بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 90 از 119 اولیناولین ... 40808889909192100 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 891 تا 900 از مجموع 1187

موضوع: کافه شعر<<

  1. #891
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نیامدنت را به فال نیک می گیرم
    از کجا معلوم
    که می آمدی و خنده هایت
    شبیه خنده های نامردان نشده بود؟
    از کجا
    که می آمدی و دست هات
    به جای بوی نوازش من در خواب
    بوی اسکلت هایی که هنوز نمرده اند نمی داد؟
    به نیامدنت ادامه بده
    شبی که رفتی
    حسابی ماه بودی
    از کجا که شبی که خدایی نکرده برمی گردی
    ماه را زیر قدم های تند هوس آلودت
    شکنجه نکرده باشی؟

    مهدیه لطیفی +


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  2. #892
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هیچ کس تنهایی ام را حس نکرد
    لحظه ی ویرانیم را حس نکرد

    در تمام لحظه هایم هیچ کس
    وسعت صدایم را حس نکرد

    آن که سامان غزلهایم از اوست
    بی سرو سامانیم را حس نکرد

    هیچ کس حس نکرد درد دل من چیست
    عاشقانه زیستن,عاشقانه دل کندنم حس نکرد

    ما دوست داریم دوستان باوفا را
    هیچ کس معنی حرفهایم را حس نکرد


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  3. #893
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بخند و بگذار ابر حسرت روزهای تلخ ، لحظه ای هم که شده آسمان زندگی مرا ترک نماید .

    بخند و بگذار تا دست در دستان سبزت از زمین درد پر بگیرم و زندگی را با نگاه پر از امید و کرشمه ات از سر بگیرم .

    بخند و کوله بارم را پر کن از شکوفه های سفید سعادت و مرا گم کن در نی نی معصوم این نگاه پر از نجابت .

    بخند و شکوفه شو و بنشین بر شاخسار تکیده امیدهایم که درغروب تلخ خزان رمق بریده ز پاهایم.

    بخند و خورشید شو و بسوزان هر چه برف سرد بر سر گلشن عاطفه خالصانه من است .

    بخند و عید بیا و دلم را خانه تکانی کن و با نگاه مست و شیدایت دلم را پاسبانی کن .

    بخند و کوه غرورم را فرو ریز و و جودم را ز ساغر شراب تبسمت کن لبریز .

    بخند و ادعا یم را مُهر بطلان بکوب و دلم را ز جذبه کاذب ادعا بروب .

    بخند و کمک کن تا پنجره نگاه را فرش کنم زیر پای قدمهای طلایی خورشید ،

    که دلم از تلنگر نگاه روحانی ات ، سخت لرزید .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  4. #894
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مام وطن



    کجا پناه برم
    خانه ی همیشه ی من
    کجا ؟
    که در تو حصارم ز باد می روید
    کجا پناه برم
    سرزمین تاریکم
    کجا
    که در تو کفن بر سراب من موید
    مرا تو در غبار سیاهت بخواب می سپری
    مرا تو با شراب سپیدت به آب می سپری
    چگونه می شود این خانه را
    گسست از خویش
    که در منی و بیابان چو قطره ای در چشم
    که با منی و عطشبانگ سبزه ها در گوش
    کجا پناه برم
    مادرم ، تولد من
    پرده پوش تابوتم
    که این ستاره به دامان شب
    بزرگ شده است
    کجا که نیست دگر چون تو
    خویش و هم دشمن
    باغ و هم ویران


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  5. #895
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آزادی



    آزادی !
    ای پرنده ی زندانی
    این باغ باژگون
    بی نغمه های تو
    دل در سرود خاکسار که بندد ؟
    آزادی !
    ای خموش تر از من
    این خفتگان سنگدل تیره رای را
    جز پرتو بهار صدایت
    دیگر چه می تواند
    بیداری آورد ؟
    آزادی
    ای گرفتار
    با ما بگو ، بگوی
    آخر کدام دست
    افسون شعله ات را
    بندیّ دود ساخت ؟
    آزادی !
    آزادی !
    مانده در قفس شب
    هر شب هزار هزار آفتابگرد
    تسلیم می شوند به زنجیر خاک تا
    یک لحظه صبح سر به سوی تو افرازند
    آزادی !
    آزادی!
    با ما بگو ، بگوی
    این باغ رنج ماست که بی تو
    مانده است منتظر
    با باغ خستگان دگر نیز ؟
    دیگر چگونه اعتقاد توانم داشت
    که این پرنده ی تنها
    در ذهن ما به زنجیر
    آه سیاهچاه افق های دور را
    با سبزه زار نور بدل کرده است ؟
    به به !
    چه باروری ، باغی !
    این باغ نیست ، بهشت است
    فریادی از قفس
    درقلب کس خدا نکرده اگر روید
    کم تر عقوبتش
    چنگال دار
    یا دهن طعمه خواه زندان است
    و اینست
    کز لابلای صخره ی اندیشه ای گران
    برگ اشارتی
    سر می کشد ز بیم
    باید که دست را
    پرواز دیگری در یاد بست
    تا باز آن پرنده ، خورشید فکر ما
    بر شاخه های انگشت
    از چیله های نور
    آشیانه بسازد


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  6. #896
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سماع سوختن




    عشق شادی ست ، عشق آزادی ست
    عشق آغاز آدمی زادی ست
    عشق آتش به سینه داشتن است
    دم همت بر او گماشتن است
    عشق شوری زخود فزاینده ست
    زایش کهکشان زاینده ست
    تپش نبض باغ در دانه ست
    در شب پیله رقص پروانه ست
    جنبشی در نهفت پرده ی جان
    در بن جان زندگی پنهان
    زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن
    زندگی را به عشق بخشیدن
    زنده است آن که عشق می ورزد
    دل و جانش به عشق می ارزد
    آدمی زاده را چراغی گیر
    روشنایی پرست شعله پذیر
    خویشتن سوزی انجمن افروز
    شب نشینی هم آشیانه ی روز
    آتش این چراغ سحر آمیز
    عشق آتش نشین آتش خیز
    آدمی بی زلال این آتش
    مشت خاکی ست پر کدورت و غش
    تنگ و تاری اسیر آب و گل است
    صنمی سنگ چشم و سنگ دل است
    صنما گر بدی و گر نیکی
    تو شبی ، بی چراغ تاریکی
    آتشی در تو می زند خورشید
    کنده ات باز شعله ای نکشید ؟
    چون درخت آمدی ، زغال مرو
    میوه ای ، پخته باش ، کال مرو
    میوه چون پخته گشت و آتشگون
    می زند شهد پختگی بیرون
    سیب و به نیست میوه ی این دار
    میوه اش آتش است آخر کار
    خشک و تر هر چه در جهان باشد
    مایه ی سوختن در آن باشد
    سوختن در هوای نور شدن
    سبک از حبس خویش دور شدن
    کوه هم آتش گداخته بود
    بر فراز و فرود تاخته بود
    آتشی بود آسمان آهنگ
    دم سرد که کرد او را سنگ ؟
    ثقل و سردی سرشت خارا نیست
    نور در جسم خویش زندانی ست
    سنگ ازین سرگذشت دل تنگ است
    فکر پرواز در دل سنگ است
    مگرش کوره در گداز آرد
    آن روان روانه باز آرد
    سنگ بر سنگ چون بسایی تنگ
    ب جهد آتش از میان دو سنگ
    برق چشمی است در شب دیدار
    خنده ای جسته از لبان دو یار
    خنده نور است کز رخ شاداب
    می تراود چو ماهتاب از آب
    نور خود چیست ؟ خنده ی هستی
    خنده ای از نشاط سرمستی
    هستی از ذوق خویش سرمست است
    رقص مستانه اش ازین دست است
    نور در هفت پرده پیچیده ست
    تا درین آبگینه گردیده ست
    رنگ پیراهن است سرخ و سپید
    جان نور برهنه نتوان دید
    بر درختی نشسته ساری چند
    چند سار است بر درخت بلند ؟
    زان سیاهی که مختصر گیرند
    آسمان پر شود چو پر گیرند
    ذره انباشتی و تن کردی
    خویشتن را جدا ز من کردی
    تن که بر تن همیشه مشتاق است
    جفت جویی ز جفت خود طاق است
    رود بودی روان به سیر و سفر
    از چه دریا شدی درنگ آور ؟
    ذره انباشی چو توده ی دود
    ورنه هر ذره آفتابی بود
    تخته بند تنی ، چه جای شکیب ؟
    بدر ای از سراچه ی ترکیب
    مشرق و مغرب است هر گوشت
    آسمان و زمین در آغوشت
    گل سوری که خون جوشیده ست
    شیرهی آفتاب نوشیده ست
    آن که از گل و گلاب می گیرد
    شیره ی آفتاب می گیرد
    جان خورشید بسته در شیشه ست
    شیشه از نازکی در اندیشه ست
    پری جان اوست بوی گلاب
    می پرد از گلابدان به شتاب
    لاله ها پیک باغ خورشیدند
    که نصیبی به خاک بخشیدند
    چون پیامی که بود ، آوردند
    هم به خورشید باز می گردند
    برگ ، چندان که نور می گیرد
    باز پس می دهد چو می میرد
    وامدار است شاخ آتش جو
    وام خورشید می گزارد او
    شاخه در کار خرقه دوختن است
    در خیالش سماع سوختن است
    دل دل دانه بزم یاران است
    چون شب قدر نور باران است
    عطر و رنگ و نگار گرد همند
    تا سپیده دمان ز گل بدمند
    چهره پرداز گل ز رنگ و نگار
    نقش خورشید می برد در کار
    گل جواب سلام خورشیدست
    دوست در روی دست خندیدست
    نرم و نازک از آن نفس که گیاه
    سر بر آرد ز خاک سرد و سیاه
    چشم سبزش به سوی خورشیدست
    پیش از آتش به خواب می دیدست
    دم آهی که در دلش خفته ست
    یال خورشید را بر آشفته ست
    دل خورشید نیز مایل اوست
    زان که این دانه پاره ی دل اوست
    دانه از آن زمان که در خاک است
    با دلش آفتاب ادراک است
    سرگذشت درخت می داند
    رقم سرنوشته می خواند
    گرچه با رقص و ناز در چمن است
    سرنوشت درخت سوختن است
    آن درخت کهن منم که زمان
    بر سرم راند بس بهار و خزان
    دست و دامن تهی و پا در بند
    سر کشیدم به آسمان بلند
    شبم از بی ستارگی ، شب گور
    در دلم گرمی ستاره ی دور
    آذرخشم گهی نشانه گرفت
    که تگرگم به تازیانه گرفت
    بر سرم آشیانه بست کلاغ
    آسمان تیره گشت چون پر زاغ
    مرغ شب خوان که با دلم می خواند
    رفت و این آشیانه خالی ماند
    آهوان گم شدند در شب دشت
    آه از آن رفتگان بی برگشت
    گر نه گل دادم و بر آوردم
    بر سری چند سایه گستردم
    دست هیزم شکن فرود آمد
    در دل هیمه بوی دود آمد
    کنده ی پر آتش اندیشم
    آرزومند آتش خویشم


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  7. #897
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آن عشق که دیده گریه آموخت ازو
    دل در غم او نشست و جان سوخت ازو
    امروز نگاه کن که جان و دل من
    جز یادی و حسرتی چه اندوخت ازو

    تقدیم به عشقم


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  8. #898
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من آفتاب درخشان و ماه تابان را
    بهين طراوت سرسبزي بهاران را
    زلال زمزمه روشنان باران را
    - درود خواهم گفت
    صفاي باغ و چمن
    دشت و كوهساران را،

    و من
    - چو ساقه نورسته
    باز خواهم ُرست
    و در تمامي اشياء پاك تجريدي
    وجود گمشده اي را دوباره خواهم جست


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  9. #899
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هر چند که رنگ و روی زيباست مرا

    چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا

    معلوم نشد که در طربخانه خاک

    نقاش ازل بهر چه آراست مرا





    چون عهده نمی شود کسی فردا را

    حـالی خوش دار اين دل پر سودا را

    می نوش به ماهتاب ای ماه که ما

    بـسيار بـــگردد و نــيـابد ما را





    چون در گذرم به باده شویید مرا

    تلقين ز شراب ناب گویید مرا

    خواهید به روز حشر یابید مرا

    از خاک در میکده جوييد مرا


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  10. #900
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آرامش آغوشت را

    پس گرفته ام

    از باد ,باران, آفتاب, دریا......

    حالا

    می وزم

    می بارم

    می تابم

    وبا مهتاب در جزر و مدی عجیب

    عشقبازی می کنم

    و تمام گیاهان زمین

    در بطن من رشد می کنند.....


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •