بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 87 از 119 اولیناولین ... 3777858687888997 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 861 تا 870 از مجموع 1187

موضوع: کافه شعر<<

  1. #861
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شهر سوخته


    کجا ؟
    به راستی کجا ؟ !
    پروانه می خواهد بنشیند بروی دایره .

    دایره سیاهی چشمهای توست
    انتهایش که نه ؟ هرگز ؟ !
    ابتدایش هم پیدا نیست .
    پس بیهوده فریاد می زنم دوستش دارم
    چیزی نمی بینم
    چیزی پیدا نیست
    دایره لمس سرانگشتان حضوری ست
    به وقت سپیده
    بیدار باش از رؤیا
    به درون
    آنجا در باغی مه آلود
    به دنبال کسی گشتن
    و نیافتن
    تنها به سحر آواز پرنده ها دل بستن .

    دایره قرص ماه است
    لغزیده بر آب دریا
    ماه بازیگوش
    که شبانه قایقرانان پریشان حال
    بسویش شتافته اند
    بدین امید که صیدی دیگرگونه در انتظار است .
    اما چه امید عبثی
    به اعماق دریا فرورفتند و باز نیامدند
    حقیقت ای آن بالا
    لحظه ای در خنده ی خداوند درخشید !

    کجا ؟
    به راستی کجا ؟ !
    پروانه می خواهد بنشیند بروی دایره .

    دایره حلقه ای ست
    گم گشته در حلقه های دیگر
    تو در تو
    وقتی دست فرو می بری
    به هم می خورد
    زنجیره از هم می پاشد
    ماهی سرخ می گریزد
    و نصیبت تنها
    سنگریزه های پاکیزه است
    بی بو ، بی طعم

    دایره مسیر بلندی ست
    مسیری از جنس پرواز
    بوقت گل دادن آمدن
    همیشه
    همیشه همین را خواستن
    و انسان آخ ! از آرزو لبریز
    بی بال و پر .

    در تاریکی می نشیند برابرت
    چشمهایش را نمی بینی و دوستش داری
    دستهایش را نمی جویی و می خواهی

    باد با لحنی عجیب بسراغ کاغذهای روی میز می رود
    پرنده های سپید
    خسته از سالها یکجا نشستن
    در تاریکی اتاق
    به پرواز درمی ایند
    : چگونه مگر می بینند ؟
    صدای مهیبی می گوید روز است !
    تنها چراغ خورشید روشن مانده است .
    درب اتاق بسته می شود
    انگار کسی آزرده خاطر گریخته است .
    بوی تنهایی در فضا می پیچد
    دایره ای گرد تنت شعله ور می شود
    تنت دور خودش می چرخد
    می چرخد
    می چرخد

    حالا همه جا روشن است
    : چه ویرانه هایی که نمی دیدم !
    چه روزگار غم آلودی !

    تیر خلاص را شلیک می کند .


    پروانه آرام و با احتیاط
    بر خاکستر نیمسوخته ی دایره می نشیند
    و لحظه ای بعد اتاق را به قصد باغچه ای ترک می کند .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  2. #862
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دریا بیرون از تن من نیست

    گوشه ای تنبل کز کرده
    دقیقه ای مانند کودکی
    و هرچه دست می مالم بر سفیدی کاغذ
    چشمهای گربه ایش را می بندد و خودش را بخواب می زند
    دلم هوای یک فنجان قهوه کرده است
    که در هشیاری عصر بنوشم
    و بعد با سر انگشت
    داوودی ها را
    از چشمهای زیبای آن عکس قدیمی دستچین کنم
    شاید رؤیای عجیبی باشد اما
    بگذریم
    یعنی خودکار قدیمی من
    به اسم او که می رسد
    جوهرش خشک می شود
    نمی نویسد
    دلش با من نیست .
    غبار تقویم را پاک می کنم
    سالهای دور
    ساز کهنه را بر می دارم
    کوک می کنم
    پنجره را می گشایم
    باران بهاری ست
    تند است اما زود قطع می شود
    باید اسمی دیگر برایت بر گزینم
    اسمی که اسم شب باشد
    و لای دندان آدم گیر کند
    و بداند با که سخن می گوید
    ساعتی می نشینم
    ملودی آرام آرام ، وارد رگهایم می شود
    حرکت را حس می کنم
    اما دستانم زیر تنبلی این دقیقه ها
    به خواب رفته اند
    حرف از خواب زدم
    شاید علاج درد باشد
    اما رفیقی می گفت :
    کسی که به دریا رفت
    دیگر باز نمی گردد
    مگر آنکه شبانه توفانی بپا شود

    ملودی آرام است
    گوش کن
    به تنبلی چشمهای گربه ایش نمی اید
    به دنبال طعمه ای لذیذ بر خیزد
    کتاب را باز می کنم
    روزنامه ها را ورق می زنم
    رادیو
    به قصه ای گوش می دهم
    اما نام تو چیست ؟
    که گاه رقصانه در آستانه ی پنجره می ایی
    ساعتی با منی و می روی
    و هر چه می کنم بنویسمت
    خودکار قدیمی لج می کند
    نمی نویسد و من جز این
    قلم دیگری ندارم .
    شاید
    قسمت است که از پشت حصار فلزی پنجره
    باران را لمس کنم
    نه با انگشتان و گونه ام
    با حسی عجیب در درونم
    با صدایی که از دهان و تکلم نیست
    آنجا قدیمیان من
    صمیمی ترین مردان خاک و آتش
    رازهایی را هر لحظه بر کتیبه ای حک می کنند
    که روزی بدرد می خورد
    ماهی ها می خواهند
    زنده از رگانم بیرون بزنند
    : دریا بیرون از تن من نیست
    بیرون هر چه هست تنهایی ست

    شاید همین خمیازه های پی در پی
    راه بسویی داشته باشد
    ما که نرفته ایم تا انتها
    صندلی را عقب می کشم
    گلدان را پر از داوودی می کنم
    آئیینه را جلا می دهم
    به ساعت خیره می شوم
    نه این خودکار خیال نوشتن ندارد
    نامش را ؟
    اسم شبش را ؟
    حرفی بزن !

    دوباره آسمان غرید
    چرا کسی برای من قهوه ای نمی آورد
    هوس بوئیدن طعم دریا کرده ام
    اما اینجا شهر من کویری ست
    شب هایش پر ستاره است و روزهایش در تازیانه ی باد
    دلم خوش است که کم کم شب می رسد
    در تاریکی با ستاره ای در دوردست قرار گذاشته ام
    یعنی به من قول آمدن داده است
    با یک بغل دریا و یک کشتی بزرگ
    به ساعت نگاه می کنم
    به چشمهای گربه ای روی دیوار
    به میله های زنگ زده ی پنجره
    به ابر ها که گریان فرار می کنند
    لم می دهم بروی تنبلی این دقیقه های مانده
    عادت کرده ام
    این شاید هزارمین شب باشد که منتظرم
    و باز ستاره در دور دست می درخشد
    چشمک می زند
    لب خوانی بلد نیستم
    و او اسم شب را صدا می زند
    نزدیکتر بیا !
    می خواهم ببوسمت
    وارد اتاق می شوی
    رقصانه
    محرمانه ی زیبا !
    حک شده بر کتیبه ای که دیوانه بر آن نماز می گذارم
    این شاید هزارمین شب است و باز
    قلم من
    جوهرش خشک می شود
    نمی نویسد
    دچار سرگیجه های شدید می شود
    نزدیک تر بیا !
    بگذار ترنم باران را احساس کنم
    نامت چیست ؟
    ناگهان تا کجا می روی که نمی بینمت
    چه بلندی و چه دور از دسترس ؟ !
    دریایی موج می زند
    پنجره ای بر هم می خورد
    همین !
    شاید شبی دیگر
    طوفانی بپا شود
    عزیزی باز گردد
    ستاره ای میهمان شود
    زیبای من بیاید
    در آستانه ی گشاده و آشکار پنجره
    باقی بماند و
    رقصانه
    مرا به بوسه ای میهمان کند .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  3. #863
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    داستان ما


    در قابی کهنه
    که داستانی به بلندای غم داشت
    بانویی نشسته بود و
    سرسرانه می خندید

    رودِ عاشق شرمگین و مانده از قهر آنا
    موجش بی اختیار و بی الهه
    به تازیانه ی باد
    می تاخت

    : بانو ! خنده می کنی بر شیون ما ؟ !


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  4. #864
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    یک عصرانه ی صمیمی



    این بار شعر مرا از آخر بخوانید
    تعجب هم نکنید
    اگر نقطه ی پایانی نگذاشته ام
    در انتها از زرتشت می گویم
    که ایستاده است بر تخته سنگی
    از ابریشم و بلور
    و گل یاسی در دستش است
    آفتاب غوغا می کند در شما
    چه شنیده اید
    : رستگار می شوید
    فرزندانم
    رستگار .
    این بار آسمان بدون ابر می بارد
    سر گردان می شوید
    : خیس خواهید شد .
    قرار است زرتشت حرفهایی بزند .
    ناگاه به شب برمی گردید
    در جنگلی سخت انبوه از غم
    چشمهای گربه ای می درخشد
    درخت اقاقیا که خاطره ی شماست
    خم می شود در باد
    : اینجا کجاست ؟
    چه کسانی مرا از آهن زنگ زده زائیده اند ؟
    چشم باز می کنید
    بعد تا غروب پس می روید
    تا ساحل ناآرام خلیج
    و لطف خداحافظی با خورشید را منتظر می شوید
    آنجا من ایستاده ام
    بر صخره هایی پوشیده از جلبک و سیاهی
    و در رگهایم شوری یک دریا موج می زند
    چشمهایم در حسرت روزی ست که گذشت
    قرار است به دیدن من و غروب بیایید :
    نگاه کنید به کاغذ سیاه شده ی روبرویتان
    به این همه نقطه ی پایان
    به پیراهنم که ورق می خورد
    در دست های شما
    مرا جستجو کنید در همین عصرانه ی صمیمی و گرم
    که یاس کبودی از تنم
    میان گیسوانتان گذاشته ام
    و دلخوشم به آن
    می بینیدم
    من همین همینیم که می خوانیدم

    حالا برگردید و با خیالی آسوده
    شعر مرا از ابتدا بخوانید .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  5. #865
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پرنده ها


    گیلاس ها بر لب ماند

    مدادها لحظه ای ننوشت

    و چشم ها در هم گره خورد

    این پرنده ی نور بود
    پرنده ی گمشده در خواب های سپید

    با همان شهامتی که از او سراغ داشتیم

    در جدال با پرنده ی شوم تیرگی

    بوم حریص جا خوش کرده

    در بیداری های سیاه

    پنجره ها گشوده شد

    نگاه ها خیره

    دستها به حالت دعا

    در آسمان

    بازی نور و سیاهی بالا گرفت

    در هم پیچیدند

    بر هم غلطیدند


    به ناگاه صدای گلوله ای ... !

    خون پاشید

    خونابه ریز شد

    افتاد پرنده ی ... !

    صدای هوهوی بوم ها برخاست

    هلهله ی پیروزی !

    شهر در اسارت آنها بود

    پنجره ها بسته شد

    گیلاس ها سر کشیده شد

    مداد ها نوشتند

    و چشم ها گذر کردند

    پرنده ی نور

    پرنده ی غمگین درد

    پرنده ی رنج

    پرنده ی آزادی !


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  6. #866
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بوم دنیا

    حالا من اینجا نشستم روبه روی بوم دنیا
    ساده وخسته و تنها، چشم به راه صبح فردا
    حرفای صمیمی تو همشون تلخن و سنگین
    تموم شبای عمرم مثل حرفات شده غمگین
    یادمه مادر بزرگم زیر گوش من می گفتش
    قصه زندگی ما قصه سنگ و شیشه
    روزای زندگی ما سیاه مثل همیشه
    من هنوز اینجا نشستم توی این سكوت ساحل
    خودم اون جا بودم اما فكر من یه جای باطل
    فكر من یاد گذشتس فكرفصل بچگیا
    همشون گذشتن اما از اونا چی مونده حالا
    من دارم مثل یه ماهی، جون می دم آروم می میرم
    نمی دونم وقت مردن چرا آروم نمی گیرم
    نگو واسه مردن من هنوز این لحظه ها زوده
    خیلی وقته مردم اینجا كسی با خبر نبوده
    واسیه دیدن مرگم روح من چه دیر رسیده
    توی اون شب و شلوغی، هیچ چیزی انگارندیده
    توی بخت وسرنوشتم می دونی كه من اسیرم
    یه روزی بهار بودم من حالا من خود كویرم.


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  7. #867
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آینه


    سکوت تو ای آینه گم می کنه عکس منو
    این دل من جا می زاره حتی روزای روشنو
    ای آینه چیزی بگو، اگه شده واسه یه بار
    به خاطر خدام شده منو به خاطرت بیار
    ای آینه همدم من خستگی رو بگیر ازم
    تواین روزای پرملال خیلی خیلی دیگه کمم
    ای آینه تو ذهن توفقط یه عکس مونده ازم
    سر اومده طاقت دل توغصه واین همه غم
    ای آینه سکوت تو همدم فریاد منه
    اما چه فایده که بازم این گوش دنیامون کره
    نجات عاشقانه ها برای بار آخره
    ای آینه راستی بگو جاده با کی همسفره؟
    ای آینه بهم بگو شب تا سحر فکر چیی؟
    با کسی هستی یا توهم ، همخونه تاریکیی
    ای آینه دعا بکن قلب تو پاک می دونم
    من همه سادگیتو از توی چشمات می خونم
    ای آینه تنها نمون تنهایی قسمت منه
    مردن وپوسیدن دل سهم دقایق منه
    ای آینه پرنده شو برو به آرزوی دور
    برو تا باز نبیننت آدمای همیشه کور.


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  8. #868
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شعر شكست


    شعرشکستم و بازم، تو آسمون حک می کنم
    برای اثبات دلم من به تنم شک می کنم
    هنوز انگار منتظرن این چشای خسته من
    مثنوی غصه شده هزارو یک شبای من
    همش میکن روزای خوب تو راه باز داره میاد
    آهای بفهم روزای ما ، سخت میره سخت ترش میاد
    غصه دیگه تو این روزا دوست صمیمی منه
    از خنده های غم واست هرچی بگم بازم کمه


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  9. #869
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    زندگی


    روزای خالی از درنگ كجا میرید با این شتاب؟
    نگاه كنید به این روزا از پشت چهره نقاب
    نگاه كنید كه این روزا پنجره ها بسته شده
    ازتكرار بی كسیا دل تو سینه خسته شده
    نگاه كنید زندگیمون پر شده از مكر و دروغ
    بازم دلو فریب میدیم ،تو این روزای بی فروغ
    تو آسمونا می شماریم ستاره های مردرو
    به هم دیگه قرض نمیدیم، بذرگلای خنده رو
    دقیقه ها رومی شماریم تا بشه روز تازه ای
    باز دل عاشقم شكست، چه اتفاق ساده ای
    فقط میگن مسافری تو این روزای پر شتاب
    جاده هارو طی می كنی تا می رسی به یه سراب
    آرزوهات یكی یكی جلوی اون چشات میان
    تو ذهن تو نقش می گیره صدتا سوال بی جواب
    واسه همه آرزوهات با ناله تو اشك می ریزی
    تازه حالا حس می كنی چقدر غریب وبی كسی
    زندگی رو حالا بفهم روزای سخت وپر ملال
    دوباره دست تكون بده برای رویای محال


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  10. #870
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تقدیر


    هنوز عطر ترو میدن همه روزای تقدیرم
    چرا ،منو نمی خوای تو،بگو چی بوده تقصیرم
    بدون تو اگه باشم تموم لحظه هام پوچه
    هنوزم اسم تو مونده، رو دیوارای این كوچه
    هنوزم بهت آینه منو یاد تو می ندازه
    مرور خاطرات تو منو به گریه می ندازه
    بدون این خنده های تلخ برای حفظ ظاهر بود
    تو جشن گریه های من ،فقط ،ستاره حاظر بود
    هنوزم شونه دیوار رفیق هق هقم می شه
    شبی دیگه بدون تو ،بااشك من سحرمی شه
    دوباره فصل پاییزم تواین روزای تنهایی
    همیشه خوابتو دیدم ،تو رویا وتو بیداری
    هنوزم ساكت وسردن ستاره ها تواین شبها
    سكوتش مثل فریاده،هنوز این زخمی تنها


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •