احتمالا تا زمانیکه فیلم «سرنا» هنوز روی کاغذ بود و با حضور بازیگران تراز اولش جلوی دوربین نرفته بود، این امید وجود داشت که سوزان بیر بتواند این فیلمنامه را در قالب اثری پرفروش روانه سالنهای سینما کند.
احتمالا تا زمانیکه فیلم «سرنا» هنوز روی کاغذ بود و با حضور بازیگران تراز اولش جلوی دوربین نرفته بود، این امید وجود داشت که سوزان بیر بتواند این فیلمنامه را در قالب اثری پرفروش روانه سالنهای سینما کند. حضور ستارههای مطرحی همچون جنیفر لارنس برنده اسکار و بردلی کوپر که تاکنون سه بار نامزد دریافت این جایزه شده بهاین امیدهای واهی دامن زدند. این درام امریکایی-فرانسوی براساس یک رمان مشهور با همین عنوان ساخته شده که زمانی توجه دارن آرنوفسکی و آنجلینا جولی را بهخود جلب کرده بود. با اینحال، فیلم از ۲۷ مارس (هفتمفروردین) بهصورت محدود در بعضی سالنهای سینمای آمریکا بهنمایش درآمد.
واقعیت این است که تازهترین ساخته کارگردان فیلم برنده اسکار «دنیاییبهتر» یک شکست تمام عیار است؛ اثری ضعیف، پرتنش، نامنسجم و شلخته. اگر فیلم تا این حد ملالآور و کسالت بار ساخته نمیشد احتمالا میتوانست گوی سبقت را از ملودرامی سرگرم کننده مانند «خرابکاریهای بابیلون» برباید. اکران این فیلم بهانهای بهدست داد تا بهمعرفی تعدادی از فیلمهای ضعیف سینمایی که نام ستارگانی بزرگ را یدک میکشیدند بپردازیم و از اشتباه فاحشی که این بازیگران در انتخابهایشان مرتکب شدهاند، پرده برداریم.
اولین باری که آل پاچینو و رابرت دنیرو، دو تن از ستودنیترین بازیگران نسلشان، همزمان در یک فیلم بازی کردند بهفیلم کلاسیک و ماندگار «پدرخوانده قسمت2» بازمیگردد. اگرچه در هیچیک از صحنههای فیلم در مقابل یکدیگر قرار نگرفتند. «مخمصه» (1995) ساخته مایکل مان دومین فیلمی بود که با حضور این دو نفر فیلمبرداری شد. پاچینو و دنیرو تنها در چندین صحنه در مقابل یکدیگر ایفای نقش کردند و با اینحال، این یکی در دنیای سینمای جنایی کلاسیک تاریخساز نشد. در نتیجه وقتی «قتل عادلانه» با صحنههای فراوان از حضور همزمان این دو اسطوره سینما اکران شد، خیلیها منتظر بودند با بهترین فیلم تاریخ سینما رو بهرو شوند؛ اما نتیجه کاملا عکس انتظارها از کار درآمد. دنیرو و پاچینو در این فیلم نقش دو مامور پلیس را بازی میکنند که باید از یک قاتل سریالی بازجویی کنند. «قتل عادلانه» تریلری بهغایت ملالآور و بهطرزی هولناک ابلهانه است که جان اونت و راسل گرویتس به ترتیب کارگردانی و نویسندگی آن را بهعهده داشتهاند و شکستی تمام عیار محسوب میشود.
رایان گاسلینگ - «جوخه گانگستر» (Gangster Squad - 2013)
رایان گاسلینگ با بازی در «مومن» شروعی خیره کننده داشت و در سن ۲۶ سالگی برای بازی در فیلم «Half Nelson» نامزد دریافت جایزه اسکار شد. بهاینترتیب، او خیلی زود جایگاهش را بهعنوان یکی از بااستعدادترین بازیگران جوان تثبیت کرد و برای مدتی بهنظر میرسید، هرگز دستبه انتخابهای اشتباه نخواهد زد. بعد نوبتبه ایفای نقش در «جوخه گانگستر» ساخته روبن فلایشر رسید. بهجز او، بازیگران مطرح دیگری نظیر جاش برولین، شان پن و اما استون نیز در این فیلم حضور داشتند. برولین و پن در این فیلم نقش دو مامور پلیس را بازی میکنند که یک جوخه از افراد نخبه را دور هم جمع میکنند تا میکی کوهن، گانگستر خطرناک را به دام بیاندازند. این درام جنایی که بازسازی شسته رفتهای از لس آنجلس دهه ۱۹۴۰ است شبیه آن دسته از فانتزهای خشونت آمیز کارتونوار و جوانانه به نظر میرسد؛ بهطوریکه بهتر بود فیلم در قالب یک بازی ویدئویی ساخته شود تا اینکه با این همه بازیگر درجه یک چنین تصویر مضحکی بهنمایش بگذارد.
ویولا دیویس - «عقبنشینی نکن» (Won’t Back Down - 2012)
وایولا دیویس کبیر زمانی یکی از سلاحهای مخفی دنیای بازیگری بود. او با دریافت دو جایزه تونی، دو نامزدی اسکار از جمله بازیگران سرشناس سینما و تلویزیون محسوب میشود، اما مانند هر بازیگریگاه دستبه انتخابهای غلط زده است. اولین قدم دیویس بعد از موفقیت عظیم فیلم «خدمتکار» که نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگری را برایش بهارمغان آورد، بازی در فیلم «عقب نشینی نکن» بود. این فیلم به کارگردانی دانیل بارنز (کارگردان «کیک») یک اثر سینمایی عمیقا شلخته و پادرهوا محسوب میشود که بیشتر به یک بیهودهگویی طولانی شبیه است تا درامی جذاب بر پرده سینما. مگی جیلنهال، اسکار آیزاک، هالی هانتر، رزی پرز و ماریان ژان باپتیست از دیگر بازیگران شناخته شده این فیلم به شمار میروند. فیلم تا حدی آموزنده است، اما بیش از حد به دام شعارزدگی افتاده و از معلمها چهرهای هیولاوار ارائه داده است. با وجود بازیگران بزرگ فیلم که برخاسته از فرهنگهای مختلف هستند، فیلم به عنوان درام بهدرستی از کار درنیامده و مردم آمریکا نیز قبول دارند که این فیلم با نمایش در بیش از ۲۵۰۰ سالن سینما یکی از بدترین افتتاحیههای ثبت شده در تاریخ سینما را پشت سر گذاشته است.
سیدنی پوآتیه - «شغال» (The Jackal - 1997)
مایکل کیتن-جونز نهتنها با بازسازی بیقاعده و ضعیف «روز شغال»، شاهکار میخکوب کننده فرد زینهمان در ۱۹۷۳، توهینی بزرگ به این فیلم تحسین شده روا داشت، بلکه با انتخاب گروهی از بازیگران درجهیک به این زخم دردناک حسابی نمک پاشید. بروس ویلیس، ریچارد گر، سیدنی پوآتیه و دایان ونورا از جمله بازیگران این فیلم محسوب میشوند. دستکم میتوانیم خوشحال باشیم که کاراکتر پوآتیه، برخلاف همکارانش ریچارد کر و دایان ورونا با لهجهای که از پس ادای آن برنمیآید نابود نشده است. درواقع، یکی از لذتهای اصلی (یا شاید هم تنها لذت) تماشای این فیلم به اجرای دیدنی پوآتیه باز میگردد.
جولین مور - «هفتمین پسر» (Seventh Son - 2015)
ستارهها خیلی راحت میتوانند با یکانتخاب اشتباه شانس خود را برای دریافت اسکار تهدید یا اساسا نابود کنند. نمونه عیانش هم آن هاتاوی است که با بازی در «جنگهای عروس» بدجور تیشه به ریشه خودش زد، اما ظاهرا حالا نوبت به جولین مور رسیده است. او با ایفای نقش در «هفتمین پسر»، یک فانتزی حماسی وحشتناکبد هوادارانش را بعد از دریافت جایزه طلایی اسکار امسال حسابی ناامید کرد. این فیلم به کارگردانی سرگئی بودروف فیلمساز روس از ششم فوریه در سینماهای امریکا روی پرده رفت و باعث شد در حسرت بازی درخشان مور در «همچنان آلیس» آه از نهاد خیلیها بلند شود. از میان بازیگران این فیلم میتوان به کسانی همچون جف بریجز، بن بارنز، آلیشیا ویکاندر و اولیویا ویلیامز اشاره کرد. بیشتر بازی مور در این فیلم حول محور تصویر و حرکاتش شکل میگیرد، زیرا فیلمنامه هیچ چیز قابل توجهی برای عرضه به ستاره اسکار ۸۷ نداشته و کاراکتر او از حد یک کلیشه اهریمنی فراتر نمیرود.
مریل استریپ - «زن-شیطان» (She-Devil - 1989)
با نگاهی بهگذشته بهراحتی میتوان فهمید چرا کمدی سیاه «زن-شیطان» ساخته سوزان سایدلمن برخلاف چنین برداشت آزاد و نخ نمایی از رمان سیاه و وهمناک فی ولدن تحت عنوان «زندگی و عشقهای یک زن-شیطان» با موفقیت تجاری چندان قابل توجهی روبهرو نشد. برداشتی بسیار شسته و رفتهتر و بهتر از این رمان در قالب یک مینیسریال در همان دوران روی آنتن رفت. مشکل اصلی فیلم «زن-شیطان» این استکه ما با یک کمدی سیاه گل درشت و عاریاز هرگونه ظرافت و هوشمندی روبهرو هستیم. ظاهرا مریل استریپ در یک مقطع مشخص دستبه انتخاب نقش زنهای زشت و خیانتدیده میزد که بهویژه در این فیلم ظرافتهای خاص خودش را میطلبید. ایندرحالی است که «زن شیطان» امروز چیزی بیش از یک پانتومیم آزاردهنده نیست، ضمن اینکه بههیچ وجه همدلی تماشاگران را نسبت بهکاراکترهایش برنمی انگیزد.
ناتالی پورتمن - «جنگهای ستارهای اپیزود اول: تهدید شبح» (Star Wars Episode I: The Phantom Menace - 1999)
تنها تعداد اندکی از بازیگران شناخته شده و بزرگ فهرست پیشرو، بهبدی فیلمهای ضعیفی که در آنها بازی کردهاند، نبودهاند و اجرایشان یک سروگردن بالاتر از کلیت فیلم بوده است. اما چنین چیزی در مورد ناتالی پورتمن صدق نمیکند؛ او یکی از ضعیفترین اجراهایش را با بازی در «جنگهای ستارهای اپیزود اول» از خود بهجا گذاشت، اما نکته جالب ماجرا این است که او از همان زمان و در سن ۱۸ سالگی توانسته بود بهخوبی جایگاه خود را بهعنوان یک استعداد نوظهور تثبیت کند. او در این فیلم در نقش ملکه آمیدالا / پادمه بازی کرده که امیدوار است بتواند سیارهاش را از شر مهاجمان حفظ کند.
واکین فینیکس - «همه چیز درباره عشق» (It’s All About Love - 2003)
انزواطلبی و وسواس واکین فینیکس در انتخاب نقشهایش و کارنامه قابل دفاعی که در چند سال گذشته از خود بهجا گذاشته، برای او اسم و رسمی افسانهای درحد و اندازه دانیل دی-لوییس دستو پا کرده است؛ بهویژه بهعنوان بازیگری که امکان ندارد دست به انتخابهای غلط بزند. اما درگذشته اوضاع جور دیگری بود. فینیکس قبلا بازیگری معمولی و مثل سایر هنرپیشههای درجه چندم بود؛ کسی که در فیلمهای ام. نایت شایامالان و جوئل شوماخر بازی میکرد، کسیکه صداپیشگی خرسهای کارتونهای دیزنی را برعهده داشت و کسی که در فیلم شدیدا تاریخ انقضادار «نردبان ۴۹» ظاهر شد. اما بزرگترین شکست این بازیگر در تریلر/رمانس «همه چیز درباره عشق» اولین فیلم انگلیسی زبان توماس وینتربرگ رقم خورد. او در این فیلم نقش مردی روشنفکر را ایفا میکند که برای طلاق از همسرش به امریکا پرواز میکند. و نکته دیگر اینکه؛ شان پن نقش برادر فینیکس را در این فیلم بازی میکند. زمانی تصور میشد این فیلم در زمان خودش بهدرستی فهمیده نشده و نسل آینده به ارزشهای آن پی خواهد برد، اما کافی است فیلم را یک بار دیگر تماشا کنید تا متوجه شوید بههمان اندازهای که بار اول آن را تماشا کردهاید پوچ و توخالی است.
جک نیکلسن - «مرد دچار مشکل» (Man Trouble - 1992)
جک نیکلسن بهعنوان اسطوره حقیقی پرده نمایش و یکی از ماندگارترین ستارههای سینما، بهطرزی شگفت انگیز چند فاجعه واقعی را در کارنامه حرفهای بهثبت رسانده است. «مرد دچار مشکل» یک کمدی رمانتیک بهکارگردانی راب رافلسن و نویسندگی کارول ایستمن است. جالب آنکه این پروژه شکست خورده پنجمین همکاری نیکلسن و رافلسن به شمار میرفت. نیکلسن در این فیلم نقش یک دروغگوی ذاتی را بازی میکند که بهاقتضای حرفهاش دچار توهماتی درباره خودش است. الن بارکین نقش مقابل نیکلسن را در این فیلم ایفا کرده و در نقش یک خواننده عصبی بهنام جوان ظاهر شده است. فیلم به لحاظ لحن شدیدا دچار مشکل است، اما دست کم اجرای نیکلسن دوست داشتنی از کار درآمده و این درحالی است که کوچکترین احساس همدلی و همراهی با کاراکتر بارکین در تماشاگر ایجاد نمیشود.
کاترین هپبرن - «زیرپوش آهنی» (The Iron Petticoat - 1956)
اگر در قضاوتهایتان در مورد بزرگان سینما به شمارش تعداد جوایز اسکاری که برنده شدهاند اکتفا میکنید (البته نباید این کار را کنید و این بهمعنای بیکفایتی و خطای آکادمی نیست)، باید بدانید کاترین هپبرن با چهار جایزه اسکار بهترین بازیگری، بزرگترین بازیگر زن تاریخ رسانه سینما محسوب میشود. با اینحال، تمام انتخابهایش چندان بهجا و مناسب نبوده است. بنابه اعتراف خودش، تنها بهاین دلیل در «زیرپوش آهنی» بازی کرد تا بتواند فرصت بالن سواری در آسمان را بهدست آورد. این کمدی جنگ سرد بریتانیایی را رالف تامس کارگردانی کرده و نقش مقابل هپبرن، توسط باب هوپ ایفا شد.
منبع:برترین ها