-
06-22-2009, 10:44 PM
#561
بررسي عوامل موثر در پايداري عشق در زندگي مشترک
نویسنده : بهاره مهرنژاد
همه ما در زندگي خواهان روابط گرم و صميمي هستيم. همه مي خواهيم روابط موفق داشته باشيم. اما با وجود اين خواستن ها اغلب در برآورده ساختن نيازمان ناتوان هستيم. زوج هاي بسياري هستند که در اوج عشق و دوست داشتن از يکديگر فاصله مي گيرند و در گرداب تنهايي اسير مي شوند.
برخلاف نظر بسياري، روابط به دليل اختلاف نظر هاي بزرگ و پيچيده متلاشي نمي شود؛ واقعيت مساله ديگري است. در اغلب موارد ديوار بي تفاوتي و رخوت و نوميدي بدون اينکه طرفين متوجه باشند، به آرامي و بدون سروصدا بين زوجين کشيده مي شود. دانستن اينکه چه مواردي باعث بروز شکاف در روابط مي شود مي تواند تاثير بسزايي در بهبود آن بگذارد.
پايدار نگه داشتن يک رابطه موفق نياز به همکاري متقابل زوج دارد. اينکه فقط يک نفر وظيفه اش را به خوبي انجام دهد چندان موثر نيست زيرا بعد از مدتي تمامي عشق و علاقه اي که وي براي همسرش در زندگي صرف کرده، در ذهنش به نوعي از خود گذشتگي تعبير مي شود که در درازمدت بستر بروز شکاف و فاصله را فراهم مي کند.
براي داشتن يک رابطه سرزنده و با نشاط بايد بپذيريم که عشق بايستي خودجوش باشد نه اينکه همچون يک سرم خوراکي هر چند ساعت يک بار يا بسته به نياز تزريق شود.
دنبال اکسير براي افزايش علاقه ميان خود و همسرتان نگرديد. احساس صميميت را در خود تقويت کنيد. داشتن صميميت در روابط زناشويي نقش اساسي ايفا مي کند؛ زيرا محدوديت ها و يا اوج توانايي اشخاص را در دوست داشتن نشان مي دهد. صميميت مستلزم اعتماد و اطمينان است. بايد مطمئن باشيم که مي توانيم بيشترين آسيب پذيري هاي خود را به طرف مقابل ارائه کنيم و از سوي ديگر آسيب پذيري هاي طرف مقابل را بدون هيچ گلايه و شکايتي بپذيريم. داشتن ارتباط متقابل نه تنها در ازدواج که در تمامي روابط موفق اصل اساسي به شمار مي رود. بسياري از زوج ها به دلايلي نظير ترس از تحقير شدن، رد شدن، ترک شدن، از دست دادن احساس هويت و ترس از ايجاد وابستگي از ايجاد صميميت فرار مي کنند.
به طور کلي زن ها در مقايسه با مردها بهتر مي توانند صميميت خود را نشان دهند اما اغلب ترس از دست دادن استقلال و هويت مانع از بروز علاقه به همسرشان مي شود. در عوض مرداني نيز هستند که از وابسته شدن هراس دارند و به همين خاطر از ابراز صميميت دوري مي جويند.
در همه اين حالت ها بايد علت هراس را فهميد و با آن مقابله کرد. فراموش نکنيد که ريشه تمام اين ترس ها در وجود خود شما پنهان است. براي حفظ عشق در يک رابطه ابتدا بايد خودتان را قبول کنيد و دوست بداريد. اگر ارزش ها و احساسات خود را ناديده بگيريد طرف مقابل هم هيچ گونه توجهي به آنها نمي کند و آن وقت شما مي مانيد و با حجمي از نيازهاي عاطفي که هيچ وقت بر زبان نياورده ايد. بر زبان آوردن خواسته ها، موضوع بسيار مهمي است که اغلب زوج ها از انجام آن غافلند. فراموش نکنيد که همسر شما قدرت فکرخواني ندارد. اگر نگوييد که گرسنه هستيد کسي برايتان غذا تدارک نمي بيند. يکي از خيالات واهي در مورد عشق اين است که زوج ها گمان مي کنند همسرشان بايد بتواند در همان لحظه فکر وي را بخواند و به نيازش پاسخ مثبت دهد.
شايد اين در کتاب ها و فيلم ها مصداق داشته باشد ولي در زندگي روزمره که پر از مشکلات کاري و شغلي است داشتن چنين انتظاري از همسر بسيار تاسف انگيز است. بعضي ها توقع دارند همسرشان بدون اينکه آنها حرفي به زبان بياورند از خواسته او اطلاع حاصل کند در غير اين صورت او بدون شناخت است و هيچ گونه درکي نسبت به همسرش ندارد. ولي واقعيت اين نيست. زوج هاي موفق خواسته ها و انتظارات خود را به صراحت مي گويند. در مورد توقع و انتظاراتشان با هم صحبت مي کنند و اگر اختلافي پيش آمد آن را به زمان ديگري موکول مي کنند تا با همديگر به توافق برسند. عشق زماني معنا دارد که همسر شما خواسته اي را که از او انتظار داريد با کمال ميل و از سر دوست داشتن برايتان برآورده سازد نه اينکه از روي فراست تمام آنچه در مخيله شما مي گذرد را بيرون بريزد،
مساله مهم ديگري که در بسياري موارد به عدم صميميت بين زوجين ختم مي شود از بين رفتن استقلال و فرديت فرد است. معمولاً بعد از ازدواج استقلال زوج ها کم مي شود، اگر فرزند هم داشته باشند روز به روز وابستگي بيشتر مي شود و گاهي افراد احساس خستگي مي کنند. زوج هاي موفق، آنهايي هستند که فرديت خود را حفظ مي کنند و مي دانند حتي اگر به هم علاقه داشته باشند، گاهي احساس خستگي مي کنند. آنان يکديگر را تشويق مي کنند تا هميشه «ما» نباشند و زماني هم براي «خود» داشته باشند و به کارهاي مورد علاقه خود بپردازند. بدين ترتيب استقلال فرد حفظ شده و زندگي از حصاري که فرد در آن حس آزادي اش را از دست مي دهد خارج مي شود.براي حفظ روابط عاشقانه در ازدواج بايستي تلاش کنيد. اگر مي خواهيد زندگي تان طراوت سابق را داشته باشد بايد همپاي همسرتان رشد کنيد. مسلماً فردي که امروز با او ازدواج مي کنيد، شش هفت سال آينده متفاوت تر از گذشته خواهد بود. زوج هاي موفق مي دانند که يکي يا هر دو در طول زندگي تغيير مي کنند و قواعد عوض مي شود. پس لازم است تغيير کنيد تا بتوانيد روابط در حال تغيير را عوض کنيد. هر يک از طرفين بايد ياد بگيرند که چگونه مي توانند احساسات طرف مقابل خود که روز به روز و هفته به هفته تغيير مي کنند، را درک کنند.
احساسات مشابه عکس العمل هاي متفاوتي را در افراد مختلف برمي انگيزد. پايه و اساس يک ازدواج موفق بر روي درک متقابل از احساسات يکديگر و نه بي توجهي نسبت به آنها، بنا مي شود. اگر چنين درکي وجود نداشته باشد، به مشکل برمي خوريم. گاهي پيش مي آيد که حتي خودتان نيز تحليل درستي از احساسات شخصي تان نداريد، در همين حال از همسر خود انتظار داريد که شما را درک کند. اگر کمي دقيق تر با اين مساله برخورد کنيد، متوجه خواهيد شد که اين انتظار شما از نظر منطقي امر درستي به شمار نمي رود.بد نيست به جاي خرده گرفتن به همسرتان کمي هم خود را نقد کنيد. کم و کاستي هاي زندگي تان را مورد بررسي قرار دهيد و براي آنچه به بهتر شدن وضعيت زندگي تان کمک مي کند بکوشيد. سرزنش هاي گاه و بيگاه را کنار بگذاريد. قرار نيست حالا که از مجردي درآمده ايد همه تقصيرهاي زندگي تان را به گردن فرد ديگري که نقش همسر را بازي مي کند بيندازيد. هدف ما از سرزنش کردن ايجاد تغيير در ديگران است ولي بايد بدانيم ابتدا بايد در خودمان تغييرات حاصل کنيم. سرزنش کردن ديگران از موشکافي اخلاقي خودمان بسيار آسان تر است اما به همان نسبت پيامد هايش ملال انگيزتر خواهد بود. سرزنش کردن همسر در او احساس گناه به وجود مي آورد و نوعي احساس بد بودن که به رنجش خاطر او منجر مي شود که نه تنها تاثير مثبتي در روند تغييرات او نخواهد داشت که از ميزان محبت او مي کاهد.
اين را هم از ياد نبريد که ازدواج مسابقه فوتبال نيست که حتماً يک طرف برنده باشد و طرف مقابل با سرافکندگي زندگي را ترک کند. در صورت بروز هرگونه اختلاف نظر و سليقه، آن را بـه شيوه سازنده و ثمربخش حل و فصل کنيد که شامل تمرکز بـر دغدغه هاي هر دو فرد و يافتن گزينه ها و راه هايي باشـد کـه هـر دو طـرف منتفع شده و به خواسته هايشان دست يابند. تقريباً در هـر اخـتـلاف يـک نفر احساس مي کند که مورد بي مهري، بي احترامي و بي توجهي قرار گرفته است. در ازدواج نبايد ايـن چـنـين باشد که همواره يک فرد برنده و فرد ديگر بازنده شود. صميميت بين زوجين بايد به گونه اي باشد تا حس تحکم و سلطه جويي را از بين ببرد و در عوض بسته هاي انرژي مثبت را ما بين آن دو رد و بدل کند.
-
06-22-2009, 10:44 PM
#562
همچون نوابغ بينديشيد
در مواجهه با مسائل و مشکلات چه مي کنيد؟ از آن ها فرار مي کنيد يا سعي مي کنيد آن ها را حل کنيد؟ فکر مي کنيد صرفا افراد باهوش قادرند مسائل را به بهترين شکل ممکن حل کنند يا اين که هر کسي مي تواند اين کار را بکند؟ آيا دقت کرده ايد چقدر تجربيات گذشته شما در رويکرد شما به مسائل موثر است؟
از گذشته، مطالعات زيادي راجع به هوش و خلاقيت در جهان انجام شده است و زندگي نوابغ به صورت جدي و عميق مورد بررسي قرار گرفته است. اما هنوز به قطع نمي توان گفت که فرمول کلي براي طرز تفکر آنان وجود دارد. به علاوه اکثر مردم فکر مي کنند که آنان، افرادي با توانايي هاي ژنتيکي کاملا متفاوت هستند يا اين که از ضريب هوشي بسيار بالايي برخوردارند .
مطالعات نشان مي دهد که الزاما هوش و خلاقيت، رابطه مشخصي با يکديگر ندارند و يک فرد خلاق الزاما باهوش نيست و بالعکس. ما عموما ياد مي گيريم که چگونه براساس روش هاي حل مساله اي که آموخته ايم و تجربيات گذشته خود، به سرعت راه حلي تضمين شده را براي مساله ي پيش رو بازآفريني نماييم. اما نوابغ، براساس تفکري واگرا، تمامي راه حل هاي ممکن براي يک مساله را در ذهن خود خلق و مورد ارزيابي قرار مي دهند و ابدا نمي کوشند صرفا براساس يک راه حل متداول به جواب برسند. آنان سعي مي کنند راه حلي جديد بيافرينند . از مطالعه گسترده الگوهاي فکري نوابغ و ابرخلاقان جهان، هشت راهبرد فکري مشترک بدست آمده است که ما هم مي توانيم در زندگي خود بکار بگيريم و به ديگران آموزش دهيم :
1 ) نوابغ از دريچه هاي مختلف به مساله نگاه مي کنند (نگرشي نو و متفاوت)
2 ) نوابغ، افکار خود را به تصوير مي کشند (در قالب يک طرح، نمودار، فرمول يا شکل)
3 ) نوابغ بسيار توليد مي کنند (توليد فراوان و مستمر ايده ها)
4) نوابغ، ترکيباتي بديع و جديد مي آفرينند (راهکارها را ترکيب مي کنند)
5 ) نوابغ، روابط را تقويت مي کنند (ارتباط دهي موضوعات نامربوط)
6 ) نوابغ، به تضادها مي انديشند (اعتقاد هم زمان به مواضع متضاد و شناوري ذهن)
7 ) نوابغ، استعاري مي انديشند (کشف تشابهات مقولات متفاوت)
8 ) نوابغ، خود را براي فرصت ها مهيا مي کنند (نهراسيدن از شکست و رويارويي با شرايط جديد)
-
06-22-2009, 10:44 PM
#563
شش روش براي ارتباط کلامي موفق در خانواده
نويسنده : نوشين ديانتي
مشاوراني که با مسائل ازدواج و خانواده سروکار دارند نبود ارتباط کلامي را به نارضايتي از خانواده مربوط مي دانند و از آن بالاتر اعتقاد دارند ارتباط کلامي نامناسب بين زن و شوهر موجب دور شدن از خوشبختي مي شود.
براي اينکه جلوي چنين پيشامدي را در خانواده خود بگيريد بايد نکاتي را در نظر بگيريد که خانواده هايي که ارتباط کلامي خوب و مناسب در آنها حاکم است قبلاً به کار بسته اند.
تجربه اين خانواده ها به ما مي آموزد چگونه روش هاي ارتباطي غلط را کنار بگذاريم و به جاي آن روش هاي موثر را به کار بگيريم. خانواده هايي که ارتباط کلامي موثر دارند 6 قانون را براي ارتباط موثر و موفق عنوان مي کنند.
قانون نخست؛ وقت کافي بگذاريد
بيشتر ارتباطات کلامي در خانواده هاي موفق خودانگيخته و خودجوش است. اعضاي چنين خانواده هايي مي گويند؛ «وقتي کارهاي خانه را انجام مي دهيم با هم حرف مي زنيم.» يا «هر وقت دور هم هستيم حرف مي زنيم.» بعضي خانواده هاي موفق هم هر روز وقت خاصي را معين مي کنند که همه اعضاي خانواده دور هم جمع شوند و حرف بزنند.
بعضي خانواده ها زمان شام خوردن را براي گفت وگو درباره لحظات خوشايند روزشان انتخاب مي کنند. بعضي خانواده ها هم وقت ديگري را به صورت «شب خانواده» يا «شوراي خانواده» انتخاب مي کنند و اعضاي خانواده اتفاقات لذت بخش، مشکلات و دغدغه هاي خود را با يکديگر در ميان مي گذارند. اين خانواده ها مشکلات و سختي ها را نيز بيان مي کنند زيرا اعتقاد دارند جنبه مثبت زندگي در اين گفت وگوها نمايان مي شود.
به اين ترتيب خانواده هاي موفق تمام وقت خود را صرف بيان مشکلات و نگراني هاي خود نمي کنند و وقت کافي اختصاص مي دهند تا همه اعضاي خانواده درباره علايق خود هم، چه مهم، چه پيش پا افتاده، صحبت کنند.
قانون دوم؛ گوش بدهيد
اعضاي خانواده هاي موفق درک مي کنند که ارتباط کلامي درست دو وجه دارد؛ حرف زدن و شنيدن. آنها از افتادن در دام تمرکز بر حرف زدن پرهيز مي کنند.
گوش دادن به صحبت هاي همديگر رابطه بين افراد را مستحکم تر مي کند چون توجه و احترام را مي رساند. خانواده هاي موفق شنونده هاي خوب و فعالي هستند و به اين ترتيب درک آنها از يکديگر عميق تر مي شود. شنونده فعال بايد به حالت چهره، وضعيت بدن و لحن صدا به اندازه کلماتي که مي شنود توجه داشته باشد. بايد با سر تاييد کند يا چيزي بگويد که نشان دهنده توجه او باشد.
قانون سوم؛ تسويه حساب کنيد
شوهري را در نظر بگيريد که تمام بعدازظهر ناراحت بوده است. چند بار به همسرش پرخاش کرده و بقيه روز را برخلاف معمول ساکت نشسته و البته خانم هم از اين وضعيت آزرده خاطر شده است. طبيعي است که خانم از شوهرش ناخشنود و دل شکسته شود. به هر حال دل شکستگي او براساس اين فرض است که آزار و رفتار منفي شوهر مستقيماً او را نشانه گرفته است. خانم تصميم مي گيرد ببيند آيا شوهرش واقعاً از دست او عصباني يا ناراحت است يا اتفاق ديگري افتاده است. او مي گويد؛ «امشب بداخلاق و عبوس شدي. رفتارت به خاطر کاري است که من انجام داده ام يا اتفاق ديگري افتاده است؟ حالت خوب است؟» بعد شوهرش تعريف مي کند که بودجه پروژه اي که بر عهده اش بوده تعديل شده و به همين علت او مجبور شده دوستش را که در آن پروژه همکاري مي کرده از کار بيکار کند... او اصلاً از دست همسرش ناراحت و عصباني نبوده است.
اگر خانم به درستي ارتباط برقرار نمي کرد و موضوع روشن نمي شد رفتار شوهر را بد تعبير مي کرد و ممکن بود طوري واکنش نشان بدهد که شب شان را از آنچه بود بدتر کند.
پيام هاي مبهمي را که از اعضاي خانواده دريافت مي کنيد با اين پرسش ها معلوم کنيد؛ «مطمئن نيستم منظورت از اين کار چيست؟» يا «من از آنچه مي گويي يا مي کني اين طور برداشت مي کنم. آيا درست است؟»
قانون چهارم، به دنياي اعضاي خانواده نفوذ کنيد
هر يک از ما در دنياي منحصر به فرد خود زندگي مي کنيم. هيچ کس زندگي را دقيقاً آن طور که ما مي بينيم نمي بيند. ديدگاه شما نسبت به يک مساله معين به تجارب گذشته شما درباره آن مساله، ارزش هايي که به آن باور داريد و ويژگي هاي شخصيتي تان بستگي دارد. يعني هنگامي که دو نفر روي موضوعي توافق ندارند هميشه به اين معني نيست که يکي از آنها حق است و ديگري باطل. علت فقط اين است که دو نفر از دو دنياي متفاوت و با دو ديدگاه متفاوت مساله را بررسي مي کنند.
قانون پنجم؛ لولو خورخوره را به فيلم هاي ترسناک بسپاريد
يادتان مي آيد وقتي بچه بوديم چه بازي هايي مي کرديم؟ يکي داد مي زد لولو خورخوره آمد؛ بقيه جيغ مي زدند و فرار مي کردند. اين بازي ها هم ترسناک بودند هم بامزه.
آدم بزرگ ها هم از اين بازي ها دارند اما مدل بازي آدم بزرگ ها خيلي بامزه نيست. اين بازي آدم بزرگ ها را عصبي مي کند، ارتباطات را خراب مي کند و روابط را از بين مي برد. لولو خورخوره آدم بزرگ ها انتقاد، ارزشگذاري و برخورد از موضع بالا به صورت قضاوت بي ادبانه و توهين آميز است. وقتي يکي از طرفين قضاوت توهين آميز مي کند رابطه از بين مي رود. خانواده هاي موفق ناراحتي ها را زود فراموش مي کنند و اجازه نمي دهند مشکلات تمام دستاوردهاي زندگي شادشان را در هم بشکند.
قانون ششم؛ صادق باشيد
ويژگي الگوي ارتباطي در خانواده هاي موفق صداقت و روراستي است. در چنين خانواده اي هر کس هر حرفي مي زند همان منظور را دارد و منظورش همان است که مي گويد.
اعضاي خانواده موفق به زورگويي، زرنگي و کلک، سرزنش، سلطه گري و فرمان دادن متوسل نمي شوند. آنها از وابستگي سوءاستفاده نمي کنند، فداکارهاي خاموش نيستند که مدت ها رنج مي برند و سر آخر به گناه آلوده مي شوند. همه روش هاي فريب دادن ديگران به رياکاري و تيرگي رابطه مي انجامد.بعضي ها به غلط «صداقت» را بهانه اي براي نامهرباني بيش از حد مي دانند. خانواده اي موفق است که بين صداقت و محبت تعادل برقرار کند. آنها مسائل شان را مسخره جلوه نمي دهند تا با آن مواجه نشوند. از طرف ديگر يک اشتباه را دستاويز قرار نمي دهند تا درباره نظر ديگري قضاوت کنند و سليقه، مديريت زمان، بهداشت يا عادات مطالعه ديگري را زير سوال ببرند.
اصل مهم اين است که هر اختلاف نظر، هر فکر يا هر جنبه اي از روابط انساني را مي توان از راه مثبت، بدون پيش داوري و بدون آزار رساندن به ديگران مطرح کرد.
محبت و مهرباني وراي به کار نبردن کلمات درشت و آزارنده است. گاهي توجه به نيازهاي ساير اعضاي خانواده و کمک کردن به آنها پيش از آنکه از شما کمک بخواهند بيشتر مهرباني شما را ثابت مي کند.
همسر رويايي بشويد
اگر بخواهيم در کاري موفق بشويم معمولاً براي آن زمينه چيني مي کنيم. اگر کسي بخواهد پيانو بزند معمولاً از معلمي درس مي گيرد، نه اينکه يک راست پشت پيانو بنشيند و از همان اول موتزارت يا بتهوون بزند. البته ممکن است کسي به تنهايي شروع کند و در نهايت بتواند آهنگ هاي ساده اي را از کار در بياورد اما به ندرت مي توان با اين روش به موفقيت شاياني دست يافت. مربي به کارآموز ياد مي دهد کدام کليد، نت معيني را ايجاد مي کند، چه تکنيکي براي استفاده از آن کليد وجود دارد و چطور بايد نت هاي موسيقي را از روي نشانه ها نواخت تا قطعه موسيقي درست اجرا شود.
هنگامي که آموزش پايه را گرفتيم ديگر دست خودمان است که چقدر تمرين کنيم و آنچه را ياد گرفتيم گسترش بدهيم. پس از سال ها تمرين کارآموز قديم خودش به جايي مي رسد که مي تواند آهنگي براي پيانو بسازد. پس واضح است که موفقيت متعلق به تازه کارها نيست.
با اين حال ما معمولاً انتظار داريم بدون هيچ دستورالعمل يا تمريني در امر ازدواج موفق باشيم. بيشتر اوقات روي علايق مشترک يا تفاهم تاکيد مي کنيم و وقتي اوضاع بر وفق مراد پيش نرفت به فکر سرزنش تفاوت هاي فردي يکديگر مي افتيم که در مواردي که کار به طلاق مي انجامد آنها را «تفاوت هاي سازش ناپذير» مي نامند.
معمولاً کساني که در ازدواج به مشکلي برخورد کرده اند به روش هايي که به کار گرفته اند فکر نمي کنند يا تصميم نمي گيرند که از روي کتاب يا با کمک متخصص تمرين کنند. نامزدها هم معمولاً دنبال يادگيري اصول پايه و تکنيک هاي تمريني صحيح در زندگي مشترک آينده شان نيستند. به همين علت ها روابط بسياري از زن و شوهرها طوري تنظيم مي شود که در نهايت به شکست مي انجامد.
نجات دادن ازدواجي که رو به نابودي است خيلي کار مي برد اما ارزشش را دارد. اگر خداي نکرده ازدواجتان به مرحله بحراني رسيده است بايد هر چه زودتر کاري بکنيد. حتي اگر وارد مرحله بحراني نشده ايد ولي بيم آن مي رود که وارد اين مرحله بشويد مي توانيد از سه روش بهره بگيريد. حتي اگر خانواده موفقي داريد باز هم اين راهکارها کمک مي کند همچنان موفق بمانيد.
1 - ازدواج مثل يک تيم ورزشي است. وقتي با زوج هايي که در مرحله بحراني هستند صحبت کنيم معمولاً فقط يک طرف داستان را مي شنويم. معمولاً اين يک طرف داستان شکايت يکي از زوجين از ديگري است که تمام تقصيرها را به گردن او مي اندازد؛ «اگر اين کار را نمي کرد» يا «اگر فلان کار را مي کرد.» همه مي دانند که هيچ مشکلي يک طرفه پيش نمي آيد. البته ممکن است يکي از طرفين بيشتر از ديگري به ازدواج صدمه زده باشد، مثلاً خيانتي صورت گرفته باشد، اما معمولاً فقط يکي از زوجين مستحق سرزنش نيست. انتظار نداشته باشيد همسرتان تمام سختي هاي رابطه را به دوش بکشد. هر يک از دو طرف بايد، بدون تلاش براي تغيير يا کنترل همسرش، درون خودش را بکاود. در زندگي زناشويي تان گروهي کار کنيد تا همسرتان هم همين روش را برگزيند.
2- روياي همسرتان بشويد. حتماً وقتي جوان تر بوديد روياها و تصوراتي از رابطه تان با همسر آينده تان داشتيد. همسرتان هم همين طور.
يکي از بزرگترين اشتباهاتي که مردم پس از ازدواج مرتکب مي شوند اين است که نامزدبازي را قطع مي کنند و ديگر با هم مثل نامزدها رفتار نمي کنند. حتماً آن دوره را به ياد داريد، وقتي که مودب، مهربان، حمايت گر، فداکار، باملاحظه، مراقب، در دسترس و نسبت به همسر فعلي تان حساس بوديد. يادتان مي آيد که خود را با روياي او مطابقت مي داديد؟ مي دانستيد دوست دارد چه بپوشيد، مي دانستيد چه چيزي ناراحتش مي کند يا او را مي ترساند يا آزارش مي دهد و از آنها دوري مي کرديد. تلاش مي کرديد تا بفهميد چه چيزي برايش مهم است و خودتان هم آن را مهم مي دانستيد حتي اگر آن مساله پيش از آن برايتان مهم نبود. باز هم همين کارها را بکنيد. هيچ کس همسر روياهايش را فراموش نمي کند. اگر اين کار را بکنيد کم کم متوجه خواهيد شد که همسرتان هم دارد همين کارها را براي شما انجام مي دهد.
3- درباره همسرتان به ديگران حرف هاي خوب بزنيد، چه در حضور خودش چه وقتي خودش نيست. اگر روي جنبه هاي مثبت همسرتان متمرکز شويد درخواهيد يافت او نه تنها آن جنبه هاي مثبت را بيشتر به کار مي گيرد بلکه روز به روز بر فهرست جنبه هاي مثبتش مي افزايد.
اگر آقاي خانه آشغال ها را سر ساعت 9 بيرون مي گذارد از او تشکر کنيد. از خانم خانه براي غذاي خوشمزه اي که پخته تشکر کنيد و به ديگران هم بگوييد که او چه آشپز خوبي است. حتماً از قدرت يا هوش همسرتان جلوي دوستانتان تعريف کنيد. به او بگوييد که فکر مي کنيد او خيلي زيباست. به اين ترتيب هم همسرتان از تعريف هاي شما قدرداني مي کند هم خودتان با او راحت تر خواهيد شد زيرا خودتان را طوري برنامه ريزي کرده ايد که با او با احترام و قدرشناسي رفتار کنيد.
ازدواج کار و تمرين مي خواهد اما پاداش آن يک عمر باقي مي ماند. به ياد داشته باشيد ازدواج موفق يک شبه اتفاق نمي افتد همان طور که مشکلات زناشويي هم در چند روز آشکار نمي شوند
-
06-22-2009, 10:44 PM
#564
من خوب هستم ، شما هم خوب هستيد
افراد نوع نگاهشان به خودشان و دیگران از الگوی خاصی تبعیت می کند که نشانه شخصیت بهنجار یا شخصیت نابهنجار آنهاست .
*- طرز زندگی و احساس شما به کدام یک از چهارگروه زیر نزدیکتر است؟
*- شما چگونه به خودتان و دیگران ارزش می دهید؟
1 - من خوب نیستم ، شما خوب هستید.
2 - من خوب نیستم ، شما هم خوب نیستید.
3 - من خوب هستم ، شما خوب نیستید.
4 - من خوب هستم ، شما هم خوب هستید.
1 - من خوب نیستم ، شما خوب هستید:
کسانی چنین احساساتی دارند که از کودکی او را بصورت مشروط دوست داشته اند ، به او گفته اند که اگر چنین و چنان باشی تو را دوست داریم ، و اگر چنین چنان باشی تو را دوست نداریم. به هر حال دوست داشتن کودک، مشروط به انجام دادن یاانجام ندادن اعمالی بوده است که از او خواسته اند. هیچ وقت کودک را به خاطر خودش دوست نداشته اند. شخصیت کودک به صورتی شکل گرفته است که مجبور است برای مقبولیت، حتما اعمال دلپسند دیگران را انجام دهد. این کودک همیشه با لفظ پسر خوب ، دختر خوب یا پسر بد ، دختر بد ، مورد ارزیابی واقع می شده است.
معمولا پدران ومادران کمال طلب، فقط نقاط ضعف کودکان را برجسته کرده وزیر ذره بین میبرند. آنها کمتر درصدد توجه و تقویت نقاط قوت فرزندانشان عمل می کنند. والدین سخت گیراعتماد به نفس وعزت نفس کودکانشان را به مخاطره می افکنند و به علت برخوردهای شدید با کودکان ، قدرت خلاقیت کودکان را محدود می کنند.
بهرحال در ذهن ناخودآگاه این کودکان، احساس حقارت شکل میگیرد و اعتماد به نفس و عزت نفس پائینی دارند. هنگامی که بزرگ میشوند ممکن است در سطح خود آگاه ، از آن بی خبر باشند. این افراد ریشه ضعف شخصیت خود را نمی دانند.
آشخصیت افسرده،شخصیت وسواسی،شخصیت کمال طلب ، توجه طلب ، دروغگو و کسانی که سعی در خراب کردن و بی اهمیت جلوه دادن دیگران دارند ، جزء این دسته قرار میگیرند. آنها چون در ناخودآگاهشان احساس بد بودن و کم بودن می کنند و از طرفی افراد دیگر را خوب و برتر میدانند، سعی در خراب کردن دیگران می کنند. این وضعیت به شخص فشار می آورد وشخص میخواهد بهر قیمتی خود را نشان دهد. گاهی با دروغ ، گاهی با خراب کردن دیگران ، گاهی با قرار دادن خود، در معرض دید دیگران و ....
2 - من خوب نیستم ، شما هم خوب نیستید.
اگر خانواده ای گسسته باشد و همواره در خانواده جنگ و دعوا حاکم باشد و کودک شدیدا تنبیه بدنی شود و برای تربیت کودک ارزشی قائل نباشند ، کودک قانون و هنجارهای اجتماعی را نمی آموزد و انسانهای دیگر را بد می داند و خود را نیز که همواره مورد تنبیه واقع میشده است، بد می داند . لذا در آینده نه خود را خوب می داند و نه دیگران را .
این افراد در آینده شخصیت ضد اجتماعی ( antisocial ) یا احتمالا لجوج و لجباز می شوند. ( شعار : همه بی قانونی می کنند من هم )
افراد حسود نیز نه خود را خوب می دانند و نه دیگران را . مشخصه افراد حسود این است که فقط وقتی دیگران گرفتار مصیبت شوند به حال آنها دل می سوزانند. برای افراد حسود دیگران فقط وقتی خوبند که شکست بخورند و گرفتار مصیبت شوند.
3- من خوب هستم ، شما خوب نیستید.
افرادی که خودخواه هستند و شخصیت خود شیفته دارند ، چنین می اندیشند. آنها خود را واجد استعدادها و توانائی های ویژه ای می دانند که دیگران ندارند و فقط افراد یا موسسات خاصی لیاقت همنیشینی با آنها را دارند.
4 - من خوب هستم ، شما هم خوب هستید.
افرادی با شخصیت سالم و اعتماد به نفس بالا هستند. انتقادپذیرند و تحمل بالایی دارند.
دیر عصبی می شوند و بر احساسات ، عواطف و تکانشهای خود کنترل دارند. در زندگی آرامش دارند و به کام دیگران نیز آرامش می ریزند. دیگران با دیدن شخصیت سالم آنها آرام می گیرند و آنها سنگ صبورند.
امیدوارم که شما جزء این دسته باشید ... یا اگر نیستید ، در کسب چنین نگرشی تمام سعی خود را انجام دهید. ...
-
06-22-2009, 10:44 PM
#565
راه و رسم مثبت بودن در دنياي منفيها
منفي در منفي: مثبت
ترجمه: گيتا جاوداني
حضور مثبت و موفق در ميان همنوعان، دارايي بزرگي است كه موفقيت و شادي و نشاط ما و اطرافيانمان را به دنبال ميآورد. انسان، موجودي است كه براي زندگي اجتماعي آفريده شده و هنگامي كه احساس كند دوستداشتني و مورد پذيرش نيست، احساس بدبختي و تيرهروزي ميكند. واقعيتي كه شامل من، تو و همه مردم دنيا ميشود. براي ايجاد روابطي دوستانه و شادي بخش چه بايد كرد؟
ما در دنيايي بزرگ، با مردمي زندگي ميكنيم كه آرزومند گرماي دوستي، شادي، لبخند و همراهي ما هستندو هنگامي ميتوانيم اين موهبتها را به خود و ديگران هديه دهيم كه يك قانون طلايي را به كار ببنديم. حتما شنيده ايد كه بايد با ديگران به گونه اي رفتار كرد كه مورد پسند آنها است اما شايد اين نكته كليدي را نشنيده باشيد كه هرگز نميتوان كسي را مجبور كرد همين كار را متقابلا در برابر شما انجام دهد.اين همان قانون طلايي است كه سياست شاد زيستن ناميده ميشود. انجام اين قانون به شخصيتي آماده و پرورش يافته و يكدلي و انتقال فكر نياز دارد؛ به توانايي براي قرار گرفتن در جاي ديگري و احساس كردن احساسات او، تا بر آن اساس بتوان راه و روشي را براي عمل و عكسالعمل برگزيد كه نيازهاي اساسي فرد مقابل را پاسخ دهد و راهگشاي آشنايي، دوستي و موافقت باشد.
علمي پرورش شخصيت
تا همين اواخر مرسوم نبود كه آدمها رفتارهايشان را مورد بررسي و كند و كاو قرار دهند و آنها را با روشهاي علمي توصيهشده بسنجند.اما اين كار ميتواند كمك بزرگي باشد براي كشف اينكه مردم چه دوست دارند؟ چه ميخواهند وبه چه چيزهايي نياز دارند؟ با اين روش فرد ميتواند دريابد كه چگونه در مقابل ديگران ظاهر شود و به آنها واكنش نشان دهد و توانايي، استعداد و روش رفتارش را بشناسد.براي انجام اين كار بايد چشمتان را روي حقايق باز كنيد. رفتارهايتان بايد تغييرپذير و تواناييهايتان قابل بسط و گسترش يافتن باشد.
تأثير بر ديگران
روانشناسان، رفتارهاي اجتماعي متعددي را مورد بررسي قرار دادند تا دريابند چه چيزهايي موجب ايجاد حس دوستي ميشود و قابليت دوست داشته شدن در جمع را براي فرد ايجاد ميكند. اين مطالعه عاداتي را در بر ميگرفت كه ميتوانند با اراده و تصميم جدي فرد، تغيير كنند.
البته بايد اين نكته ضروري را مورد توجه قرار داد كه پيش از آنكه شما بتوانيد دوست خوبي براي ديگري باشيد، بايد خود را دوست بداريد و نيازهاي خود را شناخته و در برطرف كردن آنها بكوشيد. شادي و نشاطي كه از درون شما بجوشد و رفتاري كه سرشار از اعتماد به نفس باشد، بدون ترديد به توانايي حضور مثبتتان در جمع ميافزايد.
بايدها و نبايدها
چطور ميتوانيد اصطكاك خود را با ديگران به حداقل برسانيد و چطور ميتوانيد محبوبيت خود را افزايش بدهيد؟ نه توصيه زير ميتواند به شما در برداشتن گام اول براي برقراري روابط اجتماعي مثبت كمك كند:
راه كمك به ديگران را پيدا كنيد: نسبت به همه كس مهربان، همدل و سرشار از حس ياري و ياوري باشيد چرا كه ممكن است روزي سرنوشت شما در دستان آنها قرار گيرد و يا حداقل دوستي به حلقه دوستانتان اضافه شود.
به آنچه ميگوييد عمل كنيد: دوستانتان هنگامي به شما اعتماد خواهند كرد كه ببينند شما آنچه را كه ميگوييد، انجام ميدهيد. آنها همچنين توقع دارند كه شما آن را به بهترين شكل ممكن انجام دهيد.هيچ چيزنبايد مهم تر از قولي كه ميدهيد، باشد. وقتي شما به شكل ذهني و اخلاقي به قولهايي كه ميدهيد پايبند باشيد، پلي بين خودتان و موفقيت ميزنيد.
بردبار باشيد و كم انتقاد كنيد: اين واقعيتي است كه همه آدمها نكات قابل انتقادي دارند و ممكن است كارهايي انجام دهند كه از نظر شما ناپسند باشد اما شما زماني نسبت به ديگران موفقتر خواهيد بود و دشمنان كمتري خواهيد داشت كه ديگران را آنطور كه هستند، بپذيريد.
سعي نكنيد بر ديگران حكمفرمايي كنيد: هيچكس دوست ندارد كه بهعنوان فردي ضعيف به حساب بيايد، تواناييهايش به هيچ گرفته شود و هميشه به او بگويند چه كاري را چگونه انجام دهد. اگر شما دايما خواستههاي خود را به ديگران تحميل كنيد ، با به وجود آوردن حس برتريجويي و سلطهطلبي، در منزل يا محيط كار ديگران را از خود دور ميكنيد.
معلوماتتان را به رخ نكشيد: هر فردي دوست دارد درديد ديگران مهم و ارزشمند به نظر بيايد. پس هنگامي كه شما تلاش ميكنيد اين احساس را به فردي تقديم كنيد، بهترين موقعيت را در روابط ايجاد و آداب داني و نزاكت خود را متجلي كردهايد. اما اگر تلاش كنيد با فضلفروشي، خود را فرد مهمي نشان دهيد اگرچه ممكن است ديگران شما را به خاطر دانشتان تحسين كنند اما شما را دوست نخواهند داشت. بهتر است مورد علاقه باشيد تا مورد تحسين. توجه كنيد كسي كه تلاش ميكند تا اطلاعات و دانشاش را به رخ شما بكشد، شايد دارد تلاش ميكند تا احساس عميق خودكم بيني در ساير زمينهها را مخفي كند. او به دلسوزي و همدلي شما نياز دارد.
هرگز به گونهاي رفتار نكنيد كه گويي شما بالاتر و برتر از اطرافيانتان هستيد: اگر خداوند به شما تواناييهاي برتري بخشيده است، براي آن است كه در رشد و ارتقاي آن بكوشيد و از مواهب آن بهرهمند شويد. اگر تلاش ميكنيد تا اين برتريها را به رخ اطرافيانتان بكشيد، متاسفانه يك جزيره كوچك تنها خواهيد شد و در جمع مجبوريد مدام سر به اين سو و آن سو بچرخانيد تا شايد شنوندهاي براي حرفهايتان پيدا كنيد.
صادق باشيد ودر گفتههايتان اغراق نكنيد: شما احتمالا داستان چوپان دروغگو را شنيدهايد. زماني كه او واقعاً مورد حمله گرگها قرار گرفت و كمك خواست، هيچكس به كمكش نيامد. اين سرنوشت در انتظار همه كساني است كه دروغ ميگويند و بدون وقفه مبالغه ميكنند. مراقب باشيد، زماني ممكن است شما هم فرياد بزنيد گرگ و كسي به ياريتان نيايد.
با گوشه و كنايه و متلك صحبت نكنيد: اگر شما بتوانيد شرايط حاكم بر جمع و حال و حوصله افراد دور و برتان را درك كنيد، روابط شخصي شما، مانند يك سفر دريايي نرم و آرام خواهد شد. زماني ممكن است يك پاسخ كنايهآميز بتواند توفاني از خنده به راه بيندازد، اما بايد متوجه باشيد اين شادي زودگذر باعث دلخوري و دلتنگي فرد ديگري نشود.
مردم را مسخره نكنيد: اشتباه كردن، جزء لاينفك رفتار بشري است و هيچ چيزي به اندازه مسخره شدن به خاطر آن اشتباه، فرد را مورد اذيت و آزار قرار نميدهد. مسخره كردن سبب ميشود فرد احساس حقارت كند. اين كار اهانت بزرگي است به اندازهاي كه گاهي وقتها زمان زيادي طول ميكشد تا شخص بتواند فرد مسخرهكننده را ببخشد. اگر شما پشت سركسي، به او بخنديد يك شمشير دو لبه براي قطع كردن ريشه دوستيها و ساختن دشمنان به كار بردهايد. قديميها ميگويند: <هر حرفي را پيش از گفتن دور دهانتان بچرخانيد> تا بدانيد كه آيا آنها دوستانه و بيضرر هستند يا خير
-
06-22-2009, 10:45 PM
#566
درباره هوش هیجانی چه می دانید؟
اولين بار در سال 1990 روانشناسي به نام «سالوي» ، اصطلاح هوش هيجاني را براي بيان كيفيت و درك احساسات افراد، همدردي با احساسات ديگران و توانايي اداره مطلوب خلق و خو به كار برد. درحقيقت اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويش و ديگران و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمات مناسب در زندگي است. به عبارتي عاملي است كه به هنگام شكست، در شخص ايجاد انگيزه مي كند و به واسطه داشتن مهارتهاي اجتماعي بالا منجر به برقراري رابطه خوب با مردم مي شود.
تئوري هوش هيجاني ديدگاه جديدي درباره پيش بيني عوامل مؤثر بر موفقيت و همچنين پيشگيري اوليه از اختلالات رواني فراهم مي كند كه تكميل كننده علوم شناختي، علوم اعصاب و رشد كودك است. قابليتهاي هيجاني براي تدبير ماهرانه روابط با ديگران بسيار حائز اهميت است.
روانشناسي به نام «گلمن» اظهار مي دارد كه هوش شناختي در بهترين شرايط تنها ۲۰ درصد از موفقيتها را باعث مي شود و 80رصد از موفقيتها به عوامل ديگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسياري از موقعيتها در گرو مهارتهايي است كه هوش هيجاني را تشكيل مي دهند. درواقع هوش هيجاني عدم موفقيت افراد با ضريب هوش بالا و همچنين موفقيت غيرمنتظره افراد داراي هوش متوسط را تعيين مي كند. يعني افرادي با داشتن هوش عمومي متوسط و هوش هيجاني بالا خيلي موفقتر از كساني هستند كه هوش عمومي بالا و هوش هيجاني پايين دارند. پس هوش هيجاني پيش بيني كننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرسها است.ا
اين هوش بنا به نظر «بار-اون » 5 مولفه به شرح زير دارد كه 15 عامل در آن موثر هستند.افراد تعداد بيشتري از اين مولفه ها را در خود بيابند هوش هيجاني بالاتري دارند.
۱- مهارتهاي درون فردي شامل:خودآگاهي هيجاني (بازشناسي و فهم احساسات خود)
جرأت (ابراز احساسات، عقايد، تفكرات و دفاع از حقوق شخصي به شيوه اي سازنده)
خودتنظيمي (آگاهي، فهم، پذيرش و احترام به خويش)
خودشكوفايي (تحقق بخشيدن به استعدادهاي بالقوه خويشتن)
استقلال (خودفرماني و خودكنترلي در تفكر و عمل شخصي و رهايي از وابستگي هيجاني)
۲- مهارتهاي ميان فردي شامل:
روابط ميان فردي (آگاهي، فهم و درك احساسات ديگران، ايجاد و حفظ روابط رضايت بخش دو جانبه كه به صورت نزديكي هيجاني و وابستگي مشخص مي شود)
تعهد اجتماعي(عضو مؤثر و سازنده گروه اجتماعي خود بودن، نشان دادن خود به عنوان يك شريك خوب)
همدلي(توان آگاهي از احساسات ديگران، درك احساسات و تحسين آنها)
۳- سازگاري شامل:
مسأله گشايي(تشخيص و تعريف مسائل، همچنين ايجاد راه كارهاي مؤثر)
آزمون واقعيت(ارزيابي مطابقت ميان آنچه به طور ذهني و آنچه به طور عيني، تجربه مي شود)
انعطاف پذيري(تنظيم هيجان، تفكر و رفتار به هنگام تغيير موقعيت و شرايط)
۴- كنترل استرس شامل:
توانايي تحمل استرس(مقاومت در برابر وقايع نامطلوب و موقعيت هاي استرس زا)
كنترل تكانه(ايستادگي در مقابل تكانه يا انكار تكانه)
۵- خلق عمومي شامل:
شادي(احساس رضايت از خويشتن، شاد كردن خود و ديگران)
خوشبيني(نگاه به جنبه هاي روشن زندگي و حفظ نگرش مثبت حتي در مواجهه با ناملايمات)
چگونه مي توان در هوش هيجاني پيشرفت كرد؟
بايد گفت بيشتر مهارت ها در اثر تعليم و تربيت پيشرفته مي شود و احتمال دارد كه اين موضوع حداقل براي بعضي از مهارت هاي هوش هيجاني صحيح باشد.
مهارتهاي هوش هيجاني در منزل و با تعامل خوب والد و كودك شروع مي شود. والدين به كودكان ياد مي دهند كه هيجانهاي خود را تشخيص داده و آنها را نامگذاري كنند. به عنوان نمونه، من الان ناراحت هستم، خوشحالم، عصباني ام. پس وقتي از رفتار برادرش شكايت مي كند و مي گويد من از او متنفرم، مي توان جمله او را اين گونه بازگويي كرد: به نظر مي رسد رفتار برادرت خيلي تو را عصباني كرده، هم نشان داده ايد كه احساس كودك خود را درك كرده ايد و هم الگوي مناسبي براي بيان احساسات فراهم ساخته ايد.
يكي ديگر از راه هاي پيشنهادي براي پرورش هوش هيجاني، ايجاد يك محيط امن عاطفي است به گونه اي كه كودكان بتوانند با آزادي و امنيت خاطر درباره احساساتشان با والدين گفت وگو كنند. پس بايد به آنها نشان داد كه به احساسات آنها توجه شده و نظريات آنها با صبر و حوصله شنيده مي شود. حتي اگر نظريات كودكان مورد قبول والدين نيست بهتر است با استدلال خواهي آنها را توجيه كنند و در مواردي كه آسيب كودك را مورد حمله قرار مي دهد بهتر است به جاي اين كه بگويند «بالاخره خودت را به كشتن مي دهي» اين عبارت را بگوييد «من مي ترسم به خودت آسيب برساني» . و اگر اشتباهي از جانب والدين رخ داد بايد از كودكان عذرخواهي كنند تا عملاً آموخته باشند كه پذيرش اشتباهات و احساس تأسف امري طبيعي است.
عدم رعايت اين موارد و عدم ابراز ناراحتي و حتي خشم توسط والدين ممكن است باعث شود بعضي اوقات كودكان دچار اختلالاتي شوند كه در آن از احساسات خود دور شوند يا در درك احساسات با سوء تفاهم روبه رو شوند.
متخصصان باور دارند كه آموزش طبيعي هيجاني كه باهنرهاي آزاد و نظام هاي ارزشي نيز همراه است اهميت ويژه اي دارد. در درسهايي كه شامل داستانهاي مهيج است كودكان در مورد احساسات قهرمانان شروع به يادگيري مي كنند. پس آنها مي توانند ياد بگيرند كه چه چيزي باعث احساس شخصيت ها به صورت شادماني، خشم، ترس و... شده و چگونه اينها با احساسات خود كنار آمده و يا مقابله كنند.
آموزش مهارتهاي اجتماعي نيز يكي از راه هاي افزايش هوش هيجاني است. اين آموزش ها شامل برنامه هاي كنترل خشم و عصبانيت، همدلي، تشخيص و به رسميت شناختن تشابهات و تفاوت هاي مردم، اظهار ادب و صميميت و تعارف، اداره خود، برقراري ارتباط، ارزيابي خطرات، خودگفتاري مثبت، حل مسأله و مشكل، تصميم گيري، ايجاد هدف و مقاومت در مقابل فشار گروه هم سن است.
موضوع ديگر هوش هيجاني و مقابله با بحران است. ديده شده افرادي وجود دارند كه به طور مداوم در مقابله با نتايج منفي دچار مشكل هستند و به نظر مي رسد هيچ گاه از شر حوادث بد در زندگي خلاص نمي شوند. در مقابل افرادي وجود دارند كه حتي پس از غم انگيزترين تجارب به حال اوليه برمي گردند و حتي به جلو مي روند. اين موضوع مربوط به قابليت هاي هيجاني است كه اجزاي آن تركيب كننده هوش هيجاني هستند.
هوش هيجاني به اين صورت فرآيند مقابله را تشريح مي كند:
ابتدا لازم است آنچه را احساس مي كنيم درك كنيم و لذا براي ايجاد ارتباط با احساسات خود به دو طريق كلامي و غير كلامي عمل مي كنيم. از آن گذشته، لازم است احساسات ديگران را نيز درك كنيم و با آنها همدلي كنيم.
بايد بدانيم كه هيجانها در افكار اولويت ايجاد مي كنند(منجر به بوجود آمدن تفكرات خاص مي شوند)، حافظه را شكل مي دهند، ديدگاه هاي مختلف حل مسأله خلق مي كنند و خلاقيت را سهولت مي بخشند .
-
06-22-2009, 10:45 PM
#567
متافیزیک و چشم سوم
- دکتر مطلب برازنده
مآخذ: کتاب متافیزیک و چشم سوم، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات نوید
با نزدیک شدن منظومهی شمسی به خورشید مرکزی، نیروی ادراک ذهنی انسانها افزایش مییابد. از آنجا که در آغاز یک عصر جدید قرار گرفتهایم، تصور میشود که بسیاری از رازهایی که تاکنون بر انسانها پنهان بوده است، در این زمان بر همگان آشکار خواهد شد. این امر مهم از طریق دستیابی به بُعد چهارم محقق میگردد، کسانی که نسبت به بُعد چهارم نابینا باشند، از این مقوله محروم خواهند ماند.
اشراف به ابعاد دیگر جهان هستی از طریق چشم سوم میسر میشود. افراد معمولی که فقط از چشم سر برای رؤیت استفاده میکنند، نسبت به متافیزیسینها که از تواناییهای چشم سوم بهره میگیرند نابینا محسوب میگردند. چشم سوم یک در، یک راه و یک روزنه به سوی نور و روشنایی است. بسیاری هستند که میخواهند دربارهی چشم سوم بیشتر بدانند. اینان طالبان واقعی دانش حقیقی هستند.
مکان چشم سوم
کالبد اثیری با اسامی دیگری همچون کالبد لطیف، کالبد ظریف، کالبد نورانی، کالبد شفاف، کالبد ستارهای، کالبد اختری، کالبد آسترال، همزاد، پریاسپیریت، روانپوش، بدن برزخی و بدن مثالی خوانده میشود. این کالبد در شکل ظاهری بسیار شبیه کالبد فیزیکی است. ولی نسبت به کالبد فیزیکی رقیقتر و لطیفتر میباشد. کالبد اثیری از جنس ماده نیست، بلکه از جنس و ماهیت خاصی به نام «اثیر» یا «اتر» میباشد. اثیر در لغت به معنی عالی، برگزیده و مکرم آمده است. در متافیزیک اثیر به معنی ماهیت لطیف و غیر مادی است که بوجود آورندهی کالبد اثیری میباشد. (گرمی تن را همی خواند اثیر)
ماده دارای سه حالت جامد، مایع و گاز است. در حالت جامد مولکولها به شکل بسیار فشرده ومنقبض در کنار هم قرار میگیرند. در حالت مایع فشردگی مولکولها کمتر میشود و در حالت گاز این فشردگی بسیار کاهش مییابد، بهطوری که گازها در یک فضا پراکنده میشوند و تمام آن فضا را در بر میگیرند. به بیان سادهتر میتوان گفت که اثیر، یک ماهیت فراتر از گاز میباشد. به عبارت دیگر اثیر رقیقتر و منبسطتر از گاز است، به همین دلیل اثیر تمام قسمتهای جهان اثیری را در بر گرفته است، همان طور که گازها تمام بخشهای کرهی زمین را دربر گرفتهاند و در همه جای آن نفوذ کردهاند. کالبد اثیری در حال حاضر با ما و در انطباق با کالبد فیزیکی ما قرار دارد، ولی افراد معمولی آن را احساس نمیکنند. کالبد اثیری همان تصویری است که در خواب از خودمان و یا دیگران میبینیم.
چشم سوم یک ساختار فیزیکی نیست و نباید در کالبد فیزیکی به دنبال آن باشیم، چرا که در این کالبد چیزی نخواهیم یافت. وقتی کالبد اثیری و کالبد فیزیکی بر هم منطبق میشوند، محل قرار گرفتن چشم سوم در کالبد اثیری منطبق بر وسط پیشانی در جسم فیزیکی میشود. البته برای رسیدن به محل دقیق چشم سوم باید از وسط پیشانی حدود پنج سانتیمتر به داخل و عمق پیشانی و به زیر مغز نفوذ کرد. چشم سوم ماورای مکان و زمان در اندیشه است.
پس چشم سوم، ساختاری است که وجود خارجی دارد، داستان و افسانه نیست، اما وجود آن فیزیکی و مادی نمیباشد، بلکه متافیزیکی و اثیری است. بعضی افراد به اشتباه فکر میکنند فقط چیزهای فیزیکی وجود خارجی دارند.
مر دلم را پنج حس دیگر است حس دل را هر دو عالم منظر است
اسامی چشم سوم
چشم سوم با اسامی مختلف خوانده میشود. از جمله: چشم دل، چشم درون، چشم دانش، چشم بصیرت، چشم شهود، چشم یگانه، چشم معرفت، چشم معرفت بین، چشم برزخی، چشم عقل، چشم فکر، چشم معنوی، چشم قلب، چشم دریا، چشم سرّ، چشم باطن، چشم باطن بین، چشم خرد، چشم برزخ ملکوتی، چشم بصیرت باطنی، چشم بصیرت مثالی، چشم بصیرت ملکوتی، چشم بصیرت نفس، چشم غیبی ملکوتی، چشم ملکوت، چشم ملکوتی برزخی، دیدهی بصیرت، دیدهی دل، دیدهی دریا، ستارهی شرق، کبوتری از ملکوت، چاکرای ششم، چاکرای پیشانی، چاکرای گورو، چاکرای آگیا، دروازهی اثیری، مرکز پیشانی، مرکز ابرو، مرکز فرمان، نقطه سیاه، تیسراتیل، تری کوتی، تری ونی، موکتا تری ونی، جنانترا، شیوانترا، برومادهیا، برامیریها، دودالکانوال، نوکتی ساودا، آجنا و ...
چشم سوم بدان سبب گویند که چشمهای فیزیکی راست و چپ را اول و دوم در نظر گرفته و دو تا حساب شدهاند، پس این ساختار، چشم سوم نام گرفته است. در زبان انگلیسی نیز برای آن معادل همین عنوان یعنی Third eye بهکار میرود.
چشم دل، عنوانی است که بیشتر در ادبیات و عرفان بهکار میرود. معادل عربی آن «بصرِ قلب» است که در احادیث و روایات نیز به آن اشاره شده است. نبی گرامی اسلام، حضرت ختمی مرتبت، سید و سرور کائنات ـ که سلام و صلوات بر او و خاندانش باد ـ میفرمایند: «نیست بندهای جز اینکه برای قلبش دو چشم است و آنها دیدنی نیستند و با آنها عالم غیب مشاهده میگردد. هر آنگاه خداوند اراده فرمود خیر بندهاش را، میگشاید چشم دلش را و میبیند آنچه غایب است از این چشمان»(عبادت عاشقانه، ص 77)، همچنین سید ساجدین حضرت امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: «هر کس را دو چشم سرّ و باطن است که با آن غیبها را میبیند و چون خداوند به بندهای اراده خیر فرماید، چشمهای باطن او را میگشاید.»(سوخته، ص 92)
آجنا یک کلمهی سانسکریت به معنی فرمان، سرکردگی، سامان، اطاعت کردن، درک کردن و بهطور کامل فهمیدن است. دروازهی اثیری بدان سبب گفته میشود که چشم سوم راه و دروازهی ورود به جهان اثیری ـ بخش دوم جهان هستی ـ میباشد.
چاکرا، مراکز ورود و خروج انرژی در هالهی نورانی انسان میباشد. چاکراهای اصلی 7 عدد میباشند، که با شمارههای یک تا هفت مشخص میشوند. چشم سوم منطبق بر چاکرای اصلی شمارهی شش است، بدین جهت به آن چاکرای ششم، چاکرای پیشانی و چاکرای گورو میگویند. محل قرار گرفتن این چاکرا در وسط پیشانی است. این چاکرا پل ارتباطی با گورو (استاد درون) میباشد.
-
06-22-2009, 10:45 PM
#568
آئین شوهر داری
" نخستین مراحل کامیابی "
دستور 1- به شوهر خود یاری کنید تا تصمیم بگیرد که به کجا می رود و از زندگی چه می خواهد. هدفی در نظر بگیرید و به سوی آن گام بردارید.
دستور 2- هنگامی که به یک هدف رسیدید، مقصود و هدف دیگری در نظر بگیرید و نقشه هائی برای دوره های 5 ساله طرح ریزی کنید.
دستور 3- شوهر خود را به اهمیت ابراز شوق و علاقه در کارش واقف سازید و نتایج مفیدی را که دیگران از این روش گرفته اند به وی بازگو کنید.
دستور 4- شش طریق ذیل را برای ایجاد علاقه و حرارت در کار به وی تلقین نمائید:
الف- تا آنجا که می توانید راجع به شغل خود رموز و اطلاعات بیشتری فرا گیرد.
ب- هدفی معین در نظر گیرد و مصراً پایبند نیل به آن هدف شود.
ج- روزانه چند لحظه مطالب ذوق آور به خود تلقین کند.
د- به جای خود بینی صرف، به فکر خدمت به دیگران باشد.
ه- با مردم پر شور و با حرارت آمیزش کند.
و- کارش را با شوق و ذوق بیامیزد تا عملاً بر ذوق آید.
# # # # # # # # # # # # # # # #
" روشهای اساسی برای ایجاد روحیه مناسب "
دستور 1- روش مؤثر و صحیح گوش دادن را با رعایت نکات ذیل فرا بگیرید:
الف- به وسیله ابراز علاقه و نشان دادن تغییرات مطلوبی در چهره و سیما، و حرکات دست و بدن، توجه و هوشیاری خود را نسبت به مطالب گوینده نشان دهید.
ب- سئوال های عاقلانه مطرح سازید.
ج- هیچگاه سری را فاش نکنید.
دستور2- به وسیله تشویق و تحسین به شوهر خود کمک کنید تا به مقام مرد ایده ال خود برسد.
دستور3- به شوهر خود معتقد و مؤمن باشید.
# # # # # # # # # # # # # # # #
" چهار طریق برای ارائه کمک فوق العاده به شوهر "
دستور 1- شغل و حرفه اش را بیاموزید و دست کمک به سویش دراز کنید.
دستور2- با منشی مخصوص او عاقلانه مماشات کنید.
دستور3- در بالا بردن سطح دانش و معلوماتش با وی همکاری و معاضدت کنید و بگذارید با فراغت خاطر به وسیله شرکت در کلاسهای شبانه و یا مطالعه در خانه، دوره های تکمیلی مورد نظر را بگذراند.
دستور 4- برای بحرانهای فامیلی و رویدادهای ناگهانی آماده و مهیا باشید، در صورت لزوم و امکان از کار کردن در خارج قصور نورزید و با به کار انداختن استعدادهای نهفته خویش حرفه و هنری را برای روز مبادا فرا گیرید.
# # # # # # # # # # # # # # # #
دستور1- انتقال به ناحیه جدید را در صورت لزوم به حسن قبول بپذیرید.
دستور2- هنگامی که شوهرتان ناگزیر است اضافه کار بکند از خود مخالفت و اکراه نشان ندهید.
دستور3- وضع خود را با شرایط مخصوصی که لازمه شغل و حرفه اوست تطبیق دهید.
دستور4- اگر ناگزیر است در خانه کار کند، محیط را با در نظر گرفتن همه افراد خانواده مساعد سازید.
دستور5- هرگاه حرفه و شغل شما با علائق و نیکبختی او مغایرت دارد، آنرا رها کنید.
دستور6- پابه پای شوهرتان پیش بروید تا "بانوی وامانده" نباشد.
# # # # # # # # # # # # # # # #
اگر به پیشرفت شوهرتان علاقمندید، از این دامها بپرهیزید
دستور1- خرده گیری و غرولند نکنید
دستور2- به کارهای اداری او دخالت ننمائید و اسباب زحمت همکاران و شرکایش نشوید.
دستور3- به کاری که بیش از قدرت و استعداد اوست وادارش نسازید و چیزی را به وی تحمیل نکنید.
دستور4- از تن دادن به ماجراهای زندگی نهراسید.
# # # # # # # # # # # # # # # #
دستور1- خوش مشرب باشید.
دستور2- در بعضی علائق او شریک و سهیم شوید.
دستور3- تشویقش کنید سرگرمیهائی برای اوقات فراغت ترتیب دهد و او را به حال خود بگذارید.
دستور4- برخی فعالیتهای مفید برای شخص خود ترتیب دهید.
# # # # # # # # # # # # # # # #
" چگونه می توان خانه ای خوش و مطبوع برای شوهر ترتیب داد"
دستور1- از اینکه کارتان تنها"خانه داری" است مفتخر و سربلند باشید.
دستور2- خانه را به محیطی راحت، آسوده، منظم و نشاط آور مبدل سازید و کاری کنید شوهرتان محیط خانه را، همان قدر که شما بدان دلبسته اید، از آن خود بداند.
دستور3- انجام کارهای منزل را با پیروی از روش" میان بر" تسهیل نمائید.
# # # # # # # # # # # # # # # #
" در حفظ سلامت و ثروت شوهر"
دستور1- خرج کردن در حدود درآمد او را بیاموزید.
دستور2- به همان اندازه که در حفظ سلامت خود می کوشید صحت او را نیز مورد توجه قرار دهید.
# # # # # # # # # # # # # # # #
" مهمترین کمکها"
دستور- عشق عالیتری را با پیروی از اصول زیر به وی تقدیم دارید:
الف. ابراز عشق و محبت
ب. خوش خلقی و مهربانی..
ج. بلند نظری و سخاوت طبع
د. ابراز قدردانی.
ه. موقع شناسی.
نوشته: بانو دروتی کارنگی همسر دیل کارنگی
ترجمه: عبدالحسین جلالی
-
06-22-2009, 10:45 PM
#569
17راه براي تبديل شدن به يك فرد بالغ و كامل
شما از نظر ظاهری به عنوان یک فرد بالغ شناخته می شوید، اما تا زمانی که از نظر عاطفی و ذهنی به بلوغ نرسید، نمی توانید نام یک شخص کامل را بر روی خود بگذارید. مگر اینکه بخواهید با یک
کودک ازدواج کنید (که در این حالت "کمال" بالاجبار به شما تزریق می شود) در این حالت وقت کافی دارید
که در حین رابطه رشد کرده و بزرگ شوید.
روش های زیر به شما کمک می کند که راه رسیدن به کمال را آسانتر طی کنید.
فاکتورهای اجتماعی
1- مسئولیت پذیری
اساس شخصیت و درستی، مسئولیت پذیری می باشد. بدون هیچ عذر و بهانه ای یاد بگیرید که مسئولیت کارهایی را که انجام می دهید به عهده بگیرید. همانطور که تحسین و تمجید را قبول می کنید باید گله و شکایت را نیز بپذیرید. برای پی آمد تصمیم های خود آماده باشید و سعی کنید تصمیمات درستی اتخاذ کنید،
چرا که قبول مسئولیت کار دشواری است. به عنوان مثال می توانید کارهایی را که به طور بالقوه خطرناک هستند، مثل: رانندگی بیشتر از سرعت مجاز و یا رانندگی بعد از مصرف الکل را انجام ندهید.
2- احساسات خود را کنترل کنید
عدم توانایی در کنترل احساس می تواند هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی لطمات جبران ناپذیری را به شما وارد آورد. نباید به طور کلی احساستان را بکشید بلکه باید آنها را از طریق یکسری رفتار و گفتار موجه بروز دهید. به عنوان نمونه اگر کسی از زور عصبانیت دست خود را بر روی شما بلند کند، نباید سریعا عکس العمل مشابهی انجام دهید. اگر بتوانید همچنان خونسردی خود را حفظ کنید همه شما را به عنوان "آدم خوبه" داستان می شناسند.
3- بخشنده باشید
موفقیت شما به کمک هایی بستگی دارد که در میان راه از دیگران دریافت می کنید. بدون هیچ چشم داشتی به دیگران کمک کنید. اگر توان مالی شما اجازه می دهد میتوانید هزینه ای را نیز به خیریه ها و سایر موسسات این چنینی اختصاص دهید. اگر دست شما از نظر مالی باز نیست می توانید از وقت خود استفاده کرده و به آموزش بچه های بی سرپرست بپردازید.
4- وقت خود را با خانواده و دوستان بگذرانید
صله رحم را از یاد نبرید. اگر نمی توانید همیشه به دیدنشان بروید، حداقل ارتباط تلفنی را قطع نکنید. این امر برای دوستانتان نیز صدق می کند. اگر سرتان خیلی شلوغ است، سعی کنید حداقل آخر هفته را با آنها بگذرانید. می توانید یک نوشیدنی با هم میل کنید و یا یک دست بيليارد بازی کنید. همیشه به خاطر داشته باشید که شما قبل از اینکه با خانمتان آشنا بشوید، دوستان و خانواده در زندگی شما وجود داشتند.
خود را بشناسید
5- ضعف های شخصیتی خود را از بین ببرید
هر کدام از ما عیب و ایراداتی در شخصیت خود دارد. در شناخت عادات، ویژگی های اخلاقی و به طور کلی شخصیتتان تلاش کنید. به نظرات دوستان و اقوام در مورد صفات اخلاقی خودتان گوش کنید. ضعف های خود را به تدریج از بین ببرید و نقاط قوت خود را تقویت کنید. به عنوان مثال اگر در زمینه کاری با مشکل مواجه هستید سعی کنید هر روز بیش از روز قبل بر روی مسائل کاری تمرکز کنید.
6- متوجه رفتار خود باشید
رفتار و گفتار شما در قبال دیگران تعیین کننده برخورد آنها درقبال شما می باشد. شما یک تابلوی تبلیغاتی متحرک هستید که توجه همه را به خود جلب می کنید، پس بهتر است اخلاق خوب خود را به نمایش بگذارید. اگر این کار را نکنید مردم از شما خوششان نمی آید، شما را استخدام نمی کنند و با شما قرار ملاقات نمی گذارند. کارهای خوبی را که از والدین خود در کودکی اموخته اید در زندگی نیز به اجرا در آورید.
7- کار خودتان را انجام دهید
کاری که تصور می کنید برایتان مناسب است انجام دهید نه کاری که دیگران فکر میکنند انجام آن برایتان لازم است. به عبارت دیگر در پی رسیدن به خوشی و سعادت باشید. هیچ گاه خودتان را با کسی
مقایسه نکنید، به ویژه در مورد مسائل مالی برای اینکه ممکن است احساس نارضایتی کنید. کارهایی که
همیشه آرزوی انجام دادن آنها را داشته اید اما هیچ وقت انجام نداده اید را شروع کنید.
8- درستکار باشید
یک فرد درستکار همیشه برای اصول اخلاقی ارزش بیشتری نسبت به لذات و سودهای شخصی قائل است. کارمندان، همکاران، و خانم ها برای افراد درستکار ارزش بسیار زیادی قائل هستند. روی حرف خود بایستید و کاری را که فکر می کنید درست است، انجام دهید.
دیدگاه خود را مشخص کنید
9- با اهدافتان روبرو شوید
افراد موفق از روسای شرکتها گرفته تا ورزشکاران همه و همه دارای یک عادت ویژه هستند: هدفمندی و تلاش برای رسیدن به مقصود. بدون داشتن هدف و نقشه مناسب برای رسیدن به آن زندگی شما عادی شده و
شادی و موفقیت ناچیزی را میتوانید به دست آورید. برای خود اهداف روزانه، هفتگی، و ماهیانه تعیین کنید، سپس راه مناسب برای هر یک را طرح ریزی کنید و تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن به کار بندید و از آن به عنوان راهی برای رسیدن به آرزوهای نهایی خود بهره بگیرید.
10- عادات بد خود را ترک کنید
هر یک از ما به طور متفاوت دارای عادات بدی هستیم. دیر یا زود پی آمدهای منفی آن متوجه ما خواهند شد. با خودتان عهد ببندید که رفتار بد خود را کاهش داده و یا به طور کلی از میان می برید. به عنوان نمونه یکی از عادات بد خود مثل قسم دروغ خوردن و یا تاخیر داشتن را انتخاب کنید و بعد به دوستان و خانواده خود بگویید که می خواهید چنین عادتی را برای همیشه از زندگی خود بیرون کنید. اگر آنها به عنوان یک
مراقب در کنار شما باشند تمایل شما نسبت به انجام این کار افزایش پیدا خواهد کرد.
11- روحیه جوان و شاداب داشته باشید
به خاطر داشته باشید که سن شما به آن اندازه ای است که خودتان می خواهید. یک شیوه شاداب و جوان پسند را در زندگی پیش بگیرید تا بدن و ذهن شما همواره به تحرک واداشته شوند. در حالی که خودتان احساس جوانی می کنید پس چه اشکالی وجود دارد که با یک خانم يا آقاي جوان هم نامزد کنید؟
12- از موقعیت های خود استفاده کنید
فرصت های بیشماری در زندگی هر فردی وجود دارد، اما سود بردن از آنها کار ساده ای نبوده و دارای ریسک بالایی می باشد. اما باید توجه داشته باشید که هیچ کار بزرگی بی خطر نمی باشد. چه این موقعیت را داشته باشید که برای خودتان شغلی راه بیندازید، چه با دختر خانمی يا آقا پسري که به هیچ وجه در سطح شما نیست، قرار ملاقات بگذارید، به خودتان مطمئن باشید و تا تنور داغ است نان را بچسبانید. کاری نکنید که بعدا موجبات پشیمانی شما را فراهم آورد.
13- تمرین بردباری
صبر و پافشاری شما را به سمت کامیابی و موفقیت رهنمون می سازند. بیشتر انسان های بزرگ بیشتر از اینکه موفق شده باشند در زندگی خود با شکست مواجه میشدند. زمانی که بی حوصله می شوید باید یاد بگیرید که خونسری خود را حفظ کرده و آرام باشید. برای اینکه قدری شکیبایی خود را تقویت کنید می توانید پرستاری کودک یکی از دوستان و یا آشنایان خود را برای مدت زمان کوتاهی به عهده بگیرید.
یک مرد همه جانبه
14- علایق خود را متنوع سازید
یک سرگرمی جدید برای خودتان پیدا کنید تا افق های جدید را بر روی خود باز کنید. با یاد گیری ورزش ها و مهارت های جدید خود را به چالش وادار کنید. یکی از کارهایی که می توانید در این خصوص انجام دهید، یادگیری یک زبان جدید می باشد. زمانی این کار با موفقیت انجام شد؛ به عنوان پاداش، سفر تفریحی به کشوری که زبان آنرا یاد گرفته اید را به خودتان هدیه دهید تا پیشرفت خود را محک بزنید.
15- ساعات مطالعه خود را بیشتر کنید
مطالعه یکی از راه های مناسب برای افزایش اطلاعات و دایره لغات شما می باشد. روزی یک ساعت هم که شده تلویزیون را خاموش کرده و در عوض شروع به خواند یک کتاب کنید. بیشتر سعی کنید کتاب های
الهامی در مورد ارتقای شخصیتی و یا زمینه شغلی دلخواهتان را مطالعه کنید. حتی می توانید کتاب های سرگرم کننده را به صورت تفریحی مطالعه کنید.
16- ورزش کنید
ورزش یکی از راههایی است که از شما فرد سالم ترو جوان تری می سازد. آنقدر که کار شما ارزش دارد مدت زمانی که مشغول به انجام آن هستید مهم نیست. با خودتان تعهد کنید که در برنامه روزانه خود مقداری فعالیت فیزیکی بگنجانید.
17- یک حیوان خانگی بگیرید
داشتن حیوان خانگی تا حد زیادی استرس و فشار را کاهش داده و درصد خوشحالی را نیز افزایش می دهد. این کار شما را برای ازدواج و بچه دار شدن آماده می سازد.
عاقل باش جوان!
همچنان که به مسیر خود در راه رسیدن به یک فرد کامل ادامه می دهید، به خاطر داشته باشید که طرز تفکر مثبت همیشه به عنوان اساسی ترین فاکتور شناخته میشود. دید مثبت ذهنی نسبت به هر چیز در زندگی به شما اجازه می دهد در جایی که دیگران شکست خوردند، به پیروزی دست پیدا کنید.
بدون توجه به اینکه شرایط تا چه حد دشوار است اگر نقطه نظر مثبتی داشته باشید و این کار را ادامه دهید، همیشه راهی برای پیروزی در مقابلتان باز خواهد شد
-
06-22-2009, 10:45 PM
#570
اختلال شخصيت وابسته، از تشخيص تا درمان
شخصيتهاي تازه استقلال يافته
دكتر ژامك مدرسي
انسان موجودي اجتماعي است كه تا حدودي به اطرافيانش وابستگي دارد ولي مشكل زماني آغاز ميشود كه اين وابستگي حالتي افراطي و بيمارگونه پيدا ميكند. يكي از دلايل شايع براي چنين وضعيتي وجود اختلال در شخصيت افراد است. بيماران مبتلا به اين حالت، نيازهاي خود را تحتالشعاع نيازهاي ديگران قرار ميدهند، مسووليتهاي مهم زندگي خود را به گردن ديگران مياندازند، به خود مطمئن نيستند و اگر جز براي مدتي كوتاه تنها بمانند، احساس ناراحتي زيادي ميكنند. روانپزشكان به اين حالت ميگويند: اختلال شخصيت وابسته.
اين اختلال در ميان خانمها شايعتر از آقايان است. به تازگي مطالعاتي در كشورهاي غربي صورت گرفته است كه نشان ميدهد فرزندان كوچك خانواده با احتمال بيشتري در معرض خطر ابتلا هستند. افرادي هم كه در كودكي بيماري جسمي و ذهني داشتهاند، ممكن است بيش از بقيه مستعد اين اختلال باشند. مشخصه اين افراد، رفتاري حاكي از وابستگي و سلطهپذيري به صورت الگويي نافذ و فراگير در كليه ابعاد زندگي آنهاست. افراد مبتلا، از تصميمگيري عاجزند، مگر آنكه با ديگران به مقدار بسيار زيادي مشورت كرده و كاملا مطمئن شده باشند. آنها از موقعيتهاي مسووليتآور پرهيز ميكنند و اگر از آنها خواسته شود كه نقش رهبر را در جايي به عهده بگيرند، به شدت مضطرب ميشوند و ترجيح ميدهند تحت سلطه باشند. پافشاري در انجام تكاليفي كه مربوط به خودشان است را دشوار مييابند، اما اگر قرار باشد آن تكاليف را براي كسي ديگر انجام دهند، مداومت در آنها كاري سهل و آسان محسوب ميشود. اين بيماران دوست ندارند تنها باشند و دلشان ميخواهد كسي را پيدا كنند كه بتوانند به او وابسته شوند، همين نياز آنها به دلبستگي به فرد ديگر است كه روابطشان را خدشهدار ميكند. آنها حتي از ابراز احساسات پرخاشگرانه خود نيز ميترسند و به همين دليل اين دسته از افراد ممكن است همسري بدرفتار يا بيوفا را مدتها تحمل كنند، فقط براي آنكه احساس دلبستگيشان به او خدشهدار نشود.
علايم
معيارهاي تشخيصي براي افراد با وابستگي بيمارگونه و مفرط، به طور خلاصه به شرح زير است:
* نيازي نافذ، فراگير و افراطي به مراقبت شدن كه به سلطهپذيري، وابستگي و ترس از جدايي بينجامد.
* اين حالت از اوايل بزرگسالي شروع شده باشد و در زمينههاي گوناگون به چشم آيد كه نشانههايش وجود حداقل پنج مورد از موارد ذكر شده در زير باشد:
1) بدون توصيه و اطمينان بخشي فراوان ديگران، در گرفتن تصميمات روزمره مشكل داشته باشد (مثل پوشيدن لباس يا انتخاب غذا در رستوران. )
2) نيازمند آن باشد كه ديگران مسووليت بيشتر مسايل عمده زندگياش را بر عهده بگيرند (مثل خريد خانه، انتخاب همسر، تعيين رشته تحصيلي و غيره.)
3) به دليل ترس از برخوردار نشدن از حمايت يا تاييد ديگران، در ابراز مخالفت با آنها مشكل داشته باشد كه اين امر به دليل فقدان اعتماد به قضاوتها يا تواناييهاي خود باشد و نه به دليل فقدان انگيزه يا انرژي.
4) در كسب حمايت و پشتيباني ديگران بيش از حد معطل بماند، تا جايي كه حتي حاضر شود كارهايي را كه دوست نميدارد به خاطر ديگري انجام دهد و اين امر حالتي تكرار شونده در روند زندگي فرد داشته باشد.
5) در تنهايي احساس ناراحتي يا درماندگي كند، به دليل ترس مبالغهآميز از نداشتن قدرت مراقبت از خود.
6) با ختم يك رابطه صميمانه، فورا به جستوجوي رابطهاي ديگر برآيد تا آن را منبع مراقبت و حمايت ازخود قرار دهد.
7) ذهنش به طرزي غيرواقعگرايانه به اين انديشه مشغول باشد كه مبادا براي مراقبت از خود، تنهايش بگذارند. مجموعه صفات فوق باعث ميشود كه كاركردهاي شغلي اين گونه افراد اغلب مختل باشد، به طوري كه نميتواند مستقلا و بدون نظارت دقيق شخص ديگري كارهاي خود را انجام دهند.
* روابط اجتماعي آنها اغلب فقط با كسي است كه ميتوانند به او وابسته شوند و خيلي از اين افراد مورد بدرفتاري جسمي يا روحي رواني قرار ميگيرند، فقط به اين علت كه باجرات نيستند و در نتيجه نميتوانند ابراز وجود كرده و از حق و حقوق خود دفاع كنند.
* اگر غيبت فردي كه به او وابستهاند طولاني شود، بيمار در معرض خطر اختلال افسردگي قرار ميگيرد.
پشت پرده وابستگي
حقيقت اين است كه صفت وابستگي در بسياري از اختلالات روانپزشكي ديده ميشود. جالب است بدانيم كه يك بيماري روانپزشكي وجود دارد كه طي آن بيمار مبتلا از تنها ماندن در فضاهاي باز به شدت وحشت دارد و در صورت تنها ماندن در چنين شرايطي، حملات شديد اضطراب را تجربه ميكند. به طور طبيعي اين بيماران اغلب براي خارج شدن از منزل نياز به همراهي فرد دومي دارند كه در اكثر موارد اين فرد دوم، همسر آنها است كه در اينجا هم يك نوع وابستگي بيمارگونه ملاحظه ميشود. بنابراين كمك گرفتن از پزشك متخصص براي افتراق انواع مختلف وابستگي كه در بيماريهاي متنوع روانپزشكي رخ ميدهد، امري لازم و گاه ضروري است.
و اما درمان
خوشبختانه درمان اختلال شخصيتي وابسته با نتايج خوبي همراه است و اغلب نتيجهبخش است. پايه اصلي درمان بر روشهاي غير دارويي بنا شده است. يكي از آنها، درمانهاي مبتني بر بينش است كه بيمار بتواند صورتهاي اوليه رفتار خود را بشناسد و با حمايت درمانگر به فردي مستقلتر، باجراتتر و با اتكا به نفس بيشتر تبديل شود. طبيعي است كه ايجاد اين تغييرات نياز به زمان دارد، بنابراين صبر و حوصله و بردباري كمك زيادي به پيشرفت ميكند. رفتاردرماني، جرا‡تآموزي، خانواده درماني و گروه درماني نيز از جمله ساير روشهاي غيردارويي هستند كه به كار ميروند و در بسياري از بيماران نتايج موفقيتآميزي هم داشتهاند. اگرچه از روشهاي دارويي هم براي درمان اين مشكل استفاده ميشود اما روشهاي غيردارويي، آثاري ديرپا و ماندگار برجاي ميگذارند و به اين ترتيب بيماري كه تحت اين دسته از درمانها قرار گيرد، تا سالهاي سال قادر به بهرهمندي از يك زندگي طبيعي خواهد بود
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن