-
06-22-2009, 10:34 PM
#531
چقدر دوست داشتنی هستید؟
اکثر ما دوست داریم دیگران دوستمان داشته باشند انگار زندگی بهتر می شود اینکه دیگران دوستمان داشته باشند یا نه کاملا به خودما بستگی دارد به اینکه چگونه رفتار می کنیم و چگونه با دیگران کنار می آییم خیلی وقتها آنطور که باید با مردم برخورد صحیح نداریم ما می گوییم می خواهیم دیگران ما را همین طور که هستیم دوستمان داشته باشند.
این بدان معناست که ما کارهای را که باید انجام بدهیم نمی دهیم و قصد تغییر دادن راه و روش خود را نیز نداریم خیلی راحت می گوییم چرا نمی توانند من را همین طور که هستم بپذیرند و دوست داشته باشند؟
واقعیت این است که برای انکه دوستمان بدارند باید دوست داشتنی باشیم.
دوست داشتنی شدن کار زیاد سختی نیست برای شروع بهتر است وقتی با دیگران روبه رو می شوید لبخند بزنید و با روی باز با آنها صحبت کنید رفتاری دوستانه و صمیمی داشته باشید از مشکلات آنها با خبر شوید و سعی کنید درکشان نمایید و به احساساتشان توجه کنید.
وقتی با دیگران رو به رو می شوید بلافاصله سلام کنید منتظر نمانید آنها سلام کنند آنها را به اسم کوچک صدا بزنید نشان دهید که از دیدنشان خوشحال هستید.
طوری رفتار کنید کا انگار از زندگی حسابی لذت می برید همیشه به خوبی ها فکر کنید حتی اگر زیاد هم مایل نیستید خود را مثبت نشان دهید هرگز شکایت نکنید و غر نزنید.
منبع: سایت آفتاب
-
06-22-2009, 10:34 PM
#532
چگونه شانس بیاوریم؟
استیو کاوفمن (Steve Kaufmann)
نگامی که به 45 سال گذشته برمیگردم، چنین به نظرم میرسد که بزرگترین عامل تمام موفقیتهای من به عنوان دانشجو، دیپلمات یا تاجر، خوش شانسی بوده و بس. هنگامی که از ناپلئون پرسیدند که آیا او ترجیح میدهد فرماندهان ارتش وی شجاع باشند یا زیرک، او پاسخ داد هیچکدام، من فرماندهان خوش شانس را ترجیح میدهم.
سوال اینجاست، چگونه شانس بیاوریم؟
در اینجا هفت عادتی را که برای من عامل خوش شانسی بوده اند، با شما در میان میگذارم:
1. ماجراجو باشید اما سر دار و ندارتان شرط نبندید.
تمام موفقیتهای من به خاطر روحیه ریسک پذیرم بوده است. من آسایش تحصیل در دانشگاه شهر خود را رها رده و برای تحصیل به خارج رفتم. بر سر موضوعی که واقعا برایم اهمیت داشت در مقابل رئیسم ایستادم. از کار در شرکت استعفا داده و کار خودم را به وجود آوردم. به فروشنده ای در مقابل وثیقه اندک پول قرض دادم و موارد بیشماری از این قبیل. اینها، کارهایی بودند که بیشترین پاداش را به دنبال داشتند. اما، در تمام این موارد من میتوانستم از عهده پیامدهای شکست هم بربیایم. البته قرار هم نبود که در صورت شکست به جزیره الب تبعید شوم، اما باید همه جوانب کار را سنجید. هرچند که من همیشه هم نمینشینم و یک برنامه عریض و طویل بچینم، بیشتر اوقات تنها از حس درونی خود پیروی میکنم، اما در تمام شرایط، کاری را انجام میدهم که بدانم میتوانم از پس شکست آن برآیم.
2. کار را با اعتماد به دیگران آغاز کنید:
شما نمیتوانید تک و تنها به جای برسید و تنها با کمک دیگران میتوانید به اهداف خود دست یابید. این دیگران شامل دوستان، خانواده، همکاران، روئسا و کارکنان، فروشندگان و خریداران هستند. اگر شما ذاتا شکاک هستید یا دوست دارید تمام کارها را به تنهایی انجام دهید، امکان اینکه بخت به شما رو کند بسیار کم خواهد بود. زیرا معمولا شانس توسط دیگران بر سر راه شما قرار میگیرد.
3. با مهره های قوی خود بازی کنید:
نقاط قوت خود را بشناسید و آنها را به کار گیرید. نقاط ضعف خود را نیز بشناسید و از اینکه مجبور به استفاده از آنها شوید، اجتناب کنید. از وانمود کردن به قدرتهایی که فاقد آن هستید خودداری کنید. شما میتوانید توان و قدرتمندی خود را افزایش داده و بر ضعفهای خود چیره شوید. اما قبل از هرچیز باید مهارتها، استعدادها، دانش و روابط خود را به خوبی بشناسید و در هر زمان که میتوانید، از آنها استفاده کنید. این کار احتمال خوش شانس بودن را افزایش میدهد.
4. بیش از آنچه میگیرید، پس بدهید.
اگر میخواهید افراد خوش شانس را به برنامه خود وارد کنید، آماده بخشش باشید. شما باید بدون چشمداشت، برای دیگران قدمی بردارید. جربیات من، همواره نشان داده اند که این ضرب المثل قدیمی: "از هر دست بدهی، از همان دست میگیری" واقعیت دارد و مطمئن باشید که آنچه را بخشیده اید، چه مالی و چه معنوی، در غیر منتظره ترین موقعیت به شما باز میگردد و گره از کارتان میگشاید.
5. متناسب و سلامت شوید و این حالت را حفظ کنید:
نظور از تناسب و سلامت تنها از نظر فیزیکی نیست. منظور من بهداشت و سلامن جسمی، فکری و روانی است. صحیح غذا بخورید و فعال باشید. در هر سن و موقعیت به مطالعه و آموختن بپردازید. مثبت اندیش باشید. بدانید که لزوما همواره همه چیز بر وفق مرادتان نیست. اما با اعتقاد بر امکان پذیر بودن موفقیت، حتی در موقعیتهای دشوار نیز پیروز خواهید شد. هرگز هنگام شب و زمانی که خسته هستید، به مشکلات عمده و سخت نیاندیشید. سلامت و انرژی شانس به همراه خواهند داشت و قدرت مقابله با شکست را در اختیارتان میگذارند.
6. در برقرار کردن ارتباط و اطلاع رسانی مهارت یابید:
شما باید بتوانید به خوبی به دیگران بگویید که هستید و چه میخواهید. بر روی مهارتهای کلامی خود کار کنید. منظور من شیوه استفاده از کلمات، روش واضح سخن گفتن و نوشتن و بیان منظور با کلامی ساده اما قدرتمند است. اگر فرصت دارید، زبان دیگری نیز بیاموزید. دانستن چند زبان مختلف، شانس بسیاری برای من به همراه داشت و امکانات کاری فراوانی در اختیارم قرار داد. به یاد داشته باشید که در دهکده جهانی، اهمیت زبان هرگز کم نخواهد شد.
7. در کار و صنعت واقعی خود گام بردارید:
یک حسابدار میتواند به خوبی از برنامه های اقتصادی، جدولهای مختلف درآمد و سود و زیان و... مطلع باشد و کار خود را به خوبی انجام دهد، اما بعید است بتواند تغییر شغل داده و کفاش خوبی شود. هر راه اندازی، هر شرکت و هر معامله ای بر مبنای یک صنعت یا برپایه رشته علمی یا تجربی خاصی بنا شده است. به سوگند بقراطی رشته مورد نظر خود وفادار باقی بمانید. در اینصورت دیگران متوجه میشوند که شما واقعا در حرفه خود وارد و کارآمد هستید و بخت به شما رو خواهد کرد. با پرداختن به این عادات، به شانس فرصت بدهید به سراغتان بیاید. هر چه زودتر، بهتر...
-
06-22-2009, 10:35 PM
#533
روی ديگران تاثير بگذاريد
اگر خانم ها از نفوذ خود با خبر بودند وجودشان سرشار از فخر و مباهات مي شد و اگر مردها هم متوجه مي شدندکه خانم ها تا چه حد مي توانند تاثيرگذار واقع شوند، آنگاه بدون شک شگفت زده مي شدند. همه ما در طول زندگي خود حداقل برروي 250 نفر تاثير مي گذاريم. هر يک از انسان ها به نوعي مسئوليت رهبري و مديريت ديگران را به عهده دارند. متاسفانه تحقيقات گوياي اين مطلب است که اکثر خانم ها تاثير و اعتبار خود را دست کم مي گيرند. در امور منزل مي توانيد فرزندان خود را در تميز کردن خانه مديريت کنيد و به آنها ارزش ها و اخلاقيات را آموزش دهيد. در محل کار نيز مي توانيد مردم را به خريد و فروش تشويق کنيد و با حرف هايي که ميزنيد و کارهايي که انجام مي دهيد و با روشي که وظايف محوله خود را انجام مي دهيد برروي ديگران تاثير بگذاريد. بين شهرت و بزرگواري در مقوله مديريت تفاوت فاحشي وجود دارد. شخصي مثل مدونا مشهور است اما مادر ترزا بزرگوار است. امروزه کمبود بسيار شديدي به رهبران واقعي و بزرگ احساس مي شود، کسانيکه صادق، قابل اعتماد، کامياب و شايسته باشند و استانداردهاي بالاي اخلاقي را دارا باشند. چه بخواهيد يا نه، چه باور داشته باشيد و يا خير شما يک فرد تاثيرگذار هستيد. مردم به عقايد شما توجه مي کنند و اعمال خود را بر اساس آن پي ريزي مي کنند. 8 اصل زير که برگرفته از سايت مردمان است به شما کمک مي کند تا بتوانيد تاثير مطلوبي را برروي ديگران ايجاد کنيد.
1 ) آرزوي تغيير دنيا به مکان بهتري را داشته باشيد: دامنه ديد خود را افزايش دهيد. چيزي را بخواهيد که فراتر از توانايي هايتان است تا شما را به چالش وادارد. اگر تنها به زمان حال و به شخص خود توجه کنيد و تمام مدت در پي جمع آوري ماديات و خوشگذراني باشيد، خيلي زود درگير خواب غفت مي شويد و احساس نارضايتي از زندگي به شما دست ميدهد. مديريت به معناي کمک گرفتن از ديگران براي تبديل روياها به واقعيت مي باشد. سعي کنيد براي رسيدن به ارزش ها تلاش کنيد. براي روياهايتان از جان خود مايه بگذاريد تا بتوانيد با فکر کردن به آنها به وجد آييد.
2 ) توانايي هاي خود را شناسايي کنيد: هر کدام از ما توانايي هايي داريم که با اتکا به آنها قادر به انجام کارهاي بزرگي هستيم اما بايد خلا موجود را با کمک گرفتن از افراد مجرب پرکنيم. براي بدست آوردن نتيجه بهتر سعي کنيد با گروه کار کنيد. بايد از توانايي هاي خود بهره بگيريد و افراد گروه را براساس توانايي هاي شخصي شان گردهم آوريد. خانواده شما هم مي توانند به نوعي يک گروه محسوب شود. آيا شما به تک تک افراد خانواده در سنجش توانايي هايشان کمک مي کنيد؟ به عنوان عضوي از يک گروه و يا يک خانواده، بايد ديگر اعضا را مرتبا ملاقات کنيد. اهداف خود را تعيين کنيد و هر چند وقت يکبار آن را مرور کنيد تا نقطه تمرکز خود را از دست ندهيد. اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود را تعيين کنيد و عملکرد خود را در هر 2 تا 3 سال يکبار ارزيابي کنيد تا با اين کار انگيزه شما نيز افزايش يابد. شما بايد هر کجا که لازم بود اعتبار خود را نيز گرو بگذاريد، قدردان باشيد و اطرافيانتان را نيز براي رسيدن به اهدافشان تشويق کنيد.
3 ) تلاش براي بهترين ها: افراد تنها با توجه به رفتاري که در شما مي بينند عمل مي کنند پس اگر مي خواهيد در آنها تاثير بگذاريد تا به پله هاي بالاتر صعود کنند و بتوانيد به عنوان مدير موفقي شناخته شويد لازم است که نه تنها کارهاي منطقي را انجام دهيد بلکه بايد آنها را به درستي نيز انجام دهيد. اگر مي خواهيد چيزي را به ديگران ياد بدهيد بايد خود در ابتدا آن فاکتورها را رعايت کنيد. رهبران پرتاثير و با نفوذ مي بايست همواره براي رسيدن به بهترين ها تلاش کنند.
4 ) مصر باشيد: مادر ترزا يک زن مصمم بود. رمز موفقيت يک مدير موفق در استقامت و پايداري خلاصه مي شود. هيچ گاه ميدان را ترک نکنيد. شايد دوستان و دشمنان شما را اغوا کنند که از کار کردن دست بکشيد اما نبايد فريب آنها را بخوريد و از مرحله به در شويد. سعي کنيد هميشه ثابت قدم و مصمم باشيد. اگر مي خواهيد دنيا را عوض کنيد بايد پافشاري به خرج دهيد. افراد با نفوذ زندگي خود را با تنبلي و راحتي سپري نمي کنند. آنها افرادي نيستند که استعداد هاي خاصي داشته باشند بلکه کساني هستند که از اشتباهات خود درس گرفته، از زمين بلند مي شوند و دوباره شروع به تلاش مي کنند.
5 ) مقاومت به خرج دهيد: اگر مدير هستيد بايد توانايي حل مشکلات را داشته باشيد، گاهي اين تصور غلط ايجاد مي شود که بايد به تنهايي به جنگ تمام مشکلات برويد و يا مثلا اگر مشکلي به وجود آمد پس ما قطعا در وجود خودمان دچار مشکل هستيم. اما واقعيت چيزي جز اين است ما بدون توجه به اينکه مشکلات تا چه حد مي توانند درد آور باشند بايد مسئوليت آنها را به عهده بگيريم و در رفعشان از هيچ تلاشي مضايقه نکنيم. با فرار کاري از پيش نمي رود. خيلي ساده است که در انتظار بنشينيم تا شخصي از راه برسد و تمام مشکلات ما را به يکباره حل کند. اما شما نبايد صبر کنيد تا ديگران به کمک شما بيايند، خوب است که از همين حالا خود را براي رويارويي با مشکلات آماده کنيد. اگر برروي کاري که انجام مي دهيد تسلط داشته باشيد، لازم نيست در زمان بروز مشکلات به سوراخ موش پناه ببريد. تفاوتي که بين رهبران و پيروان وجود دارد همين توانايي مواجه شدن با مشکلات و حل آنها به وسيله اتخاذ تصميمات مناسب مي باشد.
6 ) يک الگوي مناسب باشيد: واقعا جاي تعجب دارد که بعضي از افراد خواهان مقام هاي بالايي هستند اما خواستار قبول مسئوليت نمي باشند. البته طبيعي است که بخواهيد از مسوليت شانه خالي کنيد، اما اگر مي خواهيد تاثير پايدار و مثبتي را برروي اطرافيان خود بگذاريد بايد ساعت هاي متمادي کار کنيد. با کارکردن ثابت مي کنيد توانايي حل مشکلات و انتخاب مسير درست را داريد. وظيفه يک مدير خدمت کردن است حال چه در خانه و چه در محل کار.
7 ) نيکخو باشيد: روزنامه ايالتي ونکوور در يکي از شماره هاي خود منتشر کرد که هر انسان بالغ روزانه به طور متوسط 200 دروغ مي گويد. اين دروغ ها شامل هر چيزي مي شوند: عذر خواهي به دليل رفتار بد مثلا گفتن جمله اي شبيه به اين «من اصلا قصد آزار تو را ندارم» و... البته بر سر رقم مذکور اختلافاتي وجود دارد اما همه ما به خوبي مي دانيم که خيلي کمتر از آنچه که بايد و شايد صادق هستيم. اگر خودتان کاري را درست انجام نمي دهيد، نبايد انتظار داشته باشيد که کارمندان و يا حتي فرزندانتان آن را به درستي و بدون هيچ گونه خطا و اشتباهي انجام دهند. بايد زندگي خود را بر اساس يک دستورالعمل اخلاقي قوي دنبال کنيد و کليه تصميمات خود را بر پايه آن استوار نماييد. رفتار خود را بر چه اساس پي ريزي مي کنيد؟ آيا براي خود استانداردهاي اخلاقي تعيين کرده ايد؟ آيا از عبارتي نظير «من هيچ وقت چنين کاري را انجام نمي دهم» و يا «اين گزينه براي من انتخاب مناسبي نيست» استفاده مي کنيد؟ اگر براي خود ارزش هاي اخلاقي قائل نيستيد بهتر است همين حالا بنشينيد و شروع به نوشتن آنها کنيد. اگر براي خود معيار مشخصي نداشته باشيد ممکن است در زمان مواجه شدن با وسوسه ها کاري انجام دهيد که بعدها موجب پشيماني ما شما شود.
8 ) خداوند را راهنماي خود قرار دهيد: اليزلبت دال رييس اسبق صليب سرخ آمريکا در يکي از مصاحبه هاي خود اظهار داشت: «براي من اتکا به يک نيروي فرا انساني خيلي ارزشمند است.» اگر بخواهم يک کار دشوار انجام دهم و يک تصميم جدي بگيرم تنها به توانايي هاي شخصي خود اتکا نمي کنم بلکه تمام امور را به خدا واگذار مي کنم. درست 24 سال پيش بود که دريافتم نيازمند نيروي برتري هستم. اهدافم مرا راضي نگاه نمي داشتند و ارتباطاتم با افراد ديگر منجر به پر شدن خلا عاطفي من نمي شدند. در سن 36 سالگي بود که تصميم گرفتم اداره کليه امور زندگي خود را به دست خداوند بسپارم. او سرچشمه لايزال نيرويي بود که من طلب مي کردم. هميشه با خود دعا مي کردم که «پروردگارا مرا از همين حالا تا زماني که مرگم فرا برسد راهنمايي کن.» اليور هلمز مي گويد: «چيزي که داراي اهميت است اين نيست که در کجا ايستاده ايم بلکه جهتي است که مي خواهيم به سمت آن حرکت کنيم.» مي خواهيد طي 5 سال آينده به کدام سمت حرکت کنيد؟ 10 سال و يا 25 سال ديگر چطور؟ قصد داريد آن 250 نفري را که برروي آنها تاثير مي گذاريد با خود به کدام سمت بکشانيد؟ شما نيز قادر به تغيير خود و دنياي اطرافتان مي باشيد به شرطي که اجازه دهيد تا خداوند راهنماي شما باشد. شما از اين طريق به آرامشي که در جستجوي آن هستيد مي رسيد و مي توانيد در زندگي خود تعادل برقرار کنيد. هيچ کس به تنهايي کامل نيست اما هر يک از ما اين فرصت را داريم تا با اتکا به خداوند زندگي خود را تکامل بخشيم. شما در هر لحظه مي توانيد با اتکا به نيروي ايمان خود با خداوند ارتباط برقرار کنيد. دعا کردن امر ساده اي است و تنها صحبت کردن با پروردگار مي باشد. خداوند از درون قلب شما آگاه است. گفتارتان چندان مهم نيست چرا که خداوند با قلب شما عجين گشته است. در اين قسمت براي شما يک دعاي پيشنهادي داريم: «پروردگارا مي خواهم با تمام وجو خود تو را درک کنم، من نياز خود را به درگاه تو آورده ام تو نيز درهاي خود را برروي من باز کن و به عنوان منجي مرا ياري ده. کنترل امور زندگي خود را به دستان تواناي تو مي سپارم باشد که گناهان مرا ببخشايي و مرا در زندگي هدايت کني تا کسي شوم که تو مي خواهي» آيا اين دعا آرزوهاي قلبي شما را در بر نمي گيرد؟ شما مي توانيد همين حالا دعا را شروع کنيد تا نيروهاي غيبي همانطور که وعده داده شده است به کمک شما آيد. اگر مي خواهيد خداوند به زندگي شما وارد شود بايد همواره از او سپاسگذار و قدردان باشيد. او هيچ گاه شما را تنها نخواهد گذاشت. اگر خداي خود را بهتر بشناسيد و بفهميد که تا چه حد شما را دوست مي دارد آنگاه مي توانيد طعم حقيقي زندگي را بچشيد.
-
06-22-2009, 10:35 PM
#534
ارتباطات تله پاتیک چیست؟
تله پاتی در واقع ایجاد یک فکر و یا اندیشه در دو یا چند فرد ( اکثر دو نفر ) که همزمان با هم و یا با فاصله خیلی کوتاه اتفاق میفتد! ارتباط تله پاتیک معمولا بدون اینکه فرد اراده کند اتفاق میافتد و شخص هم از قبل نمیداند این حادثه در شرف وقوع است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری ایسکانیوز نویسنده وبلاگ " دکتر سینوحه" به آدرس doctorsinohe.persianblog.com در مورد نیازهای اولیه آسیب دیدگان روانی ناشی از زلزله نوشته است:
آزمایشات زیادی برای قانونمند کردن و هدف مند کردن تله پاتی انجام شده اما به نتیجه قابل توجهی نرسیده است . معمولا این آزمایشات نیز بدین صورت است که افراد داوطلب را در اتاق های جدا می نشانند و از یک گروه درخواست میکنند که تصویری را نگاه و یا در ذهن خود مجسم کنند و از گروه دوم میخواهند که در همان لحظه چیزی که به ذهنشان متبادر میشود را بروی کاغذ یادداشت کنند. نتایج این آزمایشات بسیار ضعیف بود! حداکثر 3 مورد درست از 10 مورد آن هم در بهترین حالت ممکن! این آزمایشات در دوران جنگ سرد بسیار رواج داشت. زیرا ارتش دو گروه رقیب میخواست با این روش با زیردریایی که در هزاران کیلومتر دورتر بودند ارتباط برقرار کنند اما عملا این ایده موفقیت آمیز نبود. اما در بعضی افراد هم ممکن است شانس این روش بالا باشد! نمونه بارز ان در دوقولو ها همسان است که بعضا ارتباط تله پاتیکی بسیار قوی با هم پیدا میکنند و یا اینکه در مواردی که یک فرد با دیگری از لحاظ عاطفی بسیار نزدیک است.
مؤلف: قویدل
-
06-22-2009, 10:35 PM
#535
یک قدم تا رویاهایتان
حتما تا حالا برات پیش اومده که چیزی رو از ته دلت و با تمام وجودت بخوای. آرزویی که ذره ذره وجودت نیاز به داشتنشو فریاد می زنه. همون آرزویی که دلت به خاطرش می تپه . به امید رسیدن بهش نفس می کشی , تو رویاهات همیشه دنبالشی. همون که دلیل زنده موندنته . همون رویایی که بزرگترین امیته . قشنگترین رویا ی تو رویای سوگلی تو بالاترین امیدت واسه زنده موندن بالاترین دلیلت واسه تلاش کردن. همون چیزی که اگه بدونی یک ساعت از عمرت مونده , تموم آرزوت اونه که بهش برسی .
خواستنی از جنس آتش اشتیاق , سوزان و ملتهب , مثه نیاز یه ماهی به آب برای حیات. عین نیاز زندگی به امید برای نبریدن و تلاش.حسی که تو رو به ادامه دعوت می کنه , تشویقت می کنه و بهت انرژی می ده. چیزی که برای خواستنش تردید نداری , اون طور می خواهی که نرسیدن بهش برات زجره , رنجه , عذابه, و رسیدن بهش واست بالاترین شوق و لذتی که می تونی تصور کنی. هر چیز نهایی داره , بهای خواسته تو چقدره؟ چه بهایی داره. بهای خواسته تو چقدره؟ چه بهایی واسه دریافت خواسته ات بپردازی ؟ از چه چیزارزشمند و عزیزی واسه رسیدن بهش می گذری و مایه می ذاری؟واسه رسیدن به همو ن رویای شیرینی که نمی تونی فراموشش کنی , نمی تونی جاشو با هیچی پر کنی . اون چیز مقدس و عزیزی که قلب و روح و جسم و تموم وجودت خواهش رسیدن به اون خواسته است. چند بار ناخواسته تو محاصره ابرهای تیره تردید و نا امیدی صدای تو گوشت زمزمه کرده , افسوس ,حیف که نمی شه , کاش ممکن بود, اما ممکن نیست. همون صدایی که گاهی جرات تلاش و تجربه ثمره تلاشتو ازت می گیره.و یه روز ممکنه به خودت بگی و ببینی , تحت تاثیر اون صداها نا خوانده , تو از یاد بردی . خواستنی که از عمق وجود باشه , نتونستن و نشدن سرش نمی شه , مگه بچگی هاتو از یاد بردی, که وقتی یه عروسک یا یه ماشین پشت ویترین اسباب بازی فروشی چشمتو می گرفت هیچ منطقی پاهای معصومت واسه گذشتن از اون خواسته مردد نمی کرد.
تو اون عروسک یا ماشین رو می خواستی , اون طور می خواستی که هیچ منصرف نمی شدی. اون طور پاش وامی ستادی که صاحب اول و آخرش فقط خودت بودی!
چطوری اون لحظه نمی شه و نمی تونم و حالا بعدا پدر و مادرت رو نمی فهمی و قبول نمی کردی؟
اون طور اونو نی خواستی که نشدن برات بی معنی بود. تکان نخوردن و سفت و سخت استادن و پافشاریت جلوی اون اسباب بازی تا لحظه که بهش برسی رو از یاد بردی؟چطوری یادت رفته خواستن, نتوانستن رو نی پذیره, اشتیاق رسیدن به یه آرزوی قلبی نتونستن و نشدنو نمی فهمه , خواستن فقط یه معنی داره اونم توانستنه؟!!چطور شد که امروز ما بدون این که متوجه بشویم. نخواستن رو با نتوانستن عوضی گرفتیم؟ چون به درستی پی نبردیم اون جا که نتوانستیم به سبب این بود که واقعا نخواسته بودیم. اگر فقط بخوای و باور کنی که بهش می رسی کل قانونمندی های کائنات همسو با تو می شه.خواستن به تو نیرو و انرژی می ده که تموم درهای بسته رو به روت باز می کنه و تو رو با تلاشی تجهیز می کنه که با قدرتی عظیم فقط رو یه نقطه متمرکز شده که بی شک تو رو به کامیابی می رسونه مهم ایمان و اعتقادت به خواستته , خواستن رویایی که فکر رسیدن بهش , عشق و تقلا و تلاش رو در تو زنده و صد برابر می کنه همون که تو رو مشتاق تلاش می کنه.
اگه چیزی که تو رو به تلاش کردن تشویق می کنه همون شعله داغ اشتیاقه , دیگه هیچ مانعی تو رو نمیترسونه , هیچ نگرانی دلت رو نی لرزونه , همه خواسته هات توی یه هدف جمع می شه او هدف اولویت اول و شماره یکی که همه چیز تابع اونه. و اگه چیزی هست که این جور می خوایش و این قدر برات عزیزه هیچی مانع رسیدنت به اون نمی شه.هیچ قدرتی تاب ایستادن مقابل خواسته قلبی تورو نداره. اگه عشقت به آرزو و هدفت در اون حد متعالی و بالای خودشه , اگه آرزوی رسیدن به خواسته ات اون طور تو رو بی تاب و بی قرار می کنه که شب و روز بهش فکر می کنی , از همین حالا تو رو می بینم که به خواسته ات رسیدی و اگه بهش نرسی مقصر فقط خودتی.هر چه خواسته تو متعالی و بزرگ تر باشه باید بهای بیشتری روی براش بپردازی پس اگه به خواسته ات نرسیدی یا اون قدر برات ارزش نداشت و نمی خواستیش که همپای بهاش براش خرج کنی و سختی و رنجش را واسه رسیدن به گنجش به جون بخری یا تو روزمرگی و بطالت زیر خروارها یاس و ترس دفنش کردی و واسه تبرئه خودت وقتی یادش افتادی فقط سری از افسوس تکان دادی و گفتی افسوس که رویای من شدنی نبود. یادت باشه هیچ قدرتی غیر از خودت نمی تونه مانع رسیدن به خواسته هات بشود. وقتی با بی رحمی به نا امیدی و یاس اجازه می دی رویا تو را ازت بدزده و با خودش ببره وقتی خودت واسه دفاع از رویات جلوی ترس هات نمی استی از کی توقع داری برات این کار رو بکنه ؟ وقتی اون خواسته برات اون قدر ارزشمند نبوده که بهای لازم رو بپردازی چطوری توقع داری اونو به رایگان و به سادگی به دست بیاری و به سادگی طعم شیرین رسیدن به آرزوی قلبیتو بچشی؟
و چه غم انگیز است کهیه عمر فقط به خاطر ترس تو زندگی در جا بزنی که اصلا دوستش نداری , اون زندگی ای که با روحیات و خواسته ات تو هیچ تناسبی ندارد و فقط به خاطر این که جسارت ترکشو نداری به خاطر این که جسارت کنار گذاشتن ترستو از یاد بردی و به طعم تلخ اشتباه عادت کردی تحملش می کنی.کی یادت داد معنی زندگی محدود به تکرار عادت هاست؟ اخرش چی؟ جاذبه این تکرارهای بی اراده حداکثر تا چند سال دیگه دوام دارد؟ بالاخره تاریخ انقضا اونم می رسه؟ گاهی به سبب ترسی که بهش چسبیدیم حتی متوجخ نیستیم ترس از یه اتفاق ممکنه خیلی وحشتناک و زجر اور رخداد اون اتفاق باشه و مثه یه عمر تحمل رنج واقعی به خاطر ترس از رنج احتمالی اینده کسی چه می دونه اگه با تموم وجودت برای رسیدن به رویات تلاش کنی چی پیش می آید؟ یه نگاه به دیروزت بنداز, اگر راضیت کرد جا پای دیروزت بذار اگه غمگینت کرد , اگه اون قدر رنجت می ده که حتی دلت نمی خواد به مرورش برپردی دیگه اشتباه دیروز رو تکرار نکن.
اگه دیروز و امروز و فردات تو سیاهی و غم و غصه مثل همن , کوتهی از خودته که هنوز به خودت نیومدی و هوشیار نشدی و نخواستی و فقط نخواستی تا بتونی به بهترین ع تغییرش بدی زندگی بی لطفی که فقط از سر عادت به تکرارش ادامه مشغولی ارزش زندگی کردن داره؟تنها فاصله تو با بزرگ ترین رویا ها و عزیزترین آرزوها ت فقط خواست و اراده خودته! چ.ن خواسته عمیق و قلبی تو به پشتوانه بیشترین تلاشت عامل شکوهمندترین تغییرات مثبت زندگیته تا کی نرسیدن به آرزو های قشنگتو گردن نتونستنی ها می ندازی ؟ کافیه با خودت روراست باشی کلاهتو قاضی کنی ببینی نخواستی یا نتونستی...
-
06-22-2009, 10:35 PM
#536
سیگار کشیدن و واقعیت
* قسمت هایی از کتاب روانکاوی فرهنگ عامه، نوشته بری ریچاردز، ترجمه حسین پاینده
سیگار کشیدن و واقعیت
واضح است که سیگار با ارضای شهوانی - یا ارضای دهانی- ارتباط دارد، اما هم چنین به شکل گیری و حفظ پیوند های اجتماعی نیز مربوط می شود. دوستی ها و پیوندهای خانوادگی زیادی به واسطه سیگار آغاز شده اند و تعامل های اجتماعی بسیاری به واسطه تبادل سیگار سامان یافته اند. سیگار کشیدن، هم با معاشرت اجتماعی گسترده عجین است و هم با مکیدنِ سبعانه. ارزش اجتماعی یک نخ سیگار، گاهی اوقات با ارزش شهوت انگیزی آن مغایرت دارد و یا بر آن ارجح است.
علاوه بر این سیگار دلالت بر اقتدار و بلوغ هم داشته است، گه گاه به شکلی حاکی از ملالت زندگی شهری و بیزاری از زندگی (سیگار بگارت) و گه گاه با روحیه تفوق بیشتر در فضای باز (سیگار مارلبورو). پر واضح است که این معانی را گفتمان های فرهنگی و پاره فرهنگی به سیگار بخشیده اند.
در اواخر قرن نوزدهم، زمانی که سیگار کم کم در حال باب شدن بود، در آمریکا تلقی عمومی این بود که سیگار کشیدن روشی زنانه برای استفاده از تنباکو است و به همین سبب در نیروی دریایی آمریکا، سیگار کشیدن ممنوع اعلام شده بود. بعد ها زمان که مردان نیز (عمدتاً به دلیل تاثیر جنگ جهانی اول در عادات گوناگون اجتماعی) شروع به سیگار کشیدن کردند، در آمریکا و اروپا سیگار به مظهری مهم از آزادی زنان تبدیل شد، کما اینکه مشابه همین فرایند در سال های اخیر در برخی از کشورهای اسلامی نیز رخ داده است.
از جنبه ای دیگر می توان گفت بلوغ به منزله معنای سیگار، از تجربه مادی خود این شئ مشتق شده است و این شاید روشن کند که چرا سیگار برای ایفای نقش دال بلوغ برگزیده شده است. سیگار به مکیدن ربط دارد، اما آنچه از مکیدن سیگار حاصل می شود، شیر گرم و مطبوع مادر نیست و خاصیت غذایی ندارد، بلکه دودی خشک و نامطبوع است. پس سیگار کشیدن به ناکامی - یا به بیان دقیق تر، به غلبه بر ناکامی- مربوط می شود. فردِ سیگاری با پوچی و سمی بودن دود به کرّات روبه رو می شود و مکرراً آن را مهار می کند. برای او، یکی از لذت های اصلی سیگار کشیدن عبارت از مهار کردن این دود نامطبوع است (هنگامی که دود به انتهای دهانش می رسد)، به این ترتیب که او دود را به اعماق بدنش می کشد و سپس با خونسردی مغرورانه ای آن را بیرون می راند. احتمالاً فرد با این کار، ابژه ای نامطلوب را از طریق درون فکنی (یا از طریق تبدیل عملی آن به جزئی از بدن خود) مهار می کند، و می توان استدلال کرد که اعتیاد به سیگار یعنی دلبستگی ناخواسته به ابژه ای نامطلوب اما وسوسه انگیز.
اما سیگار ابژه ای مسرت بخش است، به این مفهوم که نه فقط مایه خشنودی و معاشرت اجتماعی می شود، بلکه هم چنین فرد را با مهار سرخوردگی و بلوغ نمادین آشنا می کند. علاوه بر این، سیگار برخی از جنبه های نامطبوع خودش را مجدداً در خود جذب می کند: در فرایند سیگار کشیدن، سیگارِ بی عیب و نقص و میل انگیز، به ته سیگاری بیزار کننده تبدیل می گردد که آنگاه می توان آن را دور انداخت. از این حیث، سیگار نوعی ابژه مهار کننده است که جنبه های نامطبوع و بیرون رانده شده فرد سیگاری را مهار می کند.
البته گفتمان مربوط به سیگار در دو دهه اخیر دگرگون شده است، به گونه ای که امروزه آن را اغلب ابژه ای نامطلوب می دانند. در زمانه رونق بخش خدمات، کودک محوری و توسعه، آن نوع دلزدگی بی رحمانه صنعتی که سیگار نماد آن است دیگر از نظر فرهنگی مورد تردید قرار گرفته است. در عین حال، تحولات اجتماعی نیز باعث شده اند که سیگار بیشتر موجد خصومت باشد تا دوستی. افزایش آگاهی درباره “سیگار کشیدنِ ناخواسته” (استنشاق ناخواسته ی دود سیگار دیگران) و تاثیرات آن، توجه ما را به واقعیتی دیگر معطوف کرده است. گرچه خطر صدمه به سلامت خود را می توان کم اهمیت تر از تلاش برای جان سخت شدن و رفع توهم دانست، اما خطر صدمه به سلامت دیگران را نمی توان به این راحتی بی اهمیت تلقی کرد یا گستاخانه آن را نادیده گرفت.* (!!)
-
06-22-2009, 10:35 PM
#537
علت شكست در برخي ازدواجها
اگر زوجين فاقد مهارتهاي ارتباطي ضروري براي حل مشكلاتشان باشند، حتي كوچكترين مشكل نيز حل ناشدنيخواهد شدامروزه بسياري از ازدواجها قبل از تشكيل و يا مدت كوتاهي بعد از آن متلاشي ميشوند. درك اينكه چرا اين ازدواجها شكست ميخورند ميتواند راهحلي باشد كه مراقب باشيد ازدواج خودتان شكست نخورد.بعضي از عواملي كه در شكست ازدواجها مشاركت دارند شامل مسائل مالي و ديگر شرايط ازدواج است.همه ي اين مسائل ميتواند در يك ازدواج سالم و پايدار هم وجود داشته باشد اما اگر آنها به طور صحيح و درست مورد رسيدگي قرار نگيرند، ميتوانند منجر به شكست ازدواج شوند.
ارتباط ، نقش اساسي در موفقيت ازدواج دارد. بدون ارتباط صحيح، حل تعارض و كشمكشها مشكلساز ميشوند اگر زوجين فاقد مهارتهاي ارتباطي ضروري براي حل مشكلاتشان باشند، حتي كوچكترين مشكل نيز حل ناشدني خواهد شد.ارتباطات به واسطه ي فرصت دادن به همسران براي مشاركت در نگرانيها و علايق، اميدها و آرزوهاي يكديگر، موجب رشد و شكوفا شدن روابط زوجين ميشود. بدون سهيم شدن در اين موارد زوجين رشد نخواهند كرد و تا حد امكان به يكديگر نزديك نخواهند شد. اگر يك يا هر دو همسر فاقد مهارتهاي ارتباطي مؤثر باشند، اين براي حل و فصل بحثهايشان مشكلساز ميشود چرا كه زوجين قادر نيستند تا نقطه نظرات يكديگر را درك كنند.
در ازدواجهايي كه تاكنون دچار مشكل بودهاند، هر يك از زوجين بايد تلاش كنند تا براي بهبود و نجات زندگيشان متعهد شوند كه روي مهارتهاي ارتباطيشان كار كنند.نبود تكنيكهاي مؤثر ارتباطي ميتواند به شكست در ازدواج منجر شود. عشق ممكن است همواره پيروز شود اما زماني كه نگرانيهاي مهمي وجود دارد حتي عشق نيز نميتواند به تنهايي براي حفظ ازدواج كافي باشد. نگرانيهاي مالي ممكن است خودشان علت شكست ازدواج نباشند اما تنشها و تعارضاتي كه اين نگرانيها ايجاد ميكنند، اغلب در شكست ازدواج مقصر هستند. نگرانيهاي مالي ميتواند بار سنگيني را تحميل كند و زماني كه يك زوج تلاش زيادي را براي برآوردن تعهدات ماليشان ميكند، ميتواند فشار بسيار زيادي را احساس كند. اين فشارها ممكن است براي تخريب ازدواج سالم به طرق ديگر كافي باشد. اگر يك همسر در زندگي به مسائل مالي مشغول شود، ممكن است شروع به كوتاهي كردن از ديگر جنبههاي زندگي كند.اين رفتارهاي مسامحهآميز بر همسر تأثير گذاشته و موجب ميشود كه وي احساس تنهايي و بيمهري نمايد. اين امر ميتواند براي ازدواج آسيبزا شود. اغلب يكي از زوجين به واسطه ي مسايل مالي تحليل خواهد رفت و اين نيز ميتواند براي ازدواج مخرب باشد.شرايط حول ازدواج نيز ميتواند منجر به شكست شود يك ازدواج راحت (بدون فكر) نميتواند يك ازدواج سالم باشد. هنگامي كه تصميم گرفتن به ازدواج به غير از عشق حقيقي بر امور ديگري نيز قرار گيرد، اين احتمال وجود دارد كه آن ازدواج، ازدواج مناسب و خوبي باشد (عشق تنها كافي نيست) اما اين به معناي گذاشتن شرايط بسيار سختي كه براي نمونه در جامعه ي ما حاكم است، نيست.
براي مثال شرايط ازدواجي كه اغلب منجر به شكست ميشود عبارتند از: ازدواج كردن به خاطر داشتن بچه يا به خاطر فشاري كه از جانب اعضاي خانواده و دوستان احساس ميشود.هيچ كدام از اين دلايل در واقع دلايل معتبر و قابل قبولي براي ازدواج نبوده و اغلب منجر به شكست در ازدواج و طلاق ميشوند. ازدواج كردن در سنين پايين، دليل ديگري براي شكست ازدواجها ميباشد.اگر چه سن مناسب براي ازدواج متغير بوده و به طور زيادي بستگي به خود فرد دارد، افراد زيادي عقيده دارند كه براي نوجوانان و سنين پايينتر از 20سال، ازدواج كردن خيلي زود است.ازدواج كردن قبل از اينكه فرصت لذت بردن از تجارب زندگي را داشته باشيد ميتواند باعث تنفر از ازدواج شده و در نهايت شكست ازدواج را در پي داشته باشد.
-
06-22-2009, 10:36 PM
#538
خانم ها چه خصايصي را دوست دارند
خيلي سخت است كه بتوان بر طبق خصوصيات اخلاقي كه جنس مخالف آنها را ميپسندد رفتار كرد. معمولاً هنگاميكه زمان قرارهاي ملاقات فرا مي رسد، خانم ها از هر نظر به خودشان مي رسند، اما در مقابل آقايون همان چهره خسته و عرق كرده باشگاه را ترجيح مي دهند. نكته مهمي كه آقايون نبايد هيچ گاه از نظر خود دور كنند اين است كه خانم ها هميشه آنطور كه وانمود مي كنند، نيستند و هيچ گاه حقيقت چيزهايي را كه دوست دارند در همسر خود ببينند را به زبان نمي آورند. شايد برخي از خانم ها نسبت به بعضي از خصوصيات اخلاقي همسرشان دل خوشي نداشته باشند و هميشه از او ايراد بگيرند و به او غر بزنند؛ اما بد نيست كه در اين قسمت از برخي خصوصياتي كه مي تواند يك خانم را همواره علاقمند به شوهرش نگه دارد نيز چيزهايي بدانيم. شايد خانم ظاهراً از تعدادي از رفتارهاي بخصوص آقا رضايت نداشته باشد، اما واقعيت اين است كه او در باطن خود، از زور خوشحالي در حال انفجار ميباشد. تعجب آور است؟!
اين مقاله را بخوانيد تا ببينيد كداميك از رفتارهاي "مردانه" تان حس علاقه همسرتان را بر مي انگيزد و براي تغيير آنها مجددا فكر كنيد.
1- مرد مردها
هر چند خانم ها ادعا مي كنند كه از مردهاي مرتب و تميز و شيك پوش خوششان مي آيد، اما گاهي اوقات اگر با لباس هاي ورزشي كج و كوله جلوي آنها ظاهر شويد، غذا را بدون رعايت آداب ويژه بخوريد، و در كوچه فوتبال بازي كنيد، شايد به نظر خانم ها خيلي جذاب تر هم جلوه كنيد. او بدش نمي آيد كه هر چند وقت يكبار براي نجاتش تلاش كنيد، و يا اگر از عهده تعمير برخي وسايل بر مي آييد اين كار را انجام دهيد، و يا حتي با دوستان خود گپ بزنيد. يك خانم با يك آقا قرار نمي گذارد تا بر سر اين موضوع كه كدامشان كفش ها و يا موهاي شيك تري دارند با او به رقابت بپردازد؛ بلكه اين تفاوت هاي موجود ميان شما دو نفر است كه منجر به اتصال هر چه بيشتر شما به هم مي شود. البته نبايد فراموش كنيد كه زمانيكه براي مشاهده تئاتر و يا صرف شام به بيرون مي رويد، او از شما انتظار دارد كه لباسهاي مناسب و آراسته اي به تن كنيد، اما در عين حال بايد در نظر داشته باشيد كه در بقيه ساعات بيشتر از حس مردانگي شما لذت مي برد - هر چند اين امكان وجود دارد كه هرگز به اين موضوع اعتراف نكند- هميشه لازم نيست شيك ترين لباس ها را به تن كنيد و درهاي مختلف را پيش از او برايش باز كنيد، فقط كافي است كه آروغ هاي بعد از نوشيدني را در زمان مناسب و هنگاميكه با دوستانتان هستيد بزنيد.
2- نه گفتن
شما بايد تصميماتي كه به ذهنتان را مي رسد را انجام دهيد و بر طبق آنچه عقلتان به شما دستور مي دهد، عمل كنيد؛ حتي اگر اين كار سبب عصباني شدن خانم شود. آقايون تصور مي كنند كه دخترخانم ها به دنبال نامزدهايي مي گردند كه او را بتوانند روي يك انگشت خود بچرخانند و هر چه كه مي گويند انجام دهد. اگر بخواهيد هميشه مطابق آنچه به شما ديكته مي شود، عمل كنيد، ديري نخواهد گذشت كه رابطه تان كسل كننده و ملال آور مي شود. خانم ها به دنبال مردي هستند كه چيزي براي ارائه كردن در دست داشته باشد و بتواند عقايد و ملاحظات شخصي خود را در بحث ها وارد كند. آنها به دنبال مردي هستند كه شخصيت منحصر بفردي داشته باشد. اگر تمام زندگي يك مرد را تنها "همسرش" تشكيل دهد، آنگاه ديگر چيزهاي زيادي براي گفتن ندارد و برايش سورپرايزهاي زيادي باقي نمي ماند كه بتواند در مواقع ضروري آنها را رو كند. حتي اگر همسر شما از آن دست خانم هايي باشد كه دوست دارند قدرت و كنترل خانواده را بدست بگيرند، باز هم بدش نمي آيد كه گه گاه با شما قدرت آزمايي و جدلي برابر داشته باشد. بنابراين اگر تا به حال تصور مي كرديد كه بايد كنترل تمام امور را به دست او بسپاريد، بهتر است از اين به بعد دست از اين كار برداريد؛ به منظور حفظ رابطه و نگه داشتن او حتماً نبايد خودتان را به يك خدمتكار خانگي دست آموز تبديل كنيد.
3-داشتن علاقه ی جنسي
كاملاً روشن است كه اگر يك رابطه، تنها به برقراري روابط جنسي محدود شود، طرف مقابل احساس مي كند كه مورد سوء استفاده قرار مي گيرد؛ اما از سوي ديگر بايد اين امر را نيز در نظر گرفت كه يك خانم زمانيكه مي بيند شوهرش در مقابل او كنترل خود را از دست ميدهد و ابزار علاقه مي كند انگار دنيا را به وي داده اند. اگر همسر شما شاغل است و شب هنگام پس از يك روز سخت كاري و سرو كله زدن با ارباب رجوع و همكاران او را در خانه مي بينيد هيچ چيز جز معاشقه نمي تواند او را خوشحال كند؛ اين امر سبب مي شود كه او خودش را در راس تمام شادي هاي جهان قرار دهد. اگر او شغل حساس و با ارزشي دارد و در سمت مهمي قرار دارد، بهتر است شما شروع كننده ارتباط جنسي باشيد. اين امر به او اجازه مي دهد كه با خيال راحت از رابطه خود لذت ببرد.
4- مستقل بودن
شايد هميشه خانم ها به اين دليل كه همسرشان ادعا مي كنند سرشان بيش از اندازه شلوغ است، به آنها توجه كافي مبذول نمي دارند، وقت زيادي را در محل كار خود سپري مي كنند و يا با دوست هاي خود خوش گذراني مي كنند، ناراحت مي شوند. بايد توجه داشت باشيد كه اگر مي خواهيد همسرتان در كنارتان باقي بماند، بايد مانند يك پرنسس با او رفتار كنيد؛ اما از طرف ديگر، همواره در نظر داشته باشيد كه اگر سرگرمي، تفريح و كارهاي ديگري براي انجام دادن نداشته باشيد، ممكن است خانم احساس كند كه در حال خفه شدن در رابطه است. همان اندازه كه شما در رابطه نياز به فضا داريد، خانم ها نيز از آزادي خود لذت مي برند و شديداً به آن محتاج هستند. يك مرد مستقل و متكي به نفس در نظر خانم ها از جذابيت بيشتري برخوردار مي باشد. يك مرد محتاج و بدون آرزو هاي بزرگ، براي بيشتر خانم ها هيچ گونه جذابيتي ندارد. بنابراين شما مجاز هستيد كه با دوستان مختلف خود قرار ملاقات بگذاريد و شغل و سرگرمي مخصوص به خودتان را داشته باشيد.
5- حسود بودن
حسادت يكي از احساسات قوي به شمار مي رود. هر چند انسان ها نمي توانند ميزان دقيق حسادت خود را كنترل نمايند، اما مقدار كمي حسد، آن هم به طور گاه گاه و اتفاقي، به راحتي مي تواند حس جاذبه شما را در نظر او افزايش دهد. اگر شما نسبت به مردهايي كه با اوصحبت مي كنند، هيچ گونه عكس العملي از خود نشان ندهيد، او تصور مي كند كه به هيچ وجه برايش ارزش قائل نيستيد، به همين دليل به دنبال كسي مي رود كه اين خلا را برايش پر كند. اگر او در مورد يك همكار مذكر خيلي صميمي و يا مربي اش بازخواست نماييد، شايد در ظاهر به شما غر بزند، اما در باطن لبخندي بر لب هايش نقش خواهد بست. توجه: زمانيكه نوبت به حسادت مي رسد، مقدار كمي از آن مي تواند مثمر ثمر واقع شود، پس در خرج كردن آن به شدت صرفه جويي كنيد. از قدرت فوق العاده آن با خبر شويد: او مي تواند عاشق مردي شود كه نسبت به دارايي هاي شخصي او حساس بوده و از آنها محافظت كند.
6-آسيب پذيري گاه به گاه
هر انساني دوست دارد كه احساس كند ديگران به وجود او نيازمند هستند و از آنجايي كه كمتر اتفاق مي افتد يك خانم بتواند از شوهر خود محافظت كند، بد نيست كه به او اجازه دهيد اين كار را از طريق روش هاي ديگر به شما اثبات كند. براي مثال بد نيست كه به او اجازه دهيد تا به شما گوشزذ كند نياز به جوراب هاي بيشتري داريد، يا اينكه هميشه يادتان مي رود رخت ها را به خشك شويي ببريد، و براي بستن كروات خود به كمك او احتياج داريد. شايد احمقانه به نظر برسد اما گاهي اوقات همين موارد ساده و پيش پا افتاده سبب مي شود كه او احساس بهتري نسبت به خودش پيدا كند و بيش از پيش جذب شما شود. البته اين امر بدان معنا نيست كه سعي كنيد از او براي خود يك مادر بسازيد - هر چند او از اين كار بدش نمي آيد - اما اين امر شايد جزء آخرين چيزهايي باشد كه او انتظارش را از شما دارد؛ فقط زمانيكه نياز به كمك داشتيد و احساس مي كرديد كه او مي تواند به شما كمك كند، از او درخواست همكاري كنيد. با اين كار بدون شك به او احساس قدرت، سودمند واقع شدن، و مهم بودن دست خواهد داد. اغلب مردها تصور مي كنند كه براي كشاندن خانم ها به سمت خود بايد از خودشان يك قهرمان دست نيافتني بسازند، اما اين امر صحت ندارد. مقداري نيازمندي و كمك خواستن سبب مي شود كه شما در نظر او تا حدي آسيب پذير جلوه كنيد، و در چنين موقعيتي تمام خانم ها حاضر ايستاده اند تا به داخل رابطه شما آمده و به شما كمك كنند.
7-پنهان كردن احساسات
شايد او هميشه اعتراض مي كند كه چرا نبايد بداند كه شما در حال فكر كردن به چه موضوعي هستيد. شايد دوست داشته باشد بداند كه در طول روز و در محل كار براي ما چه اتفاقاتي رخ داده، شايد هميشه از شما بخواهد تا در مورد همه چيز با او صحبت كنيد، و به اصطلاح سفره دلتان را براي او باز كنيد تا بتواند به عميق ترين نقطه از احساساتتان دسترسي پيدا كند. شما مي دانيد كه خانم ها با دوست هاي دختر در مورد جزييات تمام مسائل به خصوص در مورد نگراني هاي خود، صحبت مي كنند. به همين دليل اگر بخواهيد تمام احساست خود را در مقابل او بازگو كنيد، خيلي راحت مي تواند به شما نمره دهد. در برخي مواقع اگر كمي از او دوري كنيد و خود را كمي اسرار آميز جلوه دهيد، او علاقه بيشتري به شما پيدا خواهد كرد. نكته جالب اينجاست كه خودش به شخصه براي پيدا كردن حقيقت تلاش مي كند. خانم ها لذت مي برند تا بدون اينكه شما به آنها چيزي بگوييد، خودشان بتوانند از اسرار شما سر در بياورند. شايد آنقدرها هم كه شما تصور مي كنيد از اين كار متنفر نباشد.
8-سرتاپاي او را وارسي كنيد
خانم ها به اندازه آقايون دوست دارند كه ديگران آنها را به خاطر توانايي هاي ذهني و عملي شان تحسين كنند، و زمانيكه كاري را درست انجام دادند مورد تشويق قرار بگيرند؛ آنها در چنين حالتي انتظار ترفيع رتبه و تشويقي نيز دارند. اگر يك خانم با حالت جذابي صحبت ميكند دلش مي خواهد مورد توجه قرار بگيرد. البته اين امر به شرايط و كسانيكه به او توجه مي كنند هم بستگي دارد. اما زمانيكه نوبت به مردي مي رسد كه خانم دوستش مي دارد، با كمال ميل به او اجازه مي دهد كه كليه متعلقاتش را چك كند. خانم ها هم مانند آقايون از تعريف و تمجيد لذت مي برند. اگر به او توجه كنيد او واقعا خوشحال مي شود و اين خوشحالي شما را به هر كجا كه بخواهيد خواهد رساند.
9-هميشه بهترين رفتارهايتان را رو نكنيد
هر چند خانم ها در بيشتر موارد، زماني كه غر زدن هايشان را شروع مي كنند كاملاً جدي هستند، (به ويژه زمانيكه آشغال غذاهاي خود را روي ميز بگذاريد و يا جوراب هايتان را برنداريد) اما بايد اين امر را هم در نظر داشته باشيد كه اگر بخواهيد هميشه با او موفقت كنيد و مطابق خواسته هايش رفتار كنيد، او دلش براي خود واقعي شما تنگ خواهد شد. اين دست رفتارها به دو قسمت تقسيم مي شوند: آنهايي كه خود واقعي شما را نمايان مي سازند و آن دسته اي كه شما را به او نشان مي دهند. از آنجايي كه ما كاملاً واقف هستيم كه خانم ها نيازمند توجه هستند و همين توجه باعث جذب خانمها به آقايون مي شود، اين احتمال وجود دارد كه برخي رفتارهاي منحصر بفرد شما باعث شود تا گل لبخند را بر روي لب هاي او بنشاند و در وجود او جذابيت بيشتري نسبت به شما ايجاد نمايد. بنابراين هيچ گاه نبايد به ظاهر صحبت هاي او توجه كنيد؛ در بيشتر مواقع او شما را فقط به خاطر وجود خودتان دوست مي دارد.
منبع:سایت ایرانیان انگلستان
-
06-22-2009, 10:36 PM
#539
قدرت تصمیم گیری را در فرزندان خود افزایش دهیم
تصمیم گرفتن دارای معانی ضمنی متفاوتی می باشد. ما تصور می کنیم که تصمیم گرفتن تنها در لحظات حساس و مهم زندگی انسان معنا پیدا می کند و در لحظات کوچک و کم ارزش تر از هیچ شانی برخوردار نمی باشد...
یـکـی از گـفــته های معروف دونالد ترامپ از این قـرار است:
"من فقط تحت تاثیر فردی قرار می گیرم که توانـایی تصمیم گرفتن داشته باشد." حتی اگر تصمیم عاقلانه ای هم اتخاذنـشـود حـداقـل ایـن جــرات را به خرج داده که تصمیم بگیرد.بـیـشتر افـراد دانـش درستـی نسـبـت به توانایی های خودبرای تصمیم گرفتن ندارند.
تصمیم گرفتن دارای معانی ضمنی متفاوتی می باشد. ما تصور می کنیم که تصمیم گرفتن تنها در لحظات حساس و مهم زندگی انسان معنا پیدا می کند و در لحظات کوچک و کم ارزش تر از هیچ شانی برخوردار نمی باشد. توانایی تصمیم گیری و دارا بودن اطمینان خاطر در تصمیمات از وظایف هر پدر و مادر، کارمند و هر عضو مسولیت پذیر جامعه به شمار می رود. در طول یک روز عادی ما چندین بار با شرایطی مواجه می شویم که تصمیم گیری در آنها لازم است و این امر مکررا ادامه دارد. ما انتخاب می کنیم که چه لباسی بر تن کنیم، چه چیزی بخوریم، برنامه روزانه خود را طرح ریزی می کنیم و ... بسیاری از افراد این امور را ناآگاهانه انجام می دهند و اصلا متوجه نیستند که در حال تصمیم گرفتن می باشند.
برای عده ای از افراد طریقه تصمیم گیری و اعتماد به تصمیم هایی که اتخاذ نموده اند، امری غریزی به شمار می رود. این دسته از افراد به طور خدادادی از توانایی های بالایی در تصمیم گیری برخوردار هستند. در مقابل بعضی از افراد نیز هستند که به هیچ وجه از توانایی تصمیم گیری برخوردار نمی باشند. برای این دسته از افراد حتی کوچکترین تصمیم گیری ها کاری بس دشوار و آزار دهنده به شمار می رود.
● علائم عدم توانایی در تصمیم گیری
معمولا به کودکانی که خود را درگیر تصمیم گیری می نمایند، مارک ایرادگیر می چسبانیم و تصور می کنیم که نگهداری از این کودکان به این دلیل که فقط به دنبال جلب توجه بزرگترها هستند، اندکی مشکل به نظر می رسد. مادر و پدرها باید کمی نگران فرزندانی باشند که حتی توانایی ندارند نهار مورد علاقه شان را انتخاب کنند و یا نمی دانند در کدام قسمت از ماشین بنشینند. نا مطمئن بودن کودکان در تصمیم گیری و دمدمی بودن آنها خون معلم ها را به جوش می آورد. بعضی از کودکان هستند که حتی نمی دانند باید با کدام مداد بنویسند و چه کتابی را بخوانند.
بسیاری از جوانان و حتی بزرگسالان در نحوه چیدمان مبلمان اتاق نشیمن با مشکل مواجه هستند، برای خرید یک دست کت شلوار ساعت ها و چه بسا روزها وقت صرف می کنند و در آخر هم به هیچ نتیجه ای نمی رسند. این در حالیست که سایرین تصمیمات مهمی را در مورد زندگی جوامع بشری اتخاذ می کنند. معمولا افرادی که به عدم توانایی در تصمیم گیری دچار هستند تا سنین بزرگسالی متوجه این معضل نمی شوند و تصور می کنند که فقط توانایی رسیدن به آرزوهایشان را ندارند.
● محیط اطراف عامل مهمی در تصمیم گیری به شمار می رود
به این دلیل که توانایی تصمیم گیری معمولا جزء خصوصیات ذاتی انسان ها به شمار نمی رود، ما باید به فرزندان خود آموزش دهیم که چگونه می توانند خود را با شرایط مختلف وفق داده و ارزیابی درستی از آنها داشته باشند. آنها باید بتوانند نیازهای خود و تصمیم مورد نظرشان را تشخیص دهند و قادر باشند تا از میان چند گزینه معقول ترین را انتخاب کنند.
نباید تصمیم های کودکان در خانه به غذا، لباس و اسباب بازی محدود شود. اگر بتوانیم این گزینه ها را افزایش دهیم، خوب بالطبع حس کنجکاوی و در نتیجه اعتماد به نفس در تصمیم گیری را در آنها افزایش داده ایم.
کودکی که نمی تواند در مورد صبحانه اش تصمیم بگیرد، به طور قطع در آینده با مشکل مواجه خواهد شد. او نمی تواند از بین کره، پنیر و مربا یکی را انتخاب کند پس در آینده چگونه می خواهد در مواجهه با مشکلات زندگی جان سالم به در برد.
با فراهم آوردن راهنمایی های آموزنده، حق انتخاب های سازنده، و شرایط منطقی شما می توانید قدرت تصمیم گیری در فرزندان خود را افزایش دهید. با شروع کردن انتخاب هایی نظیر غذای مورد علاقه برای صبحانه و یا لباس مورد علاقه برای رفتن به مدرسه، کودک شما کم کم با مقوله تصمیم گیری آشنا می گردد و رفته رفته با آن اخت میگردد. پیشنهاد کردن چند غذا، لباس و یا کتاب مختلف کودک را هدفمند می سازد و از رویارویی با چند گزینه مختلف احساس سردرگمی نمی کند.
شاید هل دادن کودکان به سمت تصمیم گیری اندکی دشوار به نظر رسد، اما باید سعی کنید که آنها را وادار به این کار کنید. چند لباس مختلف را پیش روی او قرار دهید و سپس سعی کنید که او را ناخودگاه به تصمیم گیری وادارید. او می تواند هر کدام از لباس ها را که نمی پسندد به ترتیب از دور خارج کند تا به هدف موردنظر دست پیدا کند، و یا می تواند ویژگی های لباس مورد علاقه اش را مطرح کند تا از این طریق سریعتر به نتیجه پایانی نزدیک شود.
اگر کودک شما تصمیم خطرناک و مخربی را گرفت او را محدود نکنید. اجازه دهید با عواقب احتمالی آن روبرو شود. اگر تصمیم گرفت که به دلیل سیر شدن بقیه غذایش را نخورد پس بنابراین جایی برای دسر هم نخواهد داشت. اگر لباس مورد علاقه برادرش را بر تن می کند، باید خودش آنرا بشوید و از این بابت از برادرش عذر خواهی هم بکند.
● افزایش اعتماد به نفس
یکی از مهمترین نکات در هنگام تصمیم گیری دارا بودن اعتماد به نفس بالا است. اگر فرزند شما به توانایی هایش در مورد کاری که انجام می دهد، اطمینان نداشته باشد، هیچ گاه قادر نخواهد بود که به منظور تصمیم گیری مسائل مختلف را مو شکافی کند.
باید از توانایی های کودک خود پشتیبانی کنید و او را به خاطر تصمیم گیری هایش تشویق نمایید؛ چنین کارهایی به عنوان ابزاری برای بالا بردن اعتماد و اطمینان در کودک شناخته می شوند. عباراتی نظیر: " انتخاب بلوز آبی کار بی نظیری بود" یا " انتخابت برای خوردن نان و پنیر برای صبحانه واقعا عالیه،" اطمینان خاطر دوباره ای را در ذهنشان بیدار می سازد که: آری، آنها هم قادر به تصمیم گیری هستند.
● تمرین و تکرار
اگر می خواهید فرزندانتان کاملا مطمئن باشند، باید به آنها اجازه داده شود که تصمیمات مختلفی در مورد موضوعات متفاوت بگیرند. یک فرد کم سن و سال باید متوجه شود که در هر لحظه از زندگی باید تصمیم های مهمی بگیرد. انتخاب هایی نظیر اینکه با چه کسی در داخل حیاط بازی کنم، برای صبحانه چه بخورم؛ همه و همه از مواردی هستند که پایه تصمیم های مهم تری را که او قرار است در آینده برای زندگیش بگیرد را طرح ریزی می کنند.
برای او خاطر نشان سازید که سوال کردن و کمک خواستن در مواقع حساس بلامانع است. اما در عین حال باید تنها بر اساس عقاید و اعتقادات خود عمل کند. برایش روشن کنید که هر روز تصمیم های زیادی می گیرد و تمام آنها به عنوان تمریناتی برای آمادگی که برای سال های آتی لازم دارد، به شمار می روند.
● انتقاد مکرر
زمانی که کودک بالاخره تصمیم خود را می گیرد و برای بیان آن از سمت اتاقش به سوی شما می آید، اگر مکررا از او ایراد بگیرید و کارهایش را به چشم یک منتقد نگاه کنید، مسلما اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و شما نیز از هدف اصلی خود که همان ایجاد اطمینان در تصمیم گیری است، دور خواهید شد.
به نقاط مثبت تصمیم او نگاه کنید، و انگشت خود را فقط بر روی اشکالات و کاستی های قضیه نگذارید. از عباراتی از این دست استفاده کنید: "بذار یک انتخاب دیگه داشته باشیم" یا " نظرت در مورد یک انتخاب دیگه چیه؟" او را به خاطر تصمیمش تشویق کنید، اما در عین حال زیرکانه او را به سمت انتخاب مجدد رهنمون سازید.
سازمان آموزش و پرورش استان خراسان
-
06-22-2009, 10:36 PM
#540
زندگی شادی داشته باشید
هـر روز که مـی گذرد، نشستـه ایم و شـاهـد هستـیم کـه چطور زندگیـمان بــدون اینکه رضایتی از آن داشته باشیم، سپری میشود. اکثر آدمـها زندگی هایی پرفشار و مشغله دارند، و نگران این هستند کـه مبـادا کـاری کـه لازم بوده را بـرای آینـده شـان انجام نداده باشند، فرزندانشان را بـزرگ مـی کنـنــد، و با کار و درس و چیـزهـای دیـگر خـودشـان را خسته می کنند. بـرای شـما هـم آشناست؟ اگر این حرف هابرای شما هم آشناست، فقـط بـه ایـــن خاطر است که افـراد زیـادی چنــین سبـــک و شیوه ای برای زنـدگی خـود انتخاب کرده اند. اما چه مــوقع می رسد که بتوانید زندگی شاد و سرخوش داشته باشیـد و خـوشبخـت و راضــی بـه راهتان ادامه دهید؟
تنها راهی که از طریق آن می توانید زندگی شاد و راضی داشته باشید، زمانی است که شروع به انجام کارهایی کنید که دوست دارید و از آن لذت می برید. درست است، در ظاهر خیلی ساده به نظر برسد، و اگر بتوانید خودتان را در راس اولویت های زندگیتان قرار دهید، حتماً هم ساده خواهد بود. خیلی از آدم ها خودشان را فراموش می کنند، و تصور می کنند اگر مدت زمانی را هم وقت رسیدگی به وجود خودشان بکنند، خودخواه به نظر خواهند رسید. بله، مراقبت از دیگران و رسیدگی به کارهای مهمی که در زندگی اتفاق می افتد، خیلی خوب است، به شرطی که به خاطر این کارها و دیگران، خودتان را فراموش نکنید و موجودیت خودتان را نادیده نگیرید. کشف کنید که واقعاً که هستید و به چه چیزهایی علاقه دارید و چه چیزهایی برایتان مهم است. زندگی خوشبخت یکدفعه ای اتفاق نمی افتد، بلکه نیاز به برنامه ریزی و دنبال کردن آن برنامه ها دارد. خیلی از افراد از برنامه ریزی و ایجاد هدف در زندگیشان خودداری می کنند چون می ترسند که شکست بخورند یا از متعهد شدن به آن برنامه بیم دارند. فکر می کنند با نوشتن این برنامه ها روی کاغذ مجبور می شوند به اجبار و فشار آن کارها را انجام دهند. اینجاست که باید اهمیت کارهای زندگیتان را ارزیابی کنید. چه چیز برای شما اهمیت بیشتری دارد؟ کم کردن یک مقدار وزن؟ گرفتن مدرک تحصیلی؟ گذراندن وقت بیشتر در کنار خانواده؟ دلیل آن هر چه که باشد، سعی کنید آنها را روی کاغذ بیاورید. ممکن است تصور کنید که یک یادداشت برداری ذهنی از هدف هایتان کافی باشد، اما مطمئن باشید با اینکار فقط خودتان را در معرض ناامیدی و شکست قرار خواهید داد. با نوشتن آنها، خودتان شاهدی عینی برای هدف هایتان خواهید شد.
تعیین فرجه و مهلت برای این هدف ها راه بسیار عالی برای اطمینان یافتن از انجام آنها خواهد بود. با تعیین فرجه های واقع گرایانه، از بروز دلسردی و ناامیدی جلوگیری کنید. برای مثال، اگر قصد داشتید 5 کیلو از وزنتان را کم کنید، یک هفته برای آن وقت نگذارید. در اینمدت زمان کم فقط خودتان را شکنجه خواهید داد و وقتی هفته به پایان برسد و ببینید که نتوانسته اید به هدفتان دست پیدا کنید، دلسرد و ناامید خواهید شد. و به خاطراین شکست ممکن است کلاً از وزن کم کردن دست بکشید و همه اینها به این دلیل است که فرجه تان غیرواقع گرایانه بوده است. زمانی در روز وقت گذارید و نگاهی به اهدافتان کنید و به خودتان خاطرنشان کنید که چقدر این اهداف برای شما مهم است. از خودتان بپرسید که چرا این هدف ها برای شما اهمیت دارد؟ دانستن اینکه چیزی مهم است کافی نیست باید از دلیل پشت این اهمیت هم آگاهی داشته باشید تا ذهنتان آنها را واضحتر و آشکارتر ببیند و بفهمد که چرا رسیدن به هدف اینقدر اهمیت دارد.
اگر می خواهید زندگی شاد و با رضایت خطر داشته باشید، باید دور بهانه تراشی را خط قرمز بکشید. خیلی از افراد ادعا می کنند که هدف های زیادی در سر دارند و فقط وقت کافی برای دست یافتن به آنها را ندارند. دست از بهانه تراشی بردارید. شما تنها کسی هستید که میتوانید در زندگی خودتان تفاوت ایجاد کنید و مطمئناً همه ما زندگی هایی پرمشغله داریم که با کار و خانواده سرگرممان کرده است. اما همه این کارها هر چه که باشد محال است که 24 ساعت شبانه روز شما را به طور کامل از آنِ خود کرده باشد. پس اگر چیزی واقعاً برایتان مهم باشد، حتماً می توانید وقت کافی برای آن کنار بگذارید. می توانید با جایگزین کردن این کار با کاری که اهمیت کمتری برایتان دارد این کار را انجام دهید. مثلا اگر ادعا می کنید که وقت کافی برای رسیدن به هدف های مهم زندگیتان را ندارید، شاید وقتش رسیده است که نگاهی به طریقه گذراندن زمان خود بیندازید. اگر زمان زیادی را صرف کار و درس می کنید و بعد زمان زیادی را صرف کارهای عادی روزمره و خانواده می کنید، با بقیه روزتان چه می کنید؟ اگر وقت زیادی را صرف تماشای تلویزیون می کنید، بهتر است که زمان آن را کمتر کنید و در عوض در آن ساعات به کلاس ورزشی که خیلی وقت است به آن فکر می کنید بروید (یا هر هدف دیگری که در ذهنتان است).
گذاشتن خود در جای بالاترین اولویت زندگیتان اصلاً کاری خودخواهانه نیست. برای موفق شدن در جوانب مختلف زندگی، اینکار اجباری است. اگر خودتان شاد و راضی نباشید، زندگیتان هم شاد و رضایت بخش نخواهد بود، چون این شما هستید که تمام اوقات پر استرس و ناراحت خواهید بود. ممکن است آگاهانه پا روی نیازها و امیالتان بگذارید، اما ذهن ناخودآگاهتان، شما را فراموش نکرده است و بطور مداوم طی لحظات پراسترس، فشار، عصبانیت، ناراحتی، ناامنی و شکست، به شما یادآوری می کند.
به ندای درونیتان گوش کنید و خودتان بهترین دوست و حامی خود باشید. هیچکس برای خوسبخت شدن شما اقدامی نمی کند، پس قدرت و انگیزه لازم برای ان کار را خودتان پیدا کنید. هر کاری کهب خواهید را می توانید انجام دهید، و وقتی تواسنتید به خودتان نزدیک شوید، خواهید فهمید که چقدر توانمند هستید. نه تنها این چیزها را می فهمید، بلکه خودتان را بیشتر و بیشتر دوست خواهید داشت و زندگی شاد، سرخوش و توام با خوشبختی خواهید داشت.
منبع:سایت مردمان
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن