مباني و سازوکارهاي دگرگوني فرهنگي در عصر نبوي(ص)
دکتر فاطمه جان­ احمدي
حاصل بيست سال دعوت علني و تبليغات مستمر پيامبر(ص)؛ فرو پاشي نظام جاهلي بود. اين تلاش بي وقفه از يک سو باورهاي ريشه­دار و عادت­هاي انعطاف ناپذير حيات قبيله­اي را ويران نمود و از سوي ديگر بر ويرانه هاي آن، هنجارها، الگوها و ارزش­هايي همنوا با ساخت جامعه اسلامي ايجاد کرد. در اين مسير دشوار آموزه­هاي قرآني و تعاليم وحياني و فعاليت­هاي فرهنگي پيامبر اکرم(ص)، در دگرگوني اجتماعي نظام جاهلي مؤثر افتاد. وي با ابزارهاي اخلاقي مبتني بر اعتماد سازي عمومي، انگاره­هاي فرهنگ اسلامي را ترويج و تقويت نمود و با تصحيح ارتباطات فردي و تغيير رفتار جمعي، ظرفيت­هاي اجتماعي را براي تحقق دروني­سازي ارزش­ها توسعه بخشيد. در اين ميان، عامل مؤثر در تسريع اين روند و هنجارهاي اسلامي، مجموعة احکام قرآني شامل وظايف،تکاليف و حقوق فردي و اجتماعي بود که با تأکيدها و نظارت پيامبر اکرم(ص)فرايند فرهنگ پذيري و اجتماعي شدن نيز محقق شد. نوشتار حاضر چگونگي دگرگوني فرهنگي و دروني­سازي ارزشي در عصر نبوي(ص) را مورد بررسي قرار مي­دهد.
واژه­هاي كليدي: عصر نبوي (ص) دگر گوني فرهنگي، دگرگوني اجتماعي، کنترل اجتماعي، دروني­سازي ارزشي، هنجارهاي اسلامي.
مقدمه
انوار تابناک دين مبين اسلام در حالي تابيدن گرفت که افق تيره و تار جاهليت تمامي جزيرة العرب را در نورديده بود. انحطاط اخلاقي، ناهنجاري­هاي اجتماعي، افکار و افعال برخاسته از حماقت و سفاهت[1]، تبعيت از هنجارهاي زشت و ناستودني سنتي ويژگي­هايي به شمار مي­آمد که بر خشم و تسليم ناپذيري در مقابل کلام الهي دامن مي زد. در اين شرايط نامراد، پيامبري(ص)پا به عرصه وجود نهاد که با تعاليم وحياني و آموزه­هاي قرآني نظام جاهلي را هدف قرارداد و فرهنگ آن را با مجموعه اي از زير ساخت­هاي معمول، به چالش فراخواند.

جريان تبليغات و تعليمات الهي پيامبر(ص)، طي بيست سال دعوت علني مدام و مستمر انجام گرديد و سنت هاي قومي و قبيله اي را متلاشي نمود. در پي اين دگرگوني اساسي، انقلاب نوبنياد اسلامي با فرهنگي جديد و ارزش و هنجارهايي متفاوت بنا شد. ده سال نخستِ دعوت علني رسول اکرم(ص) در کانون آغازين آن، يعني مکه چندان پرتوفيق جلوه ننمود، [2]اما خيلي زود همچون نهالي نورسته بر يثرب نيز ريشه دوانيد و از آن­جا به همه جزيرة العرب و بعدها به ساير کانون هاي تمدني جهان آن روز منتقل شد. اين تلاش بي وقفه که به اضمحلال نظام جاهلي و شکست ارزش­هاي حاکم بر آن منجر گرديد، جرياني دو سويه بود. از يک سو باورهاي ريشه­دار و عادات ناپسند جاهليِ را ويران مي­نمود و از سوي ديگر بر ويرانه­هاي آن، هنجارها، الگوها و ارزش­هايي همنوا با ساخت جامعه­اي اسلامي فراهم ساخت. تشکيل دولتي مقتدر در مدينه که ظاهراً نخستين توفيق سياسي پيامبر (ص) بود، به تسريع روند تغييرات فرهنگي و جايگزين نمودن ارزش­هاي اجتماعي – اسلامي کمک نمود. تعاليم فراگير قرآني و مجموعه اي از سنت­هاي نبوي به همراه ايجاد دولت اسلامي و کار کرد آن به سرعت حيات شهري اسلامي(حضري) را جايگزين بدويت و حيات جاهلي نمود، زيرا اين اصلاحات فرهنگي و تغييرات اساسي، نه تنها در باور و عقيده مسلمانان نمايان شد بلکه همه سنت­ها، آداب و رسوم و مناسبات اجتماعي آنان را نيز دگرگون نمود .

بي­ترديد مهم­ترين عامل تغييرات فرهنگي در کنار ايجاد ارزش­هاي نو و هنجارهاي بي بديل اسلامي،خواست اجتماعي و همنوايي جمع، براي پذيرش آن فرهنگ جديد بود.علاوه براين، آن­چه مي توانست به تداوم اين فرهنگ پذيري و يا استمرار تحولات بينجامد، يگانگي اجتماعي و به دنبال آن کنترل اجتماعي بود.
بر اين اساس، هدف مقاله حاضر، تحقيق درباره اين سوالات اساسي است:
1. تغييرات فرهنگي عصر پيامبر(ص) متأثر از چه عواملي بود ؟
2. عامل مؤثر در ايجاد دگرگوني هاي اجتماعي عصر پيامبر (ص) چه بود؟
3. سازو کار دروني سازي ارزشي در عصر نبوي(ص) چگونه بود؟

در پاسخ به اين پرسش ها مهمترين فرضيات عبارتند از:
1. آموزه هاي قرآني و تعاليم وحياني پيامبر(ص) به تغييرات فرهنگي نظام جاهلي منجر شد.
2. سازوکارهاي فرهنگي پيامبر اکرم(ص) در دگرگوني اجتماعي نظام جاهلي مؤثر بود.
1ـ3. کاربرد ابزار اخلاقي مبتني بر اعتماد سازي عمومي عامل مؤثري درتقويت و تثبيت انگاره هاي فرهنگ اسلامي و دروني کردن ارزش ها بود.
2ـ3. ايجاد تکاليف فردي و جمعي در دروني­سازي ارزش­هاي جامعه اسلامي تأثير بسزايي داشت.
کارآمد ترين مفهوم و رهيافتي که مي توان به مدد آن موضوع کنترل اجتماعي و دروني­سازي ارزش ها را بررسي نمود آراء و نظريه­هاي کساني است که قبلاً بدان توجه نموده­اند از جمله آنان به راس، دورکيم و ميد مي­توان اشاره نمود.
بررسي دقيق موضوع حاضر مستلزم تعريف واژگان است. از اين رو، متناسب با چهارچوب نظري موجود ابتدا مفاهيمي مانند دگرگوني فرهنگي[3]، دگرگوني اجتماعي[4] کنترل اجتماعي[5] و ارزش اجتماعي، [6] تعريف و سپس به مجموعه عواملي که به طور مستقيم يا غير مستقيم بر تغييرات فرهنگي و کنترل اجتماعي تأثير گذارند، پرداخته خواهد شد.
دگر گوني فرهنگي: مبادرت يک قوم به رها کردن سنت­ها، ارزش ها و رسوم کهن و پذيرش ارزش­هاي تازه به جاي آنها است.[7]
دگرگوني اجتماعي: اين فرايند به تبديل و دگرگوني­هايي اطلاق مي­شود که در طول تاريخ در اصول زندگي جامعه و ملتي روي مي دهد.
کنترل اجتماعي: سازوکارهايي که جامعه به وسيلة آن تسلط خود را بر اشخاص اِعمال مي کند و آنان را وا مي دارد که با ارزش­ها و هنجارها ي جامعه همنوا شوند.[8]
ارزش هاي اجتماعي:زير بناي هنجارها، نهادها، و ساخت اجتماعي را تشکيل مي دهند و چهارچوبه­هايي براي مشروع ساختن رفتارهاي انساني هستند،[9] بنابر اين تعريف، در اصطلاح جامعه شناسي، ارزش­ها به موضوعاتي اطلاق مي شوند که مورد پذيرش همگان بوده­اند و ادراک، عواطف و افعال فرد را مي­توانند در جهت­هاي معيني به جريان اندازند.[10]
ارزش­هاي اجتماعي متناسب با تعاريف مختلف از آنها، با ويژگي هاي حيات اجتماعي جوامع متعدد نسبي مرتبط هستند و در هر فرهنگي تغيير مي کنند. موارد "ارزش گذاري شده­اي" مانند هنجارها، آداب و رسوم، معتقدات، اخلاقيات، جزو ارزش­هاي فرهنگي و اجتماعي محسوب مي شوند. بنابراين در بررسي حاضر به دليل ارتباط تنگاتنگ مفهومي و عملياتي عناصر فرهنگي و اجتماعي تغييرات مرتبط با آنها نيز در يک حوزه مطالعه قرار مي­گيرند.

عوامل مؤثر بر تغييرات فرهنگي و دگرگوني هاي اجتماعي عصر نبوي
بعثت پيامبر اکرم(ص) به همراه مجموعه­اي از آموزه هاي قرآني و تعاليم وحياني، جامعه نوبنياد اسلامي را به سمت تغيير و تحولاتي اساسي سوق داد که در نهايت منجر به دگرگوني در کل نظام اجتماعي و مناسبات فرهنگي جزيرة العرب شد.فرهنگ جاهلي حاکم بر اجتماعات پراکنده يا متمرکز محدود در اين سرزمين محصول حيات قومي و محصور در مناسبات محدود قبيله اي بود. مزيد بر آن، محيط نامساعد جغرافيايي، بي­ساختاري اجتماعي، فقدان نگرش فرا قبيله­اي و رشد ارزش­هاي کهن نظير حميت و عصبيت در سايه روح قبيله اي تصور هرگونه تحولي را محال مي نمود.از موانع مهم ديگر که سد راه تحولات بنيادين در چنين جامعه بسته اي مي­گرديد؛ نظام فکري شرک­آلود و بينش مشرکانه اعراب جاهلي بود. «الاعراب اشدّ کفراً و نفاقاً».[11] اين عامل ضمن محدود نمودن کنش فکري آدمي، در دست­يابي به عالي­ترين مرتبه کمال بشري، روح جمعي و وفاق اجتماعي را از ميان برد و سودجويي فردي در سايه ديدگاه قبيله­اي را بر جامعه مستولي کرد.

علاوه براين، جمعيت ناهمگون و پراکندگي اجتماع صحراگرد بي سامان و محکوم به مراعات حيات قبيله­اي به دور از نظام شهرنشيني، يکي ديگر از عواملي بود که هرگونه تغيير جدي و بنيادي ويا سطحي در عصر نبوي را با مشکل مواجه مي نمود. عدم درک صحيحي از نيازهاي جمعي و حيات فردي، بي توجهي به نيازهاي روحي و رواني در مسائل فردي و اجتماعي نيز از جمله عوامل شناخته شده مانع تغييرات فرهنگي در اين عصر است.

در چنين شرايطي، پيامبر(ص) به رسالت مبعوث شد که با: «سيرتة ُالقصدُ، سنتهُ الرشدُ، کلامُهُ الفَصلُ و حُکمُهُ العَدلُ» همراه بود[12]و کلام الهي در قالب آيات قرآني بر بشر نازل گرديد که واژه واژة آن کليد سعادت بشري قلمداد مي­شود. بنابراين، نخستين عامل اساسي در ايجاد تحولات بنيادين اسلامي در جزيرة العرب، قرآن کريم است که در نهايت اعجاز با محتوايي فوق بشري و دلنشين همه انسان­ها را به خدايي واحد فرا خواند و با القاي نگرش توحيدي بُتان زشت و ناتوان مصنوع دست و فکر بشري را به سخره گرفت و عقل سليم آدمي را به تفکر واداشت. بررسي آموزه­هاي شگرف اين کتاب آسماني و شيوة نزول آن ـ که خود يکي از عوامل مؤثر در تعميق فرهنگ جديد اسلامي و تغيير نگرش فرهنگي بود ـ توانست در باروري، شکوفايي و توسعه فرهنگي، نقش مهم و تعيين کننده اي ايفا نمايد. ويژگي­هاي برجسته قرآن و برنامه­هاي آموزشي، تبليغي و ترويجي آن با مجموعه­اي از قوانين اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي به همراه شيوة نزول تدريجي[13] موجب شد تا انسان گم کرده راه با تأني در اعجازش انديشه کند وتعاليمش را فرا بگيرد[14]و آدابش را به جاي آورد.

لازمة فهم تأثيرگذاري فرهنگي آيات و آموزه هاي قرآني، تقسيم آيات مکي و مدني به دو بخش مجزاست.امتيازت آيات مکي که دو سوم کل قرآن را در بر مي گيرد[15]به موضوعاتي کلي اختصاص يافت که عمدتاً شامل اصول اعتقادات، اخلاقيات و قوانين ديني بود و در مواردي چون بيان توحيد و نفي شرک، تطهير عقيده و اثبات نبوت و باورمندي بر معاد خلاصه مي شد. هرچند مطابق دسته­بندي هاي موجود، آموزه­ها و قوانين اجتماعي آيات مکي نسبت به آيات مدني کمتر به نظر مي رسد، [16]اما به طور کلي مي توان موارد ذيل را جزء امتيازت آيات مکي با محتواي اجتماعي بر شمرد که هريک نقش مؤثري در ايجاد دگرگوني و يا هدفمند ساختن جامعه برعهده داشته اند:
1. توصيه به وحدت و همبستگي اجتماعي؛[17]
2. طرح قصص انبياء و ملل گذشته[18]با هدف عبرت آموزي و الگو سازي؛
3. التزام به حيات پس از مرگ با رويکرد معادي؛
4. توجه به توبه به عنوان ابزار تهذيب بشري؛[19]
5. تشريح و تبيين خصال نيکو جهت قرب الي الله؛[20]
امتيازات آيات مدني که تنها يک سوم کل قرآن را شامل مي­شود و با محتواي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي طي ده سال حضور پيامبر (ص) در مدينه بر ايشان نازل گرديد[21] عبارتند از:

تشريح قوانين و مقرارت عبادي شامل عبادات فردي و جمعي از جمله
1. اقامه نماز به شکل کامل آن بويژه نماز جمعه و احکام آن[22]، نماز خوف [23]و... با تجليات و تأثيرهاي اجتماعي،
2. روزه و آداب آن،[24]
3. حج و احکام آن[25]
4. زکات و مصارف آن[26]
5. حلال و حرام، فرائض و احکام[27]
6. جهادهاي تدافعي و غزوات،[28]

هريک از اين آيات که با اهداف برنامه ريزي شده­اي در خصوص جامعه نبوي نازل گرديد و به تدريج تغييرات اساسي را در جامعه ايجاد نمود.اهتمام به جديت در رفتار سازماني و اجتماعي به جاي بي نظمي و هرج ومرج، تعهد و التزام به جاي نابساماني و بي هدفي و تحکيم بنياد روابط متقابل اجتماعي به سرعت جامعه را به ترک سنن، آداب و مناسبات بي محتواي گذشته سوق داد و جهت­گيري رفتار اجتماعي را به سمت الگوهاي آرماني تسريع بخشيد.علاوه بر نزول آيات، تلاش­هاي طاقت فرساي رسول اکرم(ص)، با طرح برنامه­هاي اخلاقي و آموزش روابط نظام­مند اجتماعي و فرهنگ سازي قرآني نيز در فراهم کردن زمينة تغييرات اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم و تعيين کننده بود. با اين ملاحظه مي توان به درستي دريافت که دومين عامل مؤثر در ايجاد دگرگوني اجتماعي و فرهنگي و هنجارسازي اسلامي سيره وسنت شخص رسول اکرم (ص) و مجموعة قول، رفتار و عملکرد آن حضرت بوده است. متناسب با اين اهميت، سنت نبي مکرم اسلام(ص) منشأ الهي براي تمسک مسلمانان به حبل المتين قرآن کريم گرديد. بدين ترتيب مهم­ترين و کارآمد ترين ابزار پيامبر(ص) براي ايجاد تحول فکري و خَلق نظام ارزشي جديد، قرآن کريم و کلام الهي بود.

آموزه­ها و برنامه­هاي قرآن کريم موجب شد تا موانع اساسي فرهنگ پذيري نظير جمود، خودبيني،کبر، سست اعتقادي، رفع و به جاي آن تفکر، تعقل،[29] تدبر[30] جايگزين شود.مهم­ترين دستاورد چنين تلاشي، مذموم دانستن افکار تقليدي، نفي وابستگي هاي قومي و قبيله اي و ترک بت پرستي بود.گسترش ارزش­هاي غائي قرآني در مکه به دليل تعميق باورهاي جاهلي و خلا اعتقادات راستين و البته حاکميت قريش و تنگ نظري قبيله­اي، به کندي سپري شد.وجوداين موانع سخت و دشوار پيامبراعظم(ص) را مجبور کرد تاعلاوه بر سفرهاي تبليغاتي مانند سفر به طائف[31] و يا اجراي گردهمايي­هاي فرهنگي نظير عقبه اول[32] و دوم[33] به تربيت نقيباني کارآمد مبادرت ورزد و آنان را به نواحي يثرب[34] و يمن،[35] اعزام نمايد و يا در اقدامي تبليغي و تدافعي دستور به مهاجرت به سمت حبشه[36] و يا يثرب[37] دهد. اين بدان سبب بود که پيامبر اکرم(ص) هرگز از نقش تعيين کنندة مهاجرت به عنوان مهم­ترين رکن دگرگوني و انتقال فرهنگ غافل نماند، شايد متناسب با همين رويکرد در احاديث بسياري با تأکيد بر اهميت هجرت صحه نهاده است.«إنّ الجنة لا يدخلها إلا من هاجر».[38] نکته جالب اينکه توصيه پيامبر (ص) به امر هجرت در اين مورد خلاصه نمي­شود، زيرا ايشان مکرراً به عدم هجرت بعد از توطن و شهر نشيني اشاره مي­فرمايد. مذمت بازگشت به حيات جاهلي و يا صحراگزيني بعد از شهر نشيني؛[39] موضوعي است که در امر موانع فرهنگ­پذيري اجتماعي، فوق العاده داراي اهميت قلمداد مي­شود.

مهاجرت و عزيمت پيامبراعظم(ص) به يثرب يکي از نقاط عطف تاريخ اسلام است، زيرا يثرب با دارا بودن ساختاري متفاوت از مکه به زودي کانون تحولات فرهنگي و دگرگوني­هاي اجتماعي عصر پيامبر(ص) گرديد به گونه­اي که توفيقات چشمگير پيامبراعظم(ص) در همة ابعاد سياسي و اجتماعي در مدينه سريع­تر بوقوع پيوست. يکي از بهترين رخدادهاي سياسي که زمينه ساز تحولات فرهنگي اين عصر به شمار مي رود، تشکيل نظام سياسي در مدينه بود . تأسيس دولت مي توانست عاملي تعيين کننده در ايجاد دگرگوني­هاي فرهنگي، باشد و به کنترل اجتماعي کمک شايان توجهي بنمايد. داشتن مشروعيت الهي «إن الحکم إلاّ للّه»[40] و دارا بودن حمايت هاي مردمي و مقبوليت عامه از امتيازات دولت سياسي پيامبر (ص) محسوب مي شد.

