بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 5 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 41

موضوع: آنچه یک ایرانی باید بداند (فرهنگ آریایی)!..فردا دیر است

  1. #1
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    Icon30 آنچه یک ایرانی باید بداند (فرهنگ آریایی)!..فردا دیر است

    *****************
    ********
    *****
    ***
    **
    *

    با نام خدا

    کشوری که تاریخ و گذشته خود را فراموش کند" ناچار به تکرار آن خواهد بود

    در ابتدا برای شما دوستان گرامی گفته ای رو از سیاست مدار شرق شناس انگلیسی """ بارت""" نقل میکنم که به عمق فاجعه ای که بر سر ایران عزیز ما " آمده بود و بدبختانه میآید آگاه شوید":
    نقل قول:
    عقیده صریح و صادقانه من این است که چون مقصود نهایی ما فقط نگهداری از بریتانیا و نفوذمان مستعمراتمان هست در این صورت بهترین سیاست این خواهد بود که کشور ایران را در حالت ضعف و توحش نگاه داریم








    در این تاپیک با نام دانستنی هایی که یک ایرانی باید بداند " به تاریخ ایران و دانستنی های تیره های ایرانی و آریایی پرداخته خواهد شد
    امید است که سبب آگهی شما هم میهنان گرامی شود!.....
    و به عنوان یک دوست شما کاربران گرامی گوشزد میکنم که :
    فرهنگ یک کشور زمانی از بین خواهد رفت که تاریخ آن کشور نابود شود" کاری که در طول این چند دهه در ایران انجام شده" است"
    کاری که سبب شد " حافظ به بازیچه دست فالگیران درآید و فردوسی به عنوان افسانه سرا " دراید" و شوربختانه ایرانیان " انیران زاده هم به این طوفان دامن زدند




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  2. #2
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در نوشته های کهن بیش از 40 نام برای دریای مازنداران برده شده است
    دریای مازندران بر گرفته از استان مازندران در جنوب دریاست " شوربختانه نا ایرانیان به دلیل نادانی و فراموشی تاریخ این دریا را دریای خزر مینامیم " که 100 درصد نادرست است
    نقل قول:
    خزر ها قومی زرد پوست و خونخواری بودند که از استپ ها اسیای مرکزی به این ناحیه کوچ کرده بودند" این نام "" (خزر) به وسیله پان ترک های خودفروخته نام اصلی این دریا خوانده میشود


    در صورتی که این دریا در نقشه های جهانی به نام کاسپین معروف است" که گرفته شده از نژاد سپید پوست ایرانی کاسپین ها( به عربی قزوین) هست
    در حالی که وقتی تازی ها حتی یک بار به خلیج همیشه پارس " خلیج عرب میگویند" ما ایرانیان از نا آگاهی نامی که همه دنیا آن را با نام تیره ایرانی میخوانند " ولی ما خزر منامیم

    امیر
    پاینده باشید









    داستان زایش زرتشت
    رضا مرادی غیاث آبادی
    هر قوم و ملتی، جدای از روایت‌ها و منابع مستند علمی یا تاریخی، داستان‌ها و باورهایی نیز در سرگذشت زایش، زندگی و مرگ پیامبران و بزرگان خود دارد. هر چند كه چنین داستان‌هایی كمتر می‌توانند در پژوهش‌های علمی و تاریخی مفید باشند، اما اهمیت بیشتر آنها در بررسی احساسات و اندیشه‌ورزی و آرمان‌های مردمان پدید‌آورنده آن، نهفته است.
    داستان زایش زرتشت (كه در برخی از متون پهلوی و تاریخ‌نامه‌های سده‌های میانه، به ششم فروردین‌ یا خرداد‌روز از فروردین‌ماهِ سده سوم پیش از اسكندر منسوب است)، سرشار از اندیشه‌های زیبا و باشكوه و آشتی‌جویانه ایرانیان است. هیچ سخن و تفسیری نمی‌تواند خواننده را بیشتر از درك و دریافت خود از این داستان شگفت و آكنده از آفرینش‌های ناب هنری، یاری رساند. این نگارنده، داستان زایش فرخنده زرتشت را از اشاره‌های پراكنده‌ای كه در متون ایرانی بدان شده است را به كوتاه‌ترین شكل ممكن در اینجا می‌آورد:
    فرّه زرتشت (پرتوهای درخشان) در آغاز از آن اهورا بود. مزدای بزرگ، آن فره سپند و مینوی را به «فروغ بیكران» فرا سپرد. فروغ بیكرانه، آن فره درخشانِ مینوی را به خورشید داد و خورشید آنرا به ماهِ آسمان شب‌های ایران سپرد. ماه، آن فره را به ستارگان پرنور ارمغان كرد و ستارگان آنرا به آتشی كه در خانه «زوئیش» (مادر مادر زرتشت) می‌سوخت، فرو فرستادند. بدان هنگام كه زوئیش در حال زایمان «دوغدو» (مادر زرتشت) بود. فره زرین فرو آمده زرتشت، چنان درخشان بود كه جام آتشدان بی‌نیاز از هیزم و خوراك فرا می‌سوخت و شعله برمی‌كشید. فره زرتشت، چهره دوغدوی تازه زایش‌یافته را چنان درخشان می‌كند كه بمانند ماه بر روی زمین می‌درخشید.
    از دیگر سوی، فُـروهر/ فَـروَهَـر زرتشت، در آغاز در عالم مینو بود، در سرای سپند اهورا. از آنجا بمانند فره او، به فروغ بیكران راه می‌یابد. بهمن و اردیبهشت (اندیشه نیك و بهترین راستی)، آن فروهر خجسته را از فروغ بیكران به شاخه همیشه سبز درختچه مقدس «هـوم» كه بر بلندای چكاد كوهی روییده بود، باز می‌سپارند. یك جفت پرنده آماده جفت‌گیری، آن شاخه در بردارنده فروهر زرتشت را از ستیغ كوه برمی‌چینند و به آشیان خود می‌برند، آشیانی بر بالای درختی بزرگ و كهنسال و خشكیده كه بر كرانه رود مقدس «دائیتیا» جای داشت. پیوند آن شاخه هوم سپند، درخت خشكیده را به ناگهان و به یكپارچگی سبز و زنده می‌كند و برای همیشه سرسبز می‌دارد.
    آنگاه كه «پوروشسپ» (پدر زرتشت) و «دوغدو» (مادر زرتشت)، به پیمان می‌آیند؛ پوروشسپ، شاخه‌ای از آن هوم زندگی‌بخش را از فراز درخت پیر، می‌چیند و به دوغدو ارمغان می‌كند. دوغدویی كه پیش از این دربردارنده فره زرتشت بود، اكنون فروهر او را نیز در آغوش دارد.
    اما گوهر تن زرتشت نیز در آغاز از آن اهورا بود. اهورا آن گوهر را به باد می‌سپارد. باد تیزرو آن گوهرِ گوهران را به آغوش ابر می‌دارد. ابر آورنده شادی و خرمی، گوهر تن زرتشت را ارمغان باران می‌كند و باران، دانه‌دانه بر زمین بهاری تازه‌شكفته‌ای فرو می‌افتد كه چراگاه گاوان پوروشسپ و دوغدو است. گوهر تن زرتشت از باران به آغوش سپندارمذ راه می‌یابد و زمین سپند، آنرا به اندام گیاه سبزی فرو می‌نهد تا از آغوشش برویند و خوراك گاوان دوغدو شوند. دو گاو سپید و زیبا و زردگوشی كه تا آن زمان نزائیده بودند.
    پسانگاه، آن گوهر تن، از شاخه سبز گیاه، به شیر گاو راه می‌یابد. دوغدو، گاو را می‌د‌وشد و دارنده گوهر تن زرتشت نیز می‌شود. اكنون دوغدو، هم دارنده فره و فروهر، و هم گوهر تن زرتشت است. او هوم سبز و شیر سپید را به دستان پوروشسپ باز می‌سپارد تا آنها رابا هم بكوبد و درآمیزد. نوشیدنی «پراهوم» فراهم آمده را هر دو می‌آشامند و اكنون فره و فروهر و گوهر تن زرتشت در جان دوغدو آرام می‌گیرند.
    ماه‌ها از آن فرخنده روز می‌گذرد. سه روز مانده به زایش زرتشت، پرتوهای درخشانی از رخساره دوغدو سراسر خانه آنان را فرا می‌گیرد و به هنگام زایش او، «آناهیدِ» همیشه توانا و «اَشـی» نیك، نوازشش می‌كنند و زرتشت در روی آنان و در روی پدر و مادر می‌خندد.
    آنگاه اشی نیك آوازی فرا می‌شنود و می‌گوید: «كیستی ای كه سرودت به گوش من نازنین‌تر از همه سرودهاست؟» آنگاه پاسخ فرا می‌آید: «او زرتشت است! او كه هنگام زادن و بالندگی‌اش، آبها خشنود شدند، گیاهان شادمان شدند، رودها برخروشیدند و گیاهان بردمیدند. او زرتشت است.»
    این است داستان شگفت و زیبای زایش زرتشت در باورهای ایرانیان. سندی ناب و بی‌همتا از احساسات پاك و دوست‌داشتنی نیاكان دور هنگام ما. سرگذشت غرورانگیزی كه هیچگاه دستمایه آفرینش‌های هنری امروز ما نشده است. داستان زایش زرتشت برای هنرمندان بزرگ ما چه چیزی كم دارد؟




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  3. #3
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    فردوسی بزرگ دیباچه " شاهنامه " مینویسد:


    یکی نامه بود"از گه باستان...........فراوان بدو "اندرون داستان
    پراگنده در دست هر موبدی...........ازو بهره یی نزد هر بخردی
    یکی پهلوان بود دهقان نژاد...........دلیر و بزرگ و خردمند و راد
    پژوهنده روزگار نخست.................گذشته سخن ها همه باز جست
    ز هر کشوری موبدی سالخورد.......بیاورد و این نامه را گرد کرد
    بپرسیدشان از کسیان جهان.........وزان نامداران و فرخ مهان
    که گیتی به آغاز چون داشتند........که ایدون به ما خوار بگذاشتند
    چگونه سرآمد به نیک اختری.........بریشان بر آن روز کنداوری
    بگفتند پیشش یکایک مهان..........سخن های شاهان و گشت جهان
    چو بشنید ازیشان سپهبد سخن....یکی نامور نامه افگند بن
    چنین یادگاری شد اندر جان..........برو آفرین از کهان و مهان

    در این دیباچه فردوسی به روشنی میگوید که او تنها گرآورنده اسطوره های ایران باستان هست"
    این نوشته رو برای این پست کردم که " بدانید فردوسی گردآورنده اساطیر ایران زمین در غالب شعر بوده است نه " اینکه خودش سازنده این اساطیر باشد " ........

    نقل قول:
    ز هر کشوری موبدی سالخورد.......بیاورد و این نامه را گرد کرد




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  4. #4
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    درفش ایران در روزگار کورش بزرگ و هخامنشیان
    گزنفون پیرامون پرچم ایرانیان و بویژه کورش بزرگ گزارش خوبی میدهد. در زمان کورش درفش پادشاهی ایران شهبازی(عقابی) زرین بود با بالهای گشوده(۳)
    افزون بر این ما در اوستا و شاهنامه بارها به این نشان، یعنی شهباز زرین برمیخوریم. پس در راست بودن گزارش گزنفون نمیتوان شک کرد. پس از شکست هخامنشیان، اسکندر شهباز را بر روی سکه ها نقش کرد(نشانه های فراوانیست که اسکندر خود را دنباله رو پادشاهان هخامنشی میدانست) و به این انگیزه این نگاره به کشورهای اروپایی و مصر راه یافت و تا به امروز هنوز شهباز ارتش ایران باستان، بیشترین نقش پرچم های کشورهای جهان است.(۴)
    با بررسی آثار اندک بجا مانده، میتوان پی برد که هر بخش از ارتش درفش ویژه ی خود را داشته است. به یاری جامی سفالی که با نگاره دو سپاهی یونانی و ایرانی در موزه ی لور انگلیس نگهداری میشود میتوان با یکی از این پرچم ها آشنا شد. سپاه ایرانی دارای پرچمیست که تشکیل شده است از دو پارچه ی چهارگوش که به یاری دو وتر به چهار سه گوش بخش شده اند و سه گوش های روبرو دو به دو با هم همرنگ هستند، سپید و سیاه(۵)





    (۱)ثعالبی، شاهنامه ی کهن، ۵۸ عوفی، جوامع الحکایات، ۳۸
    (۲) همان
    (۳) xenophon,Cyropaedia, VII/14; helenica,I 18.12




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  5. #5
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    درباره سورنا چه میدونید"؟


    سورنا (سردار بزرگ ايراني)
    سورنا (سورن پهلو)

    يكي از سرداران بزرگ و نام‌دار تاريخ در زمان اشکانیان است كه سپاه ايران را در نخستين جنگ با روميان فرماندهي كرد و روميها را كه تا آن زمان در همه جا پيروز بودند، براي اولين بار با شكستگي سخت و تاريخي روبرو ساخت. او جوانی بود آریایی، خردمند، نیکو‌چهره، تنومند، دلیر، بلندبالا، با موی بلند و ظريف که پیشانی‌بندی به سبک ایرانیان باستان بر سر می‌بست.
    وی از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود. سورن در زبان فارسی پهلوی به‌معنی نیرومند می‌باشد. (نمونه دیگر این واففژه در کلمه اردی‌سور آناهیتا یعنی ناهید بالنده و نیرومند بکار رفته است.) 1
    از دیگر نام‌آوران این خاندان وینده‌فرن (گندفر) است که در سده نخست میلادی استاندار سیستان بود؛ قلمرو او از هند و پنجاب تا سیستان و بلوچستان امتداد داشت. برخی پژوهشگران او را با رستم دستان قهرمان حماسی ایران یکی می‌دانند. ذکر نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی درخت آسوریک ارتباط او را با اشکانیان نشان می‌دهد. 2


    ژول سزار (Julius)، پوميه (Pompee) و كراسوس (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند كه سرزمین‌هاي پهناوري را كه به تصرف دولت روم در آمده بود، به‌طور مشترک اداره مي كردند.
    كراسوس فرمانرواي بخش شرقی کشور روم آن زمان یعنی شام(سوريه) بود و براي گسترش دولت روم در آسيا، سوداي چيرگي برايران، دستیابی به گنجینه‌های ارزشمند ایران و سپس گرفتن هند را در سر مي‌پروراند و سرانجام با حمله به ايران اين نقشه خويش را عملي ساخت. وی فاتح جنگ بردگان و درهم‌کوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند انقلاب بردگان بود. 3

    كراسوس با سپاهي مركب از42 هزار نفر از لژيونهاي ورزيده روم كه خود فرماندهي آنان رابرعهده داشت به سوي ايران روانه شد و ارد (اشك13) پادشاه اشكاني ،سورنا سردار نامي ايران را مامور جنگ با كراسوس و دفع یورش روميها كرد.
    نبرد ميان دو كشور در سال 53 پيش از ميلاد در جلگه هاي میان‌رودان (بين‌النهرين) و در نزديكي شهر حران یا كاره carrhae)) روي‌ داد.
    در جنگ حران، سورنا با يك نقشه نظامي ماهرانه و به‌ياري سواران پارتي كه تيراندازان چيره‌دستي بودند، توانست يك سوم سپاه روم را نابود و اسير كند. كراسوس و پسرش فابيوس Fabius (پوبلیوس) دراين جنگ كشته شدند و تنها شمار اندكي از روميها موفق به فرار گرديدند.

    روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگ‌وگریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان می‌دانند. ارتش او دربرگیرنده زره‌پوشان اسب‌سوار، تیراندازان ورزیده، نیزه‌داران ماهر، شمشیرزنان تکاور و پیاده‌نظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود. 4
    جنگ حران كه نخستين جنگ بين ايران و روم به شمار مي‌رود، داراي اهميت بسيار در تاريخ است زيرا روميها پس از پيروزي‌هاي پي‌درپي براي اولين بار در جنگ شكست بزرگي خوردند و اين شكست به قدرت آنان در دنياي آن‌روز سايه افكند و نام ايران را بار ديگر در جهان پرآوازه كرد و نام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه ساخت.

    همانگونه كه دولت بزرگ هخامنشي در مرزهاي خود در باختر براي نخستين بار با گسترش و کشورگشایی يونان برخورد کرد و پيشرفت یونان را درشرق و آسیا متوقف گردانيد، دولت جهانگير روم نيز در پيشرفت مرزهاي خود درخاور، با سد قدرتمند ايراني روبرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسيا، پايان پذيرفت.
    پس از پيروزي سورنا بر كراسوس و شكست روم از ايران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس از این جنگ نزديك به يك قرن، رود فرات مرز شناخته شده بين دو كشور گرديد و مناطق ارمنستان، ترکیه، سوریه، عراق تبدیل به استان‌هایی از ایران گردیدند. روميها براي جلوگيري از شكستهاي آينده و به پيروي از ايرانيان ناچار شدند به وجود سواره نظام درسپاه خود توجه بيشتري بنمايند. 5

    بد نیست یادآوری شود که سورنا پس از شاه مقام اول کشور را داشت؛ وی ارد را به تخت سلطلنت نشانید و به سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری شاهنشاه ایران کمربند شاهی را به کمر پادشاه بست. او به هنگام گرفتن شهر سلوکیه نخستین کسی بود که برفراز دیوار دژ شهر برآمد و با دست خود دشمنانی را که مقاومت میکردند بزیر افکند. سورنا در این هنگام بیش از 30 سال نداشت. ۶
    اما شوربختانه سورنا هیچ بهره‌ای از پیروزی بزرگ خود نبرد. ارد شاهنشاه اشکانی ناجوانمردانه بجای قدردانی، سپهسالار دلاور ایرانی را به شهادت رساند؛ پس از این رویداد ناگوار ارتش ایران دچار ضعف گردید و دیگر نتوانست در خاورمیانه و شام پیشروی نماید و در برابر روم تنها به مقاومت و دفاع پرداخت. ۷

    البته تاریخ یک‌بار دیگر در زمان پادشاهی شاه‌صفی صفوی تکرار شد و امام‌قلی‌خان ارتشبد ایران در زمان شاه عباس کبیر، دریاسالار آبهای نیلگون خلیج فارس، فاتح جنگ‌های ایران و پرتغال، آزادکننده بحرین و قشم ناجوانمردانه همراه با فرزندانش به‌دست پادشاه خونریز شهید شد. ۸
    شاه‌صفی (52 – 1038 خورشیدی) پادشاهی متعصب و ستمگر بود. وی دست به کشتار 12000 تن در قزوین زد؛ شاهزادگان و خاندان سلطنتی را کشت یا کور نمود؛ دستور قتل فرماندهان ارتش را صادر کرد؛ بخش‌های گسترده‌ای از ایران از دست داد و تنها شاهی بود که سخن‌‌گفتن به زبان فارسی را با خشونت در دربار ایران ممنوع ساخت و ترکی را جایگزین آن ساخت. سرانجام او نیز مرگ در اثر زیاده‌روی در مصرف تریاک بود. ۹




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  6. #6
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    درسي از تاريخ
    در زمان پادشاهي قباد ، چون قباد مبلغي تنخواه به پادشاه هياطله مقروض بود و قادر به پرداخت آن نبود از آناستاسيوس امپراتور روم تقاضا كرد مبلغي به او وام دهد.
    آناستاسيوس در اين خصوص با دوستان خود مشورت نمود ، ولي هيچيك پرداخت اين وام را تصويب نكردند و گفتند صلاح نيست پول ما وسيله برقراري دوستي و رابطه نزديك دشمنان ما با هياطله بشود، بلكه بر عكس بهتر است كه هر قدر ممكن باشد در ميان آنان نفاق بياندازيم و از اختلاف ايشان فايده ببريم . به همين جهت قباد مصمم به جنگ با روميها گرديد و بطور ناگهاني به شهر «آمد» واقع در ميان رودان (بين النهرين) حمله برد و با آنكه فصل زمستان و هوا بغايت سرد بود به محاصره شهر پرداخت ، اما مردم شهر به شدت به مقاومت مي پرداختند و حاضر به تسليم نبودند، چون شهر از استحكامات بسيار عالي برخوردار بود، و با آنكه قباد چندين نوع منجنيق براي انهدام دژ شهر بكار مي برد، اما ديوارهاي دژ بقدري سخت و مستحكم بود، كه با وجود حمله هاي مكرر هنوز قسمتي از آن نيز خراب نگرديده بود.
    پس چون قباد از انهدام حصارها مايوس گشت ناگزير تصميم به بازگشت گرفت ، در اين موقع اهالي شهر لشكريان ايران را از بالاي حصارها مورد تمسخر قرار مي دادند و به آنها مي خنديدند،حتي برخي از زنان روسپي شهر جامه هاي خود را از تن بدر كرده و به رقص و پايكوبي پرداختند .موبدان كه ناظر اين اعمال شرم انگيز بودند نزد پادشاه رفتند و او را از بازگشت منصرف ساختند و گفتند چون اهالي شهر برخلاف دستورات خداوند به اعمال شرم آور پرداخته اند، در نتيجه خداوند پيروزي را به اردوگاه ايران هديه خواهد نمود.چند روز پس از اين واقعه دهانه نقبي كهن كه به داخل دژ راه داشت كشف شد و به اين ترتيب ايرانيان به دژ راه يافتند و آنجا را تسخير نمودند.
    گرد آورنده : جمشيد انوشيرواني

    منبع: جنگ هاي ايران و روم تاليف پروكوپيوس نويسنده قرن 5 روم
    مترجم : محمد سعيدي




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  7. #7
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    روزی که ديگر ايرانی نباشيم...
    اسماعيل نوری علا
    از آنجا که انسان ها ساخته شرايط زمان و مکانی هستند که در آن چشم بر جهان می گشايند و می بالند و آموزش می بينند و صاحب فکر و عقيده می شوند، هر فرد آدمی لزوماً لوح فشرده ای از ويژگی های زيستنگاه (به دو معنای زمانی و مکانی) خويش است. اگر می شد دست در دل تاريخ کرد و از درون آن هر تنابنده ای را بيرون کشيد نيز می شد در گفتگو با او بی شمار آگاهی و اطلاع از زيستنگاهش به دست آورد. هر توده ی خاکستری رنگی که در کاسه سری جا دارد چنين لوح فشرده ای است. اما نه سر بجا می ماند و نه آن توده خاکستری. مرگ رشته ها را قطع می کند و عايق ارتباط و انتقال می شود.
    آنچه باقی می ماند اما حرف و حديث درباره آدميان رفته است؛ داستان ها که از کردار و گفتار آنان می دانيم، اسباب و ساختارهائی که از آنها بجا می ماند، و تاريخی که ـ هرچند کوچک ـ بر حول محور آنها تنيده می شود. ما با اين هاست که می توانيم به گذشته نقب بزنيم و به اعماقی برويم که ريشه هامان در آنجا بافته شده و برگ و بارش به صورت فرهنگ و هنر و ادب و رسم و رسوم و عقايد و باورهامان به بر نشسته است. خاطره ها، يادداشت ها، استوره ها، افسانه ها، کتيبه ها، مهرها، سنگنوشته ها، کتاب ها، روزنامه ها و مجله ها همه بازماندگان و بازگويندگان واقعی آدميان گذشته و حالی هستند که همچنان در رگ و پی و در تربيت و برآيش ما حضور دارند.
    در اين ميان، برخی از آدميان تاريخی شبيه «کپسول زمان» اند ـ منظورم اين محفظه هائی است که اطلاعات فشرده ای را در آن جا داده و همراه با سفينه های فضانورد به اعماق آسمان می فرستند، با اين اميد که کسی، در جائی از گيتی بیکران، کپسول را بيابد و بگشايد و اطلاعات محفوظ در آن را استخراج کند و پيام زمينيان را ـ بدينسان ـ دريافت دارد. بعضی از آدم های تاريخی هم در نظر من چنين اند. مردم هر عصر، با احوالاتشان، ويژگی هاشان، فکرها و آرمان هاشان، همگی نمی توانند پيام و خبرشان را به نسل های آينده برسانند. از اين درهمگوئی فرضی هيچکس سر در نخواهد آورد؛ پيام نسل های گذشته به نسل های آينده نخواهد رسيد، و رشته ارتباطی که هر نسل را به گذشتگانش متصل کرده و، از اين راه، هويت او را فراهم می سازد بريده خواهد شد. هر نسل بايد چند برگزيده را مأمور اين کار کند تا انتقال ميراث فرهنگی ممکن شود.
    باری، در ميان اين همهمه هردم فزاينده تاريخی، همين زنان و مردان برگزيده اند که بار همه عصر خود را يک تنه بر دوش می کشند و، در نتيجه، حکم کپسول زمان را پيدا می کنند. درباره آنان که می خوانی، به بازمانده هاشان که نظر می افکنی، در احوالاتشان که غور می کنی، يکباره می بينی دری گشوده می شود به سوی زمانه ای که قرن هاست از ميان ما رخت بر بسته اما تن زمين از آثار و زخمه های آن خالمخال است.
    و يک سال پيش يکی از اين کپسول های زمان در برابر چشمان ما گشوده شد؛ با خبری ساده از اتفاقی که هر روزه در جای جای زمين رخ می دهد و کسی را از بابت آن باکی نيست. گفتند که در دهانه «دشت بلاغی»، در استان فارس، سدی ساخته شده و به مراحل آخر قبل از آبگيری رسيده است و ـ در صورت آبگيری ـ دارای درياچه ای خواهد بود که دشت بلاغی را کلاً در خود غرق خواهد کرد و رفته رفته، برعکس مسير رودخانه پلوار، به عقب بر خواهد گشت و به دشت پاسارگاد خواهد رسيد و در آنجا آرامگاه کورش هخامنشی را فرا خواهد گرفت و در خود خواهد بلعيد. ديدم که يکی از شنونگان تلويزيونی در واشنگتن، شبی به روی خط آمده بود و می گفت که: «ببلعد، فدای سر آن دهقان گرسنه ای که منتظر آب کافی برای کشاورزی است.» می پرسيد که «اين چهار تا قطعه سنگ چه ارزشی دارد که بايد کشاورزی يک منطفه را فدای آن کرد؟» می گفت «اين باستان پرستی هم نمود ديگری از کارائی انديشه های خرافی است». و ديدم که اين سخنان هيچ تازه نبودند؛ در سراسر نقاط تاريخی دنيا، هرکجا که برنامه توسعه ای در کار بوده است و طرح های عمرانی مختلفی برای انجام اين توسعه در نظر گرفته شده اند، همين حرف ها از جانب برخی از کوته نظران مطرح شده است. در همين سه دهه که از انقلاب می گذرد چه بسا تپه های هزاران ساله، گورستان های باستانی، راه های تاريخی و اماکن کهن به زير آب رفته و در جريان عمليات شهرسازی و لوله کشی و جاده سازی و نظاير آن تخريب شده اند و کسی هم صدا به اعتراض بر نداشته است. بگذريم از آن ايلغار وحشتناکی که قاچاق عتيقه نام دارد و شاه و گدای حکومت را در خود گرفته است. اما اين بار يک طرح عمرانی بی مطالعه و پر خرج در وسط منطقه ای روئيده بود که مهمترين کپسول زمان ايران باستان در آن قرار داشت؛ کپسولی به نام کورش بزرگ و ساختمان آرامگاه او.
    اين ساختمان ساده از تخته سنگ های مکعب شکل، با آن سقف مخروطی شکل، 2500 سال پيش بدست مردمی که اکنون در دشت اطراف آن بخواب ابدی فرو رفته اند ساخته شد، در حياط ميانی ساختمانی ـ که اکنون وجود ندارد. جسد نهمين شاه هخامنشی را برای تدفين آماده کرده بودند. بر ميزی سنگی، قرار گرفته در ميانه اطاقک کوچک يک در، تابوتی قرار داشت که جسد کورش را در آن نهادند، درش را بستند، و بر رويش شنل و چوبدست شاهی اش را قرار دادند. در هر طرف حياط گروهی از دينياران مذاهب مختلف ايستاده بودند و برای آمرزش روان شاهی که هيچ مذهبی را بعنوان مذهب خود اعلام و بر ديگران تحميل نکرده بود دعا می خواندند، کسی عود می سوزاند و ديگری اسپند در آتش می ريخت.
    شاهان بعدی سلسله هخامنشی همگی در همين اطاقک کوچک به شاهی رسيدند؛ وقتی که شنل کورش را به تن کردند و چوبدستش را به دست گرفتند. اين بازمانده های کوچک آن بزرگمرد، به شاهان تازه از راه رسيده مشروعيت می بخشيد.
    زمان گذشت، اسکندر مقدونی سپاه هخامنشی را در هم شکست، تا پايتخت تاخت، و بدانجا که يونانيان «پرسه پوليس» (شهر پارسيان) اش می خواندند وارد شد. از پلکان سنگی بالا رفت، تالارها را در نورديد و به سربازانش دستور داد تا تخت جمشيد را به آتش کشند. ايستاد و تماشا کرد تا ستون های چوبی سوختند و درهم شکستند و پرده ها در لهيب آتش رقصيدند و سقف ها فرو ريختند.
    و آفتاب روز بعد که طلوع کرد، اسکندر بر اسب نشست، از دهانه تنگه بلاغی وارد دشت بلاغی شد، از کنار رودخانه پلوار گذشت، و در برابر آرامگاه کورش از اسب به زير آمد. آنک او در برابر آرامگاه مردی ايستاده بود که تاريخ نويسان سرزمين خودش به بزرگی او گواهی داده و نوع برآيش و تربيت او را نمونه انگاشته بودند. اسکندر از پله ها بالا رفت و به درون اطاقک کوچک شد. تابوت و شنل و چوبدست را ديد. به احترام سری خم کرد و با شتاب برگشت و رفت.
    سربازانش آنگاه دست تطاول بر ظروف و پرده ها و فرش های زربافت زدند. تابوت پريشان شد و استخوان های مرد پارسی شکست و پراکنده گشت. غارت کردند و رفتند، کشتند و شکستند و بدنامی تاريخ را برای خود خريدند. آن روز پاسارگاد ديگر شهر پايتخت کورش نبود. داريوش هخامنشی پايتخت را به دشت وسيع تر جنوبی کشانده و تخت جمشيد را بر آن بنا کرده بود. پاسارگاد آنک شهر مقدس ايرانيان بود و تنها دينياران و خدمتگذاران در آن ساکن بودند. شايد آن روز همه آنها هم از دم تيغ سربازان اسکندر گذشته باشند.
    آنگاه برای هزار سال از پاسارگاد خبر چندانی نداريم. سلوکيان و اشکانيان و ساسانيان می آيند و می روند و آرامگاه کورش غرفيب و گمنام بجای می ماند. اما آيا براستی ايرانيان رهبر بزرگ خود را فراموش کرده بودند؟ در اينصورت چگونه بود که وقتی اعراب هلهله زن از تنگه بلاغی گذشتند و به مخروبه های پاسارگاد رسيدند و آرامگاه را ديدند و حيرت زده درباره اش پرسش کردند، کسی پيدا شد که به آنها نشانی غلط بدهد و آن بنای سنگی را مقبره مادر سليمان نبی بخواند و آنان را وادارد تا بجای درهم شکستن اش در برابر مزار آن پيامبر افسانه ای حقوق بشر سر تعظيم فرود آورند؟
    آيا گمنامی و فراموشی بهترين چاره حفظ اين مکان نبود؟ ايرانيان چنين کردند. اين کپسول را برای زمانی ديگر نگاه داشتند، برای آن زمان که مردم صد سال پيش ما از خواب گران تاريخ بيدار شدند، ذلت و عقب ماندگی خويش را ديدند، لجن خرافات و کجباوری ها را که تا گردنشان بالا آمده بود بو کشيدند، و آنگاه، در پی يافتن راهی برای قد راست کردن و امروزی شدن، به انقلاب مشروطه رسيدند و در پی آن ديگرباره به پاسارگاد رو کردند.
    هنگامی که انجمن حفظ آثار ملی بوجود آمد و تصميم گرفته شد که بر مزار شاعران بزرگ ايران بناهائی به رسم يادگار ساخته شود، چون به فردوسی رسيدند کسی ترديد نکرد که ساختمان بنای آرامگاه او بايد نسخه ای ديگر از آرامگاه کورش هخامنشی باشد. و چرا؟
    فردوسی، چهار سد سال پس از سلطه اعراب بر ايران و تحميل فرهنگ و زبان عربی بر مردم اين سرزمين، قلم به دست گرفت تا در درازای سی سال طولانی، از نظم زبان فارسی کاخی بلند بسازد که از باد و باران گزند نيابد. شاهنامه چنين کاخی است، با تالارهای تو در تويش و با پهلوانان و شهرياران و زنان و مردان و شهروندان سر بلندش. و صد سال پيش، آدميان نوشده ای که به جستجوی سر مشقی برای آرامگاه فردوسی برآمده بودند ترديد نکردند که در قلب ايرانزمين کاخ کوچک اما سربلند ديگری هم هست که گزند بادها و باران ها و غارت ها و زخم های بسيار ديده و خورده است اما همچنان سرفراز و خاموش بر سينه دشت پاسارگاد می درخشد. فردوسی نوکنندهء داستانی بود که سراينده نخستينش از همين دشت پاسارگاد برخاسته و در همين آرامگاه غنوده بود. بدينسان، اگرچه آن سال «سال فردوسی» شد و ساختمان آرامگاه او بر دشت توس سر بر کشيد اما همهء اشاره ها به دشت پاسارگاد و مدفن کورش بود.
    آنگاه، آخرين شاه ايران (تا به امروز)، در عين ترس از ملايان و اوراد عربی شان، چون خواست که منشائی قديم تر از اسلام را برای مشروعيت تخت و تاج خود فراهم آورد، برای سران عالم نامه فرستاد و بيشترينشان را در تخت جمشيد گرد آورد و 2500 سال تاريخ را (که او تاريخ شاهنشاهی اش می خواند) به رخ شان کشيد و سپس، بی آنکه از تنگه بلاغی رد شود، با هليکوپتر بر دشت پاسارگاد فرود آمد، بر پای پلکان آرامگاه کورش گل گذاشت، و سپس روياروی اين بنای کهن ايستاد و با کورش گفت که تو آسوده بخواب، چرا که ما بيداريم. گوئی قرار بود تاريخ پادشاهی ايران بزرگ . متحد ـ که از دشت پاسارگاد آغاز شده بود ـ در همان دشت نيز به پايان رسد.
    اما کورش هيچگاه آسوده نخوابيده بود و، با حضور معنوی خود در دل و جان ايرانيان آگاه از تاريخ، آينده هائی ديگر را از عطر وجود خويش سرشار می کرد. آخرين شاه در مسجدی در قاهره خسبيد اما کورش هميشه بيدار بر دشت ويران پايتختش ايستاد؛ نگران حمله ای که اين بار از جانب مردمی انيرانی اما زاده شده به ايران به ساحت فرهنگ اين سرزمين آغاز شده بود.
    او زمزمه بولدوزرها را شنيد که به سوی تخت جمشيد می آمدند تا بازمانده های از فتنه اسکندر را تکه تکه کنند و دور بريزند؛ روستائيانش را ديد که بر سر راه بولدوزرها نشستند و راه را بر فتنه جويان بستند. و خيالش آسوده شد که مردمش هنوز بياد گذشته های شکوهمند و سرفراز خويش هستند.
    آنگاه، پانزده سال پيش، صدای کلنگ يک حجه الاسلام از دهانه دشت بلاغی برخاست. رئيس حمهور رفسنجانی آمده بود تا فرمان شروع کار ساختن سدی را در کناره دهکده سيوند و بر فراز رودخانه پلوار صادر کند. قرار بود که پلوار، رودی که هزاران سال از شمال دشت پاسارگاد وارد شده، از کمرگاه آن گذشته و در دهان تنگه بلاغی فرو رفته بود، در همان تنگه به دام سد بيافتد و نتواند راهش را به سوی درياچه بختگان ادامه دهد.
    سد سازان با بيل های مکانيکی و بولدوزرها به جان دشتی افتادند که در طول پنج هزار سال صنعتگران و کوره چيان و شراب کشان و ديوانسالاران و لشگريان بسياری در آن خانه و کار داشتند و در قبرستانش به کام خاک فرو رفته بودند. نوآمدگان سدساز تا توانستند کندند و بردند و فروختند و هرچه را بردنی نبود شکستند و با خاک يکسان کردند. سد سيوند رفته رفته با خاک دشت بلاغی بالا رفت و به آخرين مراحل ساختمان خود رسيد.
    اما آيا چه کس می داند اولين ايرانی که بود که خطر را حس کرد و زير گنبد گيتی صدا در داد؟ نه، هيچکس نمی داند. او ـ فرزندی از فرزندان کورش ـ در خيال خويش درياچه ی بلعنده را ديده بود که همه ی بقايای تمدنی هفت هزار ساله را در خود فرو می بلعد و به سوی پاسارگاد می تازد تا سنگ های آهکی آرامگاه کورش را در خود حل کند و پايه های اين بنای سمج را در آب های خود بشويد.
    بی گمان پلوار معصوم از آنچه می کرد شرمنده بود. دو هزار و پانصد سال از ميان چهارباغ های قصر شاهی گذشته بود و درختان بی نظيرش را سيراب ساخته بود، هزاران سال بر ويرانی پاسارگاد حسرت خورده بود، هزاران سال ايلاتيان را ديده بود که در ييلاق و قشلاق کردن هاشان از کنار او می گذشتند و چون به آرامگاه کورش می رسيدند لحظه ای می ايستادند و اورادی نامفهوم را زمزمه می کردند و راه خويش را پی می گرفتند. او، هزاران سال در گوش کورش زمزمه ای سبز و پر طراوت را سر داده بود، به نرمی به دور آرامگاهش چرخيده و پاورچين بسوی دشت بلاغی غلطيده بود.
    و اکنون بايد، به ارادهء مشتی بی خرد، در پشت سد سيوند درياچه ای پهناور می ساخت، کاخ و کارخانه و غار و کوره و خانه و قبرستان های بر جا مانده از هزاره ها را می بلعيد و به سوی آرامگاه باز می گشت تا ويرانش کند. ياد اسکندر و قشون عرب در دلش زنده شد، ديد که خود به اسکندر گجسته ای ديگر و وقاص ملعونی نوين تبديل شده است. از درد بخود پيچيد و فرياد برداشت.
    ما همه فريادش را از گلوی فرزندان کورش شنيديم. به چشم بر هم زدنی صدا در طاق دل های بسيارانی عاشق پيچيد. مردم جهان دانستند که پايتخت و آرامگاه پدر آسان گيری های عقيدتی، منادی حقوق و آزادی های بشری، بنيانگزار ملتی رنگارنگ و درهم بافته، و تضمين کننده بقا و دوام هويت ملی ايرانيان در خطر نابودی است. رقص امضاء ها آغاز شده و بيداری جوانان به حقيقت پيوسته بود. آنک بازشناسی تخمی که در آن «کپسول زمان» تا زمانهء ما راه آمده بود تا در دشت پاسارگاد به درختی تنومند بدل شود در دستور کار قرار داشت.
    می دانم، کورش يک خاطره است؛ همان نجات بخشی است که تورات «مسيح خداوند» ش می خواند و گزنفون به نام صدايش می زند؛ همان خضر پيامبری است که هميشه در صبحگاه های تاريخ از مشرق انديشه سر می زند؛ همان سليمان پادشاهی است که بر عالم و آدم حکومت دارد؛ همان اسم اعظمی است که گره های کور را می گشايد و سدهای بسته را در هم می شکند؛ همان «ريسمان محکم» است که می توان بدان آويخت و از پراکندگی ها رهائی يافت. و در اين ميانه فقط خفاشان شب پرست اند که نقشه ويرانی سرزمين پارس و خانه کورش را در سر می پرورند.
    من اما اکنون بدين دانستگی رسيده ام که پيروزی آنان فقط وقتی ممکن می شود، و ما روزی کورش را براستی از دست خواهيم داد، که خود تصميم گرفته باشيم تا ديگر ايرانی نباشيم.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  8. #8
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سری که ش نباشد ز مغز آگهی نه از بتری باز داند بهی
    پير توس
    " اگر دير بجنبيم ممكن است ايران از صحنه فرهنگي دور شود "
    دكترتورج پارسي
    زمانه ي شگفت آوري است ، كردار فرزانگان نهان گشته و دست ديوان دراز و همه سويه گشته است . اينان كيانند كه اين چنين در اين گاه حساس ازتاريخ اين سرزمين دست به حراج تخريب و غارت يازيده اند ، بازماندگان گجستك يوناني ا ند ؟ تازيند يا مغولند ؟ راستي اينان كيستند كه به زبان پارسي هم سخن مي رانند ؟ شايدم به گفته ي ميرزا آقا عسگري _ ماني شاعر _ از روي ناچاري پارسي حرف مي زنند !
    يک سال است كه گروهي از ايرانيان شبانروزان تلاش مى كنند كه دست ديوان را از تخريب و گم و گور كردن ميراث فرهنگي باز دارند گواه بر اين مدعا تلاش کميته بين المللی نجات پاسارگاد است . اگر اينان كه بر اريكه قدرتند اين چنين با ميراث فرهنگي ايران كهن نمى كردند آيا خانم «بلانش مينینگ» قاضی مادام العمر دادگاه فدرال شمال ، استاد دانشکده های حقوق دانشگاه هاروارد، دانشگاه شيکاگو و دانشگاه دو پل و عضو اتحادیه وکلای امریکایی به باشگاه ديوان مي پيوست تا آن کار جنجال آفرين و مسخره را بنماياند ؟
    وقتي كه بانو بلانش مينىنگ امريكايي را در كنار وزير نيرو كه پارسى سخن مي گويد و شناسنامه ي ايراني دارد و مي بايد نيرو و هدفش اعتلاي اين سرزمين باشد ، مى نشانيم هر دو را نسبت به منافع ملي ايران يكسان بيگانه مي بينيم ،اگر چه اين نسبت را در وزير نيرو و هم شكلان او چندين و چند هزاربار بيشتر مي بينيم تا بانوي سياه پوست امريكايي كه ايران تاريخي را در كردار دست به كاران امروزي مي بيند . بانو مينيگ كه خود سال ها به واسطه ي رنگ و نژادش مورد تحقير بوده كوتاهي كرده كه در درس حقوق سري كوتاه به ايران باستاني نزده است تا ببيند كه فرمان آزادي و برابري انسان ها بدون در نظر گرفتن دين و رنگ و نژاد پديده ى ايران باستانى است . آنچه را كه او امروزمي خواهد به حراج بگذارد در واقع فرمان آزادي و اعتبار انسان است ، و آنچه را هم كه وزير نيرو و هم شكلانش مي خواهند در زير آب غرق كنند در واقع همانست .
    در اينجا مقايسه اي مي كنيم ميان کشور باستاني ايران و كشور كم سن و سال سويد _ چرا نوشتيم كم سن وسال ، يكي از آموزگاران زبان فارسي كه در گاه نوروز خوان نوروزي براي شاگردان و آموزگاران گسترده بود تعريف مي كرد مدير مدرسه براي شاگردان و آموزگاران توضيح داد كه وقتي سرزمين ما دوران يخبندان را طى مى كرد gamla persian) (ايران كهن ) داراي دانشگاه بوده _ در اين كشور كه براى تاريخ و ميراث فرهنگي اهميت فراوان قائلند ، باستان شناسان همه جا حاضرند تا خشتي را بيابند و برگي بر تاريخ كشور بيفزايند اين دانايي هر ملتي است كه تاريخش حتا اگر پر برگ نباشد آنرا بشناسد و پاس بدارد به همين اعتبارست كه در رشته دانشگاهي رياضي هم درس تاريخ واحد اجباري است .
    چند سال پيش در همين شهرى كه در آن مي زيم خواستند خياباني را يك متري از هر سو پهن كنند سمت چپ اين خيابان خانه اي قرار دارد كه در سال ۱۸۸۶ يكى از پرنس هاي سويدي در دوران دانشجويى در دانشگاه در آن زندگي مى كرده است به همين دليل شهرداري براي نگهداشت اين خانه با استفاده از شيوه ي فني خانه را عقب كشانيد. يا بزرگترين پروژه ي باستانشناسي را در سال ۲۰۰۰هزار آغاز كردند به اين عبارت كه از شهر uppsala تا شهر mehedeby به درازاي ۸۰ كيلو متر اتوبان بكشند نخست باستانشناسان اين مسير رامورد كنكاش و جستجو قرار دادند تا چنانچه سنگى يا شيي قديمى در انجا نهان باشد بيابند و پس از آن پروژه اتوبان آغاز بكار كرد . ببينيد جايي كه خرد كار مي كند ،جايى كه تاريخ اعتبار دارد جايي كه هويت تاريخي رابطه ي تنگاتنگ با ميراث فرهنگي كشور دارد چگونه آگاهانه كارها سامان مي يابد.اما جاي ديگر شوربختانه يا باميراث فرهنگي- دشمني دارند يا به گفته پير توس سرى كه ش نباشد ز مغز آگهى ..، پس بيش از اين نبايد از آن سر و سرهاي هم شكل انتظارى داشت . گمان بر آن داريم كه ديوان هم دشمنى دارند و هم ازبي خردي در رنجند . اگر سخن به تندي رفت ، ناشي از خطري است كه بيخ گوش مان است و دلي كه سخت نگران ، خطر تخريب ميراث فرهنگ ملي _ جهانى پاسارگاد ، تخت جمشيد و .....
    ناگفته نماناد كه واژه ايران مترادف است با ميراث فرهنگي چرا كه هر گوشه ي آن تاريخ و فرهنگ دارد نفس مي كشد، چه روي زمين چه درون زمين . به نام يك دانشگاهي نگراني بسيار بسيارعميق خود رااز آنچه در پيش است ابراز داشته و از همه ي انسان هاى شرافتمند كه به انسان و اعتبار فرهنگيش ارزش قائلند انتظار دارد كه دست به دست هم جلوي هجوم ديوان را بگيريم . هم ميهنان گوش بزنگ باشيد ، هوشدار باشيد نگذاريد توطئه ي ديوان زير نام عمران و آباداني عملي شود .
    در اينجا توجه تان را به چند مضمون از مصاحبه ي دكتر حسن فاضلي رييس پژوهشکده باستان شناسي با گروه اجتماعي روزنامه ي شرق جلب مي كنيم آقاي دكتر درپاسخ به خبرنگار فرموده اند:
    _ ما درحال رشد اقتصادي هستيم و فقط تخريب فيزيكي متاثر از توسعه اقتصادي مشكل ما نيست. همين الان در جنوب شهر تهران فاضلاب هاي كارخانه ها كه راهي زمين هاي كشاورزي مي شود به شدت شيميايي است و خاك را از درون اسيدي مي كند به همين دليل اگر چيزي هم درون آن خاك ها وجود داشته باشد با اين اسيدي شدن خاك از بين مي رود. اگر دير بجنبيم ممكن است ايران از صحنه فرهنگي دور شود.
    _ من مطمئن هستم كه پاسارگاد در شرايط حاضر بسيار خوب مورد حفاظت قرار گرفته است. خيلي از متخصصان معتقد هستند پاسارگاد صدمه نمي بيند كه اگر اين احتمال داده شود كه ممكن است آسيب ديدگي جدي باشد مي توانيم خطرات را به حداقل برسانيم البته من معتقدم درصد بسياري از بحث آسيب ديدن پاسارگاد مربوط به مسائل سياسي است.
    _ برداشت من اين است كه آب سد سيوند به پاسارگاد نمي ر سد...
    . به خدا قسم انسان نمكي كه در چهرآباد زنجان به دست آمد اگر در اروپا پيدا مي شد تاكنون ۱۰۰ هزار توريست براي ديدن آن صف مي كشيدند. ايران همانطور كه داراي اكولوژي متفاوت است با تنوع فرهنگي گسترده و سرشار از تحولات فرهنگي و تاريخي است.
    در سخنان آقاي فاضلي يك حرف درست هست و آن اين اگر دير بجنبيم ممكن است ايران از صحنه فرهنگي دور شود. كاملا درست مي فرمايند اگر دير بجنبيم يكي از كهن مندترين كشورهاي گيتي از صحنه ي فرهنگ دنيا زدوده خواهد شد ! اما رياست محترم پژوهشکده باستان شناسي ايران ! شما به عنوان يك فرد مسئول براي جلوگيري از دور شدن ايران از صحنه ي فرهنگي چه اقدامي كرده ايد ؟
    آيا شما نمي دانيد كه وقتي اثري مورد تهديد قرار بگيرد فوري بايد عامل تهديد را از صحنه زدود ، اين گفته ي غير مسئولانه شما كه خطرات را به حداقل مى رسانيم نموداري از درك شماست كه باعث تاسف است كه در اين كارزار وجدان علمي خود را گرو گذاشته و نقش نعش تعزيه را ايفا مي كنيد . خنده دار تر اينكه تلاش فرهنگي باورمندان به ميراث پر عظمت ايران زمين را جنبه ي سياسى ببخشيد و راضي هم برگرديد .
    آقاي دكتر گيريم كه به گفته ي شما كشور در حال رشد اقتصادي است آيا به نسبت رشد اقتصادي بايد ميراث فرهنگي از سر راه برداشت ! آيا در هوشياري به چنين كشف علمي رسيده ايد ؟
    بله آقاي دكتر درست فرموديد اگر انسان نمكي كه در چهرآباد زنجان به دست آمد در اروپا پيدا مي شد تاكنون ۱۰۰ هزار توريست براي ديدن آن صف مي كشيدند، بايد بيفزاييم حتا اگر در چين ، هند ، مصر و ... هم بود مليون ها نفر براي ديدن آن مى آمدند آيا هيچ به علت آن انديشيده ايد ؟ بله آقاي رييس در آنجا مسىولين با تاريخ و ميراث فرهنگي سرزمين شان در تضاد نيستند ، آنجا امنيت هست ، آنجا تلاش خستگي ناپذىربراي شناساندن فرهنگ و تاريخ شان هست ، آنجا به تلاشي كه نياكانشان در راستاي تاريخ از خود نشان داده اند سرفرازند . آنجا آقاي دكتر ! فرد دلسوز و آگاه در راس پژوهشكده ي باستانشناسي اش قرار مي گيرد .آنجا ميراث فرهنگي را كه هويت تاريخى شان است در بازارهاي دنيا نمي فروشند ، آنجا وجدان مسئولان و مردم با ميراث فرهنگي پيوند خردمندانه دارد
    از آنجايي كه درك آقاي حسن فاضلي رييس پژوهشکده باستان شناسي را از مسائل شناختيمبرداشت "ايشان هم كه آب سد سيوند به پاسارگاد نمي ر سد "را هم بايد بسيار برداشت غير مسئولانه اي تلقي كرد كه مشخص مي كند آقاي وزير نيرو ايشان راهم به راه راست رهنمود فرموده اند.
    پس ما مردم تكليف مان چيست ؟ دفاع همه جانبه در نگهداشت ميراث فرهنگي ، بايد در برابر ديوان از ميراث فرهنگي دفاع كرد ،اگر دير بجنبيم همه چيز را غرق خواهند كرد . اگر در اين مورد كوتاهي بشود شرمسار تاريخ خواهيم شد .

    * حسن فاضلي رييس پژوهشکده باستان شناسي




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  9. #9
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آرتیمیس (بزرگترین دریاسالار ایرانی)

    آریوبرزن

    آرتميس Artemis نخستين زن دريانورد ايراني است كه درحدود 2480 سال پيش،فرمان درياسالاري خويش را از سوي خشايارشاه هخامنشي دريافت كرد و اولين بانویي مي‌باشد كه در تاريخ دريانوردي جهان در جايگاه فرماندهي دريايي قرار گرفته است.

    در سال 484 پيش از ميلاد، هنگامي كه فرمان بسيج دريايي براي شركت در جنگ با يونان از سوي خشايارشاه صادر شد، آرتميس فرماندار سرزمين كاریه با پنج فروند كشتي جنگي كه خود فرماندهي آنها را در دست داشت به نيروي دريايي ايران پيوست. دراين جنگ كه ايرانيان موفق به تصرف آتن شدند، نيروي زميني ايران را 800 هزار پياده و 80 هزار سواره تشكيل مي‌داد و نيروي دريايي ايران شامل 1200 ناو جنگي و 300 كشتي ترابری بود.
    همچنین آرتميس در سال 480 پيش از ميلاد در جنگ سالامين Salamine كه بين نيروي دريايي ايران و يونان درگرفت شركت داشت و دلاوري هاي بسياري از خود نشان داد و با ستايش دوست و آشنا روبرو شد.
    او در يكي از دشوارترين شرايط در جنگ سالامين، بادليري و بيباكي كم‌مانند توانست بخشي از نيروي دريايي ايران را از خطر نابودي نجات دهد و به همين دليل به افتخار دريافت فرمان درياسالاري از سوي خشايارشاه رسيد.
    او به خشایارشاه پیشنهاد ازدواج نیز داد که بدلایلی این پیوند صورت نگرفت.

    در سالهاي دهه شصت ميلادي (دهه چهل خورشیدی) نيروي دريايي ايران، براي نخستين بار ناو شكن بزرگي را به نام يك زن نام گذاري كرد و او «آرتميس» بود .
    ناو شكن آرتميس در دوران خدمت «درياسالار فرج الله رسايي» به آب انداخته شد و سالها بر روي آبهاي خليج همیشه فارس پاسدار سواحل ايران بود.


    ای کاش همیشه نامهایی ایرانی و پارسی زینت بخش جنگ‌افزارها، کشتی‌ها و هواپیماهای نظامی ایران می‌بود تا یاد سرداران این مرز و بوم در خاطره‌ها جاودانه بماند (نه نامهایی مانند ثاقب، حاصب ، شهاب، غدیر، ابابیل، کوثر، رعد، ذوالفقار، نور، هود، میثاق و ... که متاسفانه همگی واژه‌هایی بیگانه می باشند).
    اصولا هرگونه وسیله، ابزار یا دستگاهی که توسط کشوری ساخته می‌شود نامی ناب از همان زبان بر رویش گذاشته می‌شود تا نمایانگر همان کشور باشد؛ اکنون خود قضاوت نمایید اگر یک خارجی این اسامی را بشنود به یاد ایران خواهد افتاد یا کشورهای عربی؟

    در پایان جا دارد که از دیگر سرداران زن ایران باستان هم یادی شود،کسانی مانند: كرديه، بانوگشسب، گردآفريد، یوتاب .




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  10. #10
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    از چلیپا یا گردونه مهر و خورشید چی میدونید؟
    آیا میدونید آرم نازی و شاهین المان نازی از ایران گرفته شده
    بدبختانه این رو همه میدونن به غیر از ایرانیان " این نشان نشان آریایی ها بوده " که در زمان زرتشت بزرگ " شاهین زرتشت نشان رسمی ایرانیهای آریایی شد و جای چلیپا رو گرفت(شاهین رو هم ژرمن ها از ایران الهام گرفتند" در کتاب های که هیتلر نوشته است چندین بار این نکته ذکر شده )

    خوب حالا برای آگاهی بیشتر شما رو به خواندن این نوشتار دعوت میکنم:


    صلیب پارسی


    صلیب پارسی یاصلیب آریایی به دیواره عظیمنقش رستم گفته می‌شود که در آن 4 عددصلیب به ارتفاع بیشتر یکصد متر در دل کوه حک و تراشیده شده‌است . صلیب که عربی شده چلیپا می‌باشد سمبل خورشید ومیترایئسم بوده‌است و ایرانیان قدیم و سپس زرتشتیها برای سالها از آن به عنوان نماد سعادت استفاده می‌کرده‌اند بویژه ساخته شده آن از چوب و یا سنگ را بر روی گورها نصب می‌کرده‌اند وصلیب مسیحیان نیز برگرفته از آن است

    صلیب آریایی یا صلیب پارسی اصطلاحی است که برای اولین بار در کتاب خلیج فارس نامی کهن تر از تاریخ از آن صحبت شده و سپس در ویکیپدیای انگلیسی ترجمه آن آورده شده است اما بطور خلاصه چون + صلیب از نمادهای آیینمهرپرستی است و بزرگ‌ترین صلیب حکاکی شده در دیواره نقش رستم می‌‌باشد آن دیواره با 4 صلیب آنرا صلیب آریایی یا پارسی نامیده است. در اوستا ميترا مقام شامخی دارد و در زمان پيش از اوستا و رستاخيز زرتشتي، بزرگ‌ترين خدا به‌حساب می‌آمد. اين نشانه ׁ که صليب (عربی شده چليپا) شکسته ناميده شده است، در حقيقت نشانه خدای خورسید آريائی است، زيرا در ايران و هند هزاران سال پيشينه دارد. اين نشانه ׁ نخستين‌بار در حدود خوزستان يافت شده و مربوط به هفت هزار سال پيش از ميلاد می‌باشد به اين ترتيب پيشينه تاريخی آن در ايران بسی کهن‌تر از پيشينه آن نزد آريائی‌های هند است و هرتسفلد (Herzfeld) آن را گردونه خورشيد ناميده است. در گرمی (Germi) مغان آذربايجان گورهای خمره‌ای از دوره اشکانی به‌دست آمده که در ميان آنها پارچه‌ای بسيار زيبا يافت شده است که دارای اين نقش می‌باشد. همچنين اين نگاره بر دهانه پاره‌ای از خمره‌های سفالين که مرده‌ها را در آن می‌گذاشته‌اند ديده شده است در مواردی ديگری چون جام تپه‌حسنلو، جام زرکلاردشت، گردنبند عقيق مربوط به دوره اشکاني، گردنبند زرينی مربوط به ۷ هزار سال ق م در رودبار گيلان اين نگاره به چشم می‌خورد. گردونه خورشيد نخست به اين شکل ׁ بوده و کم‌کم خطوط منحنی از بين رفته گاهی به‌صورت + و گاهی با خطوط شکسته ولی با زاويه‌های ۹۰ درجه ترسيم شده و شکل هندسی و ترکيب کامل يافته است. اقوام باستانی بسياری از جانوران را می‌پرستيده‌اند و از همين جا توتميسم (Totemisme) پيدا شده است. يکی از اين حيوانات بز کوهی است که مظهر سودرسان طبيعت، يعنی خورشيد بوده است اين نقش بر ظروف بازمانده از سده‌های پيش از ميلاد ديده شده و مهم‌تر از همه رابطه‌ای است که مردم باستانی ميان هلال ماه و خورشيد و شاخ بز کوهی قرار داده بودند. در بسياری از سفال‌ها در ميان انحنای شاخ اين جانور و نيز بر پشت آن نشانه + يا ׁ ديده می‌شود. مثلاً بر ليوان سفالين مربوط به ۳۱۰۰ سال پيش از ميلاد که در سيلک کاشان به‌دست آمده نگاره + در زير انحنای شاخ گوزن پيدا است. با نگرش به اينکه نشانه گردونه مهر به شاهين و فروهر هم بسيار نزديک است می‌توان پنداشت در زمانی که از اهميت مهر کاسته شده نشانه مقدس ميترائيسم رفته‌رفته به شاهين مبدل شده و اين شاهين و نگاره فروهر تمام جاذبه معنوی و روحانی اين نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه مينوی گرديده است. هم‌اکنون اين نقش را به گونه‌ای ديگر بر کاشی کاری سر درب خاوری آرامگاه بايزيد در بسطام می‌توان ديد. ميترا، خداوند آب‌ها و درياها نيز هست و يکی از صفات او اود - دام (Ud-dama) يعنی محاصره‌کننده است و همسر او وارونی (Varuni) الهه شراب است و در اساطير گاهی با نام‌های چون سورا (Sura) يا ماد (Mada) نيز خوانده می‌شود. غسل تعميد مسيحيان، ظرف آب متبرک در کليسا، سقاخانه‌ها و حوضچه‌هائی که در مدخل مساجد و تکيه‌ها برپا می‌کردند همه از يادگارهای کيش ميترا است، زيرا که در مهريشت به‌روشنی از غسل و شستشو در آئين ميترا ياد شده است. آئين مسيحيت از کيش ميترا متولد شد. همان‌طوری که در مهرابه‌ها چشمه‌ آب جاری بود، در نقش‌ها و تابلوهائی که يافت شده، مرشد مهري، يا مغان ميترا، در حال تعميد مؤمنان مشاهده می‌شود. علت اصلی اهميت فوق‌العاده‌ای که برای شستشو در رم قايل می‌شدند همين اعتقاد به ميترا بود. ماهی نيز يکی از نشانه‌های مسيحی بود که در قرون ابتدائی برای شناسائی هم چون رمزی از آن بهره می‌جستند. اين نيز چون غسل تعميد، نشان و رسمی بوده از کيش ميترا. در يکی از مهرابه‌های اروپا، برابر پای ميترا يک ماهی نقش شده و اين رمز و نشان مسيحيت، نشانه‌ای است از کيش ميترا. بسياری از رموز و اسرار ميترا برخلاف آنچه مشهور شده، اصل و بنيان ايرانی خود را حفظ کرده است. آنچه امروزه به نام غسل تعميد ميان مسيحيان متداول است مانند بسياری از مراسم و آداب ديگر، از آرياها اقتباس شده است. ناگفته نماند که اين عمل در زمان اقتباس در ميان اقوام آريا بسيار کهنه و زمان گرفته بود. در هند، تبت، روم، يونان و مصر نيز که بعدها غسل تعميد رايج شد، اين آئين را از ايرانی‌ها گرفته بودند. در تبت، چون چند سالی از تولد کودک می‌گذشت، طی مراسمی در معبد و در برابر آتش به غسل تعميد او اقدام می‌شد. به‌نام نامی خورشيد، کودک را در حالی‌که سرودهای مقدس می‌خواندند سه بار زير آب فرو برده بر او اسمی می‌نهادند و علامت صليب را بر سينه تعميد يافتگان نقش می‌کردند. نکته مشترک آن بود که در اين مراسم به نام خورشيد، به خدای خورشيد متوسل می‌شدند. ميان زرتشتی‌های قديم و ايرانيان پيش از اشوزرتشت نيز غسل تعميد کودکان در مهرابه‌ها و آتشکده‌ها مرسوم بود. در مهرابه‌ها برابر آتش، به نام خدای خورشيد، کودکان توسط مغان در آب فرو برده شده پس از آن نام‌گذاری می‌گرديدند. در اوستا، ميترا و خورشيد به هم بسيار نزديک هستند. در متن اوستائی مهريشت، ميترا خدای شکست‌ناپذير جنگ است و سربازان و جنگاوران در آوردگاه از او ياری می‌جويند و ميترا نيز به‌سرعت به ياری آنها می‌شتابد. جنگاوران مهر آئين، همواره پيروزی را از آن خود می‌دانستند. در بندهای اوليه مهر يشت می‌توان به مقام سرباز و روابط او با ميترا و چگونگی حمايت ميترا از وی پی برد. علامت و نشان سرباز، کوله‌پشتی و کلاه‌خود و نيزه است. سربازان ميترا در دو جبهه مشغول جنگ بودند. اول جنگ‌های معمولی بود که برای نگهداری کشور و گسترش آن صورت می‌گرفت. آنچه مهم‌تر بود جنگ و ستيز با نيروهای شر و اهريمنی بود. - چهارمين مقام، منصب شير بود. در پرده‌های نقاشی و سنگ برجسته‌های منقوش، نقش شير فراوان است و همين عمل سبب شد که بعد از اسلام، به‌ويژه در زمان سلجوقيان، علامت شير و خورشيد بر پرچم‌ها نقش بست، در اين پرده‌ها کسانی‌که به مقام چهارم رسيده‌اند گاه در حال خدمتگزاری و گاه در حال اهدای هدايا به حضور ميترا نشان داده شده‌اند. اين طبقه نيز ناگزير از گذراندن آزمايش‌هائی بودند که البته ديگر تحمل رياضات و شکنجه‌های بدنی نبود، بلکه بايد به ورزيدگی‌های رواني، شايستگی اخلاقي، وحدت ذهنی و خلاصه فهم اسرار دست می‌يافتند. روايات رمزی ميترائي، حاکی از آن است که در واپسين روز از عمر جهان، آتش‌سوزی بزرگی رخ خواهد داد. در اين آتش‌سوزی ناپاکان خواهند سوخت و پاکان مثل اينکه در چشمه‌ای شستشو می‌کنند، آسايش خواهند داشت. - پنجمين مقام، مقام پارسی بوده است که گذشته از وجوه رمزي، کنايه‌ای است که با طبيعت و روئيدن گياهان پيوند دارد و ميان پيروان کيش ميترا، نشان آزادی و آزادگی بوده است. - ششمين مقام، منصب خورشيد است، سل خدای خورشيد در ميان روميان و هليوس خدای خورشيد در اساطير يونان باستان است. - مقام هفتم، والاترين و عالی‌ترين مرحله تشرف برای يک سالک ميترائی بوده، اين مقام را مقام پتر يا پدر و پدرپدران می‌ناميدند. پدران در حقيقت عالی‌ترين مناصب را در آئين ميترائی داشتند و همين لقب را عيسويان از مراسم ميترائی اقتباس کردند و به خود نسبت دادند. هفت منصب روحانی و هفت مقام برای تکميل و ارتقاءف مدارج در ميان فرقه باطنيه يا اسماعيليان تقليدی از همين بنيان ميترائی بود. ميان صوفيه نيز هفت وادی سلوک براساس همين هفت مرحله ميترائی بنا شد.
    نمادهای مهری نظر به اینکه تصویر خورشید کار سختی بوده است در آن زمان بجای خورشید دو عدد S را می‌‌کشیده‌اند و سپس آنرا ساده نموده و بصورت + در آوردند بزرگ‌ترین نماد میترائیزم در دیواره نقش رستم قرار دارد که آنرا صلیب پارسی و یا صلیب آریایی و یا ایرانی نام گذاری نموده ایم. مهر، چنان‌چه گفته شد، خدایف روشنایی و آتش بوده است، چنان‌چه خود نیز به تعبیری آتش‌گونه است، بدین‌ترتیب روش است که هر آتش و نوری نشانی از مهر تصور می‌شده است. آتشی که زرتشتیان روشن نگاه می‌داشته‌اند به تقلید از مهرپرستان بوده، و به ستایشف او، و نیزخورشید به عنوانف نمادی ازمهر ستایش می‌شده است (توجه کنید که نه آتش را می‌پرستیده‌اند و نه خورشید را، بلکه آن‌ها را به عنوانف نمادهایی ستایش می‌کرده و محترم می‌شمرده اند). هم‌چنین مهرپرستان نمادی داشته‌اند که «چرخف خورشید» نامیده می‌شود، و در واقع نمادی از خورشید بوده است. چرخف خورشید به مانندفعلامتف SSف هیتلری‌ست، و معکوسف آن (اگر دو تا S را عمودی رویف هم بکشید SS به دست می‌آید (البته هر S از ۳ خط تشکیل می‌شود)، حال اگر به جایف آن‌که خطوط را به سمتف راست بشکنید (دو سرف S را می‌گویم) به چپ بشکنید نشانف عادی‌یف چرخف خورشید به دست خواهد آمد. این نشان را در بسیاری بناهایف باستانی می‌توان مشاهده کرد (مثلاً چند نمونه‌اش را در تختف سلیمان یافته بودند.

    [نیاز به ذکر منبع].




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




صفحه 1 از 5 123 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •