بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 7 از 9 اولیناولین ... 56789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 از مجموع 90

موضوع: شعر نو

  1. #61
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    گوش كن...
    دورترين مرغ جهان مي‌خواند.
    شب سليس است ؛ و يكدست...
    و باز..
    شمعداني‌ها
    و صدا دار ترين شاخه فصل ،
    ماه را مي‌شنوند.
    پلكان جلوي ساختمان؛
    در فانوس به دست؛
    و در اسراف نسيم...
    گوش كن... جاده صدا مي‌زند از دور قدمهاي تو را

    چشم تو زينت تاريكي نيست...
    پلكها را بتكان...
    كفش به پا كن و بيا...
    و بيا تا جايي
    كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد ؛
    و زمان روي كلوخي بنشيند با تو...
    و مزامير شب، اندام تو را
    مثل يك قطعه آواز به خود جذب كند.

    پارسايي ست در آنجا كه تو را خواهد گفت :
    " بهترين چيز رسيدن به نگاهي‌ ست كه از حادثه عشق تر است "

  2. #62
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دراین خزان
    خزان تباهی
    دو قطره باران چه قدر زیبا بود ؟
    اگر کنار یک درخت و دو بلبل
    کسی نمی رنجید
    کنار کوچه پر از خانه های جهنم وار
    درون کوچه پسر بچه ایی نمی لرزید
    درون خیابان خالی از مردم
    دو پیرمرد و دو بانوی چرک صورت
    برای زمستان خود نمی گریید
    دو قطره باران چه قدر زیبا بود؟
    ...
    ولی چه حیف
    درون کوچه پر از روزنامه های خیس
    نه سایه بان دو اشک روی گونه های خیس
    دوباره این قط قطرهای لعنتی
    دوباره خواب شد آرزو
    بروی دانه های گیس

  3. #63
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آتش
    آتش بس
    نقطه سر خط
    روزنامه نوشت
    رئیس جمهورمان
    با وزیر جنگشان
    سر جنگ داشت
    درست ولی چرا ؟
    برادر من کشته شد؟
    جواب
    سر جوخه
    اعدام
    آتش

  4. #64
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در جمع مهربانان

    ما را چه مي شود كه نمي گوييم ديگر
    شعري براي جنگل
    شعري براي شهر
    شعري براي سرخ گلي
    قلبي زخمي ستاره يي؟
    آيا شكوه حادثه مبهوت كرده است
    انبوه
    شاعران را ؟
    چنگ گسيخته
    و زخمه ات شكسته
    مقهور مي نشيني و ناباور
    از رود رهگذر
    چنگ گسستگي را با زخمه شكسته رها كرده يي
    بيزار زندگي
    وز تنگناي پنجره ات پيچكي كه سرخ
    سر مي كشد به خلوت خاموشت
    فرياد مي كشي و نه فريادي
    با پرده هاي سنگين
    انگار هيچ پنجره يي نيست
    و در شب ملول تو اشباحي
    فرياد مي كشند و نه فريادي
    در جمع مهربانان
    مي خواستم بگويم
    ياران خدا را
    لحظه اي درنگي
    ياران
    و بهت سنگين بود
    و هر چه بود نفرت و نفرين
    من ديده ام چه شبها
    در خلوت شبانه ياران
    با هاي و
    هوي بسيار
    بهتي غريب را كه چه سنگين نشسته بود
    در جمع مهربانان
    آنها كه سالها
    فرياد مي كشيدند
    آه اي صداي زنداني
    اي آخرين صداي صدا ها
    آيا شكوه ياس تو هرگز
    از هيچ جاي اين شب منفور
    نقبي به سوي نور نخواهد زد ؟
    افسوس! من به درد فروماندم
    در حيرتي كه با من
    مي خواستم بگويم
    هنگامه فلق
    فرياد ارغوان را
    سرد و ستروني
    اما چگونه؟
    بهت سنگين بود


    م.آزاد

  5. #65
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    درونم از غصه و ماتم

    مثال روح بي خوا ب است

    دلم غمگين

    تنم سنگين

    سرابي در چشم رنگين

    خودم شرمگين

    از اين ننگي که در خواب است

  6. #66
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خوابم نمي ربود
    نقش هزار گونه خيال از حيات و مرگ
    در پيش چشم بود
    شب در فضاي تار خود آرام ميگذشت
    از راه دور بوسه سرد ستاره ها
    مثل هميشه بدرقه ميکرد خواب را
    در آسمان صاف
    من در پي ستاره خود ميشتافتم
    چشمان من به وسوسه خواب گرم شد
    ناگاه بندهاي زمين در فضا گسيخت
    در لحظه اي شگرف زمين از زمان گريخت
    در زير بسترم
    چاهي دهان گشود
    چون سنگ در غبار و سياهي رها شدم
    مي رفتم آنچنان که زهم ميشکافتم
    مردي گران به جان زمين اوفتاده بود
    نبضش به تنگناي دل خاک ميتپيد
    در خويش ميگداخت
    از خويش مي گريخت
    ميريخت مي گسست
    مي کوفت مي شکافت
    وز هر شکاف بوي نسيم غريب مرگ
    در خانه ميشتافت
    انگار خانه ها و گذرهاي شهر را
    چندين هزار دست
    غربال ميکنند
    مردان و کودکان و زنان ميگريختند
    گنجي که اين گروه ز وحشت رميده را
    با تيغ هاي آخته دنبال ميکنند
    آن شب زمين پير
    اين بندي گريخته از سرنوشت خويش
    چندين هزار کودک در خواب ناز را
    کوبيد و خاک کرد
    چندين مادر زحمت کشيده را
    در دم هلاک ک رد
    مردان رنگ سوخته از رنج کار را
    در موج خون کشيد
    وز گونه شان تبسم و اميد را
    با ضربه هاي سنگ و گل و خاک پاک کرد
    در آن خرابه ها
    ديدم مادري به عزاي عزيز خويش
    در خون نشسته
    در زير خشت و خاک
    بيچاره بند بند وجودش شکسته بود
    ديگر لبي که با تو بگويد سخن نداشت
    دستي که درعزا بدرد پيرهن نداشت
    زين پيش جاي جان کسي در زمين نبود
    زيرا که جان به عالم جان بال ميگشود
    اما در اين بلا
    جان نيز فرصتي که برآيد ز تن نداشت
    شب ها که آن دقايق جانکاه مي رسد
    در من نهيب زلزله بيدار مي شود
    در زير سقف مضطرب خوابگاه خويش
    با فر نفس تشنج خونين مرگ را
    احساس ميکنم
    آواز بغض و غصه و اندوه بي امان
    ريزد به جان من
    جز روح کودکان فرو مرده در غبار
    تا بانگ صبح نيست کسي همزبان من
    آن دست هاي کوچک و آن گونه هاي پاک
    از گونه سپيده مان پاکتر کجاست
    آن چشمهاي روشن و آن خنده هاي مهر
    از خنده بهار طربناک تر کجاست
    آوخ زمين به ديده من بيگناه بود
    آنجا هميشه زلزله ظلم بوده است
    آنها هميشه زلزله از ظلم ديده اند
    در زير تازيانه جور ستمگران
    روزي هزار مرتبه در خون تپيده اند
    آوار چهل و سيلي فقز است و خانه نيست
    اين خشت هاي خام که بر خاک چيده اند
    ديگر زيمن تهي است
    ديگر به روي دشت
    آن کودک ناز
    آن دختران شوخ
    آن باغهاي سبز
    آن لاله هاي سرخ
    آن بره هاي مست
    آن چهره هاي سوخته ز آفتاب نيست
    تنها در آن ديار
    ناقوس ناله هاست که در مرگ زندگيست

  7. #67
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در نیست

    راه نیست

    شب نیست

    ماه نیست

    نه روز و نه شب...

    هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید

    که خاموشی به هزار زبان در سخن است.

    در مردگان خویش نظر می بندیم با طرح خنده ای

    و نوبت خویش را انتظار می کشیم بی هیچ خنده ای...

    شاملو

  8. #68
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    با توام
    ای لنگر تسکین !
    ای تکانهای دل !
    ای آرامش ساحل !
    با توام
    ای نور !
    ای منشور !
    ای تمام طیفهای آفتابی !
    ای کبود ِ ارغوانی !
    ای بنفشابی !
    با توام

    ای شور ، ای دلشوره ی شیرین !
    با توام
    ای شادی غمگین !
    با توام
    ای غم !
    غم مبهم !
    ای نمی دانم !
    هر چه هستی باش !
    اما کاش...
    نه ، جز اینم آرزویی نیست :
    هر چه هستی باش !
    اما باش!


    شادروان قیصر امین پور

  9. #69
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تو شروع آسمونی می دونستم نمی مونی..
    چشم تو آخر دنیاس خودت اینو نمی دونی
    داشتن و نداشتن تو گاهی سخته گاهی ساده
    اگه راهی اگه بی راه منم و پای پیاده


    آخ که چه ساده گم شدم تو غربت چشای تو
    سکوت شیشه ی دلم شکسته با صدای تو
    آخ تمام لحظه هام اسمت یادم نمی ره
    گذشته ها گذشته ها هیچ کی گناهی نداره

    وقتی با تمام قلبم واسه زندگی می میرم
    تن من می لرزه اما تو را از خودم میگیرم
    من بی من من بی تو من از سایه فراری.
    می شم اون حادثه ای که روزی بود و روزگاری

    حالا من نه توی قصه نه تو آرزوم نه خوابم
    این سوال ساده ست چرا دنبال جوابم

    آخ که چه ساده گم شدم تو غربت چشای تو
    سکوت شیشه دلم شکسته با صدای تو
    آخ که تمام لحظه هام اسمت یادم نمی ره
    گذشته ها گذشته ها هیچ کی گناهی نداره

    دکتر افشین یداللهی

  10. #70
    ahoo آواتار ها
    • 107

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی کشاورزی مدیریت وآبادانی روستاها
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ده صفحه ویه نیمچه خط (سلیمه برزگری)
    یه نامه می نویسم
    برای همه غمها
    یه نامه برای اون که
    می دونه همیشه تنهام
    چند وقتیه ندیدمش
    فقط یک بارتواین ماه
    خبرنداره ازمنو
    اشکهای گاه وبی گاه
    ازهمه چی می نویسم
    فیلم جدیدی که دیدم
    تولد دخترخاله ام
    گلایی که از پارک چیدم
    ده صفحه یه نیمچه خط
    تموم حرفای منه
    به نظرت این ده صفحه
    زیاده یاخیلی کمه؟
    چندروزیه منتظرم
    جواب این نامه بیاد
    خداکنه اسم منو
    نبرده باشداون زیاد
    بعدیه ماه یه نامه ای
    اومد رسید به دستم
    بالاخره جواب داده
    اونی که می پرستم
    وای پاکته چه آشناست
    آدرسو صد بار می خونم
    این نامه خود منه
    یادم رفته تمبر بچسبونم

صفحه 7 از 9 اولیناولین ... 56789 آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •