ادامه ی گاتها

پرسانم از تو این را ، پاسخ گوی مرا به درستی ای اهورا
پرسانم با فروتنی :
چگونه با شد نیایش دلدادگان تو ای مزدا ؟
بگذار که یکی همچون تو بیاموزد آنرا به یکی همچون من
ای مزدا
ما را یاری ده تا در پرتو راستی ارجمند
به نزد ما آید اندیشه ی نیک
پرسانم از تو این را ، پاسخ گوی مرا به درستی ای اهورا
کدامست سرچشمه ی بهترین زندگی ؟
و کدامست پاداش آن کوشای جستجو گر آن ؟
ای مزدا ...

پرسانم از تو این را ، پاسخ گوی مرا به درستی ای اهورا
کیست از آفرینش ، آغازین پدر راستی ؟
کیست گذارنده ی راه خورشید و ستارگان ؟
کیست که ماه را می افزاید و دگر باره می کاهد ؟
ای مزدا
خواهان دانستنم همه ی این ها را
همه ی این ها و دیگر ها را




پرسانم از تو این را ، پاسخ گوی مرا به درستی ای اهورا
کیست نگهدارنده ی زمین در این پایین ؟
و آسمان هایی فرو نیفتاده در آن بالا ؟
کیست آورنده ی آب و گیاه ؟
کیست بر انگیزانندهء باد و ابر ها ؟
ای مزدا
کیست دادار منش نیک ؟


پرسانم از تو این را ، پاسخ گوی مرا به درستی ای اهورا
کدامین کس فرو گذاشت روشنایی و تاریکی را ؟
کدامین کس فرو گذاشت خواب و بیداری را ؟
کدامین کس فرو گذاشت بامداد و نیمروز و شب را ؟
کدامین کس فرا یاد آورنده ی پیمان بزرگواران ؟



پرسانم از تو این را ، پاسخ گوی مرا به درستی ای اهورا
آیا درست است به راستی گفتار من ؟
آیا سِپندارمَذ یاری کند راستی را ؟
و آیا مژده دهد نیکان را از فراگیری منش نیک ؟
این زمین شادی بخش را
این زمین بارور را برای که آفریدی ؟




پرسانم از تو این را ، پاسخ گوی مرا به درستی ای اهورا
کیست آفریننده شهریور با سپندارمذ گرامی ؟
کیست فرزانه ای که پسر را دوستدار پدر کرد ؟
ای مزدا
منم کوشا برای شناختن تو و خرد پاک تو
ای آفریدگار همه چیز






پرسانم از تو این را ، پاسخ گوی مرا به درستی ای اهورا
آنکه نیازمند راست گفتاری را بایسته بر آورده نسازد
کدامین سزاست برای او ؟
هم ، اکنون و هم در سر انجام

این را هم پرسانم ای مزدا
آیا هیچگاه دیوان خداوندان خوبی بوده اند ؟
...آنان که برای خواست خود به خشونت و جنگ روی می کنند

آنان که مردمان را به ناله و زاری می نشانند
هیچگاه سازنده ی آبادگر جهان نیستند





اینک دارم گفتاری
اینک بشنوید
اینک گوش فرا سپارید
و به یا د بسپارید همه ی گفتار آشکار مرا
ای گرد آمدگان از دور و نزدیک
ای خواستاران شنیدن :
"مباد که باز هم آموزنده ای بد به تباهی کشد زندگانی را
و به گمراهی کشد شما را با زبانی فریبکارانه "





به تو روی کرده ام با سروده های ستایش
در می یابم تو را با چشمان دل
می شناسم تو را در پرتو راستی
با اندیشه ی نیک ، گفتار نیک و کردار نیک
در بارگاه ستایش تو فرو می نهم نیا یش های خود را

...بشود تا مزدا اهورا از توانایی خود
توانایی کارورزی فراز دهد
بشود تا در پرتو اندیشهء نیک و راستی و دانش نیک
برای پیشرفت همهء مردمان بکوشیم


روی آورم به کدامین سرزمین ؟
به کجا روی کنم ؟
از که پناه جویم ؟
خویشانم را ، یارانم را از من دور می دارند ...
خوشنودم نمی کنند فرمانروایان کشور
آنان هوا خواهان دروغند
ای مزدا اهورا
تو را خوشنود می خواهم اما چگونه ؟




ای مزدا
دانم که چرا ناتوانم
از آن که خواسته ام کم و یارانم کمتر
ای مزدا
نیک بنگر
منم خواهان آنچه دلبری به دلداده ای ارزانی کند
بیاموز مرا از نیروی اندیشه ی نیک و از راستی





ای مزدا
کی فراز آید آن بامدادان روزی
که راستی برای نگهبانی جهان فراگیر شود
با دانش فزاینده و خردمندانه ...



... راست کردار ، دوست است اگر هم نادار است
بدکردار بدخواه است ، اگر هم داراست




ای مزدا
آنکه نیک اندیش است یا آنکه بد اندیش
همانگونه است دین او ، گفتار او و کردار او
هر کس آزادانه تواند بر گزیند خواست خود را
پس آنگاه خرد تو است آن جدا کننده ی نیک از بد





بر ما باد فرمانروایی نیک کردار
بر ما مباد فرمانروایی بد فرمان



بهترین برای مردم پاکی است
پا کی از هنگامه ی زادن
با کردار نیک و با خرد





باید کوشید از برای جهانی آبادان
باید نگهبانی کرد آن را
باید به سوی روشنی برد آن را





بیندازید خشم را
دور سازید تند خویی را
ای دوستداران اندیشه ی نیک
بپیوندید به پاکان از برای گسترش راستی
پیروان پاکان در سرای تو هستند ای اهورا





ای مزدا
رهانندگان کشورها ، آن پیروان منش نیک
که آموزش های تو را دارند و راستی را
چنین هستند :
"آنان در هم شکننده ی خشمند "





ای مزدا
آن خواهنده ی جهان خرم
آن آرزو مند جهان آبادان
آیا می زید در پرتو راستی و در سرای فروغناک تو ؟
آیا می زید در میان پارسایان ؟
به درستی جایگاه اوست در سرای دانایان
ای مزدا اهورا
می ستایم تو را
می ستایم راستی را
می ستایم شهریاری مینوی را
منم خواهان رهروی در راه راست
و شنونده ی گفتار راد مردان وفادار تو
در : " سرای سرود "



ای مزدا
منم دوستدار راستی ، سراینده ی نمازی با آوای بلند :
ای پروردگار من
بادا هماره گفتارم در راه خرد
بادا در پرتو راستی ، آموختن اندیشه ی نیک




ای مزدا
روی کرده ام به تو با دستانی بر افراشته
با سروده هایی شور انگیز
خواهان تو ام ، با فروتنی ، با منش نیک ، با راستی




ای مزدا
به سوی تو می آیم
با سروده ها ، با منش نیک
ای پاک
آدمی فرمانروای سرنوشت خویش است
من خواهان دانش نیکم



... فروغ خورشید و سپیده دمان بامدادی برای نیایش تو ست ،
ای مزدا اهورا


ای مزدا
منم ستایشگر تو
تا آن هنگام که در پرتو راستی توان دارم ، منم ستایشگر تو
بشود که پروردگار جهان در پرتو راستی
بر آورد آن خواست نیک کرداران را :
" آبادانی جهان را "




ای مزدا
کدامین جا ست مهر بی اندازه ی تو به نیایشگرانت ؟
کدامین جا ست بخشایش تو ؟
کدامین جا ست برخورداری از راستی ؟
کدامین جا ست سپندارمذ ؟
کدامین جا ست منش نیک ؟
کدامین جا ست شهریاری تو ؟




... بادا بدترین بد
برای کسی که نکوشد برای آبادانی جهان




گفتار هایی گویم شما را ای دوشیزگان دامادگزین
و دهم پندی شما را
بسپارید در یاد ها تان با اندیشه و درستی
دریابید همیشه و در کار گیرید همواره :
" بر هر کدام شما ست تا با اندیشه ی نیک در راه راستی
از دیگران پیشی جوید "
این است برای شما شایسته ی زندگانی خجسته






ای مردان و ای زنان
بدانید فریبنده است دروغ
باز دارید دروغ را
دور سازید از خود پیوند با دروغ را
تباه مایه ای است شادی فرا دست آمده از تباهکاری
دروغزنانی که ویران می سازند راستی را
ویران می سازند زندگانی مینوی خود را





کژ اندیشان از راستی گریزانند
و خوار می دارند پاکان را
آنان با خویشتن هم در ستیزند ...
تو ارزانی می داری بهروزی را برای درویشانی که در راستی می زیند
ای مزدا
ای دانای بزرگ