پيامبر(ص) در مدينه
پيغمبر در مدينه
پيامبر اكرم (ص) بعد از سپري كردن اتفاقات مختلف در بين راه ، در روز دوازدهم ربيع الاول به يثرب رسيد . بعد از ورود پيامبر به يثرب اين شهر به مدينة النبي مشهور شد . بسياري از بزرگان شهر در محله اي به نام قبا كه خارج از مدينه بود به پيشواز رفته بودند و استقبال گرمي از پيامبر (ص) كردند. پيامبر(ص) سه روز در قبا اقامت كرد. در آنجا مسجدي را بنا كرد كه به مسجد قبا معروف است ( برخي بر اين عقيده اند كه آيه معروف « لا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ (توبه ١٠٨)» در مورد همين مسجد نازل شده). و منتظر ماند تا علي (ع) از مكه به ايشان برسد. علي (ع) بعد از اينكه امانت هاي پيامبر را به صاحبانش بازگرداند،به همراه خانواده پيامبر سه روز پس از پيامبر(ص) از مكه حركت كرد و در قبا به پيامبر رسيد .
پيامبر در روز جمعه به سمت مدينه حركت كرد در بين راه در ميان قبيله بني سالم بن عوف اولين نماز جمعه را به جا آورد . تمام بزرگان شهر و روساي قبايل مي خواستند كه پيامبر افتخار ميزباني خودش را به آنها بدهد ، پيامبر با تدبيري مناسب و براي اينكه تبعيض قائل نشود فرمود : هر كجا كه شترم بنشيند همانجا اتراق مي كنم . شتر در محله بني النجار (كه با پيامبر (ص) از طرف مادر خويشاوند بودند) و بر در خانۀ ابوايّوب انصاري فرود آمد . ابو ايوب با خوشحالي وسايل پيامبر را به خانه خودش برد. در مقابل خانه قطعه زمين بايري بود كه به دو برادر يتيم و خردسال تعلق داشت .پيامبر آن زمين را از وليّ آنها خريداري كرد و در آنجا مسجد بنا كرد و هم اكنون نيز بناي مسجدالنّبي در همان منطقه است . پيامبر به همراه اصحاب و ياران در آن زمين شروع به ساختن مسجد كردند.مسجد سقف نداشت اما گوشه اي از مسجد را سرپوشيده ساختند تا ياران و اصحاب فقير و مستمند در آن زندگي كنند. ياران و اصحابي كه در اين مكان زندگي مي كردند به «اصحاب صُفّه» مشهور شدند. پس از پايان كار مسجد دو خانه براي سوده و عايشه (همسران پيامبر) ساختند .
مدتي پس از ساخت مسجد اذان مقرر شد و بلال موذن مخصوص پيامبر و مسجد شد.
اولین عهدنامۀ مسلمین
زمانی که پیامبر وارد مدینه شد . معادلات قدرت در مدینه شکل تازه ای به خود گرفت اکثریت مردم مسلمان شده بودند و مهاجرین و انصار در کنار یکدیگر با مسالمت و دوستی زندگی می کردند. از سوی دیگر افرادی بودندکه با ورود پیامبر از قدرت آنها کاسته شد بنابراین میانۀ خوبی با پیامبر نداشتند بعضی از این افراد از مدینه رفتند مثل ابوعامر معروف به عامر و گروهی دیگر در مدینه ماندند و وجههای منافق گونه به خود گرفتند. مهمترین این افراد عبدالله بن اُبَیّ بود همانطور که گفتیم قرار بود عبدالله بن ابیّ ریاست مدینه را برعهده بگیرد که با ظهور اسلام در مدینه بساط او برچیده شد . عبدالله بن ابی به ظاهر اسلام آورد اما در خفا با یهودیان برای براندازی دین جدید لحظه شماری میکرد قرآن کریم در آیات بسیاری پرده از نیات و اعمال سوء منافقین برداشته و در آیهای میفرماید : إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ
هنگامي كه منافقان نزد تو آيند ميگویند. «ما شهادت ميدهیم ، كه يقينا تو رسول خدايي! و خدا می داند که تو فرستادۀ اویی و خدا گواهی می دهدکه منافقان دروغ می گویند(منافقون 1)
گروه دیگر در مدینه یهودیان مدینه بودند که سابقه دیرینه در این شهر داشتند . یهودیان اهل کتاب بودند و قبلا گفتیم که آنها منتظر ظهور پیامبری در آخرالزّّّّمان بودهاند. با اینکه دو تن از علمای و احبار یهود به نامهای خُوَیریق و عبدالله بن سَلام اسلام آوردند و در تمام مجادلات بر علیه یهود و به نفع پیامبر نظر می دادند اما اکثریت یهودیان به خاطر از دست ندادن منافع خود پیامبر را انکار کردند و چنانکه خواهیم خواند سعی در براندازی اسلام و حکومت تازه تاسیس مسلمین داشته اند.
پیامبر با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و سیاسی مدینه اولین کاری که کرد همان پیمان اخوت میان مهاجرین و انصار بود و به این ترتیب بذر اتحاد و انسجام را در حکومت نوپای اسلامی پخش کرد. دومین حرکت مدبرانۀ پیامبر (ص) نوشتن عهد نامه با یهود بود تا وظایف و حقوق هر گروه را مشخص کند.