه وجود آب فراوان و شيرين در آنها بوده است و خشك‌رودهاي امروزيِ مجاور تپه‌ها، آب كافي و زلال اهالي شهر يا روستا را تأمين مي‌كرده است.


    از سويي ديگر دركنار درياهاي امروزي نشانه‌اي از تپه‌هاي باستاني به چشم نمي‌خورد. تپه‌هاي باستاني در جنوب با ساحل خليج‌فارس فاصله‌اي چند صد كيلومتري دارند كه نشان مي‌دهد در دوران يخبندان كه سطح درياهاي جنوب پايين‌تر از سطح فعلي بوده، پس از بالا آمدن آب دريا، سكونتگاه‌هاي انساني به زير آب رفته است و در دوران بين‌يخبندان كه سطح درياهاي جنوب بالاتر و همچنين سطح زمين پايين‌تر بوده و رسوب‌هاي ناشي از سه رود بزرگِ كارون، دجله و فرات كمتر جايگير شده بودند، آب خليج‌فارس تا نزديكي‌هاي تمدن‌هاي آنروز در شوش و سومر مي‌رسيده است. كتيبه‌هاي سومري به روايت اين نفوذ آب‌ها به درون مياندورود پرداخته و از شهر باستاني «اريدو» به عنوان “شهري در كنار دريا” نام برده‌اند.

    سكونتگاه‌هاي باستاني در شمال و در كرانه درياي مازندران نيز با ساحل فاصله‌اي ده‌ها كيلومتري دارند، كه نشان مي‌دهد در زمان رونق آن‌ باششگاه‌ها، سطح درياي مازندران بالاتر از امروز بوده است. همچنين باقيمانده سدهاي باستاني و از جمله سد و بندهاي ساخته شده بر روي دره‌ها و آبراهه‌هاي كوه خواجه در سيستان نيز نشانه بارندگي‌هاي بيشتر در زمان خود است. اين بندها آب مصرفي لازم براي نيايشگاه‌ها و ديگر ساختمان‌هاي بالاي كوه خواجه را تأمين مي‌كرده‌اند. امروزه نه تنها آن آبراهه‌ها، بلكه حتي دريـاچـه هـامـون نيز كاملاً خشك شده است. خشكسالي‌هاي كوتاه مدت اخير در ايران نشان داد كه حتي چند سال كمبود بارندگي مي‌تواند به سرعت درياچه‌ها و آبگيرها و رودهاي بزرگ را خشك سازد و چرخه حيات و محيط زيست را در آنها نابود كند. خشك شدن درياچه ارژن در فارس و زاينده‌رود در اصفهان نمونه‌اي از اين پديده نگران كننده بود




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  4. #14
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ايران، سرزمين هميشگي آرياييان


    بخش دوم


    نشانه‌های باستان‌شناختی، همچنین آثار رسوب‌های ناشی از سیل‌های فراوان در حدود 5500 سال پیش را تأیید می‌‌كند. به عنوان نمونه می‌توان از حفاری قره‌تپه توسط استاد میر عابدین كابلی در منطقه قم‌رود كه با هدف ثبت دامنه دگرگونی‌ها و تغییرات ناشی از طغیان آب‌ها انجام شد، نام برد. بر این اساس در حدود 5500 سال پیش وقوع سیل‌های مهیبی منجر به متروك و خالی از سكنه شدن كل منطقه قم‌رود و مهاجرت مردم به ناحیه‌های مرتفع‌تر مجاور شده است.

    علاوه بر اینها, وجود نگاره‌های روی سفال از غزال، فیل، گوزن، پرندگان وابسته به آب و آبزیان، و حتی لاك‌پشت، ماهی و خرچنگ، نشانه شرایط مطلوب آب‌وهوایی در زمان گسترش آن تمدن‌ها بوده است.

    در اینجا باید به این نكته مهم نیز اشاره كرد كه همزمان با دوره‌ای كه در فلات ایران شرایط محیط زیست بسیار مطلوب برای جوامع انسانی وجود دارد و از آن بهره‌برداری نیز می‌شود، در سراسر سرزمین سیبری و شمال آسیای میانه و شمال قفقاز كه آن ناحیه‌ها را محل كوچ و مهاجرت آریاییان به حساب می‌آورند، تنها چند نمونه معدود از گورپشته یا شواهدی از زندگی غیر یكجا‌نشینی پیدا شده است كه از جمله آنها می‌توان از پناهگاه‌هایی در بخش‌های شمالی حوضه آبریز دریاچه آرال نام برد. در آن زمان، در آن سرزمین‌ها تنها سرما و یخ‌‌های باقیمانده از دوره یخبندان حكمفرما بوده و آنچه پیدا شده عموماً متعلق به عصرهای جدیدتر و كوچ ایرانیان و اقوام دیگر به آن نقاط می‌باشد.

    شواهد اسطوره‌شناسی و متون كهن از نگاه اسطوره‌شناسی و متون كهن، افسانه توفان یادگاری از دوران پر باران و مرطوب گذشته است. در متون پهلوی و از جمله بنـدهش آمده است كه «تیشتر» بارانی بساخت كه دریاها از او پدید آمدند و همه جای زمین را آب فرا گرفت و خشكی‌های روی زمیـن بر اثر بالا آمدن آب به هفت پاره یا هفت كشور تقسیم شدند.

    در وندیداد از دیوی بنام «مَهرَك اوشا» كه در برخی نامه‌های پهلوی به «ملكوش» و در مینوی‌خرد بنام «ملكوس» آمده، نام برده شده كه دیوی است مهیب كه به مدت چند سال زمین را دچار باران و تگرگ و برف و باد و باران می‌كند.

    به روایت وندیداد، اهورامزدا جمشید را از این آسیب آگاه می‌سازد و دستور ساخت جایگاهی بنام «وَر» را به جمشید می‌دهد تا هر یك از آفریدگان پاك آفریدگار، از مردم و مرغان و پرندگان و چارپایان و گیاهان و تخم گیاهان و آتش و هر آنچه زندگی مردمان را بكار آید را در آن جایگاه نگاه دارد و پس از سپری شدن هجوم این دیو و فرو نشستن توفان، از آن پناهگاه بدر آیند و جهان را دوباره آبادان سازند و از نیستی برهانند.

    این سرگذشت ایرانی به شكل‌های گوناگونی روایت شده است. از جمله هندوان بر این اعتقادند كه توفان بزرگ موجب گرفتاری «مانو» شد, اما «ویشنو» كه خود را به شكل یك ماهی با شاخی بزرگ ساخته بود، كشتی او را راهنمایی كرد تا بتواند در «كوهستان‌های شمالی» فرود آید. ویشنو خود قبلاً مانو را از توفان بزرگ آگاه كرده و به او فرمان مقابله داده بود. مانو به هفت دانشمند و یك جفت نر و ماده كه از همه جانداران گیتی در كشتی داشت، فرمان داد تا از كشتی پیاده شوند و همراه با خشكیدن آب‌ها در سرزمین‌ها گسترده شوند. مانو تخم همه گیاهان را نیز با خود برداشته بود.

    عبارت «كوهستان‌های شمالی» در داستان‌های هندیانی كه در سرزمین‌های پیرامون رود سند (هند) و پنجاب زندگی می‌كردند، اشاره آشكاری است به كوچ آنان از كوهستان‌های پـامیـر و بـدخشـانِ افغانستان امـروزی كه از اصلی‌ترین سرزمین‌های ایرانی بوده است.

    روایت دیگری از توفان بزرگ، داستان توفان نوح است كه قدیمی‌ترین روایت شناخته شده آن به سومریان تعلق دارد و بعدها مورد اقتباس بابلیان و اكدیان قرار می‌گیرد و در كتاب عهد عتیق (تورات) هم تكرار می‌شود.

    سرگذشت توفان بزرگ و سیلاب‌ها، همچنین در تاریخ‌های سنتی چینیـان نیز آمده است. به موجب «كتاب‌های خیزران» در زمان «یـو» Yu ، مؤسس سلسله «شیـا» یا نخستین سلسله، سیلاب‌های عظیمی سراسر امپراطوری را تا بلندترین تپه‌ها در بر گرفت. «یـو» با كمال شایستگی موفق به فرو نشاندن سیلاب‌ها در مدت سیزده سال می‌شود.

    شواهدی از وضعیت دریاهای باستانی در آثار ابوریحان بیرونی (همچون «تحدید نهایات‌الاماكن») نیز به چشم می‌خورد. بیرونی هنگام شرح ساخته شدن آبراهه سوئز به فرمان پادشاهان ایرانی، از دریایی به جای سرزمین‌های سفلای مصر یاد می‌كند؛ دریایی كه وجود آن در آثار هرودت نیز نقل شده است. او اعتقاد دارد كه در دوران پادشاهی میانه مصر، این دریا بحدی گسترش داشته است كه كشتی‌ها نه تنها در شاخابه‌های نیل، بلكه بر روی دشت‌های خشك امروزی نیز ره می‌سپرده‌اند و هنگام عزیمت به ممفیس از كنار اهرام می‌گذشته‌اند.

    افسانه‌ها و روایت‌های شفاهی نقل شده از زبان مردمان مناطق كویری مركزی ایران، وجود دریایی بزرگ در جای كویر خشك امروزی را تأیید می‌كند. نگارنده داستان‌های متعددی در شهرهای دامغان، ساوه، كاشان، زواره، میبد، نائین، یزد و بردسكن شنیده است كه در اغلب آنها به دریای بزرگ، جزیره‌های متعدد، بندرگاه‌ و لنگرگاه و حتی به فانوس دریایی اشاره شده است. در ادامه، نگارنده به دو نكته دیگر تنها اشاره‌ای می‌كند:

    نخست، روایت فرگرد دوم وندیداد و پهناور شدن زمین و گسترش مردمان بخاطر افزونی جمعیت در زمان جمشید و به سوی نیمروز و به راه خورشید، كه به گمان نگارنده سوی نیمروز یا جنوب در اینجا اشاره به سوی تابش خورشید گرم نیمروزی و گرم شدن هوا است و نه اشاره به سمت گسترش جوامع انسانی، كه در اینباره تعبیر “به راه خورشید”، سمت و سوی پراكنش كه از «شرق به غرب» است را بهتر روشن می‌سازد.

    و دیگر، سرگذشت فریدون در شاهنامه فردوسی و تقسیم پادشاهی جهان بین سه پسرش ایرج و سلم و تور كه اشاره‌ای به مهاجرت ایرانیان از دل ایران به سوی سرزمین‌های شرقی و غربی است. سلم و توری كه بعدها و به موجب گزارش‌های ایرانی به برادر كوچك خود تاختند و اشاره‌ای است به یورش باشندگان سرزمیـن‌های شرقی و غربی ایران به سرزمین مادری خود.

    اما پس از این دوران طلایی یعنی در حدود 4000 تا 3800 سال پیش خشكسالی و قحطی بزرگی به وقوع می‌پیوندد و دوره گرم و مرطوب جای خود را به دوره گرم و خشك می‌سپارد. در این زمان سطح آب‌ها به سرعت پایین می‌رود و دریاچه‌ها و رودهای كوچك‌تر خشك می‌شوند و سكونتگاه‌های انسانی را با بحرانی بزرگ مواجه می‌سازد. بحرانی كه با كمبود آب آغاز شده و به سرعت تبدیل به كمبود مواد غذایی، ركود و نابودی كشاورزی، گسترش بیابان‌ها، نابودی مراتع، از بین رفتن زیست‌بوم طبیعی و عواقب بغرنج آن می‌شود.

    این خشكسالی موجب می‌شود تا مردمان ساكن در ایران، مردمانی كه پس از توفان بزرگ از كوهستان‌ها فرود آمده و سرزمین‌های پیشین خود را دگر باره آباد ساخته بودند، باز هم دگرباره و علیرغم میل قلبی خود، به دنبال یافتن سرزمین‌های مناسب‌تر به جستجو و كوچ‌های دور و نزدیك بپردازند و بی‌گمان چنین رویدادهای نامطلوب طبیعی و كمبودهای نیازمندی‌های انسانی، موجب اختلاف‌ها، درگیری‌ها، جنگ‌ها و ویرانی‌ها می‌شده است. درگیری‌هایی كه وقوع آن مابین ساكنان واحه‌ای كوچك و هنوز كم و بیش حاصلخیز، با تازه از راه رسیدگانِ جستجوگرِ آب و زمین، اجتناب ناپذیر است.

    این پیامدها را كاوش‌های باستان‌شناسی تقریباً در همه تپه‌های باستانی ایران تایید كرده است: «پایان دوره زندگی انسان در حدود 4000 سال پیش و همراه با لایه‌ای از سوختگی و ویرانی». نابودی و سوختگی‌ای كه نه فرآیند یورش آریاییان، بلكه نتیجه درگیری‌هایی بر سر منابع محدود نیازهای بشری بوده است و تا حدود 3500 سال پیش به طول می‌انجامد، صدها سالی كه به جز معدودی تمدن‌های جنوب‌غربی ایران و شهرهای میاندورود، به ندرت در تپه‌های باستانی آثار زندگی در این دوره را بدست می‌آوریم. این سال‌های سكوت نسبی در سرگذشت ایران، شباهت زیادی به شرایط پادشاهی ضحاك در شاهنامه فردوسی دارد.

    در پایان این دوره و همزمان با آغاز عصر آهن یعنی در حدود 3500 سال پیش، بهبود وضعیت آب‌و‌هوایی به تدریج آغاز می‌شود و زمینه را برای گسترش وشكوفایی تمدن‌های نوین ایـرانی فراهم می‌سازد كه در حدود 2800 سال پیش به شرایط مطلوب اقلیمی پیشین خود دست می‌یابد.

    با توجه به نكات بالا مسئله كوچ آریاییان از شمال به سوی سرزمین فعلی ایران و آسیای میانه ممكن به نظر نمی‌رسد. آنچه بیشتر به ذهن نزدیك می‌آید، اینست كه آریاییان همان مردمان بومی‌ای هستند كه از روزگاران باستان در این سرزمینی كه از هر حیث برای زندگانی مناسب بوده است، زیسته‌اند و آثار تمدن آنان به فراوانی در این سرزمین دیده شده و در جای دیگری اثری از سكونت آنان به دست نیامده است. بدرستی كه تغییرات فرهنگی و تمدنی عصر آهن نتیجه منطقی تكامل عصر مفرغ است و نه تحولاتی ناشی از ورود اقوام دیگر به منطقه. این آریاییانِ ساكن بومی ایران، هنگام افزایش شدید بارندگی دست به مهاجرت به سوی زمین‌های مرتفع می‌زدند؛ و هنگام كاهش شدید بارندگی به زمین‌های پست و هموار پیشین باز می‌گشتند. اینان پس از توفان بزرگ دستكم دو بار از دل ایران به سوی نقاط دیگر مهاجرت كرده‌اند:

    1- یكبار پس از عقب‌نشینی دریاها و دریاچه‌های داخلی و خشك شدن باتلاق‌های باقیمانده از توفان بزرگ، كه از كوهستان‌های مجاور به سوی جلگه‌ها و دشت‌های رسوبی هموار و حاصلخیز، كوچ كرده و فرود آمدند؛ كه در نتیجه، این مهاجرت‌ها كوچی «عمودی»، از ارتفاعات به سوی دشت‌ها و وادی‌ها بوده است. زمان آغاز این جابجایی‌ها در میانه دوره گرم و مرطوب، و پس از پایان بارندگی‌های شدیدِ موسوم به توفان عصر جمشید یا توفان نوح، و حدود 5500 سال پیش بوده است. به عنوان نمونه‌ای از اینگونه مهاجرت‌ها می‌توان از دو كوچ بزرگ نام برد: نخست، كوچ هندیان آریایی از پیرامون كوهستان‌های هندوكش به سرزمین‌های تازه خشك شده پنجاب و پیرامون رود سند كه یادمان تاریخی آن در متون كهن «ریگ‌و‌دا»ی هندوان باقی مانده است؛ و دیگری، كوچ عیلامیان و سومریان، كه از كوهستان‌های غربی ایران به سرزمین‌های باتلاقی تازه خشك شده خوزستان و میاندورود یا بین‌النهرین انجام شده است. در بخش‌های كهن كتاب عهد عتیق یا تورات (سِفر پیدایش، باب یكم)، رویداد كـوچ سـومـریان آشكارا مهاجرتی “از مشـرق” به سوی زمینِ سـومـر یا شِنعـار، مورد توجه و اشاره قرار گرفته است. این گروه اخیر اندیشه ایجاد تمدن را با خود تا دره نیل و مصر در آفریقا پیش بردند و مصریان با بهره‌گیری از آن به پیشرفت‌های بزرگی نائل آمدند. در این باره حتی فرضیه‌هایی دائر بر مهاجرت فنیقیان از سواحل خلیج فارس به كرانه دریای مدیترانه مطرح است. از سوی دیگر می‌دانیم كه سومریان از نظر جسمانی شباهت كاملی به ساكنان بلوچستان و افغانستان امروزی و دره سند داشته‌اند؛ آثار هنری و معماری آنان گواهی می‌دهد كه تمدن سومر و تمدن شمال‌غرب هندوستان یا سرزمین‌های شرقی ایرانی، به یكدیگر همانند بوده‌اند و بی‌گمان از یك خاستگاه سرچشمه گرفته‌اند. كاوش‌های اخیر استاد یـوسف مـجیدزاده در منطقه جـیرفـت این فرضیه را بیش از پیش تقویت كرده است.

    2- و بار دیگر، مهاجرت‌هایی به هنگام خشكسالی مابین 4000 تا 3500 سال پیش كه به دنبال ناحیه‌های مناسب‌تر، محل زندگانی خود را تغییر داده و از پی زیستگاه‌های بهتر، از ایران یا به تعبیر سومریان، از “سرزمین مقدس” مادری خود به سوی سرزمین‌های دیگر متوجه شدند و سكونتگاه‌هایی را كه در 5500 سال پیش فراهم ساخته و مدت 1500 سال در آنها زندگی كرده بودند را بر اثر رویدادهای ناگوار اقلیمی ترك كردند.

    در سرزمین باستانی ایران بزرگ، اقوام و مردمان گوناگونی زندگی می‌كرده‌اند كه یكی از آنان و احتمالاً نام عمومی فرهنگی همه آنان «آریـایـی» بوده است. «همه اقوام و مردمان ایرانِ امروزی»، فرزندان «همه آن اقوام و مردمان كهن» و از جمله آریاییان هستند. اینان در طول زمان و همراه با تغییرات اقلیمی و آب‌و‌هوایی دست به كوچ‌های متعدد و پرشمارِ كوچك و بزرگی زده‌اند كه عمدتاً از بلندی‌های كوهستان به همواری‌های دشت و بالعكس بوده است. خاستگاه تاریخ ایرانیان را نمی‌توان تنها به انگاره مهاجرتی كه زمان نامشخص، مبدأ نامعلوم، مقصدی ناپیدا و مسیری ناشناخته دارد، منسوب دانست و تنها آنان را نیاكان ایرانیان امروزی شناخت.

    در باورهای ایرانی كهن «شمال» یا «اپاختر» پایگاه اهریمن است؛ جایگاه دیوان و نابكاران و درِ ورود به دوزخ است. ایرانیانی كه همواره به سرزمین مادری و خاستگاه خود و وطن خود عشق ورزیده‌اند، اگر سرزمین‌های شمالی خاستگاه آنان بود، در باره آن اینچنین سخن نمی‌راندند.

    با توجه به همه شواهدی كه تا اینجا بطور خلاصه گفته شد، به نظر می‌رسد كه ایرانیان یا آریاییان «به ایران» كوچ نكردند؛ بلكه «در ایران» و «از ایران» كوچ كرده‌ و به نقاط دیگر پراكنده شده‌اند.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




صفحه 2 از 2 اولیناولین 12

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •