-
اضطراب صحبت کردن در برابر جمع
يکي از شايع ترين ترس هاي بزرگسالان ، اضطراب صحبت کردن در جمع است . در حالي که درجاتي از اضطراب ، جزء طبيعي صحبت کردن در جمع ، حضور و يا هر گونه اجرا در برابر جمع طبيعي و مورد انتظار تلقي مي شود ، عده اي چنان مضطرب مي شوند که توانايي صحبت کردن آنها مختل مي شود .
افرادي که دوره حاد اضطراب عملکرد را طي مي کنند ، ممکن است احساس انزوا کنند ، زيرا آن ها از مهماني ها يا گردهمايي ها ي اجتماعي مي پرهيزند ، چه بسا آنها از ثبت نام در کلاس هاي معيني خودداري ورزند ، زيرا آن دروس مستلزم مشارکت در کلاس و صحبت کردن است ، يا ممکن است از مشاغل معيني بپرهيزند يا حتي فرصت ها و نيز ارتقاي شغلي را به خاطر تماس هاي عمومي يا صحبت کردن در جمع از دست بدهند .
نشانه هاي اضطراب عملکرد از فردي به فرد ديگر فرق دارد ، تقريباً هر کس نگران است مبادا در نظر ديگران سراسيمه ، کودکانه و بي خرد جلوه کند . به هنگام مواجهه با موقعيت هاي ترسناک ، خواه مهماني و خواه شرکت در بحث هاي کلاسي ، اغلب مردم نشانه هاي جسمي همراه با اضطراب را تجربه مي کنند ، اين نشانه ها شامل لرزش ، تعريق ، دستان عرق کرده ، افزايش ضربان قلب ، کوتاهي تنفس ، تنش عضلات ، سرخ شدن يا گيجي ، از دست دادن رشته افکار ، يا ناراحتي گوارشي ، صداي لرزان و سرگيجه می باشند .
البته مي توان به مبتلايان به اضطراب ياري رساند . بسته به نيازها و هدف هاي فردي، شکل کمک به مبتلايان اضطراب عملکرد تفاوت دارد . با اين حال ، تقريباً همه مداخلات در برخي ويژگي ها مشترکند :
اول آنکه الگوي اجتناب به تدريج شکسته مي شود تا فرد بتواند با موقعيت ترسناک به آرامي و نظامدار مواجه شود . اين بدان معني نيست که شخص مبتلا به اضطراب صحبت ، بي درنگ سخنراني بلندی در جمع ارائه دهد . مثلاً ممکن است از شخص مبتلا به اضطراب صحبت کردن در جمع بخواهند که پرسش کوتاهي در کلاس مطرح کند و به تدريج به سمت تکاليف چالش انگيزتري سوق داده مي شوند ، مانند اظهار نظر در بحث هاي گروهي ، اما اگر شما از صحبت کردن در جمع دچار اضطراب مي شويد و مايليد اطلاعات بيشتري از روش هاي غلبه بر ترس بياموزيد ، صحبت کردن با متخصص بهداشت روان و روانپزشک توصيه مي شود
-
قانون اصلي براي ارتباطات انساني
دانستن چگونگي رفتار با مردم به اندازه شايستگي هاي فـنـي و مـديريتي اهميت دارد. به بدترين كارفرمايي كه تـاحـال داشـتـه ايـد فـكر كـنـيد. بـيـاد آوريـد كـه چطـور فقدان مهارتهاي رفتار با ديگران در او باعث دلسردي و عدم بهره وري ديگران و خروج شما با نا اميدي گرديد.
يك انسان موفق نيمي كارمند است، نيمي سياستمدار.او مي داند كار كردن با ديگران بخصوص در دنياي كنـونـي كـه مملو از انسانهاي دمدمي مزاج و زود رنج اسـت، روال ارتباطي خاصي را مي طـلبد. او سـخـن يـكـي از بــزرگان جامعه شناس كـه "هنـگـام برخورد با مردم بخاطر داشـته باشيد با مخلوقات منطق طرف نيستيد،بلكه بامخلوقـات احـساسـات،مـوجوداتـي كه سرشارازتبعيض،روحــيات پيشداوري و تعصب مي باشند، و با غرور و خودبيني دست بگريبانند طرف هستــيد،" را مد نظر دارد.
در ايـن قسمت برخي از قـوانـيـن اصـلـي ارتـبـاطات انـساني در فضاي كاري را مشاهده ميكنيد. براي مهارت يافتن در آنها، بايد اين قوانين را جزئي از خود درآوريد.
1- ديگران را با نام صدا بزنيد
اين خوشايند ترين صدا براي گوش هر كسي است. وقتي نام فردي را بكار مي بريد، در حقيقت پيغام خود را به صـورتي اختصاصي و تـنها براي شـخـص او مبـدل مـي سـازيــد. همچنين علاقمندي و ميزان اهميت شما را نسبـت به فرد ميـرسـاند. اين يك ابزار ساده فريبنده براي كاستن از جبهه گري هاي شخص مي بـاشـد چـرا كه يك نوع وجه ضمان و تـعهــد بـوجود مي آورد. جملات خود را با اسامي افراد آميـخته، و بـا سـؤالاتــي نــظـيـر، "علي، امروز خوب هستي؟" آغاز كنيد.
2- اشتباه خود را بپذيريد
ممكن است تصوركـنيد كه اگر اشتباهي كه مرتكب شده ايد را بگردن نگيريد، وجهه خود را از دست خواهيد داد. اين كار درست نيست. اعتراف به اشتباهات در مـحيط كـار يكي از ستوده ترين اعمال است چون اندك افرادي مبادرت به آن مي نـمايـنـد. بـيـامـوزيــد كه چـگونه تـكبـر و خـودخـواهـي را كنار گذاشته و بپذيريد كه كامل نيستيد. فقط در اين كـار زياده روي نكنيد مثلا لازم نـيست با عذرخواهي هاي فـراوان در جـلسـات اقـدام به بيان اشتباهات خود نماييد. يك جمله "من اشتباه كردم و متوجه آن ميشوم،" كفايت ميكند.
3- ديگران را با معيارهاي بالا درنظر بگيريد
اندك افرادي در بين ما، كه معمولا عقل كل خطاب ميگردنـد، بـنـظر مي رسد اينگونه فكر ميكنند كه هيچ كسي جز خودشان قادر به انجام صحيح امور نميباشد. جزء اين گروه از افراد نباشيد. به قابليتهاي ديگران اعتماد كنـيد. در واقـع به آنـهـا در انـجام دادن كارها به بهتريـن وجـه ممـكن اطـمـيــنان داشتـه بـاشيد. ايـن به مـعناي داشتن انتظارات بيش از حد نيست. باور داشتن يك فرد او را تشـويـق بـه انـجـام كـارها با حداكثر توان نموده و از نا اميدي جلوگيري بعمل مي آورد.
4- علاقه اي صادقانه و صميمي از خود نشان دهيد
"كارها خوب پيش ميره علي جان؟خوبه، ميشه اين پرونده ها رو برام چك كني؟" اين به معناي ابراز علاقه نبوده و بيشتر به دوستي خاله خرسه شباهت دارد. هر فردي در دفتر كار شما داراي سابقه اي غني از علايق، تجارب و سلايق مي بـاشد. حـتـي اگر نقطه اشتراكي با هم نداريد، در مورد اطرافيانتان اطلاعات كسب كنيد.
اگر يكي از همكاران شما گفت كه شركت در گيم هاي آنلاين را دوست دارد، در مورد آن از او سؤال نماييد-- حتي اگـر بـراي شـما جالب نيست. نه تنها ميتوانيد چيز جديدي ياد بگيريد، اگر در آينده به آن گرايش پيدا كنـيـد، از امتيازاتـي برخوردار خواهيد گشت. مردم دوست دارند كه ديگران آنها را بخاطر داشته باشند.
5- از ديگران تعريف و تمجيد نماييد
فقط نگوييد "خوب بود." در مورد تعريف خود صريح تر بوده و نشان دهيد كه در مورد آنچه كه فرد در حقيقت انجام داده آگاهي داريد. "علي، تـو خيـلي خوب جلسه را اداره كردي بخصوص وقتي هـمـه از مسيـر مـوضوع اصـلـي منـحرف شده بودند،" اين يك مثال خوب است. در عين حال سعي كنيد به ندرت و فقط زماني كه واقـعا نـيـاز است انتقاد نماييد. انتقاد را طوري بيان كنيد كه مانند يك نصيحت سازنده از طرف دوسـتـي قـابـل اعـتـمــاد در نظر گرفته شود.
6- مراقب حرفهايتان باشيد
اگر تصميم پيگيري كاري را نداريد، نگوييد كه آن را انـجـام خواهيد داد. اعتبار شما ارتباط تنگاتنگي با كلامتان دارد. اگر به قول خود عمل نكنيد، در مـورد كـارهـاي بـزرگ بـه شـما اعتماد نشده و در نتيجه پيشرفتي نخواهيد كرد.
7- قدرداني و سپاسگزاري كنيد
اگر فـردي لـطفـي به شما كرد، و يا براي انجام كاري براي شما از خواسته خود گذشت، مطمئــن گرديد كـه بـه اين سـعي و تـلاش آگـاه شويد. شما بخودي خود مستحق لطف نـبـوده و كسـي بــه شما بدهكار نيست. اگر مورد لـطـف واقـع شـديد، تـشـكر نـمـوده و درعوض مقابله بمثل كنيد.
8- با فكر و با ملاحظه باشيد
هـرگز تـصور نـكيند كه ديگران سخنان شما را مساعد و ارزشمند تلـقـي خـواهـنـد كـرد. برخي افراد بصورت طبيعي تك تك كلماتي كه شخص بـيـان مي كنـد را بـراي يـافــتن يك رودررويي شخصي مورد جستجو قرار مي دهند. شما نمي تـوانيـد اينگونه افراد را تغيير دهيد، اما قادريد نزد آنها حرف هاي خود را با دقت سازمان دهي نماييد. پيش از صحبت كـردن فكر كنيد و مطمئن شويد كه هيچ ابهامي كه باعث سوء تعبيـر شـود در سـخـنـان شما وجود ندارد.
همچنين ميتوانيد سـعي در فهميدن نقطه نظرات ديگران نماييد تا از بروز سوء تفاهمات ممانعت بعمل آوريد. ممكن است عميقا" اعتـقـاد بر حـقانـيـت خـود داشـتـه باشيد، اما متوجه گرديد كه ديگران به همين منوال درباره عقايد و باورهايشان مي انديـشند. شما بايد نظرات آنها را محترم شمرده و ببينيد چرا آنها اينگونه فكر ميكنند. بجاي مـشاجره از ديگران بخواهيد در مورد مواضعشان توضيح دهنـد. مجـبـور نيـستـيد مـوافــقت كنيد، اما ميتوانيد بگوييد، "من متوجه هستم شما چه مي گوييد."
9- از خود گذشتگي كنيد
گه گاهي از مكان شغلي خود خارج شده و به ديگران در كـارهـايشـان كـمك نماييد. اين عمل را بدون اينكه از شما درخواست شود انجام دهيد. گفتن، "كمك لازم نـداري؟" يــك تاثير دوگانه در پي دارد. ابتدا، شما ديگران را تشويق بـه از خـود گـذشتـگي نـمـوده و در نتـيـجـه مـحيـط كـاري مثـبـت تـري ايـجاد خـواهد شـد. دوم، بـراي خود لطفي متعاقب را خريداري ميكنيد، چرا كه مهرباني هميشه بازميگردد.
10- متواضع و فروتن باشيد
تلاشهاي مشهود براي تحت تاثير قرار دادن همكاران و اشخاص مافوق نـتـيجه عكس به همراه خواهد داشت. هيچكس آدم خودنما را دوست ندارد. اگر ميــخواهيد كمالات شما تـوسـط ديـگران تصديق شوند، كافي است تمرين بردباري بيشتري بنماييد. كاميابيـهاي شما زماني مصداق واقعي پيدا ميكنـند كـه اجازه دهيد ديگران خود متوجه آنها گردند نه اينكه مرتب صحبت از آن بميان آوريد.
11- به حفظ آبروي ديگران كمك كنيد
هـر كسي اشتباه مي كـنـد. بــه دفعه قبلي كه اشتباهي خجالت آور مرتكب شديد فكر كنيد. دوست نداشتيد كسي بيـايـد و اشـتـباه شـمـا را كـوچـك جلوه داده و از جديت آن بكاهد؟ پس همين كار را شما در مورد ديگران انجام دهيد. با خنـديـدن به اشتباهي كه شخص ( نه با خنديدن به خود شخص ) مرتكب شده بهمراه ضربه اي دوستانه به شانه هـاي او از پريشانيش كاسته و بگوييد، "اين براي بهترين افراد اين شـركـت هـم مـمـكـن است پيش بيايد." با اين كار به او و به ديگران اطمينان ميدهيد كه دنيا به پايان نرسيده است. اگر مـــناسب است، بجاي جلب توجه بي مورد نسبت به اشتباه رخ داده، هيـچ چيزي نگوييد.
-
خرافات نتيجه مثبت هم دارد!
شما هم مانند بسياري از انسان ها، بدون آگاهي و ناخودآگاه در بسياري از عقايد و موهومات خرافه پرستي دخيل هستيد. در اين باره كمي فكر كنيد.آخرين باري كه به تخته زديد، آخرين باري كه از نگاه كردن به گربه سياه پرهيز كرديد و آخرين باري كه طالع خود را با دقت و اشتياق مطالعه كرديد، به ياد مي آوريد!
همه اينها نمونه هايي از عقايد خرافي است ، كه ما هر روز با آنها سر و كار داريم و برخي صاحبنظران به آنها تفكرات جادويي مي گويند. طبق آخرين آمار، نيمي از مردم امريكا، افرادي خرافاتي هستند.
به طوري كه اعتقاد به خانه ارواح ، سحر و جادو و جن و پري طي دهه هاي اخير بشدت افزايش يافته است ؛ اما براستي علل روان شناختي موجود در اين تفكرات جادويي چيست و آيا اين خرافات و عقايد به نفع ماست يا به ضرر ما؟
بسياري معتقدند، دعاهاي پيش از مسابقه هاي ورزشي به ورزشكاران روحيه مي دهد و آنها را آرام مي كند. اين گونه اعتقادات جزو خرافات محسوب نمي شوند و قطعا در بالا بردن روحيه ورزشكاران تاثير دارد، اما برخي اعتقادات عجيب و غريبي دارند ؛ مثلا اين كه پيش از شروع مسابقه بايد چند ضربه به توپ بزنند. در غير اين صورت در آن مسابقه موفق نخواهند شد.
شايد براي شما هم جالب باشد كه بدانيد خرافات و موهوماتي از اين دست در نتيجه بروز اختلالات وسواسي رخ مي دهد. در علم روان شناسي به آن اختلال وسواس اجبار يا (OCD) گويند. براي چنين افراد وسواسي ، عادت به انجام برخي اعمال خاص باعث ايجاد اختلال در زندگي روزمره مي شود ؛ مثل شخصيت جك نيكلسون در فيلم As good as it gets، كه با وسواس خاصي حتما بايد از روي شكاف ها و درزهاي پياده رو مي پريد، يا هر روز فقط روي يك ميز خاص در يك رستوران خاص غذا ميخورد و قادر نبود هيچ گونه تغييري در اين عادت هر روزه خود به وجود آورد.
افرادي كه به OCD و اختلالات رفتاري وسواسي مبتلا هستند، گمان مي كنند اگر از يكي از اين عادات اشتباه خود دست بردارند، اتفاقي براي آنان خواهد افتاد و هر اتفاق بد و ناگواري را به گونه اي به آن ربط مي دهند. دكتر پل فاكسمن ، معتقد است كه بيشتر بيماران درباره چيزي نگران هستند و معتقدند اگر نگران نباشند احتمال وقوع آن اتفاق بيشتر مي شود و اين نوعي خرافات است.
به هر حال اگر شما در خود نشانه هايي از تشويش و نگراني و تنش مي بينيد و احساس مي كنيد اين رفتارها از كنترل شما خارج هستند، حتما به پزشك مراجعه كنيد، تا پيش از توسل به خرافات و موهومات ، به درمان اين بيماري هاي وسواس گونه بپردازيد.
براي كنترل اين گونه نگراني ها و تشويش ها كه منجر به پذيرش برخي خرافات مي شوند، لازم است نيروهايي را درون خود به جريان بيندازيم و به دنبال قوانين و توجيه پيدايش هر پديده باشيم.
بايد اين حقيقت را بپذيريم كه اتفاقات و پديده ها تحت كنترل ما نيستند. درست است كه در زندگي همه ما موقعيت هايي وجود دارد كه ممكن است بسيار مهم و حياتي و سرنوشت ساز باشند، اما مطمئنا به طور كامل در اختيار ما و مطابق باميل و خواسته ما نيستند.
برخي معتقدند اعتقاد به خرافات ، اين توان را به افراد مي دهد كه خود را براي نتيجه و پيامد آن اتفاق آماده كنند.
دوست يا دشمن
احساس امنيت و اعتماد به نفس ، يكي از پيامدهاي خوب اعتقاد به برخي عقايد اين چنيني ( البته در حد معقول ) است ؛ مثلا برخي افراد معتقدند اگر فلان لباس را بپوشند، يا فلان شي خاص را با خود حمل كنند، برايشان خوش شانسي و موفقيت به همراه مي آورد و همين حس به آنها اعتماد به نفس كاذب مي دهد.
دكتر فاكسمن معتقد است گاهي خرافات و اعتقادات خرافي مايه دلخوشي انسان ها هستند به اين معني كه شما فكر مي كنيد يك نيروي غيبي به شما كمك مي كند. شايد واقعا هم همين طور باشد. پشت اعتقادات انسان ها، نيروي شگرفي پنهان است.
اگر پيامد يك موضوع كاملا شانسي باشد، اعتقادات خرافي نمي توانند تاثيرگذار باشند، اما وقتي عملكرد و نقش انسان ها يك فاكتور كليدي و مهم در پيامد و نتايج كارها باشد، اعتقادات خرافي مي توانند يك مزيت و نوعي محرك در انجام كارها محسوب شوند.
تاثيرات روان شناس بر رفتارها و عقايد خرافي بسيار واضح و مشخص است ؛ مثلا همان طور كه پيش از اين به آن اشاره شد، آيا تا به حال براي شما پيش آمده كه احساس كنيد يك لباس يا شي خاصي براي شما خوش شانسي مي آورد. در اين صورت شما با پوشيدن آن لباس يا همراه داشتن آن شي خاص افكار مثبت را در ذهن خود ارتقا مي دهيد و از تنش و نگراني دور مي شويد ؛ اما ناگفته نماند كه گاهي اين طرز فكرها سد راهي براي عملكرد مناسب شماست.
عقايد خرافي مي توانند نقش منفي هم در زندگي ما داشته باشند، بخصوص اگر با عادتهاي نادرستي مانند شرطبندي توام باشند. بسياري از افرادي كه به شرطبندي و خرافات مرتبط با آن عادت كرده اند، در زندگي خود با مشكلات عديده اي روبه رو هستند.
محققان معتقدند، ترس از خرافات ، زندگي برخي افراد را مختل مي كند و باعث تنش هاي بسياري مي شود ؛ مثلا عدد 13و نحسي آن براي برخي افراد واقعا دردسرساز شده است. طبق تحقيقات صورت گرفته زنان به طور كلي از مردان خرافاتي تر هستند.
شايد يك دليل آن از ديد روان شناسي اين باشد كه زنان بيش از مردان تنش و نگراني را احساس مي كنند و بيش از مردان به فكر چاره اي براي رفع آن هستند. به طور كلي افرادي كه مضطرب تر و نگران تر هستند راحت تر عقايد خرافي را قبول مي كنند.
به طور كلي افرادي كه بر افكار و احساسات خود كنترل دروني دارند، كمتر دچار خرافات مي شوند و واقع بينانه تر با مسائل برخورد مي كنند. به هر حال مادرها و مادربزرگ هاي ما، هنگامي كه پشت سر مسافر آب مي ريزند، براي دور ماندن از چشم زخم ، اسپند دود مي كنند و به گردن بچه ها سنگهاي آبي رنگ آويزان مي كنند و صدها مورد اينچنيني احساس آرامش و اطمينان بيشتري دارند؛ اما بايد به اين حقيقت توجه كرد كه واقعيت و حقيقت در زندگي حرف اول را مي زند و تنها با ياد خدا مي توان آرامش حقيقي را به دست آورد.
-
نكاتي در مورد خنده و خوشحالي
1- لبخند، تمام عضلات اصلي صورت را آرام ميكند و باعث ميشود كه زنجيرهاي از واكنشهاي احساسي ايجاد شود و احساس خوشايندي به شما دست دهد.
2- خنده، ترشح آندروفينها را در بدن افزايش ميدهد. آندروفينها، موادي شبه مورفيني در بدن هستند كه اثر آرامبخشي دارند.
3- با صداي بلند بخنديد، تحقيقات نشان ميدهد، خندهاي كه از ته دل باشد، از ميزان هورمونهاي استرس از جمله كورتيزول و اپينفرين ميكاهد و بر سلامت بدن ميافزايد. بعلاوه اثرات مفيد آن تا 24 ساعت باقي خواهد ماند.
4- سه دقيقه خنديدن با صداي بلند معادل ده دقيقه ورزش آيروبيك اثرات مثبت دارد.
-
ذهن خود را با موسیقی تقویت كنید.
اگر دقت كرده باشيد بـرخي روزها بـهـتر و خوشـايـنـدتـر از روزهاي ديگر به نـظـر مـي رسنـد. گـاهي حـتـي حوصـلـه كلمه اي حـرف زدن را نــداريـد و گاهي احساس شـادي و هيجان بسيار كرده و خـود را بر قـلـه تصور مي كنـيـد و يــابهترين بازي بيليارد زنگيتان را انـجـام مـي دهـيـد و از ايــن متعجب مي شود كه فكـر و جـسـم شـمـا چـقـدر با هــم هماهنگ عمل ميكنند. از آنجاييكه چنين لحظاتي بـه نـدرت و بـصـورت زود گـذر اتفاق مي افتند، براي ما داراي ارزش زيادي اسـت. امـاچه ميشد اگر اين موقعيتها بيشتر بوجود مـي آمـدنـد و هرگاه اراده مي كرديد چنين لحظاتي خلق مي شدند؟ يكي از كليدهاي خلق و ابقاي اين تجارب زيبا موسيقي مي باشد.
آيا اين فكر به ذهن شما خطور ميكند كه ميشود با موسيقي تبديل به فردي باهوشتر و روشنفكر تر شد؟ آيا فردي ميتواند حتـي بـدون ريـختن يك قطره عرق يك دانش آموز، يك كتاب خوان يا يك متفكر بهتري شود؟
بله، اين امكان پذير است. برخي كتابها و سي دي هاي آموزشـي بـطور اخـتـصاصي به آموزش بالابردن قابليتهاي ذهنـي توسـط موسيقي مي پردازند. يكي از سايتهاي مفيد دراين زمينه كه مطالب آموزشي خود را در قالب سه عدد سي دي عرضه نموده سايـت معروف مي باشد.
چگونگي عملكرد مغز
مغز آدمي واحد اصلي كنترل كننده تمامي بخشهاي بدن محسوب ميشود. فشار خون، فعاليتهاي احسـاسي، حـركت عضـلات، تـنفس، تـفكر، دمـاي بدن و ضربان قلب همگي توسط مغز كنترل مي شوند.
در مغز آدمي بيش از يكصد ميليارد سلول عصبي وجود دارد كه هـمـانند سيمهاي داخل كامپيوتر عمل نموده و وظيفه انتقال اطلاعات از بـخشـي بـه بـخشـي ديـگر را بر عـهـده دارند. اين انتقالات بصورت اكتروشيميايي انـجـام شده و در اصـطلاح امواج مغزي ناميده مي گردد.
حالات مختلف در مغز انسان را ميتوان ازطريق همين امواج مغزي تغييرداد و به وضعيتي جديد مبدل نمود. براي مثال مي تـوان مـغز را از يـك حالت اضطراب و گوش به زنگ بودن بطور تدريجي به يك حالت آرامش تغيير داد تا مانـنـد يك مـوتور خـوب تنـظيم شده، كار كند. يك راه مفيد براي تغيير امواج مغزي تحريك صوتي و يا موسيقي طبي مي باشد.
مغز و موسيقي
موسيقي مناسب مي تواند حالت مغز را تغيير داده و باعـث برانـگيختن نواحي فعاليتي مغز شود. در زير برخي از اثرات موسيقي بر مغز را مشاهده مي كنيد:
تسريع شبكه هاي عصبي، انتقالات اطلاعات درشبكه عصبي بدن افزايش يافته و فرايند تفكر بهبود مي يابد.
افزايش انگيزه و بالابردن قدرت تمركز طولاني مدت
افزايش بهره هوشي
افزايش گردش خون در مغز، اين عمل باعث بهبود سلامتي و تندرستي ميگردد.
بهبود حس شنوايي و روند درك آهنـگ صدا، يـادگـيري زبـانهـاي خـارجي سريعتر مي شود.
افزايش فعاليتهاي مغزي و بهبود استعدادها و الگوهاي گفتاري
ايجاد محيطي مناسب براي انجام كارهاي بزرگ
در همه زمينه ها مانند علم، ورزش و هنر نوابغ بسياري ظهور كرده اند. ما ايـن نوابغ را تحسين ميكنيم چون آنها انسانهايي روشنفكر بودند، از مسائل مختلف پرده برداشتند و سعادتمند زندگي كردند. اما در مغز نوابغ چه اتفاقي رخ ميدهد كه باعث انجام چنـين كارهاي بزرگي مي گردد؟
مطالعات و تحقيـقات زيـادي بـراي يافـتـن اين پـديـده صـورت گرفـتـه اسـت.برخــي از اين مطالعات نشان داده است كه مغز نوابغ از عملكرد هوشي بيشتري برخورداربوده است. براي دست يافتن به اين هدف،فعاليت الكتركي مغز بايد بصورتي بسيار ويژه رفتار نمايد.
دانشمندان در برخي از تحقيقات پيشرفته توانسته اند فركانسـهاي دقـيـق امـواج مغزي كه براي عملكرد بهينه مغز لازم هستند را شناسايي كنند. موسيقي يكي از ابزارهايي است كه انسان مي تواند توسط آن به اين حالات بهينه مغزي دست پيدا نمايد.
همانطور كه قبلا نيز گفته شد مغز بايد توسط يك محرك مناسب در حالتي مناسب قرار گيرد. اين محرك مي تواند يك موسيقي با فركانس و آهنـگـي ويـژه باشـد. شـبكـه هاي عصبي با شنيده شدن موسيقي، خود را با آهنگ و وزن صـدا هـمـاهـنـگ كرده و داراي فركانسي منظم مي گردند.
تاثير وجود موسيقي در زندگي روزمره بخوبي مشهود ميـباشد. مثـلا ورزش كردن وقتي موسيقي پخش مي شود لذت بخش تر است و يك ارتش نظامي وقتي صداي مارش را مي شنود از تحرك بيشتري برخوردار ميگردد و يـا يـك خط مونتاژ در كارخانه با موسيقي بهتر مي تواند به وظيفه خود عمل نمايد.
موسيقي ميتواند بسيار مفيدتر ازآن چيزي باشدكه برخي تصورميكنند.با يك موسيقي مناسب مي توانيد ذهني قويتر، دقيقتر و پويا تر داشته باشيد.
-
تاثیر گل و گیاه در حالات روحی افراد
پژوهش ها نشان مي دهد خريدن گل، كاشتن گل و گياه و به طور كلي نگاه كردن به گل باعث برانگيخته شدن احساس شادي، آرامش و طراوت، مثبت انديشي و دوري از غم و اندوه مي شود.
پروفسور جنت هاويلند جونز- روانشناس- از دانشگاه روگرز مي گويد: «نكته جالب توجه درباره نقش گل در سلامت روحي- رواني افراد آن است كه فرد با تماشا كردن به گل و لذت بردن از طراوت، رنگ و عطر زيباي آن مي تواند حالت روحي نامتعادل خود را تغيير داده و به حالت طبيعي بازگرداند؛ در واقع گل عاملي جهت تعديل رفتار در طول شبانه روز بوده و هر بار نگاه كردن به گل عاملي جهت ايجاد يك اتصال عصبي مثبت در مغز است.»
يافته هاي جديد
ده ماه مطالعه مستمر پژوهشگران دانشگاه روگرز درباره رابطه بين گل و گياه و سلامت رواني افراد نتايجي را به اين شرح نشان داد:
- گل و گياه به ويژه دريافت حتي يك شاخه گل يا يك گلدان كوچك گل به سرعت مي تواند روحيه شخص را تغيير داده و او را شاد و هيجان زده كند. لبخند، اولين و مهم ترين نشانه اين تغيير است. احساس شادي و سرزندگي در همه افراد و در هر سني به سرعت و به خوبي نمايان مي شود.
- گل- نگاه كردن يا دريافت گل- مي تواند به مدت طولاني روي حالات رواني فرد تأثير گذاشته و رفتار او را به سرعت دگرگون كند، به طوري كه افرادي كه در محيط اطرافشان- منزل، محل كار و...- گل و گياه وجود دارد بيش از ديگران- دو تا چهار برابر- آرام، مهربان، شاد و با گذشت بوده و مي توانند اين حس را با رفتار مثبت خود به ديگران نيز منتقل كنند، بنابراين پژوهشگران توصيه مي كنند همواره يك شاخه گل يا يك گلدان كوچك گل در معرض ديد خود داشته باشيد.
- هديه دادن يا هديه گرفتن گل مي تواند برقراري ارتباط ميان افراد را تسهيل كند كه اين به ويژه درباره همسران، فرزند و والدين بسيار با اهميت است.
- گل و گياه باعث ايجاد حس نگرش مثبت به زندگي و آرامش (well being)،احساس شادي و رضايت (happiness)، صميمت (intimacy) و آرامش (calm) در افراد مي شود. رنگ گل ها نكته بسيار پراهميتي است، به طوري كه گل ها با رنگ ملايم- صورتي، سفيد، بنفش و...- حس شخص را به سوي احساسات آرام سوق داده و گل ها با رنگ هاي گرم و تند- قرمز، زرد، نارنجي و...- حس او را به سوي هيجان و سرزندگي پيش مي برد.
- گل نشانه مشاركت و دوستي است، چرا كه با هديه دادن گل، لذت بردن از زيبايي را با يكديگر تقسيم مي كنيم.
دكتر جونز مي افزايد: «دريافتيم گل و گياه نه تنها بر احساسات شخصي افراد كه روي رفتارهاي بروني و اجتماعي فرد نيز تأثيرگذار است.»
پژوهشگران دانشگاه داكوتاي شمالي آمريكا با بررسي بيش از ده هزار نفر در طول يك سال دريافتند هر فرد ۵ ثانيه پس از دريافت يك شاخه يا دسته گل و يا يك گلدان گل به عنوان هديه، يكي از اين سه عكس العمل را بروز مي دهد:
- لبخند حاكي از ادب، احترام و تشكر
- لبخند حاكي از دوستي و صميميت
- لبخند هيجان زده همراه با عكس العمل يا كلامي خاص
- هريك از اين عكس العمل ها بسته به شخصي كه گل را هديه گرفته و يا شخصي كه گل را هديه داده است، متفاوت بوده و به حس شخص نيز مرتبط است. اما نكته مهم آن است كه يكي از اين سه نوع لبخند و گاهي تلفيقي از هر دو، درست ۵ ثانيه پس از دريافت گل، بدون اراده، بروز مي كند كه اين نشان از تأثير«زيبايي گل» روي مغز است.
چند نكته
يافته ها نشان مي دهد، فضاسازي منزل يا محل كار بايد به گونه اي باشد كه گل و گياه به خوبي در معرض ديد افراد قرار گرفته و بخشي از فضاي منزل به اين مسأله اختصاص يابد. اين فضا مي تواند با استفاده از چند شاخه گل در گلدان، كاشتن گل در ايوان، پشت پنجره ها، كناره هاي اتاق و... ايجاد شود. استفاده از گل در ورودي منزل، اتاق نشيمن و اتاق خواب ضروري است، به ويژه در باره ورودي منزل به طور غيرمستقيم خوشامدگويي به ميهمانان را به همراه دارد... شاد باشيد.
-
چگونه کودک بیش فعال را از بازیگوش تشخیص دهیم؟
مطب شلوغ است. تمام صندلیها پر از بیمار است اما آنچه جلب توجه میکند کودکی است که دورتادور صندلیها میچرخد، پای مریضها را لگد میکند، به بعضیها مشت میزند و به پدرش هم بد و بیراه میگوید که چرا او را اینجا آورده و به پارک نبرده است. زمانی که پزشک وارد مطب میشود در یک نگاه وضعیت را میسنجد به کودک اشاره میکند و به منشیاش میگوید: اول این مریض را میبینم و بعد به اتاقش میرود.
گویی او به تجربه میداند که اگر این کودک چند دقیقه دیگر با اعصاب دیگران بازی کند، نظم مطب را به هم میریزد و...
اختلال بیشفعالی توام با نقص توجه (adhd) یکی از اختلالات شایع روانی در کودکان ونوجوانان است.
دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران درباره اختلال بیشفعالی در کودکان به خبرنگار ما میگوید: Adhd، یکی از مشکلات شایع روانی است که امکان ابتلا به آن در پسران بیش از دختران است و در فرزندان اول خانواده هم بیشتر دیده میشود.
دکتر آخوندزاده درباره درصد کودکان ونوجوانان مبتلا به این بیماری در ایران و جهان میگوید: آمار کودکان و نوجوانان مبتلا به adhd در ایران و اروپا 3 تا 5 درصد است اما به دلیل تفاوت معیارهای تشخیصی، در آمریکا تا میزان 10 درصد هم گزارش شده است.
وی درباره تفاوت معیارهای تشخیصی این بیماری در فرهنگها میگوید: در فرهنگ کشور ما خیلی اوقات فعالیت زیاد کودک، یک شاخص مثبت است، در حالی که شاید در فرهنگ سایر کشورها اینطور نباشد.
دکتر آخوندزاده درباره علائم adhd یا «اختلال بیشفعالی همراه با نقص توجه» میگوید: در افراد مبتلا به این اختلال تحرک زیاد و بیقراری مشاهده میشود. فرد عصبانیتهای زیاد و یا بیمورد دارد، دچار عدم تمرکز است و پرش افکار دارد و دچار افت تحصیلی میشود، فرد اختلالات رفتاری دارد و ممکن است رفتارهای پرخاشگرانهای در رابطه با بقیه کودکان و یا معلمین و خانواده از خود نشان بدهد.
این اشخاص خواب منظمی ندارند و دچار مشکلات خواب و کابوس میشوند.
این استاد دانشگاه درباره مرز تشخیص این کودکان با بچههای بازیگوش که طبیعی هستند میگوید:در کودکان سالم و بازیگوش، فعالیت زیاد باعث کاهش بازده کودک نمیشود به عبارت دیگر کودک در کنار فعالیت زیاد جسمی، در تحصیل و روابط اجتماعی خود، فرد موفقی است، اما در کودکان مبتلا به adhdدر کنار فعالیت زیاد، اختلالات رفتاری و اختلال تحصیلی دیده میشود. بنابراین در واقع مرز تشخیص برای این کودکان ایجاد اختلال در عملکردهاست نه میزان فعالیت آنها. دکتر آخوندزاده درباره علت بیشفعالی کودکان میگوید: در بروز این عارضه عوامل ژنتیک دخالت دارد. آنچه که در این باره کاملا مشخص شده اختلالات بیولوژیکی است که در میانجیهای شیمیایی مغز این افراد وجود دارد.
وی ادامه میدهد: به صورت اخص نقص دو میانجی شیمیایی دوپامین و نوراپی نفرین در سیستم اعصاب مرکزی کودک میتواند باعث بروز (adhd) یا «اختلال بیش فعالی توام با نقص توجه» شود.
معاون پژوهشی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران درباره درمان adhd میگوید: با توجه به اینکه نقص دو ماده میانجی نوراپی نفرین و دوپامین عامل بروز «بیش فعالی همراه با نقص توجه» میباشد لذا بسیاری از درمانهایی هم که برای این عارضه انجام میشود براساس جبران کمبود این دو ماده است.
وی ادامه میدهد: خوشبختانه درمانهای رایج این بیماری غالبا اثربخش است و فرد را کاملا تحت کنترل قرار میدهد.
وی میافزاید: داروهایی که میتوانند در کنترل این عارضه موثر باشند در درجه اول داروهای محرک یا استیمولنت هستند که داروی عمدهاش متیل فنیدیت یا ریتالین است و نیز از ترکیبات دکستروآمفتامین نیز استفاده میشود.
دکتر آخوندزاده درباره میزان تاثیر این داروها میگوید:75 درصد بیماران به این داروها خوب جواب میدهند اما برای 25 درصد بیماران که به دلیل عوارض جانبی داروهای محرک (که شامل بیخوابی و اختلالات خواب، سردرد، تهوع و اختلالات گوارشی و مشکلات رشد برای کودک و کماشتهایی است)، به این داروها پاسخ نمیدهند از داروهای خط دوم و سوم استفاده میکنیم که شامل داروهای ضدافسردگی و داروهای غیراستیمولنت هستند که معروفترین آنها آتاموکسیتین است. دکتر آخوندزاده با هشدار به خانوادهها در مورد عدم توجه به درمان کودکان بیشفعال میگوید:اگر این بیماری به موقع درمان نشود، در بزرگسالی میتواند مشکلات متعددی ایجاد کند.
وی میافزاید: یکی از این مشکلات میتواند وابستگی به مواد مخدر در بزرگسالی باشد اما در صورت تشخیص و درمان به موقع کودکان بیشفعال در بزرگسالی زندگی نرمال و طبیعی خواهند داشت.
وی به مشکل استفاده از داروهای محرک اشاره میکند و میگوید: این داروها به راحتی مورد سوء استفاده قرار میگیرد چون اثرات آمفتامین لایک یا شبه آمفتامین دارد و خانوادهها باید توجه داشته باشند که داروهای تجویز شده برای بیمار نباید از سوی افراد غیربیمار در خانواده مورد استفاده قرار بگیرد چون موجب اعتیاد میشود.
وی درباره نقش سایکوتراپی یا رواندرمانی در رابطه با کودکان بیشفعال تواءم با نقص توجه میگوید: معمولا در کنار دارودرمانی، سایکوتراپی هم انجام میگیرد و حتی گاهی اوقات که با adhd خفیف مواجه هستیم، بدون اتکا به درمان دارویی فقط با توصیه به خانوادهها آن را کنترل میکنیم.
وی میگوید: رفتار درمانی قطعا اثربخشی دارو را در کودکان مبتلا به adhd بالا میبرد و روند درمانی آنها را تسهیل میکند.
نقص دو میانجی شیمیایی دوپامین و نوراپی نفرین در سیستم اعصاب مرکزی کودک میتواند باعث بروز "adhd" یا «اختلال بیش فعالی توام با نقص توجه» شود
اگر عارضه «بیش فعالی تواءم با نقص توجه» به موقع درمان نشود، در بزرگسالی میتواند مشکلات متعددی ایجاد کند
رفتاردرمانی قطعا اثربخشی دارو را در کودکان مبتلا به adhd بالا میبرد و روند درمانی آنها را تسهیل میکند
-
مشاوره چيست؟
1- معنای لغوی مشاوره ، همکاری کردن و رأی و نظر تخصصی دیگران را برای انجام دادن کاری خواستن است ( شفیع آبادی - 1372)
2- مشاوره اصطلاحی کلی است که برای فرآیندهای مختلف نظیر مصاحبه کردن ، اجری آزمونها ، راهنمایی و ... به منظور کمک به افراد و یاری دادن به آنان ، برای حل مشکلاتشان و برنامه ریزی برای آینده خود به کار می رود . ( وبر 1985 – به نقل از ساعتچی ، 1377)
3- به نظر پاترسون ، مشاوره جریان یاورانه ای است که در آن برقراری رابطه ی صمیمی بین مراجع و مشاور ضرورت دارد . مراجع ، مشکل روانی و عاطفی دارد که از طریق حضور و تعامل در جلسه ای مشاوره، راه حل برای مشکلش می یابد و مشاور در حل مشکلات روانی مهارت دارد در این دیدگاه ، برقراری رابطه ای مشاوره ای درمان بخش است و تنها دادن اطلاعات و پند و اندز به مراجع ، مشاوره محسوب نمی شود . ( شفیع آبادی – 1383)
4- مشاوره یکی از فنون راهنمایی است که آن را قلب برنامه ی راهنمایی می دانند . سازماندهی و بقای یک برنامه ی راهنمایی ، بدون اثرات ارزنده ی خدمات مشاوره ای نمی تواند چندان موثر باشد . ( نوابی نژاد – 1373)
5- مشاوره به مجموعه ی فعالیتهایی اطلاق می شود که در آن فردیرا در غلبه بر مشکلاتش یاری می کنند . ساده ترین تعریف برای مشاوره چنین بیان شده است . مشاوره ، یک پویش یادگیری است که در آن فرد می آموزد که خویشتن را بشناسد و روابط خود را با دیگران درک نماید . ( شریفی و حسینی – 1370 )
6- به عقیده ای آرباکل ، مشاوره رابطه ای تخصصی بین مرجع و مشاور است که مراجع با کمک مشاور به بررسی و تجزیه و تحلیل مشکلش می پردازد و پس از آگاه شدن از ابعاد وجودی اش و شناختن عوامل مزاحم به تغییر آنها موفق می شود . ( شفیع آبادی – 1383)
7- مشاوره رابطه ای است بین دو فرد که در آن یکی می کوشد تا دیگری را درک و در حل مسائل سازگاری و انطباقی کمک کند. زمینه ی مشاوره ی انطباقی ، بیشتر شامل مشاوره ی تحصیلی ، مشاوره ی حرفه ای و اجتماعی و نظایر آنهاست ، بر اساس این تعریف ، مشاوره رابطه ای متقابل است که در آن مشاور و مراجع هر دو درگیر هستند . ( صافی -1381)
8- دینک مایر به پیروی از روانشناسی فردی آدلر معتقد است مشاوره رابطه ای حسنه بین مراجع و مشاور است که در آن مراجع به بررسی هدفهای زندگی اش می پردازد و شناخت توانها و محدودیتهایش موفق می وشد و با کمک مشاوره ، نحوی برقراری رابطه ی سالم و سازنده با اطرافیان و ارضای منطقی نیازهایش را یاد می گیرد . ( شفیع آبادی – 1383)
9- مشاوره عبارت است از رابطه ی رویاروی و مستقیم بین مشاور و مراجع که هدف آن کمک مراجع در سازگاری موثر با خود و محیط خویش است . ( نوابی نژاد – 1373)
10-پپنکی ، که روش طبی را برای مشاوره ارائه می دهد معتقد است ابتدا باید مشکل مراجع با دقت
تمام تشخیص داده و سپس به درمان آن مبادرت شود . به نظر او مشاوره ، فعالیتهای تخصصی
است که به درمان مشکلات عاطفی نسبتاً سطحی ، که علل جسمانی ندارند. می انجامد.(شفیع آبادی
– 1383)
11-مشاوره نوعی روان درمانی از گونه ی حمایتی یا باز پروری است که برای کمک به حل مشکلات
شغلی ، مدرسه ای ، زناشویی افراد و نیز برای حل مشکلات دیگری که در ردیف بیماریهای روانی
قرار نمی گیرند به کار می رود ( کمیل ، 1981 : به نقل از ساعتچی 1377)
12-به نظر پالمر ، در دهه ی1970 مشاوره همانند فعالیتی جدید در انگلستان به اوج شکوفایی خود
رسید . مشاوره همچون یک روش ردمانی ، فعالیت تخصصی آگاهانه و قانونمندی است که در آن
فرد آموزش دیده ای به نام مشاور با تاکید بر نقش حمایتی و اجتناب از قضاوت درباره ی مراجع ،
به حل مشکل او می پردازد . مشاوره بر برقراری ارتباط ، گوش دادن فعال و بهره گیری از
مهارتهای مختلف مشاوره ای استوار است ( شفیع آبادی – 1383)
13- بنا به بررسیهای گاستاد ، در تعریف هایی که از مشاوره به عمل آمده است سه خصیصه ی مشترک در آنها وجود دارد : شرکت کنندگان ، که معمولاً دو نفرند : یکی مشاور و دیگری مراجع ؛ هدف ، که معمولاً متوجه کمک به سازگاری ، کارآمدی و سعادت فرد است و یاد گیری که در پویش مشاوره ای مورد تاکید می باشد. ( شریفی و حسینی – 1370 )
14- به نظر اِستفلر و گرانت ، مشاوره رابطه ی تخصصی و یاورانه ی فردی یا گروهی است که مراجع با کمک مشاور ، از طریق خود شناسی می تواند تصمیم مناسب و معقولی اتخاذ کند و هماهنگ با استعدادها و رغبتهایش به زندگی سالمی ادامه دهد. (شفیع آبادی – 1383)
15- مشاوره رابطه ای است تخصصی بین دو فرد که یکی مشاور تحصیل کرده و باصلاحیت و دیگری مراجع است ، این رابطه معمولاً انفردای است ، یعنی رابطه ی رویاروی است گر چه ممکن است در آن بیش از دو نفر درگیر باشند. (صافی – 1381)
16- به نظر هکنی و نای ، مشاوره جریانی یاورانه و یکتاست که در آن مراجع مشکل دار با مشاور متخصص در ارتباط نزدیک قرار می گیرد و مراجع پس از طرح مکل با کمک مشاور راه حلی برای آن جستجو می کند( شفیع آبادی – 1383)
17- در مجموعه ی خدمات راهنمایی ، مشاوره که یک فرآیند کمکی در کمک به حل مشکلات دانش آموزان است یک اصل و ضرورت به شمار می رود ؛ اما تا زمانی که برای خدمات مشاوره ای ، زمینه سازیها و آمادگیهای مناسب و مساعد انجام نشده باشد ، به نتایج موفقیت آمیز این برنامه نمی توان امیدوار بود. ( نوابی نژاد 1373)
18- به عقیده ی فی ور و همکارانش ، مشاوره فرآیند تعاملی یاورانه بین مراجع و مشاور است که باعث افزایش کیفی عملکرد مراجع است.
19- مشاوره از طریق ارتقای مهارتها و فعال سازی نیروهای بالقوه و بهره گیری از امکانات محیطی
به بهبود شیوه های مقابله ای مراجع با مکشکلات می انجامد ، جریان مشاوره با ایجاد اعتماد ،
شناخت مشکل ، تنظیم هدفی ، اقدام و فعالیت ، ایجاد تغییر و پایان بخشیدن به جلسه همراه است (
شفیع آبادی – 1383)
20- مشاوره نوعی بستگی و رابطه بین دو فرد است که یکی قصد دارد دیگری را در حل مشکلات
خود در زمینه ی خودشناسی ، شغلی و آموزش کمک کند و این نوع کمک نیز معمولاً از طریق
مصاحبه های شخصی و بعد از گرد آوری اطلاعات و حقایق مربوط به آن شخص و مطالعه و
بازنگری اطلاعات به دست آمده انجام می وشد . ( شعاری نژاد – 1364)
21-به نظر کروچ ، مشاورهکه به دنیای ذهنی مراجع و مشاور مربوط می شود و بر همدلی و
خودآگاهی استوار است مشاور در جریان مشاوره مراجع را به دنیای درونش فرا می خواند و
آگاهی از افکار ، علایق ، احساسات و محدودیتهای او برای مشاوره ضرورت دارد . ( شفیع
آبادی – 1383)
22- مشاوره جریانی است از کنشهای متقابل ، جریانی که با حضور مشاور و مراجع صورت می گیرد .
هدف آن کمک به مراجع است تا بتواند با واقعیت رابطه ی سفیدتری داشته باشد. ( صافی –
1381)
23- مشاوره اصطلاحی است که فعالیتهای نظیر مصاحبه کردن ، آگاهاندن و رایزنی کردن را شامل می
شود و هدف اصلی آن کمک به مراجع یا درمان جوست تا با حل مشکلاتش بتواند برای آینده
برنامه ریزی کند و به سازگاری مطلوب خود- رهبری و خوشبختی برسد ( شفیع آبادی –
1383)
24- گاستاد برای مشاوره ، تعریفی جامع بدین صورت ارائه می دهد : مشاوره یک پویش یادگیری
است که از طریق رابطه ای بین دو نفر انجام می گیرد . در این رابطه ، مشاور با داشتن مهارتها
و صلاحیتهای علمی و حرفه ای می کوشد مراجع را با روشهایی منطبق بر نیازمندیهایش یاری کند
. تا هر چه بیشتر درباره ی خود بیاموزد و بینشی را که به این طریق درباره ی خویشتن کسب می
کند در رابطه اش با هدفهای معین ، واقع بینانه ، ادراک شده به طور مؤثری مورد استفاده قرار
دهد و در نتیجه فردی سعادتمند و عضوی سازنده بای جامعه بار آید . ( شریفی و حسینی –
1370 )
25- مشاوره ، ارتباطی است انسانی و معنوی و یک نوع رابطه ی آزاد که بر اساس تمایل مراجع به
انجام مشاوره صورت می پذیرد . بنابراین تصمیم گیری نهایی در جریان مشاوره در تمام مواد بر
عهده ی مراجع است .(صافی – 1381)
26- مشاوره فعالیتهای تخصصی ، یاورانه ، حضوری ، هدفدار و عاطفی بین مراجع ، یعنی فرد دارای مشکل و مشاوره یعنی کسی که در برقراری رابطه ی حسنه و حل مشکلات کنشی تخصصی دارد که در آن مراجع در یک جو سرشار از تفاهم و همدلی ، آزادانه و صادقانه به طرح مشکلش با مشاور می پردازد و پس از تجزیه و تحلیل و خود شناسی بهتر و عمیق تر با کمک او تصمیم مناسبی می گیرد و در نهایت به حل مشکل کنشی توفیق می یابد. ( شفیع آبادی – 1383)
27- سی گیلبرت رِن ، مشاوره را چنین تعریف می کند . مشاوره رابطه ای است پویا و با هدف که بر اساس مشارکت مشاور و مراجع بر نیازمندیهای مراجع انجام می گیرد . در این رابطه ، توجه به خود شناسی و خود تصمیم گیری از طرف مراجع مورد تاکید است. ( شریفی و حسینی – 1370)
28- به عقیده ی هاوارد ، هدف اصلی مشاوره فراهم آوردن موقعیتی مناسب برای مراجع است تا بتواند راحت تر و رضایت بخش تر به زندگی اش ارایه دهد . مشاوره با تسهیل فرایند رشد ، شناسایی و حل مشکلات ، آموزشی شیوه های تصمیم گیری درست و نحوه ی مواجهه با بحرانهای زندگی همراه است و به گشترش بینش حل تعارضهای درونی و رشد روابط سازنده با دیگران می انجامد . ( شفیع آبادی – 1383)
29- مشاوره یک خدمت یاری دهنده است و هدف آن کمک به رفع مشکلات مراجع ، ایجاد سازگاری مطلوب ، پرورش خود رهبری و تضمین سعادت و خوشبختی وی می باشد . روشیهایی که در عرضه ی کمک به مراجع به کار گرفته می شود باید با خصایص و نیازمندیهای مراجع ، منطبق باشد . ( شریفی و حسینی – 1370)
30- هدف از مشاوره کمک به مراجع تا عرض و مقصود خود را از زندگی دریابند و آن را تصریح کند و به انتخابهای آگاهانه و عاقلانه ای دست زند که متناسب با طبیعت و تواناییهای اوست . سپس در زمینه هایی که در حد امکان و استطاعت اوست به کار و عمل بپردازد. ( صافی – 1381)
-
کسانی را بیشتر دوست داریم که شبیه ما هستند
چقدر به دوستانتان و يا همسرتان شباهت داريد؟.احتمالا شباهت شما بيش از آن است که تصور مي کنيد.
به گزارش مديکال نيوز ، يک مطالعه انجام شده بر روي دوقلوها نشان مي دهد همسران افراد و بهترين دوستانشان تا حدزيادي حتي به اندازه برادرو خواهر ها يشان به آنها شباهت دارند.
همچنين بر اساس اين تحقيق ارجحيتي که براي انتخاب همسر در نظر مي گيريم تا حدي مربوط به ژنهاي ما بستگي دارد.
در اين مطالعه محققان تاثيرات محيطي و ژنتيکي را بر انتخاب همسر در ميان دوقولوها برسي کردند و دريافتند ارجحيت آنها براي برگزيدن همسر و دوستاني که شبيه خود آنان بودند بميزان 34% مربوط به ژنهاي مشترک ا فراد شرکت کننده در تحقيق بود ، 12 % آن مربوط به محيط مشترک و 54 % به عواملي موجود در محيط منحصر به فرد هريک داشت.
بدين معني که يک جزء ژنتيکي قالب سنجش براي گرايش ما در جستجوي کساني که مانند ما هستند ، وجود دارد.
طبق اين تحقيق بيشترين شباهت بين افراد و همسر و دوستانشان برا ساس موارد ي بود که بيشتر ارثي بودند.
براي مثال لذت بردن از مطالعه 41 % ارثي بود در حاليکه تنها سفر کردن تنها 24 % ارثي بود.
به گفته محققان مردم در جستجوي کساني هستند که با ژنوتيپشان سازگار هستند.مردم فردي از نوع خودشان را ترجيح مي دهند.
در واقع اگر شما دوست داريد با فرد خاصي دوست شويد ، به برخي افراد کمک کنيد و با شخص بخصوصي ازدواج کنيد که از لحاظ ژنتيکي بيشترين شباهت را به شما دارد ، موضوع بسيار ساده است ، مي خواهيد اطمينان پيدا کنيد که قطعه اي از ذخيره ژنتيکي خودتان حفظ خواهد شد و باللاخره به نسل هاي بعد منتقل خواهد شد.
-
عزت نفس چيست ؟
احساسات و افكار مردم دربارة خودشان، اغلب براساس تجارب روزانه تغيير پذير است.
براي مثال، نمرهاي كه در امتحان ميگيريد،برخورد دوستانتان با شما و افت و خيزهاي موجود دريك رابطه عاطفي ، همگي به طور موقت بر احساس نوعدوستي و خوشحالي شما تأثير ميگذارند.
البته ،عزت نفس شما بنيادي تر از آن است كه افت و خيزهاي عادي سبب تغيير آن شود. مثلا افرادي كه از عزت نفس خوبي برخوردارند، افت و خيزهاي معمول ميتواند نوسانات گذاريي در نحوه احساسشان نسبت به خود ايجاد كند، ولي اين تأثيرات بسيار محدودند برعكس ، آنهايي كه عزت نفس نازلي دارند ، افت و خيزهاي معمول چه بسا زندگي آن ها رادگرگون كند.
ـ نگاهي به ذيل ، شما را در مسير عزت نفس بهتر قرار خواهد داد:
عزت نفس ضعيف در مقابل عزت نفس سالم
· منشأ پيدايش عزت نفس كجا ست ؟
· عزت نفس سالم
· عزت نفس پايين
· نداي دروني شما چه ميگويد؟
· سه وجه دروني شما چه ميگويد؟
· سه وجه در عزت نفس پايين
· پيامد هاي عزت نفس پايين
· سه گام جهت عزت نفس بهتر
· عزت نفس ضعيف در مقابل عزت نفس سالم
غالبا افرادي كه از عزت نفس ضعيفي برخوردارند، وضعيت كنوني خود را ملاكي، جهت ا رزيابي خويش قرار ميدهند،آنها براي مقابله با افكار و احساسات منفي فراگير و دائمي ، به تجارب مثبت بيروني نياز دارند. حتي در صورت به دست آوردن تجارب مثبت ، احساس خوب ( حاصل از گرفتن نمره خو ب و ....) ،ميتواند موقتي باشد.
عزت نفس سالم ، برپاية توانائي ما در ارزيابي دقيق از خود (شناخت خود) بنا شده است و نكته قابل توجه در آن پذيرش خود و ارج نهادن بيقيد و شرط به خويش است . اين بدان معناست كه تواناييها ومحدوديتهاي خود را (كه بخشي از وجود انسان هستند ) به شكل واقع بينانهاي بشناسيم و در عين حال، بدون هيچگونه قيد و شرطي خود را پذيرفته و ارزشمند بداريم .
q منشاأپيدايش عزت نفس كجاست ؟
تصور ما نسبت به خودمان به واسطة تجارب ما با افراد مختلف و گوناگون در گسترة زندگيمان ، سبب پيدايش و دگرگوني عزت نفس ما مي شوند . به ويژه ، تجارب دوران كودكي ما نقش بزرگي در شكلگيري اساس و پاية عزت نفس ما دارند. نحوه رفتار افراد درجه يك خانواده ،مربيان ، معلمان ، روحانيون ، افراد مذهبي، همسالانمان و همچنين موفقيتها (و شكستها ) از جمله عوامل تأثيرگذار در شكلگيري ، عزت نفس ميباشند.
نكته : « بخش عظيمي از عزت نفس در دوران كودكي شكل ميگيرد» .
q عزت نفس سالم
· آن دسته از تجارب دوران كودكي كه به عزت نفس سالم منجر ميشوند عبارتند از :
· تحسين شدن
· گوش فراداده شدن ( گوش فرادادن ديگران به صحبتهاي ما )
· محترمانه ، طرف صحبت قرارگرفتن
· مورد توجه بودن و در آغوش گرفته شدن
· كسب موفقيت در ورزش يا مدرسه
· داشتن دوستان معتمد
عزت نفس پايين
آن دسته از تجارب دوران كودكي كه به عزت نفس پايين ميانجامند عبارتند از :
· به طرز ناخوشايندي مورد انتقاد قرار گرفتن
· آماج داد و فرياد و ضرب و شتم ديگران قرار گرفتن
· ناديده انگاشته شدن ،مسخره يا تحقير شدن
· هميشه انتظار « عالي بودن » از ما داشتن
· تجربه شكست در ورزش يا مدرسه
كساني كه داراي عزت نفس پايين هستند ، دائما در معرض اين پيام هستند كه شكست تجربهها ( باختن در بازي ،گرفتن نمره پايين و ....) به معناي شكست تمام وجود آنهاست .
نداي دروني شما چه مي گويد؟
همة تجربههاي پيشين ما ، حتي آنهايي كه معمولا نا آشكار هستند ؛ در قالب يك نداي دروني ، در زندگي روزمره ما زنده و فعال هستند. اين نداي دروني دائما پيامهاي ناب خود را به ما گوشزد ميكند اگر چه همانند برخي سخنان ،آنها را نميشنويم نداي دروني در افرادي كه عزت نفس سالمي دارند ، حاوي پيامد هاي مثبت و تائيد كننده است، در حالي كه نداي دروني در مورد افرادي با عزت نفس پايين ،به شكل انتقاد ناخوشايند دروني ،انتقاد دائمي نسبت به خود ، و تنبيه خود، و ناچيز جلوه دادن كاميابيها بروز مينمايد.
سه وجه از عزت نفس پايين
اغلب ما تصويري از عزت نفس پايين داريم ، اما بايد توجه داشت اين تشخيص هميشه آسان نيست . سه شكل متداول عزت نفس پايين آورده شدهاند :
فريبنده : فرد خوشحال و موفق رفتار ميكند ، اما به راستي از شكست ميهراسد.
او در هراسي دائمي نسبت به آشكار شدن هويت واقعي خود به سر مي برد،اين فرد جهت حفظ نقاب عزت نفس مثبت نياز به كاميابيهاي مكرر دارد كه اين امور خود منجر به مشكلاتي چون كمالگرايي ،تعلل در امور ،رقابت و فرسودگي ميشود.
عصيانگر :رفتار فرد به گونهاي است كه گوئي مصلحت انديش ديگران بوده و در همه موارد صاحب نظر ميباشد. اين فرد همانند افراد مهم و قدرتمند عمل ميكند . همواره از اين مسئله كه ديگرا ن « به اندازه كافي خوب » نيستند ،احساس خشم و عصبانيت ميكند. دائما وانمود ميكند قضاوت و انتقاد ديگران ،سبب آزارش نميشود. در نهايت اين حالات به مشكلاتي نظير سرزنش بيش از حد ديگران ، قانون شكني يا مخالفت جويي ميانجامد .
بازنده : فرد احساس بيفايدگي دارد و قادر به مواجهه با جهان نميباشد. او در انتظار رسيدن يك ناجي يا فريادرس به سر ميبرد . وي براي مقابله با ترس ناشي از قبول مسئوليت تعيين زندگي خود ، از دلسوزي براي خويش با بي تفاوتي سپري ميسازد و جهت راهنمايي ، دائما چشم به ديگران دوخته است .اين ديدگاه به مسائلي نظير كمبود مهارتهاي ابراز وجود ، كم آموزي ، اتكاي بيش از حد به ديگران و.....منجر ميشود.
پيامدهاي عزت نفس پايين
عزت نفس پايين ،پيامدهاي وسيعي به دنبال دارد.
· ميتواند موجب اضطراب ، فشار رواني ، احساس تنهايي و آمادگي شديد براي افسردگي شود.
· ميتواند سبب بروز مشكلاتي در رابطه با دوستان و ارتباطات وي شود.
· ميتواند به طوري جدي بر عملكرد تحصيلي و شغلي اثرگذارد.
مي تواند سبب سرخوردگي فرد شود و ميزان آسيب پذيري فرد را در مقابل مواد مخدر و الكل افزايش دهد .
· بدتر از همه ، پيامدهاي منفي پيش گفته ،تقويت كننده تصوير منفي فرد ازخويش است و مي تواند عزت نفس فرد را به قهقرا كشانيده و روحيه غير خلاق و حتي رفتارهاي خود تخريبي را فعالانه تشديد كند.
سه گام جهت رسيدن به عزت نفس بهتر
پيش از آنكه شروع به بهبود عزت نفس خود نمائيد ،ابتدا،به توانايي تغيير آن اعتقاد داشته باشيد . لزوما هر تغييري سريع و آسان رخ نميدهد، اما ميتواند اتفاق بيفتد. شما ضعيف نيستيد! به محض پذيرش و يا حداقل توجه به جمله مذكور ،ميتوان گامهاي سهگانه را براي تغيير عزت نفس برداشت:
· گام 1: سرپوش گذاردن بر انتقاد دروني
· گام 2: تمرين پرورش خود
· گام 3 : تقاضاي كمك از ديگران
گام اول : سرپوش گذاردن بر انتقاد دروني
اولين گام مهم در بهبود عزت نفس،شروع مبارزه با پيامدهاي منفي نداي دروني منتقد است . در جدول زير چند مثال شاخص از نداي دروني انتقادگر و راه « سر پوش گذاردن » بر آن آورده شده است :
نداي انتقاد كننده دروني
به طرز غير عادلانهاي نا خوشايند است
مردم اظهار داشتند كه نحوة ارائه مطلب من به دلشان نشست ، در حاليكه به خوبي كه بايد مي بود، نبود . نمي توانم باور كنم مردم متوجه جابجايي مطالب به هنگام آن ارائه آن نشده باشند . من انسان رياكاري هستم .
تعميم غير واقع گرانه
در امتحانم ، نمره رد ، گرفتم . من در اين كلاس هيچ چيز نميفهمم . آدم كودني هستم . چه كسي را گول ميزنم ؟ نبايد به اين كلاس ميرفتم . من احمقم و در دانشكده جايي ندارم .
پاسخگويي شما
اطمينان دهنده باشيد
خوب واقعا كارم را دوست دارم ! شايد كامل نبود اما من روي آن مطلب خيلي خوب كار كرده بودم و كارم را خوب انجام دادم . به خودم افتخار ميكنم . اين يك موفقيت بزرگ بود.
صريح باشيد
من، تنها در همين امتحان ، ضعيف كار كردم ، در صورتي كه همه تكاليف منزل را خوب انجام دادهام . در اين درس نكتهاي وجود دارد كه كمتر از چيزي كه ميپنداشتيم ، دركش كردهام ولي مي توانم روي جزوهها و مواد درسي كار كنم چرا كه من دردرسهاي ديگري نيز كه به همين دشواري بوده اند ! خوب بودهام .
نداي دروني منتقد
در جستجوي امور غير منطقي است
« او اخم آلود است. اگر چه چيزي گفت ، ولي مي دانم اين بدان معناست كه او مرا دوست ندارد !»
فاجعه ميسازد :
« آن دختر دعوت مرا نپذيرفت . چقدر سرافكنده و تحقير شدم . هرگز موفق به پيدا كردن دوست نخواهم شد. هميشه تنها خواهم بود»،
پاسخگويي شما
با امور غير منطقي مبارزه كنيد
«خوب ، او اخم آلود است، اما من علتش را نمي دانم . احتمالا ارتباطي به من ندارد. بايد از او بپرسم ».
واقع گرا باشيد:
(«آه » آزار دهنده است . خوب آن دختر نميخواهد با من بيرون برود . اما اين بدان معنا نيست كه هيچكس حاضر نيست اين كار را بكند . ميدانم كه فردي جذاب و دوست داشتني هستم، پس بالاخره كسي را پيدا خواهم كرد.
گام دوم : تمرين پرورش خود
سرپوش گذارندن بر نداي دروني انتقادگر ، اولين قدم مهم است ،اما كافي نيست . از آنجايي كه بخشي از عزت نفس ما ، به رفتاري كه ديگران در گذشته با ما داشته اند مربوط مي شود، دومين قدم به سوي عزت نفس سالم ،آن است كه با خودتان به عنوان يك فرد ارزشمند رفتار كنيد.
با پرورش و اهميت دادن به خود به شيو هاي نشان دهيد، كه ارزشمند ، با كفايت،
لايق و دوست داشتني هستيد و اين چنين با تجارب يا پيامهاي منفي گذشته مبارزه كنيد .
پرورش خود از بخش هاي گوناگوني تشكيل مي شود
· مراقبت هاي اوليه را نسبت به خود اعمال نمائيد.
به مقدار كافي بخوابيد ،غذاهاي سالم بخوريد، مرتب ورزش كنيد ،در رعايت بهداشت كوشا باشيد والي الاخر .
· براي خودتان برنامه هاي تفريحي وآرامش دهنده ترتيب دهيد .مي توانيد به سينما برويد ،خواب نيمروزي داشته باشيد، به ماساژ برويد ، گلكاري و باغباني كنيد، با هر چيزي كه برايتان لذابخش است ، به خود آرامش دهيد.خود را براي موفقيت هايتان تشويق كنيد.
به طور مثال شما مي توانيد به خاطر نمره خوبي كه گرفته ايد ،يك شب به خود مرخصي دهيد و جشني برپا داريد. وقت خود را با يك دوست بگذرانيد.
و به خاطر تماس تلفني كه برايتان بسيار مشكل بوده ولي انجام داده ايد ، خود را تحسين كنيد.تواناييها و كاميابيها خويش را به خود يادآوري كنيد .
يك روش آن است كه فهرستي از چيزهايي كه براي خود دوست داريد،تهيه كنيد، يا يك پروندة « موفقيت » براي خود ترتيب دهيد كه نامه هاي مثبت ، تشويق نامهها ، مدارك يا تقدير نامهها را در آن نگهداري كنيد.
موفقيتهايي را كه سبب افتخار شما هستند، نشانههايي كه هميشه در معرض ديدتان باشد،ياد آور شويد.
· هنگامي كه مطابق با انتظاراتتان عمل نكردهايد خود را ببخشيد چنانچه به پرورش خود عادت نداشته باشيد، اين عمل به نظر سخت و دشوار مينمايد. از خود انتقاد نكنيد.
وقتي كاري را كاملا صحيح انجام ندادهايد، آن نداي دروني را به ياد داشته باشيد!
خود را متعالي بدانيد حتي وقتي احساس ميكنيد، استحقاق آن را نداريد، چنين «بنما يانيد » تا همان گونه « رخ دهد »وقتي احساس متعالي و خوب بودن را به خود القاءميكنيد ، بتدريج آنرا ، باور خواهيد نمود.
گام سوم : از ديگران ياري بخواهيد
غالبا ،ياري طلبيدن از ديگران ، مهمترين و نيز دشوارترين قدم به سوي تقويت عزت نفس است .
افرادي كه داراي عزت نفس پائين هستند،به دليل احساس عدم لياقت نمي توانند از ديگران طلب كمك نمايند . اما از آنجايي كه ، عزت نفس پايين ، غالبا حاصل نحوه برخوردي است كه ديگران در گذشته با شما داشتهاند ، جهت مبارزه با پيامدهاي انتقادي، كه خود حاصل از تجارب منفي گذشتهاند، نيازمند كمك ديگران خواهيد بود.
در اينجا چند روش جهت كمك طلبيدن از ديگران آورده شده است :
- از دوستان طلب حمايت كنيد.
- از دوستانتان بپرسيد از چه ويژگي شما خوششان مي آيد يا فكر مي كنند شما در آن مورد داراي
قوت هستيد.
· از كسي كه به شما اهميت مي دهد ، بخواهيد كه براي مدت كوتاهي به شما گوش فرا دهد، بدون آنكه سعي داشته باشد چيزي را « اصلاح )»كند.
براي در آغوش گرفتن دوستان مشتاق باشيد.
· از كسي كه به شما علاقمند است بخواهيد ، امور را كه خودشان انجام ميدهند ، به شما ياد آوري كنند .
از معلمان و ديگر ياري دهندگان كمك بخواهيد
· چنانچه مشكل درسي داريد.، نزد استادان يا مشاوران برويد واز آنها بخواهيد در اين امور،كمكتان كنند ، به ياد داشته باشيد:
آنهاحضور دارند تا به يادگيري شما كمك كنند !
اگر در زمينههاي مشخصي اعتماد به نفس پائين داريد ،در كلاسها شركت كنيد و يا فعاليتهاي تازهاي را پيش بگيريد تا حس رقابت را در شما افزايش دهد .
( براي مثال شركت در كلاسهاي رياضي ، ورزشي ، كلاسهاي شنا و...)
با يك درمانگر يا مشاور صحبت كنيد .
گاه ، غلبه بر عزت نفس پائين چنان رنج آور و يا مشكل به نظر ميرسد ، كه نياز به كمك حرفهاي درمانگر يا مشاور روانشناس پيش ميآيد . صحبت با يك مشاور روش خوبي جهت آشنايي بيشتر با جنبههاي عزت نفس شماست و منجر به بالا رفتن عزت نفس شما ميشود
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن