زمین می شکافد
هر ازگاهی
می لرزد از خشم هیولایی بی نام
و خود می گوید:
این بزمی است و برقصید
به ضرب انگشتان رقاصه ای مست
فرقی هم نمی کند
آهنگ
فریاد کودکان بی فردا باشد
یا جیغ موزون زنان بی کودک
که زمین به خود لرزیده از
گناه
شاید
گرسنگی هیولاست
که خشم می آفریند و خوف
برای آنها که نان آورند و
بر جاده ای دراز فردا را رفته اند
و برای آنهایی که بی فردا
جاده را مانده اند.
اشرف السادات حسینی