بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 3 از 3 اولیناولین 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 از مجموع 30

موضوع: زندگاني حضرت فاطمه ي زهراء عليه السلام

  1. #21
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: آیا نمی خواهی داستان کسی را که مانند تو و فاطمه بوده است برایت بازگو کنم؟ پاسخ داد: بلی. فرمود: مثل تو مثل داستان زکریاست که در محراب بر مریم وارد شد و غذایی نزد او دید از وی پرسید: مریم! این غذا از کجا آمده است؟ پاسخ داد: از جانب خداوند و خداوند و هر که را بخواهد بی حساب روزی دهد.
    آنان یکماه از آن ظرف غذا خوردند و این ظرف همان است که حضرت قائم علیه السلام در آن غذا می خورد و اکنون نزد ماست.
    در حدیث معتبر دیگری آمده است که نزدیک عید بود و لباسهای امام حسن و امام حسین علیهما السلام کهنه شده بود از این رو به مادرشان گفتند: فرزندان فلانی برای خود لباس نو دوخته اند، مادر تو برای عید ما لباس نو می دوزی؟ فرمود: لباس شما هم اگر خداوند بخواهد برایتان دوخته می شود. همین که عید رسید جبرئیل با دو جامه زیبای بهشتی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد آن حضرت پرسید: برادرم جبرئیل، این چیست؟ جبرئیل موضوع گفتگوی امام حسن و امام حسین علیهما السلام با حضرت زهرا علیهاالسلام را بیان کرد و گفت: فاطمه علیها السلام بدیشان جواب داد اگر خداوند بخواهد برایتان لباس دوخته می شود. سپس جبرئیل گفت: چون خداوند سخن فاطمه علیها السلام را شنید فرمود: خوش نداریم که سخن فاطمه علیها السلام را تکذیب کنیم که فرموده بود اگر خدا بخواهد برایشان لباس دوخته می شود. و از سعید حفاظ دیلمی به اسناد خودش از انس آورده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در حالی که بهشتیان در بهشت به نعمت می رسند و دوزخیان در دوزخ به آتش شکنجه می شوند، ناگهان نوری در بهشت می درخشد، آنان از یکدیگر می پرسند: این نور چیست؟ شاید پروردگار بزرگ بر ما نظر افکنده است، رضوان به آنان می گوید: نه بلکه علی علیه السلام با فاطمه مزاح کرده و فاطمه علیها السلام لبخندی زده و این نور از دندانهای زهرا ساطع شده است.(15)
    7 - آن حضرت در عمل به اسلام و تطبیق یکایک احکام آن بر خودش به مرتبه والایی دست یافته بود. چون آیه «و رسول را در میان خود آنچنان که یکی از شما، دیگری را می خواند، صدا نزنید»(16) نازل شد، مسلمانان وظیفه یافتند که خطابشان را نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تغییر دهند، و دیگر آن حضرت را با محمد صدا نزنند! بلکه به وی بگویند: یا رسول الله. این کلمه ای بود که پس از نزول آیه درباره محمد صلی الله علیه و آله و سلم، شیوع یافت.
    در واقع این دستور برای کسانی بود که به خاطر تحقیر نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، بدون ادای هیچ گونه احترامی نسبت به نام وی او را صدا می زدند. فاطمه نیز، با شنیدن این آیه، شیوه صدا زدن پیامبر را تغییر داد. او پیش از این، آن حضرت را ابتاه (ای پدر) صدا می زد. اما با نزول این آیه او را همواره یا رسول الله خطاب می کرد.
    چون پیامبر کلمه رسول الله را از دهان فاطمه شنید از او در این باره پرسش کرد، زهرا گفت: چون می خواهم فرمان خدا را اطاعت کنم. پیامبر فرمود: من دوست دارم از دهان تو همان کلمه «پدر» را بشنوم.

  2. #22
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ب) راستگوتـرين مردم
    عایشه تقریبا با زهرا همسال بود و پس از رحلت خدیجه نخستین زنی بود که به همسری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در آمد. او بسیاری از اوقات، به خدیجه رشک می برد و به او حسادت می کرد. هر وقت که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یادی از خدیجه به میان می آورد، عایشه خشمگین می شد و بنای حسادت می گذاشت، و از اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه علیها السلام را بسیار دوست می داشت و با دیدنش خوشحال می شد و دستهای او را می بوسید و می فرمود: فاطمه بانوی زنان جهان است یا سخنان دیگی که درباره عایشه هیچ یک از اینها را نمی گفت، آتش حسادت او شعله ورتر می شد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نه تنها درباره عایشه چیزی نمی گفت، بلکه آیه ای از قرآن درباره او فرود آمد که وی را تهدید می کرد و هم پایه زن نوح و لوط که کافر بودند و تحت همسری دو بنده شایسته خداوند بودند، معرفی می نمود.
    بنابراین عایشه نمی توانست مناقب و فضایل فاطمه علیها السلام را بشنود یا ببیند.
    اما با این وجود وی به این اعتراف عجیب، زبان گشوده و گفته است. «من هیچ کس را راستگوتر از فاطمه ندیدم مگر کسی که او را به وجود آورده است. (یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم).

  3. #23
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    (ج)- قهرمان ايـثار و گذشت
    فاطمه علیها السلام امور خانه را سامان می داد و اوضاع اقتصادی و مالی، سخت بحرانی بود. فاطمه علیها السلام و دیگر افراد خانواده برای وفای به نذر تصمیم داشتند روزه بگیرند. چه نذری؟ حسن و حسین علیهما السلام چندی پیش بیمار شده بودند، امام علی علیه السلام نذر کرد که این دو بهبود یابند روزه بگیرد. فاطمه و حسنین علیهم السلام و فضه (خدمتکارشان) نیز در به جای آوردن این نذر با حضرت علی علیه السلام همگام شدند، و اکنون که حال آن دو بهبود یافته بود نوبت وفای به نذر فرا رسیده بود.
    امروزه در میان ما چنین مرسوم است که هر گاه خانواده ای بخواهند روزه بگیرند، چه واجب و چه مستحب از دیگر روزها غذاهای بهتر و بیشتری تهیه می بینند.
    ولی خانواده علی علیه السلام حتی در این روزها هم تنگدست بودند و غذای کافی برای خوردن نداشتند.
    آری در خانه دانش و بزرگواری و پرهیزکاری، چیزی اندک یا زیاد نداشتند، تا با آن افطار کنند. از این رو امیر مؤمنان علیه السلام از خانه بیرون رفت و مقداری پشم آورد تا فاطمه زهرا علیها السلام آن را بریسد و به جای آن سه صاع چو مزد گرفت تا بدان افطار کنند.
    علی علیه السلام، جو را به خانه آورد، تمام افراد خانواده روزه گرفته بودند فاطمه علیها السلام پنج گرده نان پخت، روز به پایان رسید و همه گرد سفره افطار نشستند که یکی می گفت: سلام بر شما ای خاندان نبوت، من یکی از تهیدستان مدینه هستم و گرسنه ام. به من چیزی بدهید. خداوند به شما برکت دهد.
    علی علیه السلام و به تبع او فاطمه و حسنین علیهم السلام و حتی فضه نانهای خود را برداشتند و به آن فقیر دادند، و خود با آب خالی افطار کردند و خدای را سپاس گفتند.
    روز دوم هنگام افطار فرا رسید. آن روز هم مانند روز پیش فاطمه زهرا علیها السلام پنج گرده نان پخته بود. و آنان می خواستند افطار کنند که یتیمی بر در خانه آمده و از آنها خوراکی خواست. دوباره همه افراد خانواده نانهای خود را به آن یتیم دادند. و مانند روز پیش خود با آب افطار کردند و سپاس خدا را به جای آوردند.
    شب سوم فرا رسید. این بار نیز به هنگام افطار اسیری بر سرای آنان آمد و از ایشان چیزی خواست. آنان همگی نانهای خود را به اسیر دادند و خود برای سومین شب سرگرسنه بر بالین نهادند.
    تمام ثروت این خانواده، از سه صاع جو بیشتر نبود. بدین ترتیب این سه صاع تمام شد، و آنان سه روز هم روزه گرفتند و شبها را با گرسنگی به صبح رسانیدند، و تنها با اندکی آب افطار کردند.
    چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای دیدار آنان آمد، حسنین را دید که از گرسنگی می لرزیدند، و فاطمه علیها السلام به شدت ضعف کرده و ضعف و گرسنگی در امام و فضه نیز به سختی اثر کرده بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با دیدن این صحنه فرمود:
    پناه بر خدا، خاندان محمد از گرسنگی می میرند، در این موقع بود که سوره هل اتی در حق آنان نازل شد و این آیات چنین است: «ایشان به نذری که کرده اند وفا می کنند و از روزی می ترسند که شر آن فراگیر است».
    «آنان با وجود اشتیاق به اطعام، آن را به فقیر و اسیر و یتیم می خورانند. و می گویند: ما تنها برای خوشنودی خدا به شما خوراک می دهیم، و از شما توقع هیچ پاداش و سپاسی نداریم. ما از پروردگارمان می ترسیم در روزی که از رنج و سختی آن، رخسار خلق درهم و غمگین است. خدا هم آنان را از شر و فتنه چنان روزی محفوظ داشت و بدیشان روی خندان و دلی شادان عطا فرمود».(17)
    بدین گونه فاطمه زهرا علیها السلام و شوهر و پسران و خدمتگذارش نمونه ای شکوهمند در ایثار و گذشت شدند، و خانواده وی به پاس این گذشت از سوی خداوند نشانی بزرگ دریافت داشتند.
    در حدیث شریفی که دانشمندان اسلام آن را از این عباس روایت کرده اند، قسمتهایی از ویژگیها و فضائل زهرا را می خوانیم. در این حدیث زهرا علیها السلام به عنوان بانوی زنان جهان و مقتدای راستگویان و نمونه زنان مؤمن و با فضیلت مطرح شده است.
    یک نفر اعرابی که در صحرا زندگی می کرد، چشمش به سوسماری افتاد که از پیش رویش به این سوی و آن سوی، می گریخت. وی آن سوسمار را دنبال کرد تا آن را گرفت و در آستین خود جای داد و نفس زنان به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روانه شد. همین که در برابر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفت فریاد زد: یا محمد، یا محمد! شیوه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین بود که اگر کسی او را به نام یا محمد می خواند، او نیز می فرمود یا محمد. و اگر کسی او را با یا احمد خطاب می کرد آن حضرت می گفت: یا احمد، و چنانچه به وی گفته می شد یا ابالقاسم، آن حضرت نیز می فرمود: یا اباالقاسم، و اگر او را با عبارت یا رسول الله خطاب می کردند؟ چهره اش از هم می شکفت و می فرمود: لبیک و سعدیک.
    چون اعرابی او را به نام یا محمد صدا زد، حضرت پاسخ داد یا محمد. اعرابی گفت: تو جادوگر دروغگویی هستی. آسمان و زمین دروغگوتر از تو به خود ندیده است. تو همان هستی که ادعا می کنی که خدایی در آسمان است که تو را به سوی تمام مردم به پیامبری فرستاده است.
    به لات و عزی سوگند که اگر نمی ترسیدم که قومم مرا شتابکار خوانند هر آینه ضربتی با این شمشیر بر تو فرود می آوردم که از پای درآیی و بدین وسیله گذشتگان و آیندگان را از شر تو آسوده می کردم.
    عمر بن خطاب با شنیدن سخنان اعرابی از جای چیست و به سویش حمله کرد تا او را بکشد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای ابو حفص، بنشین که بردبار به درجه پیامبری نزدیک است. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اعرابی توجه کرد و فرمود: ای برادر بنی سلیم! آیا عرب چنین رفتار می کند؟! آیا آنان در مجالس ما، بر ما هجوم می آوردند و با ما این گونه به درشتی سخن می رانند؟!
    ای اعرابی سوگند به کسی که مرا به حق، به پیامبری بر انگیخت، هر کس در این دنیا به من گزندی رساند، فردای قیامت در آتش قیامت می سوزد، ای اعرابی سوگند به کسی که مرا به پیامبری بر انگیخت، ساکنان هفت آسمان مرا احمد راستگو می خوانند، ای اعرابی اسلام آر تا از آتش دوزخ به سلامت برهی و در آنچه برای ماست شریک شوی و در اسلام برادر ما باشی.
    ابن عباس گوید: اعرابی خشمگین شد و گفت: سوگند به لات و عزی من به تو نمی گروم، مگر آن که این سوسمار به تو بگرود و آنگاه سوسمار را از آستین خود بیرون انداخت، سوسمار پا به فرار گذشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سوسمار را مخاطب قرار داد و گفت: ای سوسمار به سوی من آی. سوسمار به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روی کرد و حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای سوسمار من کیستم؟ سوسمار با بیانی رسا و بدون هیچ لکنتی به سخن آمد و گفت: تو محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف هستی.
    پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چه کسی را می پرستی؟ سوسمار گفت: خداوند بزرگ را که دانه را شکافت و مخلوقات را بیافرید، و ابراهیم را دوست گرفت و تو را حبیب خود برگزید، سپس اشعاری خواند و در آنها به راستگویی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حقانیت رسالت آسمانی وی اعتراف کرد.
    ابن عباس گوید: آنگاه زبان سوسمار بند آمد و دیگر نتوانست جیزی بگوید. اعرابی که این صحنه را دیده بود، گفت: شگفتا، سوسماری که من آن را از بیابان شکار کرده در آستینم نهاده و بدینجا آورده بودم با آن که چیزی نمی داند و فهم و خردی ندارد، با محمد چنین سخن می گوید، و درباره اش گواهی می دهد، من پس از آنکه چنین صحنه ای را به چشم خود دیده ام، دیگر معجزه ای نمی خواهم. دست راستت را دراز کن که من گواهی می دهم که جز خداوند معبودی نیست و گواهی می دهم که محمد بنده و فرستاده اوست. پس اعرابی اسلام آورد.
    آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به اصحاب کرد و فرمود: چند سوره از قرآن را به او بیاموزید، چون اعرابی سوره هایی از قرآن یاد گرفت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: چقدر ثروت داری؟ اعرابی پاسخ داد؟ سوگند به کسی که تو را به حق به پیامبری بر انگیخت، ما مردان بنی سلیم چهار هزار نفریم که در میان همه آنان کسی از من فقیرتر و تنگدست تر پیدا نمی شود.
    پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به یارانش کرد و فرمود: چه کسی این اعرابی را بر شتری سوار کند تا من برایش ناقه ای در بهشت ضمانت کنم؟ سعد بن عباده از جای برخاست و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، من شتر سوراخ موی، ده ساله ای دارم، آن را به این اعرابی می دهم.
    پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای سعد تو به داشتن شترت بر ما افتخار می کنی؟ آیا می خواهی شتری را که به جای آن در بهشت به تو می بخشم توصیف کنم؟ گفت: بلی پدر و مادرم فدایت فرمود: ای سعد آن شتری است مادینه از زرسرخ و پاهایش از عنبر و کرک آن از زبرجد سبز، کوهانش از کانور سپید مایل به خاکستری، و چانه اش از مروارید، افسارش از مروارید آبدار بر روی آن قبه ای از گوهر سپید قرار گرفته که از برون، اندرونش و از اندرون، بیرونش دیده می شود، این شتر تو را در بهشت پرواز می دهد.
    باز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به یارانش کرد و فرمود:
    چه کسی بر سر این اعرابی عمامه می گذارد تا من برایش تاج پرهیزکاری را تضمین کنم؟ امیر مؤمنان علی علیه السلام از جای برخاست و گفت پدر و مادرم به قربانت، تاج پرهیزکاری چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را توصیف کرد، علی علیه السلام عمامه خود را برداشت و بر سر اعرابی گذاشت.
    بار دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رو به اصحاب کرد و فرمود: چه کسی توشه راه او را فراهم می آورد تا من از جانب خداوند برایش توشه تقوی را ضمانت کنم؟ در این موقع سلمان فارسی از جای برخاست و گفت پدر و مادرم فدایت. توشه تقوی چیست؟ فرمود: ای سلمان، هر گاه آخرین روز عمرت در دنیا فرا رسد، خداوند گفتن کلمه لا اله الا الله و محمد رسول الله را به تو تلقین می کند اگر آن را گفتی، مرا در بهشت ملاقات خواهی کرد و من نیز تو را دیدار خواهم کرد و اگر آن را بر زبان نیاوری هرگز مرا دیدار نخواهی کرد و من نیز تو را نخواهم دید.
    سلمان بیرون رفت و حجره های نهگانه رسول خدا را گردش کرد اما نزد همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چیزی نیافت، در حال برگشتن بود که نظرش به حجره فاطمه علیها السلام افتاد با خود اندیشید: اگر چیزی باشد در خانه فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. پس در زد، فاطمه علیها السلام از پشت در پاسخ داد: کیست؟ جواب داد منم: سلمان فارسی. فاطمه علیها السلام فرمود: چه می خواهی؟ سلمان ماجرای اعرابی و سوسمار را بیان کرد، و فاطمه فرمود: ای سلمان سوگند به خدایی که محمد را به حق به پیامبری بر انگیخته است، سه روز بر ما می گذرد و در حالی که هیچ غذایی نخورده ایم، و حسن و حسین از شدت گرسنگی به لرزه درآمده اند و هم اکنون مانند دو جوجه پرکنده خوابیده اند، با این وجود اگر کسی به در خانه ام فرود آید او را باز پس نمی زنم.
    سلمان پیراهن را گرفت و به نزد شمعون یهودی رفت و فرمود: ای شمعون این پیراهن فاطمه علیها السلام دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. پیغام داده است که در برابر آن یک صاع خرما و یک صاع جو به من وام دهی که به خواست خدا آن را به تو باز می گردانم. شمعون پیراهن را گرفت و آن را از این رو به آن رو بر می گرداند و به آن می نگریست و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود می گفت: ای سلمان! این همان زهد در دنیاست. این چیزی است که موسی بن عمران در تورات، ما را بدان آگهی داده است. من گواهی می دهم که جز خداوند، معبودی نیست و گواهی می دهم که محمد بنده و فرستاده خداست. بدین ترتیب شمعون نیز اسلام آورد و اسلامش نیکو شد.
    شمعون یک صاع خرما و یک صاع جو به سلمان داد و سلمان آن را نزد حضرت زهرا علیها السلام آورد. آن حضرت به دست خود جو را آرد کرد و نان پخت و به سلمان داد و فرمود این را بگیر و به پیامبر برسان، سلمان عرض کرد: یک قرص از نان را برگیر و حسن و حسین را با آن سیر کن. فاطمه علیها السلام فرمود: ای سلمان! این بخششی است از جانب ما در راه خدا. پس چیزی از آن برای خود بر نمی گیریم. سلمان نان و خرما را گرفت و نزد رسول خدا آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سلمان این را از کجا آوردی؟ عرض کرد از منزل دخترت فاطمه علیها السلام، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که سه روز چیزی نخورده بود به سوی زهرا علیها السلام رهسپار شد و در زد. معمولا وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در میزد کسی جز فاطمه علیها السلام در را نمی گشود. آن روز هم فاطمه علیها السلام در را باز کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به چهره زهرا علیها السلام نگریست و دید رنگش پریده و چشمانش دگرگون شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دخترم! رنگ پریدگی چهره و تغییر حالت دیده ات به خاطر چیست؟ فاطمه علیها السلام پاسخ داد: پدر سه روز است که ما هیچ غذایی نخورده ایم و حسن و حسین از شدت گرسنگی به لرزه افتاده و مانند دو جوجه پر کنده شده اند.

  4. #24
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حسن و حسین علیهما السلام را بیدار کرد. یکی را روی زانوی راست و دیگری را روی زانوی چپ نشاند. فاطمه علیها السلام نیز رو به روی پیامبر نشست. آن حضرت فاطمه علیها السلام را در آغوش گرفت، علی بن ابی طالب علیه السلام هم پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد خانه شد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را هم در آغوش گرفت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چشمانش را به سوی آسمان گرفت و عرض کرد: خدایم، سرورم، و مولایم. این گروه خاندان منند. بار خدایا پلیدیها را از اینان دور گردان و به خوبی پاکشان ساز.
    سپس فاطمه علیها السلام برخاست و به پستوی اتاق خویش رفت و دو رکعت نماز گزارد و دست به سوی آسمان بالا برد و عرض کرد: معبود او سرورا! این محمد است پیامبر تو، و این علی است پسر عموی پیامبر تو، و اینان حسن و حسین دو سبط پیامبر تو هستند، پروردگارا برای ما از آسمان مائده ای فرو فرست همچنان که بر بنی اسرائیل فرو فرستادی که از آن خوردند و بدان ناسپاسی کردند. خداوندا مائده را برای ما فرو فرست که ما بدان مؤمنیم.
    ابن عباس گوید: به خدا سوگند: هنوز دعای فاطمه علیها السلام به پایان نرسیده بود که ظرفی از غذا فرود آمد که طعم و بوی خوش آن که بهتر از بوی مشک بود و به مشام می رسید. فاطمه علیها السلام ظرف را برداشت و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی و امام حسن و حسین علیهما السلام نهاد، همین که علی بن ابیطالب علیه السلام آن ظرف پر از غذا را دید. پرسید فاطمه این غذا را از کجا آوردی؟ زیرا می دانست که چنین غذایی در خانه نبوده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای ابو الحسن بخور و نپرس و سپاس خدای را که مرا نمیراند تا از فرزندی مانند مریم دختر عمران برخوردار کرد.
    هر گاه زکریا به محراب عبادت مریم وارد می شد، نزد وی روزی می یافت. زکریا پرسید: مریم این غذا از کجا برایت آمده؟ مریم گفت از سوی خدا که خدا هر که را خواهد بی حساب روزی دهد.(18)
    پیامبر و علی و حسنین و فاطمه علیهم السلام همگی از آن غذا خوردند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از خانه زهرا بیرون رفت. از آن طرف اعرابی نیز توشه خود را برداشت و بر مرکبش نشست و به نزد طائفه خود بنی سلیم، بازگشت.
    بنی سلیم در آن هنگام چهار هزار نفر بود. اعرابی در میان آنان ایستاد و با آرزوی رسا آنان را مخاطب قرار داد و گفت: بگوئید: لا اله الا الله محمد رسول الله.
    افراد قبیله تا این گفته را از وی شنیدند، به سوی شمشیرهای خود دویدند و با شمشیرهای آخته به سویش آمدند و از او پرسیدند: مگر از دین خود دست شسته و به آیین محمد جادوگر دروغگو! گرائیده ای؟ اعرابی به آنان پاسخ داد: خیر، او نه جادوگر است و نه دروغگو!
    سپس گفت: ای گروه بنی سلیم، خدای محمد صلی الله علیه و آله و سلم بهترین خدای و محمد صلی الله علیه و آله و سلم بهترین پیامبر است. من گرسنه به سویش رفتم. سیرم کرد. برهنه بودم، لباسم پوشانید. پیاده بودم، سوارم کرد. آنگاه به نقل ماجرای سخن گفتن سوسمار با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرداخت و شعری را که سوسمار خوانده بود، بیان کرد. و در ادامه سخنانش گفت: ای گروه بنی سلیم، به اسلام بگروید تا از آتش دوزخ در امان بمانید.
    در آن روز چهار هزار نفر اسلام آوردند. اینان با پرچمهای سبز رنگ خود در جنگها در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از اسلام و پیامبر پاسداری می کردند.(19)

  5. #25
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پس از رحلت پيـامبـر گرامی صلی الله عليه و آله و سلم
    هنوز علی علیه السلام از دفن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فارغ نشده بود که تندبادهای جاهلیت بر امت اسلام وزیدن گرفت، و چیزی نمانده بود تا نهال نوپای اسلام را از بیخ و بن بر کند. این وظیفه خاندان رسالت بود که مانند کوه در مقابل این انحرافات بایستد و از هستی اسلام پاسداری کنند، تا به عهدی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بسته بودند به نوبه خود وفا کنند. زیرا آن حضرت فرموده بود:
    من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم: کتاب خدا و عترتم، اگر به این دو در آویزید هیچ گاه گمراه نخواهید شد. و نیز فرموده بود:
    مثل اهل بیت من چون کشتی نوح است، هر کسی که بر آن سورا شد نجات یافت و هر که از آن تخلف ورزید غرق شد.
    و نیز فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است، و هر که مرا به خشم آرد اصلی رسالت بود، پس او در برابر این انحرافات چه کرد و چگونه حرکت اصلاح طلبانه خود را آغاز کرد؟
    از آغاز انعقاد پیمان صلح حدیبیه که مردم گروه گروه به اسلام می گرویدند، نفوذ سیاسی اسلام بر شبه جزیره عربستان، بعد تازه و گسترده ای به خود گرفت اما با این وجود، هنوز اصول ایمان و ارزشهای اسلامی در جان و دل مردم استوار نشده بود.
    دلها برای به دست آوردن غنایم جنگی می تپید. و سلامت جامعه از سوی سرکشانی که در خط نفاق حرکت می کردند به ویژه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که در میان آنان به عنوان پیامبر، رهبر، پدر، و پایه و اساس بزرگ دین و دولت و اجتماع تلقی می شد، به خطر می افتاد.
    پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در هر فرصت مناسبی، نظر مسلمانان را به خط مکتب که در صراط مستقیم تبلور می یافت جلب می کرد و مسئولیتهای خود را به تمام و کمال به انجام می رساند. زیرا می دانست که پس از وی خلاء بزرگی در میان مسلمانان به وجود خواهد آمد.
    بزرگترین این مناسبتها که پیامبر طی آن جانشین خود امام علی علیه السلام و خاندان پاکش را معرفی کرد، هنگامی بود که وی از آخرین سفر حج خود (حجة الوداع) باز می گشت. آن حضرت در منطقه صحرائی غدیر که به نام (خم) خوانده می شد در حضور بیش از یکصد هزار نفر از همراهانش دست علی علیه السلام را گرفت و او را بلند کرد و فرمود: هر کس که من مولای اویم علی هم مولای اوست.
    به رغم تمام این تأکیدات و سفارشها، تحکیم مسأله جانشینی پس از وی بدون بروز مشکلات و حتی بدون قربانی به پایان نرسید. فاطمه زهرا علیها السلام خود نخستین قربانی همین هدف بود. آن حضرت، بانگ محمدی در حیات امت بود که می فرمود: اگر محمد از میان شما رفت خط و راه او نمرده است. اگر صدای محمد به خاموشی گرائید اما پاره پاک تن او از وی سخن می گوید و با تمام نیرو هیاهوی جاهلیت را در گلوها خفه می کند.
    فاطمه علیها السلام ماه پر فروغی بود که پس از غیبت خورشید رسالت با تیرگیهای افق سیالی مبارزه می کرد و می فرمود: اگر خورشید وحی از ما برید و غروب کرد نور درخشان او هنوز پرتو افکن است. چرا که تمام پیامها و ارزشهای دین و اخلاق وی در ضمیر فاطمه علیها السلام دخترش متجلی بود. بنابراین فاطمه علیها السلام خود انعکاس این روشنی و پرتو افکن همان نور، قلمداد می شد.
    فاطمه علیها السلام خورشید گرما بخشی بود که در روزگار زمستان کشنده راحت طلبی و گرایش به سستی و بی تفاوتی که می رفت تا حرارت ایمان و جوانه های جهاد و فداکاری را از میان بردارد، مردم را که خواهان شور و حرارت بودند، با بیانات داغ و آتشین خود خورشید وار گرم می کرد و به سردیها پایان می داد.
    فاطمه علیها السلام آن اندازه که بر ضد عوامل سستی و ضعف که می رفت تا بر جامعه به ویژه بر پیشاهنگان مهاجران و انصار غلبه کند، مبارزه کرد و در برابر حکومت ایستادگی نکرد.
    فاطمه علیها السلام برای دستیابی بدین هدف طرحهای حکیمانه ای پی ریزی کرد که می توان برجسته ترین آنها را چنین مطرح کرد:
    1- برانگیختن زنان در برابر مردانشان.
    2- احیای یاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان امت از طریق گریه و زاری بر آن حضرت.
    بی مناسبت نیست که در اینجا به برخی از جزئیات این دو طرح اشاره ای کنیم:

  6. #26
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بر انگيختن زنان مدينه
    بنابر برخی از روایات و تواریخ، فاطمه زهرا علیها السلام پیش از نود روز پس از پدر نزیست. اگر چه برخی دیگر از تواریخ مدتی کمتر از این ذکر کرده اند. اما وی در همین مدت کوتاه همواره اندوهگین و ماتم زده و بیمار بود. گروهی از زنان مهاجر و انصار به دیدارش آمدند تا از وی عیادت کنند، آنان به او گفتند: سلام بر تو ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چگونه شب را به روز آوردی؟
    پاسخ داد: به خدا سوگند! شب را در حالی به روز آورده ام که دنیای شما در نظرم ناخوشایند است و بر مردان شما خشمگینم. تا آنان را برای جویدن فرو بردم آنقدر کال و نارس بودند که فورا از دهانم بیرون افکندمشان از وقتیکه به باطن آنها پی بردم از ایشان بیزار و آزرده شدم.
    پس زشتی و پلیدی بادبر سست رایان و یاوه گویان و بزدلان. چه بد است آنچه برای خودشان پیشاپیش فرستادند، که خداوند برایشان خشم خواهد گرفت و در عذاب او جاودانه خواهند زیست. ناگزیر زمام خلافت را به گردن ایشان افکندم و دشواریهای آن را به خودشان وا نهادم. پس بریده بادبینی و گوش مردم ستمکار!
    آخر اینان برای چه خلافت را از ابو الحسن (امام علی علیه السلام) بازداشتند؟ به خدا سوگند آنان جز به خاطر ترس از شمشیر و نیز جنگاوری وی و شجاعتهای او در راه خدا از او کینه به دل ندارند.
    به خدا سوگند! اگر زمام مرکب خلافت را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دست او سپرده بود در دست او می گذاردند و از وی دفاع و پیروی می کردند، به خوبی آن را مهار می کرد، آن گاه به نرمی و راحتی، آنان را به راه می برد و هدایت می کرد، که او پایگاه استوار رسالت و اساس مستحکم نبوت، و مهبط روح الامین و در کار دنیا و آخرت خیبر بود. هشدار، که این خسارتی آشکار بود. به خدا اگر خلافت بدو سپرده می شد نه مرکب خسته و مجروح می گشت و نه راکب به ستوه می آمد و آنان را به درستی به سرچشمه گوارا و زلال رستگاری می رساند و برکات از آسمان و زمین بر ایشان فرو می بارید. به زودی خداوند بدانچه کرده اند آنان را خواهد گرفت.
    بیائید و گوش فرا دهید! تا این روزگار شگفت را به شما بنمایانم، و اگر پس از این حادثه به شگفت آیند ایشان را چه سود؟ به کدام تکیه گاه پشت دادند یا به کدامین ریسمان دست آویختند؟ چه بد یاور و چه بد همنشینی و همراهی برگزیدند، و ستمگران چه بد عوضی برای خود گرفتند!
    پرهای کوتاه را به جای شاهپرها گرفتند و اسب درمانده را به جای اسب رهوار برگزیدند، و دنباله رو را به جای امام پذیرفتند، افسوس بر قومی که خیال می کنند کار نیک انجام می دهند! بدانید که اینان تباهکارانند. آیا کسی که به سوی حق رهنمود می شود، سزاوارتر است که پیروی شود، یا آن که خود راه نبرده، مگر آن که رهبری اش کنند؟ شما را چه می شود چسان داوری می کنید؟
    اینک روزگار آبستن است پس بنگرید تا چه می زاید. آنگاه قدحهای بزرگ بیاورید و آنها را از خون تازه و زهر کشنده پر کنید. آنگاه است که بیهوده کاران به زیان می افتند.
    و آیندگان که از پی ما می آیند بدانچه که اینان کرده اند، آگاه خواهند شد. پس بر این عاقبت موحش هولناک دل خوش دارید و با خاطری آسوده بخوابید، مژده باد بر شما شمشیرهای بران و خودکامگیهای ستمگران و آشوبهای همیشگی و فراگیر.
    پس کشت و محصول شما کم و اندک است. افسوس بر آنان!
    دریغا که خبرها بر آنان پوشیده شد، آیا ما می توانیم شما را بدان پای بند کنیم در صورتی که شما خود آن را ناخوش می دارید؟

  7. #27
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    حضرت فاطمه عليها السلام در سوگ پدر می گريد
    علاق فاطمه علیها السلام به پیامبر تنها علاقه یک دختر به پدرش نبود، بلکه وی استمرار تمام ابعاد شخصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حساب می آمد. مگر پیامبر دست او را نگرفت و نفرمود: «هر که این بانو را شناخت که شناخت، و هر کس وی را نشناخت بداند که وی فاطمه دختر محمد است. او پاره تن من و جان من است که میان دو پهلویم جای دارد. هر که وی را آزرد مرا آزرده و هر که مرا آزرد خدا را آزرده است.(20)
    مگر علی علیه السلام از قول فاطمه علیها السلام به ما نفرمود که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود:«ای فاطمه هر کس بر تو درود و صلوات بفرستد خداوند او را بیامرزد و در هر جای بهشت باشم او را به من ملحق کند.»(21)
    محبت و دوستی فاطمه علیها السلام نسبت به پدرش بالاتر از محبت قوم و خویشی بود. محبت او محبتی الهی و خدایی بود که از معرفت فاطمه علیها السلام به مقام شامخ نبوت و بزرگی آن حضرت در پیشگاه خداوند سرچشمه می گرفت.
    هنگامی که فاطمه علیها السلام، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از دست داد تنها کسی بود که به حساسیت موقعیت، پی برد و با این حادثه، گویی تمام کوههای عالم بر سر او خراب شد.
    با اینکه دل همه مسلمانان در فقدان رسول گرامی اسلام سوگوار و اندوهگین بود اما سیل غم در دل دختر و تنها وارث و پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سرازیر گشت!!
    مصیبتهای بزرگ و بسیار، اندیشه مردم را از تفکر جدی برای پر کردن جای خالی آن حضرت غافل کرده بود.
    و این وظیفه فاطمه علیها السلام بود که با احیای یاد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و بیان عظمت وی و فرستادن درود و آشکار ساختن اندوه شدید خود بر او این خلاء را پر کنید.
    در واقع فاطمه علیها السلام با گریه خود بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عبادت می کرد. چون گریه او یاد رسول را زنده می داشت، و این خود به مکتب و ارزشهای رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جان می بخشید. گریه زهرا بر پدرش به حدی رسیده بود که وی را در شمار پنج نفر از مویه کنان جهان یعنی آدم، یعقوب، یوسف و امام سجاد علیهم السلام جای داده اند.(22)
    از فضه خدمتکار فاطمه علیها السلام نقل شده است که درباره اندوه آن حضرت گفت: در میان مردم جهان و یاران و نزدیکان و دوستان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هیچ کسی در فراق آن حضرت اندوهگین تر و گریانتر و نالانتر از بانویم فاطمه زهرا علیها السلام نبود. اندوه او هر لحظه تازه تر و فزونتر می شد و گریه اش شدت می یافت.
    فاطمه علیها السلام هفت روز در فراق پدرش گریست و آرام نیافت و از اندوهش کاسته نشد. هر روز گریه اش بیشتر از روز پیش بود. چون هشتمین روز فرا رسیده، اندوه، نهانش را آشکار ساخت و عنان شکیب از دست داد و از خانه بیرون آمد و فریاد کشید. گویی صدایش از دهان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیرون می آید. زنان شتابان به سویش رفتند. کودکان و خردسالان نیز به نزدش روانه گشتند. مردم به گریه و زاری پرداختند و از هر سوی گرد آمدند. چراغها خاموش شد تا روی زنان معلوم نشود. زنان چنین می پنداشتند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از قبر بیرون آمده است. همه در حیرت و شگفتی فرو رفته بودند. فاطمه علیها السلام در سوگ پدر نوحه می خواند و آن حضرت را صدا می زد و می گفت: ای پدر! ای برگزیده! ای محمد! ای ابو القاسم! ای یاور یتیمان و شوی مردگان! از این پس چه کسی به محراب نماز می ایستد؟ چه کسی به فریاد دختر سرگشته و عزادارت خواهد رسید؟
    آنگاه دامن کشان به سوی قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت. از بس اشک ریخته بود، چیزی نمی دید. چون نزدیک تربت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شد نگاهش به مأذنه افتاد، گامها را کوتاه کرد. اما آنچنان گریست و زاری کرد تا آنکه از هوش رفت. زنان سراسیمه به سویش شتافتند و بر چهره اش آب پاشیدند. چون به هوش آمد از جای برخاست در حالی که لب به سخن گشوده بود و می گفت: «تاب و توانم برفت. پوست بدنم نیز به من خیانت کرد. دشمن نکوهشم کرد و افسردگی مرا کشت. ای پدر! اینک تنها و حیران مانده ام. صدایم به خاموشی گراییده و پشتم شکسته است. زندگی ام تیره و تار و روزگارم سیاه شد. پدر! از این پس هیچ همدم و همدلی برای رفع تنهایی و وحشتم ندارم و دیگر کسی نیست که اشکم را باز دارد و یاوری نیست که در ناتوانیها مرا یار باشد. پس از تو قرآن و منزل و مأوی جبرئیل و میکائیل از خاطرها فراموش شد. تمام اسباب پس از تو دگرگون و همه درها در برابرم بسته شد. من نیز پس از تو در این دنیا دیری نخواهم زیست و هر دم که بر آرم با گریه بر تو همراه است اشتیاقم به تو و اندوهم بر تو هیچ گاه پایان ندارد.»
    آنگاه بانگ بر آورد که: ای پدر! ای جان من! سپس این اشعار را مترنم شد:
    - اندوه من بر تو، اندوهی تازه است و قلب من، به خدا سوگند، جایگاه ریزش شور و غوغاست.
    - هر روز که سپری می شود اندوه من در آن فزونی می یابد و گریه ام بر تو تمام ناشدنی است.
    - پیشامدهای ناگوار من بزرگ شد و عنان تسلی و آرامش را از کف دادم. پس گریه ام در این سوگ هر لحظه تازه است.
    - هر آن دلی که در فراق تو با شکیب و تسلیت همراه می شود، همانا دلی افسرده و بی جان است.
    - سپس فریاد بر آورد: ای پدر با مرگ تو دنیا از نور افشانی باز ایستاد و درخشندگی خود را نهان ساخت که آن به سبب خرمی تو، در تجلی بود روزهای دنیا تیره و تار شده است و تنها از سیاهی و خشونت سخن می راند. ای پدر! تا روزی که تو را دوباره دیدار کنم همواره در سوگ تو اندوهگین و متأسفم. ای پدر! از هنگامی که تو رفته ای خواب نیز از دیدگان من برفت. از این پس چه کسی به فریاد بیچارگان و شوی مردگان خواهد رسید؟ و امت تا روز قیامت دست به دامان چه کسی خواهند زد؟
    ای پدر! پس از تو ما از مستضعفان شدیم و مردم از ما روی گردان شدند. حال آنکه ما به وجود تو در میان مردم بزرگ بودیم نه مستضعف. پس کدامین اشک است که از فراق تو از دیدگان روان نشود؟ و کدامین اندوه است که پس از تو پیوسته و همیشه نباشد؟ و کدامین چشم پس از تو به هنگام خواب سرمه کشیده می شود؟ تو بهار دین و نور پیامبران بودی. پس چگونه است که کوهها از فراق تو به جنبش در نمی آیند و دریاها نمی خشکند و زمین به لرزه نمی افتد؟!
    پدر! من به پیشامدهای ناگوار مبتلا شدم.این مصیبت اندک و آسان نبود. اینک مصیبتی بزرگ و حادثه ای ترسناک مرا در خود فرو گرفته است. فرشتگان بر تو گریستند و چرخ از گردش باز ایستاد، منبرت پس از تو غریب و تنهاست و محرابت از دعا و مناجات تو، تهی است و قبرت به آغوش گرفتن تو خرسند و شاد است و بهشت به تو و به دعا و نمازت مشتاق!
    ای پدر! پس از تو چقدر ظلمت مجالست بزرگ شده است دریغا بر تو تا گاهی که من شتابان به سوی تو آیم. ابو الحسن مؤمن، پدر دو فرزندت حسن و حسین و برادر و دوستت، و یاور تو و کسی که او را به کودکی پروردی و در بزرگی او را به برادری گرفتی و شیرین ترین دوستان و یارانت کسی که از دیگران در اسلام و هجرت و یاری دادن به تو پیشقدم تر بود، او نیز در ماتم تو به سوگ نشسته است. داغ فراق تو همه ما را در خود فرو گرفت و گریه، کشنده ما شد و اندوه و سوگواری با ما همنشین گشت.
    سپس اشک ریخت و ناله ای از دل بر آورد آنچنان که گویی روحش از کالبدش بیرون شد. آنگاه این شعار را خواند:
    - پس از فقدان خاتم پیامبران شکیبایی ام اندک شد و عنان آرامشم از کف رفت.
    - دیده ای دیده! چون یاران ببار. وای بر تو از بارش خون بخیلی مکن.
    - ای رسول خدا و ای برگزیده او و ای پناه یتیمان و ناتوانان.
    - کوهها و حیوانات و پرندگان و زمین، همگی پس از آسمان بر تو گریستند.
    - سرورم! حجون و رکن و مشعر همراه با بطحا همگی بر تو گریه کردند.
    - محراب و درس قرآن سحرگاهان و شامگاهان، آشکارا بر تو گریستند.
    - اسلام نیز که در میان مردم از همه غریب تر شد، بر تو گریست.
    - ای کاش منبری را که تو بر فراز آن می رفتی، می دیدی که چگونه پس از روشنایی، ظلمت و تاریکی او را در خود فرو گرفته است.
    - خدایا! در مرگم شتاب فرمای که روزگارم تیره و تار شده است.
    فضه گوید : آنگاه فاطمه علیها السلام به خانه اش برگشت و شبانه روز بنای ناله و زاری گذارد. اشکش باز نمی ایستاد و گریه اش آرام نمی گرفت.
    بزرگان مدینه گرد آمده نزد علی علیه السلام رفتند و عرض کردند: ای ابو الحسن! فاطمه علیها السلام شبانه روز می گرید، به گونه ای که شبها خواب راحت را از ما گرفته است و روزها نمی گذارد که ما آسوده در پی کسب و کار خویش باشیم. ما آمده ایم تا به تو بگوییم که از فاطمه علیها السلام بخواهی که یا شبها گریه کند یا روزها. علی علیه السلام گفت: بسیار خوب.
    سپس امیر مؤمنان علیه السلام نزد فاطمه علیها السلام رفت. فاطمه علیها السلام همچنان بی وقفه می گریست و هیچ دلداری و تسلیتی در مورد او مؤثر نبود. اما چون علی علیه السلام را بدید اندکی آرام گرفت. علی علیه السلام به فاطمه فرمود: ای دختر رسول خدا! بزرگان مدینه از من خواستند که از تو بخواهم که یا شبها گریه بگریی یا روزها.
    فاطمه علیها السلام پاسخ داد: ای ابوالحسن! درنگ من در میان اینان چقدر اندک و رفتنم از ایشان چقدر نزدیک است. به خدا سوگند شب و روز از گریستن دست بر نخواهم داشت مگر آنکه به پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بپیوندم. علی علیه السلام به او فرمود: آنچه خود می دانی بکن ای دختر رسول خدا.
    سپس علی علیه السلام، خانه ای در بیرون از شهر برای حضرت زهرا ساخت که آن را بیت الاحزان نامیدند. چون صبح فرا می رسید، زهرا علیها السلام حسن و حسین علیهما السلام را پیشاپیش خود قرار می داد و با گریه به سوی آن خانه روانه می شد.(23)
    فاطمه زهرا علیها السلام از برخی از مناسبتها برای معرفی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و یادآوری خاطرات عطر آگینش بهره می گرفت. در روایت آمده است که چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وفات یافت، بلال از گفتن اذان خودداری کرد و گفت: پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای کس دیگری اذان نخواهم گفت. روزی فاطمه زهرا علیها السلام گفت: دوست دارم صدای مؤذن پدرم را بشنوم. چون این خبر به گوش بلال رسید. شروع به گفتن اذان کرد. همین که گفت: الله اکبر، الله اکبر، فاطمه علیها السلام به یاد پدرش و دوران حیات او افتاد. پس نتوانست از گریه باز ایستد. چون بلال به عبارت اشهد ان محمدا رسول الله رسید فاطمه علیها السلام فریادی کشید و به صورت بر زمین افتاد و از هوش برفت. مردم به بلال گفتند: بس است ای بلال که دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت. آنان گمان کردند که فاطمه مرده است. بلال اذانش را ناتمام گذارد. چون فاطمه علیها السلام به هوش آمد از بلال خواست که اذانش را به اتمام رساند اما بلال خواسته آن حضرت را اجرا نکرد و گفت: ای سرور زنان! من بر جان تو بیمناکم و می ترسم که با شنیدن اذان به جان خود آسیب رسانی. فاطمه علیها السلام نیز او را از ادامه اذان معاف داشت.

  8. #28
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    حضرت فاطمه عليها السلام به پدر می پيوندد.
    رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بستر مرگ افتاده بود. فاطمه علیها السلام نیز در کنار آن حضرت قرار داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در گوش او نجوایی کرد که فاطمه علیها السلام به گریه افتاد. آنگاه یک بار دیگر با وی راز گفت که این بار چهره فاطمه علیها السلام از هم شکفت.
    چون از فاطمه علیها السلام درباره نخستین رازی که با او گفت پرسیدند، فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به وی فرمود که جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر او می خواند اما امسال دوبار خواند و این جز نزدیکی مرگ وی نیست.
    و راز دوم آن بود که نخستین کسی که به وی خواهد پیوست منم.
    بدین ترتیب، فاطمه علیها السلام خود را دلداری می داد که لااقل او نخستین کسی است که به رسول خدا خواهد پیوست.
    دورانی که فاطمه علیها السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سپری کرد بسیار سخت و دشوار بود. او یکه و تنها در برابر توفانهای سهمناک، ایستاد و حتی امام علی علیه السلام نخستین قهرمان اسلام نیز به خاطر موقعیت خاصی که داشت نمی توانست در کنار فاطمه در این جهاد شرکت جوید. بنابراین لازم بود که فاطمه علیها السلام به تنهایی بار سنگین مبارزه را بر دوش گیرد. در حالی که تنها بیست بهار از عمرش می گذشت. برای آگاهی از شرایط دشوار آن حضرت برای مبارزه تنها به سخنان خود او گوش فرا دهیم. این سخنان در حقیقت درد نامه ای است که فاطمه علیها السلام در آن از حال خود به علی علیه السلام شکوه می کند. آن هم با کلماتی که درد و مبارزه خواهی از آنها می تراود.
    یکی از روزها هنگامی که حضرت فاطمه علیها السلام از پیش ابوبکر لعنة الله علیه بازگشته بود به سوی امیرمؤمنان علیه السلام آمد و به وی گفت:
    ای پسر ابوطالب! چه شده که مانند چنین در پس پرده نشسته و چون متهمان خانه نشین گشته ای؟ تو بودی که شاهپرهای بازها را درهم می شکستی، ولی اکنون پرهای مرغان ضعیف به تو خیانت کرده اند. تو در گذشته گرگها را از هم می دریدی اما اینک خانه نشین شده ای؟ از روزی که ارزش خود را بی مقدار کردی و بهره ات را مهل گذاشتی، این پسر ابی قحافه است که هدیه پدرم و مؤنه فرزندانم را به ستم از من ستانده است، به خدا سوگند آشکارا به دشمنی با من برخاسته است، در سخنانی که با من داشت او را سر سخت ترین دشمنان یافتم تا آنجا که انصار، یاری خود را از من دریغ داشتند، و مهاجران از ما بریدند و سایر مردم چشم از ما پوشیدند، اکنون نه کسی از ما دفاع می کند و نه کسی از ستم دشمن بر ما جلوگیری می کند.
    با دلی لبریز از خشم و کینه از خانه بیرون شدم، و شکست خورده و نا امید بازگشتم در حالی که هیچ اختیاری ندارم، ای کاش پیش از این ذلت و خواری مرده بودم.
    خداوند از این تندی که به تو کردم عذر خواه من است، و از سوی تو حامی من، وای بر من در هر بامداد، وای بر من که تکیه گاهم درگذشت، و بازویم سست گردید، به سوی پدر شکایت دارم و از خداوند داد خواهم، بار خدایا تو نیرومند تر از دیگرانی.
    امیر مؤمنان علیه السلام در پاسخ فاطمه فرمود:
    وای بر تو نیست بلکه وای بر دشمنان توست. ای دختر برگزیده جهانیان و ای بازمانده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم. از این عتاب باز ایست، که من در دینم ناتوان نشده ام، و در توانایی ام اشتباه نکرده ام. اگر برای روزی (سخن می گویی) که روزی تو از طرف خداوند تضمین شده است. و کفیل روزی تو، مورد اعتماد و اطمینان است. و آنچه خداوند برایت فراهم ساخته بهتر است از آنچه از تو دریغ داشته اند. پس همه را به حساب خداوند بگذار. فاطمه علیها السلام فرمود: خداوند برای من کافی است و او نیکو وکیلی است.(24)
    داستان زندگی سرور زنان عالم، داستان فضیلت و تقواست. او مجسمه ایمان بود و بدین سبب به سروری زنان عالم دست یافت. او الگوی تمامی زنان مؤمن است.
    داستان رحلت وی نیز داستان قهرمانی و شهادت بود، چرا که بارزترین نمونه های فداکاری و پایداری را به نمایش گذاشت.
    او تا زمان شهادت با هر وسیله ممکن از حق دفاع کرد. در اینجا ما بخشی از این داستان غم انگیز را که آتش سوزنده غم و اندوه را در دلهای مؤمنان به وجود آورد و همچنان شعله ور است، نقل می کنیم.
    در کتاب(25) پس از ذکر رخدادهایی که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روی داده، آمده است:
    «ابوبکر لعنة الله علیه، عمر لعنة الله علیه را به سوی آنان (خانه علی علیه السلام جهت گرفتن بیعت) اعزام نمود و به او گفت: چنانچه خودداری کردند با آنها بجنگ.. عمر با شعله آتشی در دست به سوی آن خانه آمد و در نظر داشت که خانه را به آتش بکشد، حضرت زهرا با او روبرو شد و به او فرمود که: ای پسر خطاب لعنة الله علیه، آیا برای به آتش کشیدن خانه ما آمده ای؟ عمر لعنة الله علیه گفت: آری، مگر آنکه بر آنچه که امت بر آن جمع شده اند _ بیعت با ابوبکر لعنة الله علیه_ موافقت کنید.
    شهرستانی در کتاب «الملل و النحل» صفحه 83 از «نظام» نقل می کند که:
    «عمر، در روز بیعت، ضربه ای به شکم فاطمه علیها السلام زد که بر اثر آن جنین او (محسن) سقط شد. عمر فریاد می زد: خانه را با آنکه در او هست به آتش بکشید. در حالی که در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام کسی نبود.
    مشابه این واقعه را «بلاذری» در «انساب الاشراف» جلد 1، صفحه 404 ذکر می کند.
    علامه سید محمد کاظم قزوینی در کتاب «فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد» صفحه 315- 320 این واقعه را به تفصیل ذکر می کند:
    «حضرت زهرا علیها السلام – پیش از حمله دشمنان به خانه- پشت در خانه بود در حالی که سر مبارک خود را با دستمالی بسته بود- ولی چادر یا عبایی به سر نداشت، به این خاطر زمانی که دشمنان حمله کردند به پشت در پناه برد تا خود را از چشم مردان نا محرم مخفی نگهدارد. و اینجا بود که بین در و دیوار فشار سختی بر او وارد شد. این در حالی بود که حضرت شش ماهه حامله بود.
    حضرت، فریادی از شدت درد کشید، چرا که جنین او کشته شده بود، و میخ در، به سینه مبارک او فرو رفته و سینه آن حضرت را مجروح کرد.

  9. #29
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در این هنگام، دشمنان، حضرت امیر مؤمنان علیه السلام را دستگیر کرده بودند و می خواستند که او را از منزل بیرون برده و با خود ببرند. با اینکه حضرت زهرا علیها السلام از شدت درد به خود می پیچید و جنین کشته او در شکم متلاطم بود ولی برای دفاع از حریم ولایت و امام کوشید تا در مقابل دشمنان ایستادگی نماید و مانع از بیرون بردن حضرت علی علیه السلام گردد. اینجا بود که دستور زدن پاره تن رسول خدا، اینچنین داستان زدن مادر بزرگوار خود را و وفات او را روایت کرده اند:
    امام حسن مجتبی علیه السلام، در مجلس معاویه به مغیره ابن شعبه خطاب کرده و می فرماید:
    «تو بودی که فاطمه علیها السلام، دختر رسول خدا را زدی تا خون از بدن او جاری شد و آنچه در شکم داشت سقط نمود، و تو چیزی جز خارج نمودن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، مخالفت با دستورات وی و هتک حرمت او در نظر نداشتی. مگر رسول خدا به وی نفرموده بود که «تو سرور زنان اهل بهشتی» به خدا سوگند که سرنوشت تو در آتش جهنم است».
    در کتاب سلیم بن قیس از ابن عباس روایت شده است «قنفذ با تازیانه چنان او را زد که تا روز رحلت، آثار تازیانه مانند دمل چرکین بر بازوان آن حضرت بود او، حضرت رادر چارچوب در خانه قرار داد و پهلوی او را شکست تا او جنین خود را سقط نمود».
    حضرت امام صادق علیه السلام می فرماید: «علت وفات حضرت زهرا علیها السلام این بود که قنفذ، غلام عمر، به دستور وی، با غلاف شمشیر بر پهلوی او زد تا محسن خود را سقط کرد و بر اثر آن به شدت بیمار شد....
    بنابراین چنین استنباط می شود که بیش از یک نفر دختر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را زده و علت سقط جنین او شدند... حضرت پس از این واقعه به شدت بیمار شد و در بستر بیماری افتاد.
    همینکه آن حضرت مرگ خود را نزدیک دید، ام ایمن و اسماء بنت عمیس را نزد خویش فرا خواند و کسی را در پی علی علیه السلام فرستاد و او را نیز احضار کرد. چون علی علیه السلام بر بالین او حاضر شد، فاطمه به وی گفت: ای پسر عمو! من مرگ خود را نزدیک می بینم، و احساس می کنم که ساعت به ساعت در پیوستن به پدرم نزدیکتر می شوم. اینک می خواهم آنچه را که در دل دارم به تو وصیت کنم. علی علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا هر چه می خواهی وصیت کن. علی بالای سر زهرا نشست و هر که در خانه بود بیرون کرد، آنگاه زهرا عرض کرد: ای پسر عمو تو از آغاز زندگی از من دروغ و خیانتی ندیدی و هیچ گاه در این مدت که با هم بودیم با تو مخالفتی نکرده ام. علی علیه السلام فرمود: پناه بر خدا، تو داناتر به خداوند و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و گرامی تر و خداتر ستر ازآنی که بخواهم تو را بدین خاطر توبیخ و سرزنش کنم. جدائی و فقدان تو بر من بسیار سنگین است، اما با این حال از آن هیچ گریزی نیست. به خدا سوگند مصیبت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بر من تازه کردی. بدان که غم در گذشت و از دست دادن تو برای من بسیار است. و از مصیبتی که چقدر دردناک و دردآور و گدازنده و اندوهبار است استرجاع می کنیم. به خدا سوگند این مصیبتی است که تسلیتی برای آن نیست و کمبودی است که جایگزین ندارد.
    سپس هر دو، ساعتی بگریستند و علی سر او را در آغوش گرفت و هر چه می خواهی به من وصیت کن که مرا آنچنان خواهی یافت که بدان فرمانم داده ای و من درخواست تو را برخاست خویش ترجیح می دهم.
    فاطمه علیها السلام فرمود: ای پسر عموی رسول خدا، خداوند از سوی من بهترین پاداش را به تو دهد، من به تو وصیت می کنم که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج کنی که وی برای فرزندانم همچون خود من است.
    زیرا مردان ناگزیرند که زن اختیار کنند.
    سپس فرمود: پسر عمو برایم تابوتی فراهم ساز. من دیدم که فرشتگان تصویر آن را برایم کشیده اند. علی فرمود: آن را برایم توصیف کن که چگونه بود؟ زهرا شکل تابوت را برای علی بیان کرد،ــ علی آن را برای زهرا ساخت، بنابراین نخستین تابوتی که در اسلام ساخته شد تابوت زهرا بود که کسی پیش از آن چنین چیزی نه دیده و نه ساخته بود. ـــ سپس فرمود: به تو وصیت می کنم که هیچ کس از اینانی که به من ستم و حقم را پایمال کرده اند بر جنازه ام حاضر نشوند. زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستند. اجازه نده کسی از آنان و پیروانشان بر من نماز بخوانند، مرا در شب که دیده ها آرام گرفته و به خواب فرو رفته اند، به خاک سپار، آن گاه آن حضرت چشم از جهان فرو بست. سلام خداوند بر او و بر پدر و شوهر و فرزندانش.
    مردم مدینه یکپارچه ناله و فریاد سر دادند. زنان بنی هاشم در خانه فاطمه علیها السلام گرد آمدند و همه با هم یکصدا شیون کردند. مدینه می خواست از این همه شیون و فریاد از جای کنده شود. زنان داغدیده فریاد می زدند: ای بانوی ما! ای دختر رسول خدا مردم گروه گروه به سوی علی علیه السلام روانه شدند. آن حضرت نشسته بود. حسن و حسین علیهما السلام نیز رو به رویش بودند و هر سه می گریستند. مردم همه از گریه آنان به گریه افتادند.
    ام کلثوم روپوشی به صورت انداخته و دامن کشان و با ردائی آویزان بیرون آمد در حالی که می گفت: ای پدر ای رسول خدا، اینک به راستی ما تو را از دست دادیم. این فقدانی است که دیگر دیداری در پی ندارد.
    مردم گرد آمدند و نشستند و گریه و زاری سر دادند آنان منتظر بودند که جنازه بیرون آید تا بر او نماز بخوانند اما ابوذر بیرون آمد و به آنها گفت: بروید که بیرون آوردن جنازه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در این شامگاه به تأخیر افتاد. مردم برخاستند و به راه خود رفتند.
    چون پاسی از شب گذشت و دیده ها به خواب آرام فرو رفت، علی و حسن و حسین علیهما السلام و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و چند نفر از بنی هاشم و یاران خاص از آن حضرت جنازه فاطمه علیها السلام را بیرون آوردند و بر آن نماز خواندند و سپس او را در دل شب به خاک سپردند. علی علیه السلام در کنار قبر فاطمه علیها السلام هفت قبر دیگر پدید آورد تا کسی جایگاه حقیقی قبر را نداند. برخی از یاران خاص آن حضرت نیز گفته اند. علی علیه السلام قبر را با زمین هموار کرد تا مبادا محل قبر شناخته شود.(26)
    آنگاه علی علیه السلام به طرف قبر رسول خدا روی کرد و فرمود:
    «درود بر تو ای رسول خدا از من و درود بر تو از سوی دخترت، و زیارت کننده تو و خفته در خاک در بقعه ات، و کسیکه انتخاب شد تا به زودی به تو بپیوندد، ای رسول خدا شکیبایی من در فراق برگزیده تو اندک و طاقت من با فقدان او طاق شد. اما برای من در پیروی از سنت تو در فراقت، عزت و گرانمایگی است. آن هنگام که من سرت را بر لحد آرامگاهت نهادم، و میان گردن و سینه ام (آغوشم) بودی که جان از تنت بیرون شد بلی این چیزی است که در کتاب خدا پذیرفته است چون ما از اوییم و هم بدو باز می گردیم.
    همانا امانت تو پس گرفته شد، زهرا را زمین در ربود، پس از زهرا چه نازیباست آسمان و زمین ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم!
    اما اندوهم همیشگی و جاودانه خواهد شد و شبهایم به بیداری خواهد گذشت و در غمی غوطه خواهم خورد که هیچ گاه از دلم بیرون نرود تا آنگاه که خداوند برای من سرائی که تو در آن اقامت گزیده ای، برگزیند. اندوه دلخراش حزن بر انگیزاننده، چه زود میان ما جدائی انداخت. و من از این به خدای شکوه می برم. و به همین زودی دخترت به تو آگاهی خواهد داد از اجتماع امت تو برای ستم بر او، تمام ماجراها را هم از او بپرس، از وی درباره رفتارشان با ما بپرس. چه آتشی در سینه داشت اما راهی برای گفتن آن نیافت. او خود به زودی تمام این ماجراها را خواهد گفت، و خداوند دراین باره داوری فرماید که او بهترین داوران است».(27)
    زهرا علیها السلام شراره ای از محبت شد و گرما و روشنایی او هیچ گاه در دل مؤمنان به سردی و خاموشی نخواهد گرایید. او پرچم مبارزه ای شد که هرگز مکتبیان مسئول آن را از دست بر زمین نخواهند انداخت. او پرتو اخلاق نیکو و والا و عدالت طلبی بود که پهنه سپیده دمان را به رنگ خون به ناحق ریخته، و حق خیانت شده اش نمایان می سازد، و بدین وسیله تاب و تپش انقلاب را در رگهای جوانمردان به جریان می اندازد. تا در مسیر جهاد مقدس خودش بر ضد زورمداران و فرصت طلبان و خشک مقدسان از این شراره پاک توشه برگیرند.
    امت ما امروز پیش از هر روز دیگر به احیای یاد فاطمه علیها السلام نیازمندتر است تا او را مقتدای خود قرار دهد و در این میان مسئولیت مردان بیشتر از زنان است.

  10. #30
    مهندس.كوچولو آواتار ها
    • 1,962

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    اينم سوال خوبيه!
    شغل , تخصص
    ابياري گياهان دريايي
    رشته تحصیلی
    ابياري گياهان دريايي
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پـی نوشـت
    1. (اعراف، آیه 58)
    2. انوار التنزیل فی تفسیر سورة التحریم
    3. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 5
    4. مقصود از فواطم عبارتند از: فاطمه دختر اسد، مادر امام علیه السلام و همسر سرور بطحا ابو طالب، فاطمه دختر زبیر بن عبد المطلب، فاطمه زهرا علیها السلام، بحار الانوار، جلد 19، صفحه 65.
    5. اعیان الشیعه، جلد 22، صفحه 569
    6. نهج البلاغه، نامه 27
    7. این حصیر در هجر از توابع یمن یافته می شد.
    8. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 31
    9. بحارالانوار، جلد 23، صفحه 31
    10. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 82
    11. سوره ی اسراء، آیه ی 28
    12. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 153
    13. سوره ی مائده، آیه ی 3
    14. سوره ی ضحی، آیه ی 5
    15. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 75
    16. سوره ی حجرات، آیه ی 2
    17. سوره ی انسان، آیات 8 الی 11
    18. سوره ی آل عمران، آیه ی 27
    19. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 69 الی 74
    20. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 80
    21. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 55
    22. بحارالانوار، جلد43، صفحه 155
    23. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 175 الی 177
    24. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 148
    25. العقد الفرید جلد 2، صفحه 250 و تاریخ ابی الفداء، جلد 1، صفحه 156 و اعلام النساء جلد 3، صفحه 1207
    26. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 191- 193
    27. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 193

صفحه 3 از 3 اولیناولین 123

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •