از ظاهر اشکالات پيداست که شما ادعاي محاليت ميکنيد. ميخواهيد بگوئيد که اين امر محال است. پس بايد اقامه دليل کنيد و دليل شما همان گفته ها است که بصورت اشکال بر معتقدين در آورده ايد و توجيه شما همان بود که گفته هاي پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و صحابه را حمل کنيد بر اينکه در وقت خود متولد خواهد شد.

ما ميگوئيم نه ادعاي محاليت صحيح است و نه توجيه آن.اما توجيه؛ پس اولا بر خلاف تصريحات پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) است. يکي تصريح به اينکه او را غيبت خواهد بود، ديگر تصريح به اينکه او فرزند امام حسن عسکري(عليه السلام) است و امام حسن عسکري(عليه السلام) هم فوت کرده و جز همان که شيعه به غيبت او معتقدند فرزند ديگري نداشته پس چه وقت از او متولد خواهد شد. اخباريکه پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) اسم تک تک از ائمه معصومين(صلوات الله عليهم اجمعين) را ذکر کرده در کتب ايشان به روايت خودشان بسيار است و لذا معترف بفضلشان هستند نهايت به امامتشان اعتراف ندارند و ثانيا نصي از پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نداريد بر اينکه او در آن وقت متولد خواهد شد. فقط صرف حمل و تأويل است و داعي شما بر اين حمل نيست مگر همان شبهات که در دل شما خاجان کرده و بر معتقدين اشکال ميکنيد. پس عمده سخن شما همان دعوي محاليت است که ناشي از آن شبهات شده و شما را بر آن توجيه داعي گشته نه انکار نص و نه نفي احاديث و اخبار.


اگر شما منصف باشيد و بي غرضانه قضاوت کنيد خواهيد دانست که نه اين اشکالات شما اشکال است و نه مستلزم محال. بلکه همه مبني بر حدس و ظن و تخمين است نه بر علم و يقين به صرف اينکه او را نديده ايد يا تولد او را از کسي مثل خود نشنيده ايد يا جاي او را نمي دانيد و وضع زندگي او را نفهميده ايد منکر وجود او ميشويد. آيا اين انکار انکار عقلائيست يا متکي بر علم و يقين است يا بصرف اينکه مدت غيبت يا وقت ظهور او را ندانستيد و يا فوائد و انتفاعات او را با اينکه غائب است احساس نکرديد، منکر اصل غيبت و فوائد او ميگرديد. آيا اين انکار عقلائيست يا بصرف اينکه مدت طول کشيده و ظاهر نشده و وجه عدم ظهورش را نفهميديد يا اينکه عمر به اين درازي بر خلاف عادت است انکار عقلائي ميشود و امر محالي خواهد شد يا به صرف اينکه علت غيبت او را نفهميديد يا حکمت آن را از نظر مشيت حق نفهميديد، غيبت بي علت و بي حکمت و بي فائده و لغو خواهد شد يا لازمه او اهمال و يا امکان مبدل به محال خواهد گشت. حاشا و کلا اين اشکالات شما که بصورت اشکال و در معني دليل شما است بر ادعاي محال نه در حد خود امور يقيني است و مستند به يقين و نه چنان عقليست که غير قابل خلاف باشد تا اثبات محاليت و عدم امکان کند. پس چگونه بضرس قاطع حکم ميکنيد که غيبت محال است و اراده خداوند به محال تعلق نميگيرد. پس اين دلائل شما محصلي ندارد بجز صرف استبعاد، و البته صرف استبعاد يا ندانستن وجه و حکمت و فائده موجب نميشود انکار نص يا تأويل نص را.


اين حديث شريف قبل از غيبت و قبل از حدوث اين اشکالات، جواب اجمالي نيز از آنها داده و پيش بيني فرموده: عبدالله بن فضل هاشمي گفت از حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) شنيدم که ميفرمود: براي صاحب اين امر غيبتي است که ناچار است از آن، و در زمان غيبت او در شک و ريب خواهد افتاد هر کس اهل باطل باشد. گفتم فداي تو شوم! چرا بايد چنين غيبتي کند؟ فرمود: از جهت امري که به ما رخصت داده نشده کشف او براي شما. گفتم: پس وجه حکمت در غيبت او چيست؟ فرمود: وجه حکمت در غيبت او، وجه حکمت در غيبت کساني است که پيش از او بوده اند از حجج خداي تعالي. وجه حکمت در غيبت او کشف نمي شود مگر بعد از ظهور او؛ چنانچه کشف نشد براي موسي(عليه السلام) وجه حکمت در آنچه خضر(عليه السلام) انجام داد از سوراخ کردن کشتي و کشتن آن پسر و ساختن ديوار مگر هنگام مفارقت.


اي پسر فضل! اين امريست از امر خدا و سري است از سرّ خدا و غيبي است از غيب خدا. و هرگاه ما دانستيم که خداوند عزوجل حکيم است، تصديق مي کنيم به اينکه افعال او همه از روي حکمت است اگر چه وجه او براي ما مکشوف نباشد.






منبع: کتاب مهدي منتظر(عليه السلام)، ص31-35.