پـی نوشت (3)


سيّد مرتضى در شافى ص ‏401 گويد:
« اگر بگويند از سلمان فارسى نقل كرده ‏اند كه گفت: "كرديد و نكرديد" و اين‏ خبر قطعى نيست، پاسخ خواهيم داد كه اگر خبر مربوط به سقيفه و اقوالى كه در آن مكان گفته شده قطعى باشد، سخن نقل شده از سلمان را هم مى‏توان قطعى دانست. زيرا هر كس كه از سقيفه سخن گفته، قول سلمان را نيز ذكر كرده است و نقل سخن ‏سلمان اختصاصى به شيعه ندارد تا بتوان او را متّهم كرد.
نمى‏توان اشكال كرد كه چگونه سلمان، اعراب را به زبان پارسى مورد خطاب‏ قرار داده است و اينان سخن فارسى سلمان را به عبارت عربى اصبتم و اخطاتم ترجمه‏ و آن را چنين تفسير كرده ‏اند كه سلمان گفت: سنّت اوّلين را رعايت كرديد امّا در مورد اهل بيت پيامبرتان به خطا افتاديد».
32) تاريخ نيز سخن ابوذر را تأييد كرد. زيرا وقتى اعراب شنيدند كه گروهى از ياران ‏پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم قدرت وى را به نفع خود تصاحب كرده ‏اند در انديشه شدند كه چرا آنان‏ از اين قدرت بهره ‏اى نبرند؟! بنابراين بر ابوبكر لعنة الله علیه شوريدند. شورش اينان در تاريخ به‏ نام "اهل الردّة" ثبت شده است. بلى اين شورش، ارتداد بود امّا بر چه كسى؟ آيا آنان ‏به خدا و پيامبرش مرتد شده بودند؟ يا بر جانشين آن‏ حضرت؟ ما در اين باره به ‏هنگام نقل "خلاف بنى تميم" و قتل "مالک بن نويره"، مشروحاً خواهيم‏ گفت.
33) انساب الاشراف _ بلاذرى، ج ‏1، ص‏380؛ در كتابهاى سيره آمده است كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله و سلم ابتدا عمرو بن عاص را به اين مأموريت فرستاد و آنگاه ابوعبيده را براى ‏يارى او فرستاد. ابوبكر و عمر لعنة الله علیهما نيز در سپاه ابوعبيده شركت داشتند. چون اين سپاه به‏ هم ملحق شدند همگى تحت فرمان عمرو بن عاص درآمدند.
34) بريده بن حصيب الاسلمى ابوساسان و ابوعبداللَّه صاحب خاندانى بزرگ در ميان ‏قومش بود. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در حال هجرت با وى برخورد كرد. در اين هنگام بريده‏ و همراهانش كه شمار آنها به هشتاد خانوار مى‏رسيد، به اسلام گرويدند و نماز عشاء را در پشت سر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به جاى آوردند. سپس بريده پس از غزوه اُحُد به ‏خدمت رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و از آن پس در تمام نبردها همراه و همگام پيامبر بود. آن‏ حضرت نيز وى را به عنوان عامل جمع ‏آورى صدقات قومش گماشت. روايت ‏شده كه چون بريده از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبردار شد، پرچم خود را برگرفت و آن را بر سر درِ خانه اميرمؤمنان ‏عليه السلام نصب كرد. عمر از او پرسيد: مردم همگى بر بيعت ‏با ابوبكر لعنة الله علیه اتفاق كرده ‏اند چرا تو با آنان مخالفت مى‏كنى؟! بريده پاسخ داد: من جز با صاحب اين خانه بيعت نمى‏كنم.
امّا حديث مربوط به تسليم شدن بريده در مقابل امارت على بن ابى طالب ‏عليه السلام‏ را علّامه مرعشى در ذيل الاحقاق از بسيارى از كتب روايى اهل سنّت نقل كرده است (ج ‏4، ص ‏275 به بعد).
امّا حديث خلافت را سيّد مرتضى علم الهدى‏ در الشافى ص‏ 398 از ثقفى به اسناد خود از ابوسفيان بن فروه از پدرش نقل كرده است كه گفت: بريده آمد تا پرچمش را در وسط اسلم فرو كرد. آنگاه گفت: تن به بيعت نمى‏دهم مگر آنكه على بن ابى طالب‏ بيعت كند. على به ‏او گفت: اى بريده تو هم در آنچه مردم داخل شده‏ اند وارد شو، كه امروز اجتماع و وحدت ايشان در نزد من بهتر از اختلاف آنان است. همچنين سيّد مرتضى به اسناد خود از موسى بن عبداللَّه بن حسن روايت كرده است كه گفت: پدر قبول بيعت كن. گفت: ما بيعت نمى‏كنيم مگر آنكه بريده بيعت كند زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ‏به او فرمود: على پس از من راهبر شماست. وى گويد: پس على گفت: اينان ستم به‏ حقّ مرا برگزيدند و من با ايشان بيعت مى‏كنم. مردم به ارتداد افتادند پس من ظلم به‏ حقّ خويش را برگزيدم بگذار آنان هر چه مى‏خواهند بكنند.
35) حديث "سدّ الابواب" در بحارالانوار ج‏ 39، ص ‏34 - 19 نقل شده است و نيز درالاحقاق ج ‏5، ص ‏586 - 540 به نقل از ترمذى ج ‏13، ص ‏173 (طبع الصاوى در مصر) و يا ج ‏5، ص‏ 305 به شماره 3815 (طبع الاعتماد) از نسايى در خصايص ص ‏13 و 14 و از حافظ ابونعيم اصفهانى در حليةالاولياء ج ‏4، ص ‏153 و از ابن كثير دمشقى در البداية و النهاية ج ‏7، ص ‏338 و ابن حنبل در مسند ج ‏4، ص ‏369 و از حاكم در مستدرک ج ‏3، ص ‏125 آمده است. همچنين علّامه امينى در كتاب خود موسوم به‏ تدبر بحثى روشن و نظرى صحيح درباره حديث سدالابواب ارائه داده است.
36) ابوالفداء در كتاب خود موسوم به المختصر في اخبار البشر حديث سقيفه را نقل ‏كرده و گفته است: « آنان به طرف سقيفه بنى ساعده شتاب جستند. آنگاه عمر با ابوبكر لعنة الله علیهما بيعت كرد و مردم همگى براى بيعت با ابوبكر هجوم آوردند مگر جماعتى از بنى هاشم و زبير و عتبة بن ابى لهب و خالد بن سعيد بن عاص و مقداد بن عمرو و سلمان فارسى و ابوذر و عمار بن ياسر و ابن عازب و ابى بن كعب و ابوسفيان از بنى‏اميّه كه همگى به خلافت حضرت على‏ عليه السلام تمايل داشتند."