رضا شاه بدون اطلاع از جزئيات همچنان دم از محاکمه صحرائي خائنان مي زد!
دوم سپتامبر 1941( شهريور 1320) در حالي كه دو راديو متعلق به انگستان ( لندن و دهلي) رضا شاه را زير شديدترين انتقادها قرار داده و سعي در بدنام كردن او داشتند تا به اين ترتيب نظر مقاماتي را كه هنوز هواخواه وي بودند تغيير دهند و راه را براي اسارتش هموار سازند، تازه وي؛ آن هم از طريق نزديكان خود اطلاع يافت كه سربازان كه همگي وظيفه و از شهرهاي دور افتاده و روستا ها بودند از هشتم شهريور كه آنان را از پادگانها بيرون كرده اند در خيابانها و جاده ها گرسنه مانده و با پاي پياده به زادگاههاي خود باز مي گردند و قسمتي از سلاحهاي سبك و فشنگ از انبارهاي اسلحه سرقت شده و به اشرار فروخته مي شود!.
رضا شاه كه هنوز نمي دانست انگلستان و شوروي بركناري ، تبعيد و اسارت او را از شرايط تغييرناپذير براي ترك مخاصمه مطرح كرده اند با دريافت خبر آوارگي سربازان از اطرافيانش، بار ديگر خشمگين شد و غافل از اين كه آوارگي خود او، بسان سربازان ، مطرح است عصا بر زمين مي زد و تاكيد برتسريع تشكيل دادگاه نظامي زمان جنگ (معروف به محكمه حرب) با حضور شخص خود داشت تا ژنرالهايي كه سربازان پادگانها را مرخص كرده بودند محاكمه و اعدام شوند.
تنها خبر رسمي كه در اين روز به رضا شاه دادند تا اعصابش را خرابتر كنند و جرات را از او بگيرند ادامه بمباران شهرهاي شمالي توسط هواپيما هاي شوروي و پيشروي واحدهاي نظامي انگلستان به داخل كشور بود.
رضا شاه هنوز نمي دانست كه لشكر 7 پياده كرمان حاضر به ترك پادگان نشده و خود را براي نبرد با يك تيپ هندي كه تا 107 كيلومتري جنوب اين شهر پيش آمده بود آماده كرده و اين تيپ از بيم مقابله، در جلگه « راين Rayen » و دامنه كوه هزار دست به سنگربندي زده است؛ لشكر خوزستان بدون توجه به بخشنامه «نخجوان ـ رياضي» با نيروهاي متجاوز انگليسي درگير شده و زد و خورد ادامه دارد ؛ لشكر تبريز هم به دو قسمت شده ؛ قسمتي با توپخانه لشكر از بيراهه براي دفاع از تهران روانه پايتخت شده و قسمت ديگر ترجيح داده كه به جاي تسليم شدن به نيروهاي شوروي، به تركيه «بي طرف» عقب نشيني كند .
رضا شاه همچنين خبر نداشت كه زير گوش او، در تهران ، خلبانان پايگاه قلعه مرغي كه بر ضد فرمانده سابق خود كه به آنان دستور رفتن به منازلشان را داده بود شورش كرده بودند و تعداد ديگري از هواپيماها را در «يافت آباد» فرود آورده و زير درختها استتار كرده بودند تا به موقع استفاده كنند.
ولي اين خبر را كه براي هر ايراني تاسف آوراست به رضا شاه داده بودند كه در پي مرخص شدن سربازان لشكر فارس، بعضي از عشاير منطقه در اين لحظات حساس ، ميهندوستي را رها ساخته، اسلحه برداشته و درصدد حمله به شهرها و روستاها و كاروانها بر آمده اند ولي برايش تحليل نكرده بودند كه اين عمل به تحريك عوامل خارجي( انگلستان ) صورت گرفته كه سران ايلها را تطميع كرده بودند.
رضا شاه موفق نشده بود ريشه ايلخان بازي را در عشاير كه يك مسئله عمومي ايران از زمان مغولها بود كاملا قطع كند .
كارشناسان نظامي بي طرف و نگارندگان تاريخهاي نظامي به صراحت نوشته اند كه اگر خيانت اواخر اوت در ايران صورت نگرفته بود، در آن زمان شوروي و انگلستان آن نيروي اضافي را نداشتند كه بتوانند از عهده ارتش ايران كه با انضباط سخت آموزش ديده بود برآيند، زيرا كه شوروي در برابر آلمان حالت دفاعي توام با عقب نشيني در پيش گرفته، لنينگراد به محاصره آلماني ها افتاده و انگلستان در شمال آفريقا و اروپا با آلمان و در خاور دور با ژاپن درگير بود و تكنولوژي نظامي تا آن حد پيشرفته نبود كه ايران فاقد آن باشد و در آن زمان حتي ايران اگر مي خواست مي توانست به سرزمين هاي مجاور خود كه جز تركيه و افغانستان، زير سلطه قدرتهاي اروپايي بودند تعرض كند.
چرچيل در خاطرات خود اعتراف كرده است كه براي حمله به ايران، با زحمت بسيار توانسته بود 3500 تا 5000 سرباز عمدتا هندي جمع آوري كند!!.