اما اعتراف به امامت او نظر به اخباريست که از پيغمبر(صلي الله عليه و اله وسلم) نقل کرده اند که حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) امام شما است، حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) امير شما است؛ حضرت عيسي(عليه السلام) به او اقتداء ميکند، مخالفت او را نکنيد. من اول اين امتم و عيسي(عليه السلام) آخر اوست و حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در وسط. و هلاک نمي شود امتي که من اول او باشم و حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در وسط و حضرت عيسي(عليه السلام) در آخر.
و اما اعتراف نکردن به امامت ائمه سابق، نظر به همان شبهات و تشکيکاتي است که همه ميدانيم و نظر به همان حديث هاي جعلي است که اولياءشان براي ايشان جعل و وضع کرده اند و الا منکر فضائل و مناقب هيچ يک از ائمه نيستند و هيچ کس طعن و مذمتي از ايشان نکرده بلکه جز مدح و ثنا از ايشان ندارند. شايد کسي بگويد بالاخره اين اشخاص که معترف با امامت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)و ظهور او و تسلط او شده اند بايد به طريقه شيعه درآيند ولو از جهت خوف بر جان. زيرا که ايشان مخالفينند.
جواب اينست که آنچه مانع ايشان ميشود از قبول طريقه شيعه دو چيز است؛ يکي: غرور به صحت عقائد خود و اعمال خود چنانکه منصور دوانيقي روزي حديث کرد که ناچار است از اينکه به نام مردي از آل ابوطالب از آسمان ندا شود سپس گفت هرگاه چنين چيزي واقع شود ما اول کسي هستيم که اجابت او کنيم. او از بني اعمام ماست. آنان نيز خود را مخالف با او نمي بينند بلکه عقيده صحيح همان را مي دانند که خود دارند و او را هم بر عقيده خود مي دانند. دوم: خبر مجعوليست که در هر باب بالاخره بي جعل نيستند و آن اينست که حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) چون ظهور کند و مردم او را ببينند همه به او ايمان آورند و بدون جنگ، دنيا براي او آماده شود و هيچ خوني نخواهد ريخت و همه را عفو کند؛ با آن همه اخبار که از پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و از اميرالمؤمنين حضرت علي(عليه السلام) و صحابه نقل کرده اند به اين خبر جعلي در مقابل اتکاء ميکنند، پس ترسي بر خود ندارند.
«وجه سوم ازجواب اجمالي»
اين ايرادها حاکيست از انکار و نفي ايراد کننده. زيرا که خصم نافي و منکر در هر قضيه اي گاهي بالصراحة نفي و انکار ميکند و گاهي انکار و نفي خود را بصورت ايراد و اشکال در مي آورد براي عاجز کردن طرف خود. بنابراين ميگوئيم نفي هر قضيه هاي يا نفي امکانيست يا نفي ثبوتي. يعني هر کس هر چيز را نفي ميکند يا بايد نفي امکاني کند يعني بگويد اين امر ممتنع است، محال است، ممکن نيست. يا نفي ثبوتي کند؛ به اين نحو که بگويد ممکن است امام ثابت نشده. ما از حضرات ايراد کنندگان که ايرادشان حاکيست از نفيشان، سوال ميکنيم شما ميخواهيد بگوئيد که غيبت امام با خصوصياتي که شيعه معتقد است، امريست محال و غير ممکن يا ميگوئيد امر ممکنيست اما ثابت نشده. اگر در ثبوتش سخن داريد يا شما شخص با اطلاع هستيد و يا بي اطلاع. اگر بي اطلاع هستيد پس مراجعه کنيد به آنچه گفته شد تا براي شما ثابت شود؛ و اگر با اطلاع هستيد پس اين تشکيکات در مقابل نص، وجهي ندارد و انکارش مستلزم تکذيب پيغمبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) و صحابه و مصنفين و رواة احاديث و تکذيب امر متفق عليه بين شيعه و سني و امر متواتر قطعي است. و اگر ميگوئيد محال است، پس با اين نصوص و اتفاق چه ميکنيد. پيغمبر(صلي الله عليه و اله وسلم) امر محال نمي گويد و همچنين صحابه و رواة و مصنفين، امر محال را تصديق نمي کنند و نمي نويسند و روايت نميکنند. در اينجا ملجأ ميشويد به دو چيز: يکي آنکه ثابت کنيد که چگونه محال است. دوم اينکه گفته پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) را توجيه صحيح کنيد که چگونه امر محال گفته؛ وگرنه رسما تکذيب پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) خواهد بود.
ادامه در پست بعد