اهورا مزدا، خدای آریایی و خدای ایران زمین! اهریمن، خدایی بر علیه اهورامزدا!
شاید اگر نگاهی به تاریخ دوره هخامنشی داشته باشیم بد نباشد. خورشید درخشان این دوره هم کوروش کبیر است. هم قرآن او را موحد و عادل می داند و هم کتاب مقدس. (می بینید اشتراکات رو؟ کوروش زرتشتی رو هم قرآن و هم کتاب مقدس موحد می دونند! می بینید چه بلایی سر "خدا" آوردند؟ می بینید چه خداهایی آفریدند؟) کوروش با ظالمان جنگ می کند و قوانین عادلانه را در سرزمین های فتح شده پیاده می کند، ولی کسی را مجبور به پذیرش دینش نمی کند. وضع جامعه رو داشتید؟ خدا هنوز یکتاست! حرفی از اون "خدا بد بده" که اهریمن می خوانندش نیست! کوروش تمام سنگ نبشته ها رو با ذکر نام و یاد خدای یکتا، اهورا مزدا، شروع می کند. هنوز اهورامزدا خدای ایرانی و آریایی نشده است! هنوز اهورامزدا خدای دانشمندان و خردمندان نشده است!بعد از سرنگونی هخامنشیان به دست اسکندر، ایران افتاد دست سلوکیان؛ که نه ایرانی بودند و نه از نژاد آریایی. سلوکیان شهرها و آبادی ها را تخریب کردند! تخت جمشیدرو به آتش کشیدند! اوستا را سوزاندند... عامل مورد نیاز برای همبستگی و مبارزه با سلوکیان چه می توانست باشد؟ دین و خدا! پس اهورامزدا شد خدای ایران و آریایی! اهریمن از کجا پیداش شد؟ اهریمن در اوستا با شیطان ما فرق داره! اهریمن مخلوق اهورامزدا نیست! از اول بوده (بهتره بگم بعد از حمله سلوکیان پیداش شد!) برای خودش خدایی است و با اهورامزدا مبارزه می کند! اهورامزدا سرزمین های آباد برای ایرانیان می سازد ولی اهریمن ویرانشان می کند! ملخ و آفت ول می کند! در واقع اهریمن همان سلوکیان هستند و خدا یا خدایانشان! در نگاهی عام تر، غیر ایرانیان و خداهایشان همه اهریمن هستند! ثنویت و دوگانگی، و نژادپرستی از همین جا وارد دین زرتشت شد و در اهورامزدا و اهریمن نمود پیدا کرد.
ببینید چه بلایی سر خدای زرتشت آوردند. الان همه میگن مگه چه اشکالی داره؟ این که خوبه؟ دانش و خرد چیزهای خوبی هستند! چه ارتباطی می تونه بین خدای دانش و وضعیت جامعه باشه؟ خدای دانش و خرد، خدای طبقه حاکم بود که اجازه داشتند لم بدهند و شکم گنده کنند و درس بخوانند! خدای زرتشت شد مخصوص آنها! خدای زرتشت شد مخصوص تحصیل کرده ها و از ما بهتران که در "پنت هاوس" های طبقات اجتماعی ساکن بودند. خدایی که مظهر عدالتش شد، انوشیروان! کم کم در اوستا هم آوردند که اهورامزدا به زرتشت گفته است موبدان باید اوستا را فقط به نزدیکان و درباریان بیاموزند! اگر قضیه به همین جا هم ختم می شد، باز هم جای شکرش باقی بود. مردم محروم هم می توانستند دانش و خرد کسب کنند و صاحب خدا بشن! ولی مگر این اجازه رو می دادند؟ مگر انوشیروان های عادل اجازه می دادند مردم محروم خردمند و دانشمند بشن؟ داستان انوشیروان عادل و کفشگری که حاضر شد برای تحصیل فرزندش کل دارایی اش را بپردازد، در شاهنامه هست... ولی مگر می شد به مردم عادی اجازه تحصی داد؟ داد؟
برگرفته از تندیس مهر باستان