بنابراين با فراهم شدن نظام کاريزمايي به رهبري پيامبر(ص)و تشکيل پايه هاي قدرت در مدينه، جد و جهد رهبري جامعه براي تقويت بنياد نظامي و در نهايت سامان­دهي بخش تبليغاتي ـ تعليماتي با هدف گسترش و حاکميت بخشيدن اسلام آغاز شد.از اين پس مدينه کانون تربيت نقيبان و اعزام آنان براي اجراي تبليغات در جهت گسترش آموزه­هاي اسلامي و تعليم مباني ديني گرديد. نمونه هاي عالي قوانين اجتماعي اسلامي نظير عقد قراردادهاي متعدد،[41] بستن پيمان برادري(مؤاخاة)،[42] صدور احکام اسلامي و نظارت بر اجراي قوانين، طراحي نظام اداري ساده به منظور ثبت نامه­ها[43]و پيمان­نامه­ها[44] و در نهايت طرح ريزي و اجراي برنامه هاي تدافعي و يا جهادهاي نظامي،همگي به منظور دگرگوني فرهنگي و در نهايت کنترل اجتماعي و دروني کردن ارزش­هاي ديني بود.

شيوه­هاي پيامبر براي ايجاد دگرگوني فرهنگي
برجسته ترين آثار و نتايج رسالت پيامبر (ص) ايجاد دگرگوني فرهنگي و جايگزين نمودن برنامه هاي اصلاحي و تربيتي به شمار مي­آمد[45] که ضمن نوسازي جامعه نوبنياد مدينه، مي­توانست به تحکيم انگاره هاي فرهنگي ميان مسلمانان بينجامد. در اين طريق رسول اکرم(ص) شيوه هايي را به کار گرفت که از ميان آنها مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:

1. شيوه سياسي: تشکيل دولت اسلامي و تقويت ارکان سياسي، اجتماعي، اقتصادي و نظامي آن، مهم­ترين عامل و منبع توانايي در ايجاد دگرگوني­هاي همه جانبه به شمار مي­آيد. هرچند اين شيوه سياسي دو سويه بود؛ يعني هم ابزار دگرگوني اجتماعي و به تبع آن تغييرات فرهنگي محسوب مي­گرديد، همچنين اهرمي براي ايجاد نظم اجتماعي و به دنبال آن کنترل اجتماعي و يا دروني کردن ارزشي قلمداد مي­شد.

دولت اسلامي مدينه به دو شيوه تسلط اجتماعي خود را بر جامعه اعمال نمود. نخست با شيوة تسلط اجباري که با طرح قوانين و مقررات شهري، تعيين حقوق اجتماعي و ديني به طور مستقيم برجامعه نظارت داشت. دوم شيوة ترغيبي که به وسيلة تشويق و ترغيب، انسان­ها را به سازگاري با هنجارهاي اجتماعي و ارزش هاي اسلامي دعوت مي نمود.

2. شيوه اجتماعي: طرح قوانين اسلامي و اقدامات اجتماعي چون عقدنامه­ها، پيمان­نامه­ها و صلح نامه­هايي که محتواي اجتماعي داشت و به ساماندهي فرهنگي و وفاق اجتماعي مي­توانست بينجامد. به گونه­اي که در ساية سياست خاص نبي مکرم اسلام(ص) مبني بر عقد اخوت به زودي مردم يثرب و مهاجرين علاوه بر فرهنگ پذيري و هم­گرايي اسلامي به وفاقي مبتني بر اصول برادرانه نايل آمدند، زيرا ايجاد تماس مستقيم و پيوند ديني با السابقون (مهاجرين) و نسل جديد (انصار )[46] به فرايند فرهنگ پذيري مسلمانان و تسريع آن در مدينه افزود. هرچند ساير برنامه­هاي اجتماعي پيامبر(ص) نيز در تقويت بنياد همبستگي اجتماعي عناصر نامتجانس در مدينه نيز مؤثر افتاد و به پايداري نظام اسلامي در مدينه کمک کرد.

3. شيوه فرهنگي: صرف نظر از وسعت معنايي و پيچيدگي تعاريف فرهنگ،[47] مي­توان به اختصار سياست فرهنگي پيامبر اکرم(ص) را در موارد ذيل ذکر نمود:
1ـ3. تخريب نظام فکري و اخلاقي جاهلي و جايگزين کردن ارزش­هاي جديد فرهنگي منشعب از متن اسلام و متکي به آموزه­هاي قرآني، در اين روش مهم­ترين ابزار پيامبر موعظه، نصايح قرآني براي تخريب و يا تصحيح آموزه هاي غلط جاهلي بود.

2ـ3. گفتار،رفتار و کردار پيامبر اکرم(ص)، شخصيت عالي، رفتار متعالي و سلوک مردمي پيامبر اکرم، جذابيت­هاي ويژه­اي را براي آن حضرت به عنوان رهبر جامعه اسلامي به ارمغان آورد.[48] او داراى اخلاقى كامل و جامعِ تمام فضايل و كمالات انسانى بود که متناسب با آن پروردگار تبارک و تعالي او را اين چنين مي ستايد: «إِنّك لَعَلى خُلُق عَظيم اى پيامبر تو داراى بهترين اخلاق هستى.» «وَلَوْ كُنْتَ فَظّااً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ اگر تندخو و سخت دل مي بودى مردم از اطرافت پراكنده مي شدند.»[49]

با اين توصيف، سيره عملى آن حضرت (ص)، اعم از صفات و اخلاق نيكو و برخورد ملايم با مردم و خانواده،[50] او را «اسوة حسنه» و الگويي مناسب براي تمامي مسلمانان قرار داد تا با تمسک به سيرة مبارکش به تغيير فرهنگي نايل آيند و نيز ارزش­ها و هنجارهاي اجتماعي را در جامعه نهادينه نمايند. «لَقَدْ كانَ لَكُم في رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ در[ سيره و سخن] پيامبر خدا براى شما الگوى نيكويى است.» منابع نمونه هاي بسياري از مناسبات خانوادگي پيامبر(ص) را ثبت کرده­اند از جمله ابن شهر آشوب در مناقب، (ج 1، ص 146) بخشي از سلوک پيامبر(ص) را اين گونه مي­نگارد: «رسول خدا صلي الله عليه و آله كفش خود را وصله مي زد، پوشاك خويش را مي دوخت، در منزل را شخصا باز مي كرد، گوسفندان و شترها را مي دوشيد و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس كردن به كمك او مي شتافت و آب وضوى شبش را خود تهيه مي كرد. و در همه كارها به اهل خانه كمك مي كرد. و لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مي برد.»[51] از اين رو، يكى از مهم­ترين عوامل پيشرفت اسلام، اخلاق نيكو و برخوردي ملايم با مردم بود. رشيد الدين ميبدى هم در تأييد همين مطلب در تفسير آيه «انك لعلى خلق عظيم»[52] مي­نويسد: «رسول خدا صلي الله عليه و آله امر و نهى قرآن را چنان پيش گرفت و به خوش طبعى رفتار نمود كه گويى خُلق وى و طبع وى خود آن بود.»
بلغ العلى بكماله كشف الدجى بجماله
حسنت جميع خصاله صلوا عليه و آله

3-3. شيوة عدالت محوري و مدارا: از ميان همة خصال نيکوي نبي مکرم اسلام(ص)، رعايت اعتدال، مدارا، و مساوات در توسعة فرهنگ ارزشي اسلام نقش به سزايي ايفا نمود. گرد آمدن مسلمانان و غير مسلمانان زير چتر حمايت حکومت اسلامي، صرفاً با جذبه­اي پيامبر گونه امکان پذير مي­بود. توجه آن حضرت به تازه مسلمانان و مؤلفة القلوب­ها به سان برگ برنده­اي بر شتاب گسترش مفاهيم ارزشي اسلام مي افزود و راه هر بهانه­اي را براي تمرد و سرکشي مشرکان مي بست.به همين دليل در سرلوحة اقدامات اجتماعي و اقتصادي پيامبر اکرم(ص) توزيع عادلانة غنايم و درآمد بيت المال مسلمين قرار داشت. اغماض از اشتباهات مشرکان و منافقان و يا بخشيدن غنايم به مؤلفة القلوب­ها نمونه­هاي تاريخي از رفتار پيامبر با اين جماعت نو مذهب بود.[53]

4ـ3. تصحيح آداب و رسوم جاهلي و عرضه آيين هدفمند اسلامي يکي ديگر از اقدامات فرهنگي پيامبر براي تغيير مبادي فرهنگ جاهلي بود.در اين روش پيامبر با طرح الگوهاي هدفداري مانند اعياد اسلامي(قربان، فطر) و يا آيين هاي عبادي نظير نماز و روزه و حج جماعت مسلمان را به سمت و سويي رهنمون ساخت که در نهايت رضايت خدا و آرامش روان آدمي را در پي داشت.

4. شيوه نظامي: برنامه تدافعي و راه اندازي جهادها و غزوات هدفمند پيامبر(ص) هر چند به ظاهر داراي شاکله­اي نظامي بود، اما به طور کلي با اهداف متعالي فرهنگي نيز همراه بود. زيرا فرصت سفر مقدس جهاد و يا صحنة رويارويي با دشمن و يا فتح و حتي شکست، زماني مناسب بود تا اصول اخلاقي و ارزشي طرح و آموزش داده شود.

پيامبر اعظم(ص) و سازو کار دروني­سازي ارزشي
به موازات تغييرات اساسي و دگرگوني هاي فرهنگي که در جامعه نبوي پديدار شد، سياست­هايي از سوي پيامبر بايد اعمال مي­گرديد تا مسلمانان و نوکيشان را با ارزش­هايي جديد همنوا سازد.تقويت باورهاي اسلامي و تعميق اعتقادات ماورايي، به همراه ارج نهادن به اخلاق و گرامي داشت آموزش و آشکارسازي حقوق اسلامي در حفظ ساختار هنجاري جامعه نقش مهمي داشت که سرانجام به کنترل اعمال فردي و اجتماعي مسلمانان مي­انجاميد. بنابراين اصل، پيامبر اعظم(ع) مجموعه سياست­هايي را به کار برد که ضمن دروني­سازي خواست­هاي اجتماعي به عنوان مهم­ترين عنصر کنترل اجتماعي[54]به تعميق باورها و عقايد اسلامي نيز کمک نمايد. شدت و ضعف اين سياست هاي عملي به يک اندازه نبود بلکه تعدادي از آنها مانند قوانين و مقررات، حقوق اجتماعي و ديني با دقت­نظر بيشتري اعمال مي­شد که سرپيچي از آنها مجازات و سخت­گيري را نيز به دنبال داشت، اما تعدادي ديگر نيز تنها برخوردهاي اجتماعي را مي طلبيد. بنابر اين اصل، سازو کارهاي کنترل اجتماعي پيامبراعظم(ص) براي دروني­سازي ارزش­هاي اسلامي عبارتند از:

1. تقويت و تحکيم بنيادهاي نظام ديني و ايدئولوژيک اسلام: دين اسلام با مجموعه اي از آداب و رسوم مشخص و رفتارهاي نمادين اخلاقي هم به کنترل فردي و شخصي توجه داشت و هم به جامعه پذير نمودن انسان­ها و کنترل اجتماعي، پس پيامبر اکرم با طرح تکاليف فردي و قوانين جمعي به تحکيم مباني مناسبات اجتماعي نايل آمد، زيرا اين تکاليف مي توانست فرد را به اطاعت از يک قاعده و يا يک امر قانوني وادار سازد و آنان را به سوي همنوايي اجتماعي سوق دهد. از اين رو عنصر دين اسلام کارکردي چند سويه داشت:

1ـ1ـ1. به عنوان وجدان که محصولي اجتماعي است[55] و نوعي کنترل شخصي به شمار مي آيد که در انسان عمل نمايد.
2ـ1ـ1. احساس امنيت را در جامعه بالا برد.
3ـ1ـ1. جامعه­پذيري اجتماع انساني را افزايش مي­داد.
4ـ1ـ1. انسجام و همبستگيِ گروهي را تحکيم بخشد و احساس وحدت و تعلق را فزوني بخشد.
2ـ1. از ديگر اقدامات عملي پيامبر در جهت تحکيم بنياد دين اسلام عبارتند از:
1ـ2ـ1. مبارزه عملي با شرک و بت پرستي؛
2ـ2ـ1. نفي آداب و رسوم مشرکانه؛
3ـ2ـ1. پاکسازي خانه کعبه و بت شکني؛
2. تأسيس مسجد، نهادي چند منظوره: راه اندازي نهاد فرهنگي ـ اجتماعي مانند مسجد که مکاني مقدس و کارکردي چند جانبه داشت به عنوان عنصري نظم دهنده موجب همنوايي رفتار اشخاص با خواست هاي گروهي مي­شد و به کنترل اجتماعي مي­انجاميد.[56] مسجد مدينه نهادي تعليمي بود که بر بنياد تقوي استوار شد[57] و به زودي جايگاه اجتماعي، سياسي و فرهنگي خود را در جامعه باز نمود و محل تجمع و گردهمايي­هاي مختلف مسلمانان گرديد.[58]

3. تشکيل دولت اسلامي: دولت نوبنياد اسلامي در مدينه با رهبري پيامبراکرم(ص) و مجموعه اي از قوانين سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي همراه بود که در يک بررسي کلي مي توان پذيرفت اين قوانين مدني هريک سرمنشأ تحولي عظيم در فرهنگ و تمدن اسلامي گرديد. فرامين پيامبر(ص) و قواعد لازم الاجرا براي ماندگاري در شهر و يا حتي پيمان نامه­ها و قرار دادهاي اسلامي نمونة عالي طرح ساماندهي اجتماعي پيامبر اکرم تلقي مي­شد. اين قوانين، مهم­ترين رکن در ايجاد دگرگوني و تغييرات فرهنگيِ مورد مطالعه است که در بخش­هاي مختلف ديگري نيز مي توانست ابزار اصلي براي کنترل اجتماعي جامعه اسلامي باشد.

4.طرح مراسم ديني: رفتار هاي ديني با مجموعه اي از مراسم و آداب آييني به مثابه محرک­هايي هستند که به فعاليت اجتماعي و سياسي سمت و جهت مي بخشند. مراسم و مناسک ديني منظم که مؤمنان بدان وسيله با يک­ديگر ارتباط برقرا مي کنند؛ فرصت ملاقات آنان را فراهم مي­کند و در دروني­سازي ارزش هاي معنوي نقش مهم و تعيين کننده اي را ايفا مي نمايند. بنابراين، تجمع ديني، نوعي همبستگي گروهي را به وجود مي­آورد که در نهايت ضمن ايجاد و تثبيت پيوند انسان­ها به هم ارزش­هاي موجود ديني را تحکيم مي بخشد.براي نمونه نمازهاي پنج گانه به شکل جماعت و يا نماز جمعه و عيد فطر، آيين حج و مراسم آن و ساير مناسبات ديني مشترک مي توانست حول محور ذيل ـ علاوه بر دروني­سازي ارزش­ها ـ به کنترل اجتماعي بينجامد:
1. اين مراسم به وفاق اجتماعي، وحدت ديني و تقويت همبستگي گروهي کمک مي­نمايد.
2. به زندگي و حيات پس از مرگ معنا مي­بخشد.
3. هدايت­گر رفتارهاي مسلمانان در قالب آيين هاي مشترک است.
4. نيازهاي معنوي جامعه اسلامي را برآورده مي­کند.
5. طرح قواعد اخلاقي: اگر ما اخلاق را مجموعه­اي از اصول و قواعد روشي بپذيريم که نوع مناسبات و قواعد رفتاري ما را تعيين مي کنند بنابراين، مي توان به ميزان تأثير گذاري اجراي قواعد اخلاقي به عنوان ضمانت­هاي اجرايي مباني ديني و در نهايت کنترل اجتماعي مردم جامعه پي برد.طرح مباني اخلاقي نظير احترام به معنويت، توجه به عدالت، رعايت حقوق مستضعفان و... ضمن توليد هنجارهاي نو و ارزش هاي جديد در جامعه نوبنياد اسلامي مي توانست به فرايند جامعه پذيري، دروني­سازي ارزش­ها و کنترل اجتماعي منتهي ­شود. درک اين مطلب مي تواند به فهم هرچه بهتر مهم­ترين هدف رسالت پيامبر اکرم(ص) که همان مکارم اخلاق است بينجامد.

در تحليلي کلي از برنامه هاي پيامبراعظم(ص) در طرح مناسبات اخلاقي و ترويج فرهنگ ديني مي توان عناوين ذيل را به طور موجز ذکر نمود:
1. ترويج فرهنگ اخوت و همدلي و همبستگي اسلامي؛
2. ترويج فرهنگ عدالت محوري با تأکيد بر برابري و مساوات؛
3. ترويج فرهنگ ساده زيستي؛
4. نفي اسراف گري و پرهيز از تجمل گرايي؛
5. تقبيح و ذم اشرافي گري؛

الف) نهي از رفتارهاي اشرافي و تن آسايي اجتماعي؛
ب) جلوگيري از بذل و بخشش هاي اشرافي؛
ج) ممانعت از مظاهر زيست اشرافي و تجمل گرايي؛
6. تغيير نگرش مسلمانان به موضوعاتي مانند:
الف) زن و خانواده؛
ب) بردگان، غلامان و کنيزکان؛
ج) بيعت؛
د) طبقه و مناصب سياسي و اجتماعي؛
ه) مصرف و الگوهاي مصرفي؛
و) مشارکت سياسي؛
ز) فعاليت اجتماعي؛
ح) معيارهاي ارجمندي؛
ط) عمل و نيت؛
ي) عبادات و مصاديق آن؛

7. ارزش گذاري
الف) دانش و تحصيل علم؛
ب) مهارت هاي اجتماعي:
ـ ازدواج[59] و طلاق؛[60]

ـ توجه به آموزش؛
ـ توجه به شوري و دموکراسي اجتماعي؛
ـ توجه به آداب اجتماعي(لباس پوشيدن، سخن گفتن، ساير موارد)؛
ـ امانت داري؛
ـ رعايت حقوق اجتماعي؛
ـ امر به معروف و نهي از منکر؛
ـ تأکيد بر صله رحم و تحکيم روابط خانوادگي و اجتماعي؛

ج) مهارت هاي ديني:
ـ تلاوت قرآن؛
ـ گفتن اذان؛[61]
ـ احسان و احترام به والدين؛
ـ تقواي فردي و اجتماعي؛

د) مهارت هاي اقتصادي:
ـ وفاي به عقود؛[62]
ـ نهي از خوردن اموال؛[63]
ـ نفي رباخواري؛[64]
ـ امانت اموال ديگران؛

تخلف از مبادي ارزشي و هنجارهاي اخلاقي موجود در جامعة نوبنياد مدينه، پيامدهاي ناخوشايندي را به دنبال داشت.شايد يکي از بهترين نمونه­هاي تاريخي اين مدعا ساخت مسجد ضرار و ويران کردن آن[65] و يا برخورد جدي[66] با متخلفان غزوة تبوک [67] در اين خصوص باشد.[68] آموزش هاي ديني و توصيه هاي فرهنگي و اخلاقي، طرح برنامه­هاي فراگير اجتماعي، تصميمات سياسي و نظامي به انضمام برخوردهاي اصلاحي مذکور از سوي پيامبر اکرم(ص) در جامعة اسلامي نتايجي را به دنبال داشت:
1.تقويت و تحکيم نظام اسلامي؛
2. تقويت،خود باوري فردي و جمعي؛
3. ايجاد و طرح ارزش هاي مشترک ديني؛
4. ايجاد وحدت ميان ارکان فرهنگي، سياسي و اجتماعي جامعه؛
5. ايجاد و تقويت حس تعاون و تعامل اجتماعي؛
6. کنترل رفتار مردم در جهت تحکيم بنياد سياسي و فرهنگي اسلام؛
7. ايجاد وفاق ارزشي ميان مردم؛

نتيجه
اين تلاش علمي صرفاً دستمايه­اي براي بررسي مقدماتي سازوکارهاي پيامبر اکرم(ص) درامر دگرگوني فرهنگي و دروني­سازي ارزشي در طي بيست سال دعوت علني به شمار مي­آيد، با اين توضيح، حاصل تحقيق عبارت است از:
1. عوامل اصلي دگرگوني هاي اجتماعي و تغييرات فرهنگي در جامعه اسلامي آموزه­هاي قرآني و تعاليم وحياني پيامبر(ص) بود . اين دو عامل ضمن ايجاد تغييرات فرهنگي و تحولات اجتماعي به دروني­سازي ارزش­ها و هنجارهاي اسلامي منجر شد.
2. مهم­ترين اقدام پيامبر (ص) براي ايجاد دگرگوني اجتماعي و به تبع آن کنترل اجتماعي؛ ابزار سياسي تشکيل دولت و برقراري نظم اجتماعي مبتني بر عدالت محوري بود.اين عامل اساسي در تعميق آموزه­هاي قرآني نقش مهمي را بر عهده داشت.
3. ايجاد ارزش­هاي جديد و خلق هنجارهاي اجتماعي که روح فرد گرايي را به جمع گرايي اسلامي تبديل مي نمود عامل مهم و تعيين کننده­اي در تقويت بنياد کنترل اجتماعي مي­توانست به شمار آيد.
4. پيامبر اعظم(ص) ضمن توسل به قرآن و استفاده از توانمندي آن از ابزارهاي اخلاقي مبتني بر اعتماد سازي عمومي براي تقويت و تثبيت انگاره­هاي فرهنگ اسلامي و دروني­سازي ارزش­هاي آن استفاده فراوان برد.
5. وجود تکاليف فردي و جمعي در فرهنگ اسلامي نقش مؤثري در دروني­سازي ارزش­هاي اسلامي داشت.

پي­نوشت­ها
* استاديار گروه تاريخ دانشگاه الزهرا.
1. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب، (قم، مطبعه شريف رضي، 1413) ج1،ص39.
2. مکه شهري دين مدار بود که به دليل وجود خانه کعبه و حضور متمرکز قبيلة قريش پايبند اصول فرهنگي کهني بود؛ بنابراين طبيعي مي­نمود که تغييرات فرهنگي در اين کانون بسيار آرام و کند و پرمقاومت صورت گيرد.
3. Culture Change.
4. Social Change.
5. Social Control.
6. Social Value.
7. بروس کوئن، مباني جامعه شناسي، ترجمه و اقتباس غلامعباس توسلي و رضا فاضل، (تهران، سمت، 1385)،ص67-68.
8 . لوئيس کوزر، نظريه هاي بنيادي جامعه شناختي، ترجمه فرهنگ ارشاد (تهران، نشر ني، 1378) ص107.
9. امان الله قرائي مقدم، مباني جامعه شناسي، (تهران، ابجد، 1374) ص200.
10. اگ برن و نيم کف، زمينه جامعه شناسي، اقتباس امير حسين آريان­پور (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1349) ص188.
11. توبه/97.
12. روش او ميانه، رفتار او هدايت و گفتارش معيار حق و باطل و فرمانش عدل و عدالت بود. نهج­البلاغه، صبحي،ص139.
13. يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، تحقيق عبدالامير مهنا (بيروت، منشورات الاعلمي للمطبوعات، 1993) ج1، ص353.
14. علامه طباطبايي نيز در تفسير سوره اسراء آيه /2براين امر صحه نهاده است. الميزان، ج15، ص 229.
15. يعقوبي، پيشين، ص352-353.
16. النجار، السيرة النبوية، الشيخ زکريا عميرات (بيروت، دارالکتب العلميه، 1997) ص165.
17. شوري/13 و 15.
18. انعام
19. اِنّ الحسنات يذهبّن السيئات هود/114، النساء/ 17.
20. النجار، پيشين، ص169؛ يعقوبي، پيشين، ص361.
21. همان، ص362-363.
22. نساء/101 و جمعه؛ يعقوبي، پيشين، ص361.
23. در حين غزوه ذات الرقاع پيامبر به همراه يارانش اين نماز را بجاي آورد. النجار، پيشين، ص280.
24. روزه در دومين سال هجرت بر مسلمانان واجب شد؛ همچنين بقره/183.
25. حج عمره انجام نشده پيامبر در سال ششم هجري و حجة الوداع در سال 10 هجري بود. بقره/196 و آل عمران/97 و حج/28؛ ابن هشام، السيرة النبوية، (بيروت، دارالکتب العربي، 1998) ج4، ص251و254و ابي الفداء، المختصر في اخبار البشر، علق عليه محمود ديوب (بيروت، دارالکتب العلميه، 1977) ج1، ص203؛ طبري، تاريخ الطبري، عمره قضاء، (بيروت، دارالکتب العلميه، 1997) ج2، ص142و 204.
26. اگرچه نسبت به پرداخت زکات در عصر مکي نيز تأکيد شده است، اما به طور کلي آيات مربوط به فريضه زکات و احکام آن نيز مربوط به عصر مدني است. براي توضيح بيشتر ببينيد: توبة/ 60؛ النجار، پيشين، ص282.
27. يعقوبي، پيشين، ص362.
28. توبه/13-16، حج/39.
29. نحل /67.
30. نحل /11،69.
31. ابن هشام، پيشين، ج2، ص67-68 و ابي الفداء، پيشين،ص179.
32. ابن هشام، پيشين، ص79.
33. همان، ص 86.
34. همان، ص90-91.
35. البداية و النهاية، ج5، ص105.
36. الحلبي،السيرة الحلبية، (دارالمعرفه، بي­جا، بي­تا) ج2، ص3 به بعد؛ ابي الفداء، پيشين، ج1، ص177.
37. همان، ص215.
38. ابن شبّه، تاريخ المدينة المنورة، (حققه فهيم محمد شلتوت (بيروت، دارالتراث، 1990) ج2، ص483.
39. همان، ص482.
40. انعام/ 56-57، مائده/50.
41. قرارداد با يهود. محمد بن احمد کنعان، السيرة النبوية و المعجزات خلاصة تاريخ ابن کثير، (بيروت، مؤسسه المعارف، 1996) ص198.
42. همان، ص200-201؛ ابي الفداء، پيشين، ص187.
43. ببينيد فهرست کتاب پيامبر(ص)، يعقوبي، پيشين، ص401.
44. ابن شبّه، پيشين، ج3، ص263.
45. انّا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً إلي اللّه بإذنه و سراجاً منيرا احزاب/45-46.
46. السابقون الاولون من المهاجرين و الانصارو الذين اتبعوهم باحسان رّضي الله عنهم توبه/ 100.
47. آشوري، تعريف مفهوم فرهنگ، (تهران، آگاه، 1379) ص27.
48. طبري، پيشين، نمونه هاي اوصاف پيامبر، ص221-222.
49. آل عمران/159.
50. نمونه هايي از رفتار خانوادگي پيامبر(ص) را منابع ثبت نموده اند.
51. ابن شهر آشوب، مناقب، (قم، مطبعه علميه، بي­تا) ج 1، ص 146.
52. قلم/ 4.
53. ابن هشام، پيشين، ج4، ص127-138؛ واقدي، المغازي، تحقيق مارسدن جونز (بيروت، مؤسسه الاعلمي، للمطبوعات، 1989) ج3، ص949-952.
54. و رجوع شود به آراء و نظرات هربرت ميد در مورد کنترل اجتماعي؛ کوزر، پيشين، ص108.
55. همان، ص108.
56. ابن هشام، پيشين، ج4،ص191.
57. لََمَسجِدُ اُسِسَ علي التقوي من اوّلِ يَوم ٍ. توبه/108.
58. کنعان، محمد بن احمد، پيشين، ص180-181.
59. بقره/187.
60. نساء/4.
61. الحلبي، پيشين، ج2، ص296و 299-300؛ يعقوبي، پيشين، ج1، ص361.
62. مائده/1.
63. بقره /188.
64. همان/275.
65. ابن هشام، پيشين، ج4، ص171.
66. آيتي، تاريخ پيامبر اسلام محمد(ص)، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1378) ص532.
67. اين متخلفان در تاريخ به بکائون و المعذورن موسومند که نام آنها در سيره ابن هشام آمده است. ابن هشام، پيشين، ص157-158.
68. آيتي، پيشين، ص528.
منابع
ـ قرآن کريم.
ـ نهج البلاغه.
ـ آشوري، تعريف مفهوم فرهنگ، (تهران، آگاه، 1379).
ـ آيتي، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام محمد(ص). با تجديد نظر و اضافات ابوالقاسم گرجي، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران،1378).
ـ ابن شبّه النميري البصري،ابوزيد عمر، تاريخ المدينة المنورة (أخبار المدينة النبوية)، حققه فهيم محمد شلتوت، (بيروت،دارالتراث،1990).
ـ ابن شهر آشوب، ابوجعفر رشيدالدين محمدبن علي، المناقب، (قم،مطبعة علمية، بي تا)، ج 1.
ـ ابن هشام، السيرة النبوية، علق عليها و خرج احاديثها عمر عبدالسلام تدمري، (بيروت، دارالکتاب العربي،1998).
ـ ابن کثير، ابولفداء الحافظ، البداية و النهاية و معه نهاية البداية في الفتن و الملاحم، ج5، تحقيق و توثيق صدقي جميل العطار، (بيروت،دار الفکر للطباعة و النشر و التوزيع،1998).
ـ ابي الفداء، عمادالدين، تاريخ ابي الفداء المسمي المختصر في اخبار البشر، علق عليه محمود ديوب، (بيروت، دار الکتب العلمية، 1997).
ـ برن، اگ و نيم کف، زمينه جامعه شناسي،اقتباس اميرحسين آريان­پور، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1349).
ـ جواد علي، المفصل في تاريخ العرب، (قم، مطبعة شريف رضي،1413).
ـ الحلبي، علي بن برهان الدين، السيرة الحلبية في سيرة الامين المأمون، (دارالمعرفة، بي­جا، بي­تا).
ـ طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، ج15.
ـ طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک)، (بيروت، دارالکتب العلمية، 1997).
ـ قرائي مقدم، امان الله، مباني جامعه شناسي، (تهران، ابجد،1374).
ـ کنعان، محمد بن احمد، السيرة النبوية و المعجزات، خلاصة تاريخ ابن کثير، (بيروت، مؤسسة المعارف،1996).
ـ کوزر، لوئيس، نظريه هاي بنيادي جامعه شناختي، ترجمه فرهنگ ارشاد، (تهران، نشر ني، 1378).
ـ کوئن، بروس، مباني جامعه شناسي، ترجمه و اقتباس غلامعباس توسلي و رضا فاضل، (تهران، سمت؛ 1385).
ـ النجّار، الشيخ عبدالوهاب، السيرة النبوية، خرجه آياته و وضع حواشيه، الشيخ زکريا عميرات، (بيروت، دارالکتب العلمية،1997).
- واقدي، محمد بن عمر، المغازي، ج 3، تحقيق مارسدن جونز، (بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1989).
ـ اليعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ اليعقوبي، ج 2، تحقيق عبدالامير مهنا، (بيروت، منشورات الاعلمي للمطبوعات، 1993).