تاسوعا

نهم محرم را، «تاسوعا» گویند. «تاسوعا» از ریشه «تسع» به معنای نُه می باشد.[1]
چند روز قبل از تاسوعای سال 61 هـ .ق، عمر بن سعد فرمانده لشکر دشمن، نامه ای در ارتباط با عدم جنگ و صلح با امام حسین به عبید الله بن زیاد ، ـ فرماندار کوفه ـ نوشته بود؛ اما شمربن ذی الجوشن ـ که در آن زمان در کوفه بود ـ ابن زیاد را از این کار باز داشت. عبید الله نیز حرف او را پذیرفت . ابن زیاد نامه ای به ابن سعد نوشت و دستور داد که: اگر حسین بن علی تسلیم نشد، حمله کن و او و یارانش را بکش. به شمر هم گفت: اگر ابن سعد از این دستور سر باز زد، گردن او را بزن و خود فرمانده لشکر باش.[2]
شمر نامه را پیش از ظهر روز پنج شنبه نهم محرم(تاسوعا) به کربلا رساند. ابن سعد كه نسبت به صلح با امام حسين خوشبين بود، به يك باره در برابر نامه عبيدالله قرار گرفت و راه گريزى براى خود نيافت. از سویی او می دانست که امام، تسلیم نمی شود و از طرفی دیگر طرح صلح او با شکست مواجه شده بود. عمر بن سعد دو گزینه در جلوی خود داشت:
1. نبرد با امام حسین
2.رها کردن فرماندهى که محروم شدن از رسیدن به حکومت ری و گرگان را به همراه داشت.
پذيرفتن هر يك از اين دو راه براى او دشوار بود؛ ولى حبّ رياست و هواى نفس، چنان بر وى غلبه يافته بود كه دنیا را بر آخرت ترجیح داد و راه نخست را انتخاب كرد و تصميم گرفت فرمان عبيدالله را اجرا كند و با امام حسين(ع) به نبرد بپردازد. به همين جهت در روز نهم محرم بعد از نماز عصر سپاهيان خود را آرايش داد و آنان را آماده حمله نمود.

امان نامه
قبل از حرکت سپاه عمر بن سعد آوردن دو امان نامه[3] برای فرزندان ام البنین گزارش شده است که هر دو ناکام ماند. فرزندان امیر المؤمنین(ع)و اُمّ­البنین یعنی أباالفضل العباس و جعفر و عبد اللَّه و عثمان هر دو امان نامه را رد کردند و این چنین وفاداری خود را به امام حسین(ع) نشان دادند.
اولین امان نامه از جانب عبد الله بن ابی المحل بود. او به خاطر فامیل بودن با اُمّ­البنین از عبیدالله بن زیاد برای آنها امان گرفته بود. وقتی امان نامه برای این جوانمردان خوانده شد، در جواب گفتند: «ما نیازی به امان نامه تو نداریم. امان خدا بهتر از امان عبید الله پسر سمیه است»[4]
دومین امان نامه را شمر ـ که او نیز نسبت قوم و خویشی با آنها داشت ـ بازگو کرد و آن وفاداران در جواب گفتند: «خدا، تو و امان تو را لعنت كند. تو ما را امان مي دهى در حالی که فرزند رسول خدا در امان نمي باشد.»[5]
دستور جنگ در روز نهم از طرف عمربن سعد صادر شد؛ در حالی که یاران امام در مقابل یاران لشکر دشمن بسیار کم بودند و جنگی نا برابر در حال شکل گیری بود.

کلام امام صادق در وصف تاسوعا
امام صادق در حدیثی درباره این روز فرموده اند:
«تاسوعا روزى است كه امام حسين و يارانش در كربلا محاصره شدند و اهل شام در اطراف آنان اجتماع نمودند. ابن مرجانه و ابن سعد از كثرت لشكر خود خوشحال شدند و امام حسين و ياران او را در آن روز ضعيف شمردند يقين كردند كه براى حسين ياورى نخواهد آمد و اهل عراق آن حضرت را کمک نخواهند كرد.»[6]

دستور حمله
سپاه عمر بن سعد، به سوى خيمه هاى امام حسين به حركت درآمدند. امام با مشاهده این صحنه به برادرش عباس بن على فرمود: «ای عباس، جانم به فدایت؛ سوار اسبت شو و از آنها بپرس مگر چه روی داده و برای چه به اینجا آمده اند.»
ایشان به همراه بيست تن از ياران امام به سوى سپاه دشمن رفت، تا دلیل تحرّکات آنان را بپرسد. آنها گفتند: فرمان امیر است که یا حکم او را بپذیرید و یا آماده جنگ شوید. قمر بنی هاشم پیام را به امام رساند. امام به ایشان فرمود:

«ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى الْغُدْوَةِ و تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِيَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّي لِرَبِّنَا اللَّيْلَةَ و نَدْعُوهُ و نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ و تِلَاوَةَ كِتَابِهِ و الدُّعَاءَ و الِاسْتِغْفَار»
«به نزدآنها بازگرد و اگر مي توانى تا فردا از ايشان مهلت بگير و امشب ايشان را از ما باز گردان تا امشب براى پروردگار خود نماز خوانده دعا كنيم و از او آمرزش خواهى نمائيم؛ زيرا خدا مي داند من نماز و تلاوت كتابش قرآن و دعاى بسيار و استغفار را دوست دارم»[7]

عباس نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنها شب عاشورا را برای نماز و عبادت مهلت خواست. عمر بن سعد نمی خواست اجازه دهد؛ ولی یکی از یارنش گفت: «سبحان الله اگر اهل دیلم (کنایه از مردم بیگانه) و کفار از تو چنین تقاضائی می کردند، سزاوار بود که با آنها موافقت کنی» بالاخره ابن سعد با فشار یارانش، شب عاشورا را به امام و اصحابش مهلت داد.[8]

تاسوعا و حضرت ابوالفضل
در بین عزاداران حسینی، روز نهم محرم با نام قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس زینت یافته است.
بعد از شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، امیر المؤمنین با فاطمه دختر حزام عامریه ازدواج نمود. ایشان از شجاع ترین خاندان عرب برگزیده شده بود تا فرزندانی به دنیا بیاورند که شجاعت در وجودشان موروثی باشد.[9] ثمره این ازدواج، چهار پسر شد: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان؛ به همین خاطر کنیه «ام البنین» را به فاطمه بنت حزام دادند. چهار پسر ام البنین در کربلا در دفاع از امامت و در رکاب امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

صفات حضرت عباس
کنیه ایشان، «ابوالفضل» بود و به خاطر جمال ظاهر و باطنی که داشت به «قمر بنی هاشم» (ماه فرزندان هاشم) خوانده می شد. درباره اوصاف ایشان امام صادق علیه السلام چنین فرموده اند:

«كان عمّنا العبّاس نافذ البصيرة، صلب الايمان، جاهد مع أبى عبد اللَّه، و ابلى بلاء حسنا، و مضى شهيدا»
«عمویم عباس، انسانى هوشمند و ژرفنگر و آراسته به ايمانى آگاهانه و استوار و عميق بود؛ به همراه ابا عبد الله به جهاد پرداخت و در آزمون سرفراز و سربلند سر بر آورد و عمرش با شهادت به پایان رسید»[10]

در زيارت حضرت عباس که از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) منقول است به نکات برجسته ای از وجود قمر بنی هاشم پی می بریم. در این زیارت نامه، اوصافی همچون عبد صالح خدا بودن، فرمان برداری و اطاعت از خدا و رسولش و ائمه، وفاداری و جان نثاری برای امام خود، برای حضرت ابوالفضل ذکر شده است. قسمتی از این زیارت نامه چنین است:
أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ و التَّصْدِيقِ و الْوَفَاءِ و النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ الْمُرْسَلِ ... السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ و لِرَسُولِهِ و لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ و الْحَسَنِ و الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ و سَلَّمَ السَّلاَمُ عَلَيْكَ و رَحْمَةُ اللَّهِ و بَرَكَاتُهُ و مَغْفِرَتُهُ و رِضْوَانُهُ و عَلَى رُوحِكَ و بَدَنِكَ‏ أَشْهَدُ و أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى بِهِ الْبَدْرِيُّونَ و الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ‏الْمُنَاصِحُونَ لَهُ فِي جِهَادِ أَعْدَائِهِ الْمُبَالِغُونَ فِي نُصْرَةِ أَوْلِيَائِهِ الذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِهِ
شهادت مى‏دهم كه تو تسليم حسین فرزند نبى مرسل (صلى الله عليه و آله) بوده و او را تصديق داشته و در مقام وفاء و خير خواهى او بودى ... درود بر تو اى بنده نيكوكار، بنده‏اى كه فرمان بردار خدا و رسولش و امير المؤمنين و حسن و حسين بودى، درود و رحمت و بركات و مغفرت و بهشت خدا براى تو باد و بر جان و جسد تو باشد و خدا را شاهد مى‏گيرم كه تو همان راهى را رفتى كه اصحاب بدر رفتند؛ همان كسانى كه در راه خدا جهاد كرده، و در جهاد با دشمنان خدا زبان به پند و نصيحت گشوده، در نصرت دوستان خدا سعى بليغ نموده و از دوستان و محبّين حق تعالى دشمنان را دفع كردند.[11]

علمدار
صبح عاشورا امام، یاران اندک خود را به سه جناح چپ و راست و قلب تقسیم کرد و برای هر یک فرماندهی برگزید و پرچم و عَلم را به دست پرتوانِ برادرش اباالفضل سپرد.[12] علمداری در میدان های نبرد قدیم، نقشی حساس داشت. پرچمدارانِ جنگ را از با صلابت ترین و مقاوم ترین نیروهای مؤمن انتخاب می كردند. علمداران اهتمام شدید داشتند که همیشه عَلم را بلند و در فراز نگه دارند؛ چرا که آن سبب برپائی نیروهای رزمنده بود و لشکر از هم نمی گسست مگر به قتل صاحب رایت و سقوط پرچم.عباس مایه آرامش خاطر حسین بن علی بود و تا زنده بود دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند.[13]

سقّا
در کربلا به حضرت عباس لقب «سقا» (آب آور) داده بودند؛ چرا که تا روز عاشورا چند بار، صف دشمن را شکافته و برای اطفال آب مهیا کرده بود. روز عاشورا پس از شهادت همه یاران، مأمور شد برای اهل بیت امام آب بیاورد؛ در حالی که مسیر آب توسط دشمن بسته شده بود. سقا تنها به دشمن حمله کرد و آنان را کنار زد. خود را به آب رساند. تشنه بود. آب موج می زد.
عقل گفتش تشنه كامی، نوش كن


عشق گفتش بحر غیرت جوش كن


آب گفتش بر صفای من نگر


قلب گفتش در وفای من نگر


عافیت گفتش كف آبی بنوش


عاطفت گفتش كه چشم از وی بپوش


تشنگی گفتش تو را سازم هلاك


رستگی گفتش كه از مردن چه باك؟


به یاد تشنگی امام و خاندان و اهل بیتش افتاد. هرگز، این رسم وفا داری نیست. به خود خطاب كرد:

يا نفس من بعد الحسين هوني وبعده لا كنت ان تكوني
هذا الحسين وارد المنون وتشربين بارد المعين[14]

«ای نفس، پس از حسین زنده نباشی! این حسین است كه در آستانه مرگ و شهادت است و تو آب سرد می‏نوشی؟! به خدا سوگند، این هرگز رسم دینداری من نیست.»
و آب را بر آب ریخت. آب ننوشید. مشک را پر از آب کرد؛ اما آب به خیمه ها نرسید و عباس در بین راه شهید شد. در حالی که تمام همّش آبرسانی به اهل بیت و اطفال امام بود. عباس شهید شد در حالی که تشنه بود و چنین عباس تا ابد معلم عشق و وفا لقب گرفت.

دو بال برای پرواز
شیخ صدوق نقل کرده است:
روزی امام سجاد به عبيد اللَّه فرزند قمر بنی هاشم نگاهى كرد. اشك چشمش را گرفت و فرمود:
«روزى به رسول خدا سخت‏تر از روز اُحُد نگذشت كه عمويش حمزه در آن كشته شد و بعد از آن موته است كه عموزاده‏اش جعفر بن ابى طالب كشته شد. (سپس امام فرمود:) و هيچ روزى همچون روز حسين نبود. سى هزار مرد كه گمان مي كردند از اين امتند دور او را گرفتند و هر كدام به كشتن او به خدا تقرب مي جست و حسین، خدا را به آنها يادآوری مي کرد، ولی آنها پند نمي گرفتند تا او را به ستم و ظلم و عدوان كشتند. (سپس فرمود:) خداوند، عباس را رحمت كند كه ايثار و فداكارى نمود تا آنجا كه هر دو دستش بريده شد. خداوند ـ عز و جل ـ به عوض آنها دو بال به او عطا نمود كه با فرشتگان در بهشت پرواز مى‏كند؛ چنانچه با جعفر بن ابى طالب نيز چنين كرده بود و عباس را نزد خداى تبارك و تعالى درجه و منزلتى است كه تمام شهيدان روز قيامت به آن غبطه مى‏خورند»[15]


.مصباح المنیر، ج2، ص75.[1]
2. قمی، شیخ عباس؛ دمع السجوم (ترجمه کتاب نفس المهموم)، ترجمه ابو الحسن شعرانی، قم، هجرت، اول، 1381ش، ص190.
3. امان دادن یعنی کسی را در کنف حمایت خود گرفتن. امان نامه، نوشته ای بود که سبب مصونیت جانی شخص امان یافته می شد.عرب ها نسبت به امانی که می دادند حتی نسبت به دشمن خویش پایبند بودند و نقض آن را ناجوانمردی و نشانه فرومایگی می دانستند.(محدثی، جواد؛ فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، هفتم ،1383 ش، ص61)
[4].نظری منفرد، علی؛ قصه کربلا، قم، سرور، دوازدهم، 1383ش، ص240.
[5].محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید، اول، 1413ق، ج‏2، ص 89. البته برخی امان نامه را یکی می دانند به این صورت که شمر دوست عبد الله بن ابی محل بود و هر دو نسبت فامیلی با ام البنین داشتند. امان نامه را هر دو از عبید الله بن زیاد گرفتند؛ پس یک امان نامه بیشتر نبوده است.(ر.ک: رسول جعفریان؛ تأملی در نهضت عاشورا، قم، نشر مورخ، 1386ش، ص102.)
. محمدبن یعقوب کلینی، الكافي، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، دوم، 1362ش، ج‏4، ص 147. [6]
[7] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد،ج2، ص91-93(همان).
. قصّه کربلا، ص236- 243(همان).[8]
2.ابن عنبه؛ عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، تحقیق محمد حسن آل طالقانی، نجف، مکتبة الحیدریة فی النجف، سوم،1380ق، ص357.
. ابو مخنف ازدی، مقتل الحسین، تحقیق حسن غفاری، قم، انتشارات علمیه، 1398ق، ص176.[10]
[11] .کامل الزیارات، ص785 (همان).
.فرهنگ عاشورا، ص347(همان).[12]
3 . موسوی المقرم، سید عبد الرزاق؛ سردار کربلا حضرت ابو الفضل العباس (ترجمه کتاب العباس) ترجمه ناصر پاک پرور، بی جا، مؤسسه الغدیر، اول،1411ق، ص275.
.مقتل الحسین، ص179 (همان).[14]
.محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، أمالي الصدوق، بیروت، اعلمی، پنجم، 1400ق، ص 462-463.[15]
منبع:سایت پژوهشکده باقرالعلوم