سورئاليسم : پس از آنکه دادائيسم با وضع بسيار بدي از ميان رفت گرداندگان آن در سال 1921 به دور« آندره برتون » که خود نيز زماني از دادائيست ها بود گرد آمدند و طرح مکتب جديدي را ريختند. جست وجوي دقيق و علمي واقعيت برتر جايگزين فضاحت و عصيان بي رويه شد و مکتب سوررئاليسم به طور رسمي در سال 1922 تشکيل شد. ظهور سوررئاليسم زماني بود که نظريه هاي فرويد روانشناس اتريشي درباره ضمير پنهان و رويا و واپس زدگي، افکار جوياگر را به خود مشغول داشته بود. « آندره برتون و لوئي آراگون » که هر دو پزشک امراض رواني بودند از تحقيق هاي فرويد الهام گرفتند و پايه مکتب جديد خود را بر فعاليت ضمير پنهان بنا نهادند. اصول سوررئاليسم : سوررئاليسم مشکل پر توقعي است که فقط عضويت دربست و پيروي کامل را مي پذيرد.» اين مسلک داراي چنين فلسفه ويژه است:
1) فلسفه علمي : که همان روانکاوي فرويد است.
2) فلسفه اخلاقي : که با هرگونه قرارداد مخالف است.
3) فلسفه اجتماعي : که مي خواهد با ايجاد انقلاب سوررئاليستي بشريت را آزاد کند.
شعر در سوررئاليسم مرتبه ويژه اي دارد و پيروان اين مکتب کوشيده اند که جهان بيني خود را از طريق شعر تبيين و تشريح کنند و انقلاب خود را بدين وسيله جامه عمل بپوشانند. درواقع شعر را، رکن اساس زندگي مي دانند زيرا عقيده دارند که شعر بايد و مي تواند مشکل زندگي را حل کند. اما بايد توجه داشت که هدف سوررئاليسم از مرز ادبيات و هنر فراتر است زيرا مي خواهد آدمي را از قيد تمدن سودجوي کنوني نجات بخشد. و روش هاي کهن را دور بريزد و بر هوش و خرد پشت پا بزند و در طلب نيروهاي پنهان و دست نخورده وجود آدمي برمي آيد تا امواج سيل آساي دروني، آدمي را به سوي افق هاي روشن و گشاده رهبري کند.