-
مکالمه به تنهايي کافي نيست
اگر ميتوانيد با افراد انگليسيزبان به راحتي گفتگو کنيد، بايد به شما تبريک گفت! اين يک موفقيت بزرگ براي شما محسوب ميشود. اما اين کافي نيست. حتي اگر انگليسي زبانها متوجه صحبتهاي شما شوند، اين بدين معني نيست که شما اصلاً لهجهي خارجي نداريد. اگر شما لهجهي غليظي داشته باشيد هيچ کس نخواهد گفت که شما خوب انگليسي صحبت ميکنيد.
اگر شما روي تلفظتان کار کنيد سرانجام خواهيد توانست به خوبي صحبت کنيد. به عنوان مثال شما ميتوانيد اصوات انگليسي را بياموزيد، به قطعههاي ضبط شده گوش دهيد، فيلمهاي زبان اصلي تماشا کنيد و...، کاري که بيشتر زبانآموزها انجام نميدهند.
-
چگونه تلفظ انگليسي را فرا بگيريم؟
1- اصوات انگليسي را بياموزيد
در زبان انگليسي اصواتي وجود دارند كه در كمتر زباني يافت ميشوند. بعنوان مثال اولين صوت موجود در لغت thin يا اولين صوت در لغت away به ندرت در زبانهاي ديگر شنيده ميشوند.
بنابراين شما بايد:
1- همهي اصوات انگليسي را بشناسيد.
2- دقت کنيد که آنها چگونه در کلمات و جملات واقعي به گوش ميرسند.
3- براي تمرين به کلمات و جملات انگليسي خوب گوش کنيد و بعد آنها را حتيالامکان صحيح تلفظ کنيد.
اين که شما وقت زيادي را صرف تمرين کنيد خيلي اهميت ندارد؛ مهم اين است که به طور مرتب تمرين کنيد. يک تمرين خوب اين است که موقعي که به چيزي گوش ميدهيد (مثلاً يک فيلم زبان اصلي) سعي کنيد کلماتي را که ميشنويد تکرار کنيد. همچنين ميتوانيد هنگامي که تنها هستيد و وقتتان آزاد است چند کلمهي انگليسي را انتخاب کرده و آنها را با صداي بلند تلفظ کنيد. وقتي که زبان شما به اصوات جديد عادت پيدا کرد، ديگر آنها به نظر شما دشوار نخواهند آمد.
يک تکنيک جالب و مفيد اين است که صدايتان را ضبط کنيد و آنرا با تلفظ صحيح مقايسه کنيد. بدين ترتيب ميفهميد که در کجا تلفظ شما با تلفظ اصلي آن تفاوت دارد و ميتوانيد به تدريج آن را اصلاح کنيد.
2- تلفظ کلمات انگليسي را ياد بگيريد
با نگاه کردن به يک لغت انگليسي شما نميتوانيد به تلفظ آن پي ببريد. مثلاً دو کلمهي do و no را در نظر بگيريد. با آنکه هر دوي آنها به حرف o ختم ميشوند، اما تلفظ آنها کاملاً با هم تفاوت دارد. (حرف o در يکي صداي او ميدهد و در ديگري صداي ـــُــ). اين بدين معناست که شما بايد تلفظ هر کلمهاي که قصد استفاده از آن را داريد را ياد بگيريد.
اما چطور ميتوان تلفظ يک لغت انگليسي را ياد گرفت؟ شما بايد آن کلمه را در يک ديکشنري جستجو کنيد. در يک ديکشنري خوب تلفظ همهي کلمات با يک سيستم مخصوص که علائم فونتيک ناميده ميشوند، نشان داده ميشوند.
3- يکي از دو تلفظ آمريکايي يا بريتانيايي (يا هر دو) را انتخاب کنيد
زبان انگليسي انواع گوناگوني دارد که هر کدام تلفظ يا لهجهي مخصوص به خود را دارد، اما در عمل شما تنها دو انتخاب پيش رو داريد: انگليسي بريتانيايي و انگليسي آمريکايي، زيرا اينها از بين انواع زبان انگليسي از همه متداولتر هستند. شما ميتوانيد يکي از اين دو نوع را انتخاب کنيد. شما همچنين ميتوانيد هر دو نوع آمريکايي و بريتانيايي را با هم فرا بگيريد. اين بستگي به خود شما دارد.
4- با هر دو نوع تلفظ آمريکايي و بريتانيايي آشنا باشيد
شما حتي اگر تنها يک نوع از تلفظهاي آمريکايي يا بريتانيايي را انتخاب کرده باشيد، بايد با هر دوي آنها آشنايي داشته باشيد. فرض کنيد که شما تصميم گرفتهايد فقط با لهجهي اصيل بريتانيايي صحبت کنيد و اصلاً نميخواهيد که لهجهي آمريکايي داشته باشيد؛ با اين وجود لازم است که با تلفظ آمريکايي هم آشنا باشيد و هنگام جستجو در ديکشنري به تلفظ آمريکايي لغت مورد نظر هم توجه داشته باشيد، زيرا شما دير يا زود مجبور خواهيد بود کمي هم به انگليسي آمريکايي گوش دهيد. مثلاً شايد بخواهيد يک فيلم آمريکايي تماشا کنيد و يا شايد يک مربي داشته باشيد که تنها به لهجهي آمريکايي مسلط باشد. بنابراين لازم است که هر دو انگليسي آمريکايي و بريتانيايي را با هم ياد بگيريد.
-
ورودي چيست؟
بطور خلاصه ميتوان گفت ورودي يعني «جملاتي که شما آنها را ميخوانيد يا ميشنويد». ورودي برعکس خروجي است، که به معناي «ساختن جملات هنگام نوشتن يا صحبت کردن» است.
مدل فراگيري زبان
آيا تا کنون به اين نکته دقت کردهايد که چگونه ميتوانيد اينقدر راحت به زبان مادريتان صحبت کنيد؟ وقتي ميخواهيد چيزي بگوييد جملات و عبارتهاي صحيح خودبخود در زبان شما جاري ميشود. بخش اعظم اين فرآيند نا آگاهانه است: چيزي خودبخود در ذهن شما پديدار ميشود، حال شما اگر مايل بوديد ميتوانيد آن را به زبان بياوريد. مدل زير نشان ميدهد که چگونه چنين چيزي ممکن است:
1- شما ورودي کسب ميکنيد – يعني جملهاي را ميخوانيد يا ميشنويد. اگر معني اين جملات را فهميديد، آنها در حافظه شما ذخيره ميشوند.
2- وقتي که شما ميخواهيد چيزي بگوييد يا بنويسيد (وقتي که ميخواهيد خروجي بسازيد يا توليد کنيد)، مغز شما به دنبال جملهاي که قبلاً خوانده يا شنيدهايد ميگردد – جملهاي که با معني آنچه که ميخواهيد بيان کنيد جور در بيايد. سپس آن جمله را تقليد ميکند (همان جمله يا مشابه آن را ميسازد) و در نهايت شما جملهي «خودتان» را ميگوييد. اين فرآيند ناآگاهانه است، يعني مغز شما آن را خودبخود انجام ميدهد.
اين مدل بسيار ساده است. مغز شما واقعاً به دنبال جملات کامل نميگردد، بلکه تنها به بخشها يا اجزايي از جملات نياز دارد و ميتواند با استفاده از اين اجزا جملاتي بسيار پيچيده و طولاني بسازد. بنابراين مغز شما از چندين جمله (که قبلاً شنيده و بخاطر سپرده) براي ساختن جملهي اصلي استفاده ميکند.
به عنوان مثال فرض کنيد شما قبلاً اين جمله را شنيده باشيد: «يک گربه زير ميز است». مغز شما به سادگي ميتواند جملات مشابهي مانند «يک کتاب زير ميز است» يا «يک مداد زير صندلي است» را بسازد. زيرا مغز شما قبلاً با کلمات کتاب، مداد و صندلي آشنا بوده است و به سادگي توانسته است آنها را جايگزين کند. همچنين مغز شما ميتواند با استفاده از کلمات بيشتري جملهي اوليه را تغيير دهد، مثلاً «يک گربهي سياه بزرگ زير ميز من است».
بنابراين هر چقدر جملات بيشتري در اختيار مغز قرار بگيرد (ورودي)، به همان نسبت مغز شما ميتواند جملات پيچيدهتر، طولاني تر و بيشتري بسازد يا توليد کند (خروجي).
مدل فراگيري زبان که در بالا توضيح داده شد، «فرضيهي ادراک» (يا «فرضيهي ورودي») ناميده ميشود که توسط پروفسور استيفن کراشن (از دانشگاه کاليفرنياي جنوبي) ارائه شده است. اين مدل فرآيند يادگيري زبان اصلي (مادري) توسط يک کودک را بيان ميکند. يک کودک به صحبتهاي والدين و افراد ديگر گوش ميکند. مغز او جملات را دريافت و جمعآوري ميکند و روز به روز در توليد يا ساخت جملات خودش ماهرتر ميشود و تا سن 5 سالگي ديگر ميتواند نسبتاً روان صحبت کند.
-
اما همين مدل براي فراگيري يک زبان خارجي هم مصداق دارد. در واقع ما فکر ميکنيم که اين تنها راه صحيح فراگيري يک زبان ميباشد.
اين مدل چه اهميتي براي زبانآموزها دارد؟
اينجا آنچه که از نظر فراگيري يک زبان خارجي در اين مدل اهميت دارد، بيان ميشود:
مغز انسان جملات را بر اساس جملاتي که قبلاً ديده يا شنيده است (ورودي)، ميسازد. بنابراين براي پيشرفت شما در فراگيري يک زبان خارجي لازم است که مغزتان را با حجم زيادي از ورودي پـر کنيد. اين ورودي بايستي جملات صحيح و قابل درک براي شما باشد. قبل از اينکه بتوانيد به يک زبان خارجي صحبت کنيد يا بنويسيد، مغز شما بايد به اندازهي کافي جملات صحيح در آن زبان را دريافت کرده باشد.
خروجي (تمرين نوشتن و صحبت کردن) از اهميت کمتري برخوردار است. زيرا به اين طريق نميتوانيد مهارتهاي زبانتان را افزايش دهيد. در واقع بايد بخاطر داشته باشيد که شما ممکن است انگليسيتان را با خروجي زودهنگام و کم دقت تخريب کنيد. همچنين اين امکانپذير است که مهارتهاي خروجي خوبي را بدون تمرين خروجي (نوشتن و صحبت کردن) کسب کنيد.
شما خيلي هم به قواعد گرامري نياز نداريد. شما زبان مادريتان را بدون مطالعهي دستور زبان فرا گرفتيد. بنابراين شما ميتوانيد به همين طريق يک زبان خارجي را هم بياموزيد. (البته اين اصلاً به اين معني نيست که نبايد گرامر آموخت. مطالعهي گرامر در جاي خود ميتواند بسيار سودمند باشد. منظور ما اين است که بايد به ورودي اهميت بيشتري نسبت به گرامر قائل شد.)
چگونه «ورودي» ميتواند وضعيت انگليسيتان را دگرگون کند؟
اگر شما چند کتاب انگليسي بخوانيد خواهيد ديد انگليسي شما بهتر شده است و از لغات و قواعد دستوري جديد در نوشتهها و ايميلهايتان استفاده خواهيد کرد. هنگام نوشتن و صحبت کردن خواهيد ديد که عبارتهاي انگليسي خود بخود در ذهن و زبان شما جاري خواهد شد و شما را شگفتزده خواهد کرد!
استفاده از زبان انگليسي براي شما آسان خواهد بود، زيرا مغز شما به آساني چيزهايي را تکرار ميکند که بارها و بارها ديده است. با خواندن تنها يک کتاب انگليسي هزاران جملهي انگليسي به مغزتان وارد خواهيد کرد و اين جملات ديگر بخشي از وجود شما خواهند بود.
شما قطعاً در امتحان بعديتان متوجه خواهيد شد که زبانتان تقويت شده است. مثلاً در پرسشهاي چند گزينهاي «احساس» خواهيد کرد که کدام گزينه صحيح است. شما ممکن است دقيقاً ندانيد که «چرا» آن گزينه صحيح است، اما ميدانيد که صحيح است. شما آن را ميدانيد چونکه بارها و بارها آن را خواندهايد.
اصلاً آيا ميدانيد فرق بين يک زبانآموز و يک انگليسيزبان (بومي) چيست؟ يک انگليسيزبان «احساس» ميکند که چه چيزي صحيح است. او ميتواند بدون اينکه به قواعد گرامري توجه کند، بگويد که يک جمله به نظر درست ميآيد يا غلط.
اين کار براي او آسان است، چونکه در طول زندگيش شمار بسيار زيادي جملهي انگليسي شنيده و خوانده است. در واقع تنها تفاوت بين يک زبانآموز و يک انگليسيزبان «حجم ورودي» است. شما هم ميتوانيد مانند يک انگليسيزبان باشيد، به شرط اينکه بتوانيد حجم زيادي از ورودي را در ذهنتان وارد کنيد.
-
چرا نبايد انگليسي را بر اساس قواعد دستوري بياموزيد؟
يادگيري بر اساس قواعد دستوري (گرامري) دو نقطه ضعف عمده دارد:
به خاطر سپردن يک قاعدهي دستوري مشکل است. اين فرايند بسيار مصنوعي است؛ درست مثل به خاطر سپردن يک شعر است. اين بسيار راحتتر است که چند جملهي نمونه بخوانيد و بقيهي کارها را به عهدهي مغز خود بگذاريد.
به کار بردن يک قاعدهي گرامري بسيار وقتگير است. شما اول بايد آن را به خاطر بسپاريد، سپس بايد ببينيد آيا آن ميتواند در جملهي شما به کار برده شود و در نهايت جملهتان را بر اساس آن قاعده ميسازيد. ساختن يک جمله بر اساس قواعد دستوري مانند حل کردن يک معادلهي رياضي است. اگر شما اغلب از قواعد دستوري براي نوشتن و صحبت کردن استفاده کنيد، نميتوانيد اين کارها را روان و راحت انجام دهيد.
-
آيا قواعد دستوري ميتوانند مفيد باشند؟
صد البته که ميتوانند مفيد باشند. در واقع گرامر به شما کمک ميکند تا يک زبان را بطور مؤثرتر و سريعتر بياموزيد. با آموختن گرامر يا دستور يک زبان ميتوانيد خيلي چيزها را خودتان درک کنيد، بدون اينکه مجبور باشيد از کسي بپرسيد يا در يک کتاب جستجو کنيد.
اينکه گفته ميشود «يک زبان را نبايد بر اساس قواعد گرامري آموخت» منظور اين نيست که نبايد گرامر ياد گرفت، بلکه منظور اين است که تأکيد اصلي شمـا بايد بر روي ورودي باشد و نه گرامر. در واقع شما بايـد يک زبان را بر اساس ورودي فرا بگيريد و در اين ميـان مطالعهي گرامر ميتوانـد دوست خوب شما در اين مسير باشد.
همچنين بسياري از قواعد گرامري آنقدر کمياب هستند که کمتر در ورودي شما يافت ميشوند (مثلاً زمان آيندهي کامل)، بنابراين بهترين راه فراگيري اين دسته از قواعد مراجعـه به کتابهاي آموزش گرامر ميباشد.
-
چرا بايد ورودي شما جالب و سرگرمکننده باشد؟
استمرار مطالعه
خواندن يک کتـاب يا متن خستهکننده بـراي يادگيري زبان انگليسي نميتواند فکر خوبي باشد. شما بـا انجام اين کار تنها يک متن خستهکننده نميخوانيد، بلکه متني ميخوانيد که درک آن سخت است. هيچ کس نميتواند به مدت طولاني اين ***جه (!) را تحمل کند. اگر شما از انگيزهي بالايي هم برخوردار باشيد، شايد بتوانيد به مدت چند روز اين کار را ادامه دهيد، ولي قطعاً نخواهيد توانست اين کار را به مدت طولاني (مثلاً يک ماه) ادامه دهيد.
شما قطعاً نميخواهيد که تنها بعد از چند روز مطالعهتان را متوقف کنيد، چونکه ميدانيد مطالعهي کوتاه مدت و ناپيوسته بيفايده خواهد بود.
به همين دليل شما به منابع فوقالعاده جالب و سرگرمکننده نياز داريد. اين منابع بايد به گونهاي باشند که شما براي خواندن، ديدن يا شنيدن آن لحظهشماري کنيد. بدين ترتيب قادر خواهيد بود بطور پيوسته به فراگيري انگليسيتان ادامه دهيد و شاهد پيشرفت روزافزون خود باشيد. به خاطر داشته باشيد که تنها مطالعهي پيوسته و مستمر ميتواند پيشرفت شما را تضمين کند.
-
نگرش شما نسبت به زبان
ورودي جالب و سرگرمکننده به شما کمک ميکند که نگرش خود را نسبت به زبان (انگليسي) عوض کنيد. در ابتدا ممکن است فراگيري زبان براي شما لازم، اما خستهکننده به نظر بيايد: چيزي مانند هر روز صبح زود بيدار شدن و به سر کار رفتن. اما اگر شما منابع جالب و لذتبخشي در زمينهي آموزش زبان پيدا کنيد (مانند کتابها، فيلمها و وبسايتهاي آموزشي يا انگليسيزبان)، ديگر فراگيري زبان براي شما تبديل به يک سرگرمي روزمره خواهد شد.
وقتي چنين اتفاقي بيفتد، مطالعهي انگليسي را آسان خواهيد يافت، حتي زمانيکه منابعي را مطالعه ميکنيد که ديگر خيلي جالب نيستند، مانند گرامر.
اگر شما يک مبتدي باشيد چطور؟
اگر شما مبتدي هستيد ، قطعاً دايرهي لغت شما محدود است. در اين صورت خواندن کتابها يا تماشاي فيلمهاي زبان اصلي براي شما بسيار دشوار خواهد بود. همچنين حجم بالاي لغاتي که نميشناسيد،ُ لذت بردن از آن را براي شما غيرممکن ميسازد، حتي اگر مضمون آن براي شما جذابيت زيادي داشته باشد.
حال که شما مبتدي هستيد، چطور ميتوانيد از فوايد ورودي جذاب بهره ببريد؟ راه حل آن ساده است: «کتابها و ديگر منابع ساده شده». اينها منابعي هستند که به زبان ساده بيان شدهاند و در واقع مخصوص زبانآموزها هستند. يکي از اين منابع که شهرت جهاني دارد Penguin Readers است که دربرگيرندهي يک سري داستانهاي سادهشده براساس داستانهاي معروف و عناوين فيلمها ميباشد. (البته بايد توجه داشته باشيد که اين کتابها در شش سطح از مبتدي تا پيشرفته در دسترس ميباشند و شما بايد با توجه به سطح خود به انتخاب آنها بپردازيد.)
-
چطور با خواندن، انگليسي خود را تقويت کنيم؟
سريع خواني
معمولاً افراد هنگام مطالعهي يک متن (مثلاً يک روزنامه) سعي ميکنند با حداقل تلاش و حداکثر سرعت به مضمون اصلي مطلب پي ببرند. شايد بتوان اين استراتژي را «سريع خواني» ناميد. در اين استراتژي مغز تلاش ميکند تا جاي ممکن کلمات کمتري را بخواند و تنها کسري از ثانيه روي هر کلمه توقف ميکند. ممکن است زبانآموزان نيز اين استراتژي را براي خواندن متون انگليسي بکار بگيرند.
حال بايد ديد اين استراتژي (سريع خواني) چه ويژگيهايي دارد:
کلمات گرامري از قبيل حروف اضافه و حروف تعريف ديده نميشوند. چشم تنها روي کلماتي از قبيل اسمها، فعلها، صفات و قيدهاي اصلي توقف ميکند.
وجوه کلمه ديده نميشود (مانند قسمت دوم يا سوم بودن يک فعل).
به املاي دقيق کلمه دقت نميشود. دانسته شده است که مغز کل کلمه را از روي شکل آن تشخيص ميدهد و آن را بصورت حرف به حرف تجزيه و تحليل نميکند.
به کلمات مشکلي که براي درک معني کلمه ضروري نيستند توجه نميشود (براي صرفه جويي در وقت به ديکشنري مراجعه نميشود).
البته «سريع خواني» روش بسيار خوبي براي صرفهجويي در وقت است. اما مشکل اينجاست که شما براي درک يک مطلب به کلمات گرامري خيلي نياز نداريد، اما براي ساختن يک متن يا مطلب (هنگام نوشتن يا صحبت کردن) به آنها نياز داريد. بنابراين اگر به چيزهايي مانند حروف تعريف و حروف اضافه دقت نکنيد، نخواهيد توانست آنها را به درستي در جملات خودتان بکار گيريد.
به همين دليل بعضي از زبانآموزان يک کتاب 300 صفحهاي را تمام ميکنند و همچنان با گرامر نسبتاً پايهاي هم مشکل داشته باشند. و باز به همين دليل است که حروف اضافه و حروف تعريف جزو سختترين قسمتهاي آموزش زبان انگليسي محسوب ميشوند. توصيهاي که در اينجا به زبانآموزان ميشود اين است که اگر ميخواهيد مهارتهاي خروجي (=نوشتن و مکالمه) خود را افزايش دهيد، بايد به خودتان ياد بدهيد که به کلمات گرامري توجه کنيد.
-
چگونه بخوانيم؟
در اينجا چند نکتهي جالب و مهم براي مطالعهي متنهاي انگليسي به زبانآموزان توصيه ميشود:
1- هنگام برخورد با يک چيز جالب توجه (و نه واضح) توقف کنيد: مثلاً يک کلمهي جديد، نحوهي کاربرد يک کلمه، يک ساختار گرامري، يک حرف اضافه، يک حرف تعريف، ترتيب لغات و .... کمي وقت بگذاريد و فکر کنيد که چرا مثلاً در يک جملهي خاص از حرف اضافهي at به جاي on استفاده شده است و يا چرا از زمان حال کامل استفاده شده است در حاليکه شما انتظار گذشتهي ساده را داشتيد.
2- اگر در جملهاي عبارت مفيدي وجود دارد، از خودتان بپرسيد: آيا خودم ميتوانم يک عبارت مشابه بسازم؟ آيا ميتوانيد مثلاً حروف اضافه، حروف تعريف و زمانهاي صحيح را بکار ببريد؟ اگر مطمئن نيستيد، سعي کنيد يک عبارت مشابه را با صداي بلند و يا در ذهنتان بگوييد. هدف اين است که آن عبارت را در ذهنتان نگه داريد.
آموزش زبان بدون نياز به ترجمه و يـا حتی زحمت به خاطرسپاری لغات و دستور زبان!
3- هر جا لازم است (و يا اگر صرفاً دوست داريد)، از ديکشنري استفاده کنيد تا به تعاريف کلمات و نيز به جملات نمونهي بيشتري دست پيدا کنيد. (معرفي ديکشنري)
4- جملات و عبارتهاي مفيد و کاربردي را در دفتر يادداشت خود (و يا در نرمافزارهايي مانند Supermemo) وارد کنيد. بدين ترتيب اطمينان خواهيد يافت که در آينده باز هم آنها را مرور خواهيد کرد.
اگر دوست نداريد هنگام خواندن توقف کنيد (تا مثلاً يک کلمه را در ديکشنري جستجو کنيد)، ميتوانيد زير جملات جالب و مفيد خط بکشيد تا بعداً به آنها رسيدگي کنيد.
نکتهي مهم ديگري که بايد به آنها توجه کنيد اين است که شما مجبور نيستيد که هميشه از استراتژي بالا استفاده کنيد. خواندن به اين روش نسبتاً خسته کننده است، بنابراين اگر بعد از يک مطالعهي طولاني خسته هستيد، اين روش را به کار نبريد. همچنين براي هر جمله به يک اندازه وقت صرف نکنيد. در بسياري از جملات، عبارتها و ساختارهايي که براي جملهسازي شما مفيد باشند وجود ندارد.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن