ﯾﮏ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺳﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﻃﻨﺎﺯﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﺁﻗﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺩﺗﺎﻥ ﻗﺴﻢ ! پﯿﺶ ﺷﻤﺎ
ﺍﺯ ﺑﻨﺪ پ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺳﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﻃﻨﺎﺯﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﺁﻗﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺩﺗﺎﻥ ﻗﺴﻢ ! پﯿﺶ ﺷﻤﺎ
ﺍﺯ ﺑﻨﺪ پ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
باز آمد ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده گر سرشک چو باران رود رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
من نمی دانم چیست
که چنین زار و پریشان شده ام ...
و چرا ؟!مژه بر هم زدنی اشک مرا می ریزد ......
نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!من نمی دانم چیست...
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست ؟!
و مرا می شکند ... می سوزد ...
و چنین زود به هم می ریزد ...
نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!
راستی !
نگرانیِ من از بابت چیست ؟!!
و چرا اینهمه رفتار تو را می پایم ؟
و چرا اینهمه دلواپس چشمان توام ؟!
ریشه ی اینهمه دلتنگی چیست ؟!
نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!
آه ...
ای مردم این دهکده ی موهومی !
به همه می گویم :
" اگر عاشق شده باشم روزی ،
خون من گردن آن دلبرک زیبایی ست
که در اقلیم مجازی ، هرشب
تا سحر
بال در بال دلِ نازک من می چرخــیـد
و برای دلم افسانه ی دریا می گفت !
خون من گردن اوست... خون من گردن اوست ... "
"مرتضی کیوان هاشمی"
نه بغضي گلويم را گرفته بود
نه دلم شكسته بود
نه حتي قطره اي اشك در چشمم
حلقه زده بود
هرگز به زانو در نيامدم كه به پايش بيفتم
هر چند ، او روبرويم نشسته بود
بي آنكه مرا ببيند
و فقط نگاهش ازمن عبور ميكرد
كاش انقدر شفاف نبودم
آن وقت شايد مرا ، خودم را هم مي ديد
كم كم بغضي راه گلويم را مي بندد
بايد براي ديده شدن كاري كرد
شيشه را فقط با آلودگي اش ، با لكه هايش مي توان ديد
پس بايد دامن شفافم را
به قطره هاي اشك آلوده كنم
كار سختي نيست
كافي است نگاهش كنم
دامنم لكه دار خواهد شد
اما هنوز در روبرويم نشسته است
بي آنكه مرا ببيند
يا قطره هاي نشسته بر گونه هاي خشكم را
براي ديده شدن شيشه
فقط يك راه هست
راهي كه همه هميشه از آن مي گريزند
بايد شكست تا ديده شد
پس با كمال ميل شكسته مي شوم
و به پايش مي افتم
حالا هم بغض گلويم ر ا گرفته
هم گريه كرده ام
هم شكسته ام
هم به پايش افتاده ام
اما هنوز در برابر من نشسته است
بي آنكه مرا ببيند
يا خرده شيشه هاي
افتاده به پايش را .
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
و من می بینمش استاده آن سوتر
بغل بگشوده من را سوی خود می خواند ، اما
وای از این بغضی که در سینه ست
نگاهم می کند ، می خواندم
من در سکوتی سرد می مانم
برایش پاسخی ؟!هرگز
غروری کور فرمان می دهد( خاموش)
و اینک یک سلام و دست مهری تا که بفشارد
دو دست خالی من را
و دستانم که انگشتان تنهای مرا در خویش می کاود
نگاهش می دود تا پشت چشمانم
دو پلک بسته ام راه نگاهش را چه بی رحمانه می بندد
نگاه مهربانش پشت پلک بسته ام در میزند ، اما
نباید چشم بگشایم
که میترسم ، بلرزد قلب من
فرمان دهد آغوش بگشایم
دوباره باز می خواند مرا
و میخواهد که پیوندی زنم من
این طناب الفت دیرینه را اکنون
درون سینه ام غوغاست
دلم میخواهد آغوش محبت را به رویش باز بگشایم
ببخشم تا رها گردم من از دردی
که هر لحظه مرا رنجور میسازد
دلم پر می کشد تا او...
دوباره حس تاریکی مرا فریاد می آرد
ولی نه!
او دلت را سخت آزرده است
چه باید کرد؟
خدا می بخشد اما من نمی بخشم!!
با که این را میتوانم گفت
دلم می خواست من را او بخواند
تا بگویم...
دوستش دارم........
قاصدک را دیدم
خبری بر دل داشتگفتم از بام که برخواسته ای؟
گفت از بام عزیزی که تو بر دل داری
گفتم او را دیدی؟
یا که او دید تورا؟
گفت آری او را دیدم....
دلش از آیینه ها روشنتر...........
رخش از ماه فروزانتر بود..........
زیر لب درس وفاداری داشت
قدمش تخم محبت می کاشت
گفتم ای قاصدک کوچک منخوش خبر آوردی
آن عزیزی که تو او را دیدی ز من او هیچ نگفت؟
گفت "چرا.........زیر لب زمزمه می کرد
’ خدا یارش باد
در همه حال نگهدارش باد
گفتم ای قاصدک کوچک من چه خبر می بری از ما بر او؟
گفت مرا ......
خبر دلشده ای ......شیفته ای...........سوخته ای
قاصدک را که وجودش همه از من شده بود
من دمی بوسیدم .....بوییدم.....به خدایش دادم
گفتمش بار دگر چون رفتی خبر از ما بردی
تو بگو ای مه منکه خدا یارت باد در همه حال نگهدارت باد
و دگر هیچ مگو............
قاصدک را با اشک به فضایش دادم
او که می رفت از آن بالا گفت
"به خدا میگویم .......به خدا میگویم......."
بدرقه ی رییس جمهور به نیویورک :
ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺮﯼ ﺳﻔﺮ ﺍﻭﻥ ﺳﺮ ﺩﻧﯿﺎ
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ، ﺧﺪﺍ پﺸﺖ ﻭ پﻨﺎﻫﺖ
ﺩﻋﺎﯼ ﺧﯿﺮﻣﻮﻧﻮ ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﯿﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﺭﻗﻪ ﺍﺕ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺭﺍﻫﺖ
ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﻮﺷﺸﻮﻧﻮ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ
ﻧﺸﺴﺘﻦ پﺎﯼ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺣﺴﺎﺑﺖ
ﭼﺸﺎﯼ ﺩﻭﺭﺑﯿﻨﺎﯼ ﺩﻭﺭﻭ ﺭﻭ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﯿﺮﻩ ﺗﺮ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺟﻮﺍﺑﺖ
ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﯼ ﺑﯽ ﮐﺲ
ﮐﻪ ﻫﯿﺸﮑﯽ ﮔﻮﺵ ﻧﻤﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺻﺪﺍﺷﻮﻥ
ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺣﺮﻑ ﺣﻖ ﺗﻠﺨﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺑﺬﺍﺭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺮﻧﺠﻦ ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ
ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﻏﺰﻩ، ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﮔﺮﯾﻮﻥ
ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺑﻤﺐ ﻭ ﻣﻮﺷﮏ
ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮ
ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺳﺮ ﻧﻌﺶ ﻋﺮﻭﺳﮏ
ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ ﺩﺳﺘﺸﻮﻥ ﮐﻮﺗﺎﻫﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ
ﺍﮔﻪ ﺑُﺮﺟﺎﯼ ﻣﻨﻬﺘﻦ ﺑﻠﻨﺪﻩ
ﻧﺸﻮﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻩ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﮐﻪ ﻗﺪ ﻏﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﭼﻨﺪﻩ
ﺣﻮﺍﺳﺖ پﺸﺖ ﻫﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺎﺷﻪ
ﺑﻪ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﯼ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰ ﺑﺰﺭﮔﺶ
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﻩ
ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺶ ﺍﮔﻪ پﻮﺷﯿﺪﻩ ﮔﺮﮔﺶ
ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺎﺷﻮﻥ ﻗﺸﻨﮕﻪ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﮕﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻥ
ﻓﻘﻂ ﺗﺴﺒﯿﺤﺘﻮ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﺑﺸﻤﺎﺭ
ﺩﺭﻭﻏﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮊﺳﺖ ﻣﯿﮕﻦ
ﺗﻮ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺷﻦ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺭﻭ ﮐﺸﺘﻦ
ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﻔﺘﻪ
ﺳﻼﺣﺎﺷﻮﻧﻮ ﺗﺎ ﻗﺎﻟﺐ ﮐﻨﻦ، ﺻﻠﺢ
ﯾﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ
ﺩﻋﺎﯼ ﺧﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﻫﺎﺗﻪ
ﺳﻠﯿﻘﻪ ﻫﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ، ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺭ
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﯽ ﺑﺖ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩﻩ! ؟
ﯾﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺖ ﻣﯿﮕﻦ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ
ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﺩﻭﻟﺘﺖ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻧﺒﺎﺷﻪ
ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﻭ ﺍﻣﯿﺪﻩ
ﻣﯿﮕﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﻠﯿﺪ ﻣﺸﮑﻼﯾﯽ
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﻮﮐﻞ ﺷﺎﮐﻠﯿﺪﻩ
ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺮﯼ ﺳﻔﺮ، ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﺕ
ﻓﻘﻂ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﻣﺎ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﻤﻮﻧﻪ
ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﺎ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﺳﺖ پﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﺧﻮﻧﻪ
ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﺼﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ
ﻓﻘﻂ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺩﺍﺷﺖ
ﺑﻪ ﺍﻗﻠﯿﻢِ ﭼﺸﻤﺎﻥِ ﺧﯿﺴﺖ ﻗﺴﻢ
ﮐﻪ ﺷﻬﺮﻡ ﻏﻤﯽ ﺭﻧﮓِ پﺎﯾﯿﺰ ﺩﺍﺷﺖ
ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯼ " ﻓﺮﻭﻍ "
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ "ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺷﻬﺮ "
ﻭ ﻧﻘﺸﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﻣﻦ ﻭُ ﺩﺳﺘ ﻬﺎﺕ
ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻟﺖِ "ﮐﺎﺫﺏِ ﻣﯿﺰ "ﺩﺍﺷﺖ *
ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺍﺯ ﻓﮑﺮِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﻡ
ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺖِ ﺳﺮ ﮔﯿﺠﻪ ﻫﺎﻡ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺍﺷﯿﺐ ﮐﻪ
ﻣﺴﯿﺮﯼ ﻣﻪ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻭُ ﻟﯿﺰ ﺩﺍﺷﺖ
ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺷﻌﺮﺕ ﮐﻨﻢ !
ﺍﺯ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺩ ﺷﺪﻡ
ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺕ :ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ
ﻫﻤﺎﻧﻨﺪِ ﻣﺎ ، ﺫﺭّﻩ ﯼ ﺭﯾﺰ ﺩﺍﺷﺖ
ﺗﻮﻗﻒ ﺑﮑﻦ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﺎ
ﻣﻌﻠﻖ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎﺩ
ﭘﻨﺎﻩ ﺁﻭﺭﻡ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺍﺯ
ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺼﻪ ﮐﻪ ﺩﺭﺩِ ﺳﺮﺭﯾﺰ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻭﺍﺟﺒﺎﺗﻢ ﻗﺒﻮﻟﻢ ﺑﮑﻦ
ﻭَ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺫﺭّﻩ ﻫﺎ
ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﯽ ﺑﺴﺎﺯ
ﮐﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻬﻢِ ﻧﺎﭼﯿﺰ ﺩﺍﺷﺖ
ﺗﺼّﻮﺭ ﺑﮑﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻣﺎ ﻓﻘﻂ
ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ " ﻟﺤﻈﻪ " ﺍﺳﺖ !
ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺁﺧﺮ ِ ﻗﺼﻪ ﻫﺎ
ﺍﮔﺮ ﺻﺤﻨﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺩﺍﺷﺖ
----------------------------------------
شاعر محبوب خودم : صنم نافع
----------------------------------------
دلم براي دوست داشتنت تنگ خواهد شد
دلم براي
آرامش
آغوشت تنگ خواهد شد.
دلم براي تنهايي
و
منتظر زنگ تلفن تو ماندن
تنگ خواهد شد
دلم براي
شادي آمدنت
و درد رفتنت تنگ خواهد شد
و
پس از مدتي
دلم براي دلتنگي
براي دوست داشتن تو
تنگ خواهد شد.
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
به خودم آمده ام شعر برایم سم است .
ــــــــــــــــــــــ
صنم نافع
ــــــــــــــــــــــ