چنين گويند كه چون خسرو انوشيروان پور قباد زندگيش به سرانجام رسيد پيش از آنكه روان از تنش جدا گردد بزرگان را چنين اندرز نمود:
كه چون در گذرم اين تخت را برداشته و به اسپانور (شهري در كنار تيسفون) ببريد ودر آنجا نهاده مردم را بانگ زده بگويند :
اي مردم از بد كاري و گناه بپرهيزيد در نيكوكاري كوشا باشيد.
به خوشي دنيا دل مبنديد.
اين تن همان تني است كه تا ديروز از فر و شكوه آن كسي نميتوانست از سه گام به او نزديكتر شود و تا ديروزهماره در گسترش اشويي و پاكي كوشش ميكرد-
اينك همروز همان تن را بنگريد كه كسي از ترس پليد شدن به آن نزديك نمشود
وهر كس به آن دست نهد تا شستشوي نكند و خود را پاكيزه نسازدنميتواند بنماز يزدان بايستد و نبايد با نيكان و پاكان آميزش كند- آري اين تن ديروز از فروشكوه دست به كس نميداد و امروز از پليدي كسي دست به آ نميگذارد
پس اي مردم جهان پارسا و نيكو كار بلشيد و در نيكي و بهروزي جهان و جهانيان بكوشيد.
در دين راستي وپيمان استوار باشيد.
با رادان و راستان همواره باشيد- اندرز آموزگاران پارسا را بشنويد و بكار بنديد.
به آنچه بشما رسيده خرسند باشيد و به دارايي ديگران آز مداريد.
در داد و دهش به بينوايان و نياز مندان كوتاهي مورزيد بدانيد كه چون جهان گذريد فر و شكوهتان تباه گردد و اندوه و شادي در گذرد.
زنهار اي مردم آگاه باشيد چون زندگي كوتاه جهان را در سپريد (پشت سر گذاردن) راه دوري شما را در پيش است در آنجا دادگر كردار شما را خواهد سنجيد و كسي كردارنيك و كرفه (ثواب)به شما وام نخواهد دا د. براي رستگاري پيشكش پذيرفته نخواهد شد .
زنهار اي مردم تن را به روان برتري مدهيد – جز با كردار نيك از چينود (پل صراط) گذر نتوانيد نمود – زيرا در آنجا داوران راستي (مهر روشن) نگران كردارشما خواهند بود.
از نيكان باشيد تا مينوي گرديد.
كسي را ريشخند و سرزنش مكنيد چه نيكي و بدي در هر كسي هست.
جهان گذران را چون كاروانسرا پنداريد و درآن به نيكي رفتار نماييد- زشتي و رنج و آزار را از خود دور يازيد.
اين نيز گفته شود:
هر كس بايد بيانديشد و بداند كه از كجا آمده است – براي چه هست- باز به كجا خواهد رفت- و چه خويشكاري (وظيفه) بر گرده اوست .
من چنين ميدانم كه از نزد اهورا مزدا خداي يگانه آمده ام و براي بر انداختن زشتي و دروغ به جهان رسيده ام و باز به جايگاه نخستين خود نزد هور مزد خداي باز گشت خواهم نمود و از من اشويي راستي كوشش و دانايي مي خواهد.
سر چشمه : يوسف ابن برهاني