-
29 خرداد سالروز وفات دکتر علی شریعتی (یادش گرامی)
بعد از ائمه ، بزرگ مردی این چنین سراغ ندارم ... روحش شاد
من چیستم؟
افسانه ی خموش در آغوش صد فریب
گرد فریب خورده ای از عشوه ی نسیم
خشمی که خفته در پس هر درد خنده ای
رازی نهفته در دل شبهای جنگلی
من چیستم؟
فریاد های خشم به زنجیر بسته ای...
بهت نگاه خاطره آمیز یک جنون
زهری چکیده از بن دندان صد امید
دشنام پست قحبه ی بدکار روزگار
من چیستم؟
بر جا ز کاروان سبکبار آرزو
خاکستری به راه
گم کرده مرغ دربه دری راه آشیان
اندر شب سیاه
من چیستم؟
یک لکه ای ز ننگ به دامان زندگی
وز ننگ زندگانی آلوده دامنی
یک ضجه ی شکسته به حلقوم بی کسی
راز نگفته ای و سرود نخوانده ای
من چیستم؟
...................
........................
........................
.......................
من چیستم؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب
در جستجوی شب...
یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات
گمنام و بی نشان
در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ
علی شریعتی, خرداد
اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست ...
او جانشین همۀ نداشتنهاست ...
نفرین و آفرین ها بی ثمر است ...
اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم ببارد
تو مهربان ، جاودان آسیب ناپذیر من هستی
ای پناهگاه ابدی ، تو می توانی جانشین همۀ بی پناهی ها شوی
-
زنده باد یاد و خاطرش تا ابد!
-
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد،
گلویم سوتکی باشد،بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم و چموش خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،
بدین سان بشکند در من،
سکوت مرگبارم را.........
«دکتر علی شریعتی»
-
هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ،
ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده
و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد !
ای کسی که می گویی « غنا» حرام است ،
اصلا تو می فهمی « غنا » چیست ؟
-
فهمیدن و نفهمیدن
تو هرچه می خواهی باش ، اما ... آدم باش !!!
چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است كه به این مردم،
آسایش و خوشبختی بخشیده است !!!
مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟
پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.
امروز گرسنگی فكر ، از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است .
برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !
-
زندگی
علی شریعتی در دوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای کوچک و کویری کاهک از توابع مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدرش محمد تقی شریعتی، موسس کانون نشر حقایق اسلام و مادرش زهرا امینی، زنی روستایی متواضع و حساس بود. پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده ملاهادی سبزواری محسوب میشد.
در سال ۱۳۳۱ اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام حکومتی بود. در تاریخ ۲۴ تیر سال ۱۳۴۷ با پوران شریعت رضوی همکلاسیش ازدواج کرد.
شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در سال ۱۳۴۱ در فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. در سال ۱۳۴۳ به ایران برگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به ۲ سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازمالاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد. اوائل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.
از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲، به زندگی مخفی روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی به بعد، متن سخنرانیهای شریعتی با اسم مستعار به چاپ میرسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، علی شریعتی در نیمه شب به خانهاش مراجعه کرد و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت.
شریعتی این شرایط را نپذیرفت و تصمیم به هجرت از ایران گرفت. اما سه هفته بعد از ورود به ساوتهمپتون انگلستان، به طرز مشکوکی از دنیا رفت. دلیل رسمی مرگ وی حمله قلبی اعلام شد. در عین حال این احتمال که وی خودکشی کرده باشد نیز مطرح میشود. شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حرم امام هشتم شیعیان در مشهد دفن کنند، ولی به علت مخالفت رژیم شاه در خاکسپاری جسدش در ایران ، در قبرستانی کنار آرامگاه حضرت زینب خواهر حسین بن علی در شهر دمشق به خاک سپرده شد.
فعالیتهای سیاسی-انتقادی
او تحت تاثیر سنتهای خانوادهاش، بویژه افکار نوگرایانه پدرش محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش آخوند حکیم و عموی پدرش عادل نیشابوری از دانشمندان فقه، فلسفه و ادب بهشمار میآمدند. پدرش «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی بهحساب میآید.
شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری سید محمود طالقانی مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضت علیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای بیدارگرانهاش باعث دستگیری او در سال ۱۳۳۶ و انتقال فوریاش به زندان قزلقلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.
پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. او از این دوران برای مطالعه جدی و نیز فعالیت علنی سیاسی در راه احقاق حقوق بشر و آزادی دموکراتیک در ایران، بهرهبرداری خوبی کرد. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهم یزدی، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و مصطفی چمران پیوست و در سال ۱۳۳۸ سازمانی بنام «نهضت آزادی ایران» (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. حدود دو سال بعد شریعتی دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریکا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس کرد. در جریان کنگرة جبهه ملی در ویسبادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲، شریعتی با توجه به قدرت فکری و قلمیاش، بعنوان سردبیر روزنامه فارسیزبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد. اولین شماره این نشریه در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس میکرد.
اندیشهها
شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او بهطور خاص، تشیع صفوی را مظهر سنت مسخ شده میداند و آن را توام با اسارتپذیری، خرافه، تقلید و جبر گرایی معرفی میکرد. [۳] وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد میکرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملتهای شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیمودهاست. البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت.
در عین حال که وی به مکتبهای غیر اسلامی در جهان منتقد بوده و با آنها ضدیت میکرد، ولی در عمل تا حدی تحت تاثیر مارکسیسم بالاخص سوسیالیم اقتصادی و سوسیالیسم انقلابی قرار داشت. در آثار و سخنان وی، رگههای این تاثیرپذیری در موارد متعدد مشهود است. ترجمه کتاب جوده السحار در مورد ابوذر، که عنوان ابوذر؛ خداپرست سوسیالیست را بر آن نهاد از این جملهاست.
تشیع علوی، تشیع صفوی
در تحلیل شریعتی از تشیع میان تشیع اولیهای که در دوران علی و صحابهاش تکامل یافت و تشیع تحریف شده توسط صفویان در ایران، تفاوت و تمایز عمدهای وجود دارد. درحالیکه تشیع صفوی از طریق فشار و زور تحمیل شد، تشیع علوی برپایة شناخت و عدالت بود. تشیع صفوی تنها به خلیفه اشاره داشت و نه به نهاد خلافت، به گذشته تملک داشت، نه به حال، به درد زندگی بعد از مرگ میخورد، و نه دوران حیات انسان. هدف تشیع علوی، رهائی شیعیان از چنگال بیعدالتی، حکومتهای زور، و حکام و رهبران جاهل بود. تشیع صفوی نه تنها شیعه را به مذهب تشریفات و شعایر تبدیل کرد، بلکه اصول امامت را نیز تحریف نمود و اصول عمده و اساسی مسئولیت و تعهد در قبال مستضعفین و فقرا را انکار نمود.
منبع: ویکیپدیا http://fa.wikipedia.org
-
بله شاد روان گوهر نابی بودند!
-
خداي مرا از چهار زندان بزرگ انسان: "طبيعت"، "تاريخ"، "جامعه" و "خويشتن" رها كن، تا آنچنان كه تو اى آفريدگار من، مرا آفريده اى خود آفريدگار خود باشم، نه كه همچون حيوان خود را با محيط، كه محيط را با خود تطبيق دهم.
(دکتر علی شریعتی)
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن