جایی روم که جنس وفا را خرد کسی
نام متاع من به زبان آورد کسی
یاری که دستگیری یاری کند کجاست
گر سینهای خراشد و جیبی درد کسی
یاریست هر چه هست و ز یاری غرض وفاست
یاری که بیوفاست کجا میبرد کسی...
جایی روم که جنس وفا را خرد کسی
نام متاع من به زبان آورد کسی
یاری که دستگیری یاری کند کجاست
گر سینهای خراشد و جیبی درد کسی
یاریست هر چه هست و ز یاری غرض وفاست
یاری که بیوفاست کجا میبرد کسی...
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
کجایی..........؟
امشبم خوابم نبرد .
میدونی چند وقته؟....
میدونم میبینمت دوباره تو دنیایی که آدمک نداره
دلم گرفته.....
هوای نوازشاتو کردم
کاش بودی...
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
گر می نخوری طعنه مزن مستانرا بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می مینخوری صد لقمه خوری که می غلامست آنرا
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
امروز ترا دسترس فردا نیست و اندیشه فردات بجز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم با هفت هزار سالگان سر بسریم
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
روز وصلم به تن آرام نباشد جان را که دمادم کند اندیشه شب هجران را
آه اگر عشوه گریها زلیخا سازد غافل از حسرت یعقوب مه کنعان را
هاتف
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا
اگرم زار کشی میکشی و بیزار مشو زاریم بین و ازین بیش میازار مرا
چون در افتادهام از پای و ندارم سر خویش دست من گیر و دل خسته بدست آر مرا
بی گل روی تو بس خار که در پای منست کیست کز پای برون آورد این خار مرا
برو ای بلبل شوریده که بی گلروئی نکشد گوشهی خاطر سوی گلزار مرا
هر که خواهد که بیک جرعه مرا دریابد گو طلب کن بدر خانهی خمار مرا
تا شوم فاش بدیوانگی و سرمستی مست وآشفته برآرید ببازار مرا
چند پندم دهی ای زاهد و وعظم گوئی دلق و تسبیح ترا خرقه و زنار مرا
ز استانم ز چه بیرون فکنی چون خواجو خاک را هم ز سرم بگذر و بگذار مرا
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی گرچه مستوجب سد گونه جفایی، بازآ
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را
ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را
کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را
لبت چون چشمهی نوش است و ما اندر هوس مانده که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را
به آب چشمهی حیوان حیاتی انوری را ده که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )