باوجود همه پیچیدگی های مفهوم هویت وتلقی های متفاوت صاحب نظران از آن، برکسی پوشیده نیست درمعماری معاصرایران، این واژه دچاربحران گشته وبصورت مفهومی انتزاعی درآمده است. رنگ باختن مفهوم هویت،مختص حوزه معماری نمیباشد،همچنانکه این ضعف درحوزه های مختلف فرهنگی ، اجتماعی،ملی وغیره مشهودمیباشد.
آوازه ایران درمعماری جهان آن چنان طنین افکنده که تاریخ معماری جهان خودراوامدار آن می داند.ازبنای زیگورات چغازنبیل که درحدود ۱۲۵۰ سال قبل ازمیلادمسیح بناشده، تااکنون بیش ازسه هزارسال می گذرد. آنچنانکه درکتابها آمده ،به عنوان تمدنی بزرگ وباشکوه ازپیشتازان علم وفرهنگ وهنربوده ایم.دانشمندان بزرگی چون ابوعلی سینا،ابوریحان بیرونی و ... دراین سرزمین زیسته اندوحاصل رنج خودرابه جهانیان عرضه داشته اند. معماران گمنام ایران چنان روحی درکالبدمعماری ایران دمیده اندکه گویی پاسارگادونقش جهان بانفس آنهازنده است. گویی آنها روح ابدی خودرادرمعماری به یادگارگذاشته اند.
امااینک ماکجائیم؟ چقدربه تاریخ وهویت خودوفاداربوده ایم؟ آیامسیر آنهاراادامه داده وتلاشهایشان رابه ثمرنشانده ایم یا آنچنان ازقله شکوه فروافتاده ایم که توان نگاه کردن بربلندای تاریخ خودرانداریم؟ شایددرمیانه راه،بلاتکلیف وسرگردان ازحرکت بازایستاده ایم تادستی از آسمان راه رابرمابنماید.
نام معماری معاصرایران برگ کدامین کتاب رابه نام خود آذین بسته است؟ مفاهیم سنتی خودراچقدربه جهانیان عرضه کرده ایم تادرعرصه جهانی گمنام نمانیم؟ غیراینست که به تاریخ خودوامداریم؟براستی مشکل کجاست؟ چرادرعرصه ای که پیشتازبودیم، اکنون ته قافله ایستاده ونظاره گرشده ایم تادیگران راه رابه مانشان دهند؟ آیامدرن زیستن، به معنای فراموشی خود،عاری شدن ازماهیت وجودی ودنباله روی ازدیگران است؟
هیچکس منکرتاثیر معماری وشهرسازی بررفتارشهروندان یک جامعه نیست. سیمای شهری ومعماری ما آنچنان ازمفاهیم والای خودتهی شده که آثارش برروح وروان جامعه مشهود است.ساختمانهابافرمها،رنگه �ومصالح ناهمگون،آنچنان ناموزون درکنارهم قرارگرفته اندکه انسان رابه فکروادارمی سازد: « شایدعمدی درکارباشد».
● کجابودیم؟
بحث درموردمعماری معاصرایران، اغلب باموضوع نسبت باتاریخ وسیرتکاملی آن همراه شده است.اکثرصاحبنظران هویت رامفهومی متغیروشناورمی دانندکه درگذرزمان ودربازخوردباعوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... شکل می گیرد. بررسی سیرتکاملی این مفهوم درمعماری ایران، به عنوان یکی ازکلیدهای اصلی راه گشای امروز مامی باشد.
قبل ازوروداسلام به ایران،معماری ایران تحت تاثیرشرایط مختلف سیاسی، فرهنگی، مذهبی دارای مولفه هاومفاهیم عمیق ومنحصربفردی بودکه ماندگاری آن حکایت ازپایداری این الگوهادرگذرزمان بوده است. باوروداسلام این مفاهیم به صورتی کاملا هوشمندانه وقاعده مندتوسط معماران واندیشمندان بااصول متعالی دین اسلام پیوندخورد. این تلفیق سبب تعالی اصول، مبانی وشکل گیری نوعی معماری هوشمندانه گردیدکه افزون برتکامل هویت معماری ایران، چهره ای ماندگار به آن داد.
بررسی وتحلیل عناصروالگوهای تاریخی معماری ایران، نشان میدهدکه این مفاهیم اگرچه هریک دردوره معینی ازتاریخ این سرزمین خلق شده اند، لکن باحضورممتددردوره های بعدی، تکامل وپالایش یافته ودارای هویتی مستقل اززمان گشته ومفهوم عامی راازیک الگوی معماری ارائه می دهند که شان تجریدی یافته ودارای تصویرذهنی وبارعاطفی است. شایدبه همین دلیل است که درزمان حضوردرچنین فضائی، جایگاه وشان خودرابه مراتب بیشترازآنچه که هست احساس می کنیم.
● چه شد؟
اکثرصاحب نظران، آغازدوره معماری معاصرایران راسال ۱۹۲۰ مصادف بادوران پهلوی اول می دانند. بسیاری ازرخدادهای این دوره دررابطه بادوران حکومت قبل یعنی حکومت قاجارقابل توضیح وتبیین است.
درآغازسده نوزدهم ( دوره قاجار ) ایران ازاقتصادجهانی کاملا برکناروجدابود. براثربحران وشکافهای مختلف سیاسی، اقتصادی واجتماعی درپایان سده نوزدهم اوضاع به گونه ای شکل گرفت که ایران درمسیرادغام شبکه اروپائی تجارت بین الملل قرارگرفت وهمین امرزمینه نفوذ اقتصادی غرب راهموارساخت وبه تبع آن آشفتگیهای شدیداجتماعی پدید آمد. درچنین شرایطی حکومت پهلوی شکل گرفت.
دوره پهلوی آغازارتباط مستمر باغرب وایجادنهادهای اجتماعی وعلمی وآغاز تمدنی به ظاهرصنعتی ومدرن بود. رشدسریع صنعت وواردات وارتباط تنگاتنگ علمی وفرهنگی باغرب، ایجادساختارهای جدیداجتماعی به دلیل مهاجرت مردم، زمینه سازشکل گیری عناصرجدیدی درمعماری گردیدکه سبب تغییرچهره مراکز شهری گردید. تغییرشیوه های زندگی، ارتباطات انسانی، مناسبات شغلی وخلاصه بسیاری ازعملکردهای اجتماعی، نیازهای جدیدی رافراهم کردکه راه حل های مناسبی رادرحوزه های مختلف ازجمله معماری وشهرسازی می طلبید. به ظاهرهمه مشکلات معماری ازاین زمان شکل می گیرد.
● مفهوم هویت
وقتی بحث از هویت پیش می آید، دیدگاههای پیچیده وگاهی متضاددرابعادی گسترده مطرح می شود. دراین یادداشت سعی شده اجماعی ازدیدگاههای صاحبنظران حول مفهوم هویت درارتباط بامسائل اجتماعی وفرهنگی بخصوص معماری مطرح گردد. اریکسون یکی ازجامعه شناسان معروف این مفهوم راقائل به دوبخش می داند. « اول یکی شدن باخود ودیگری مشارکت بادیگران دربعضی ازاجزای ذاتی ». اوفرایند هویت رایک سیستم کنترل می داند که مجموعه ای ازهنجارهاوناهنجارهارادرفر دبوجود می آورد. استوارت هال معتقداست هویت یک رونددرحال شدن است که یک شناسنامه وعامل شناخته شدن است. برخی هویت رایک مفهوم ارتباطی می دانندکه بوسیله تشابه هاوتفاوتهابادیگران مفهوم پیدامی کند.
بسیاری ازروشنفکران ایرانی، هویت امروزجامعه ایران رادارای سه لایه فرهنگ دینی، ملی وبالاخره فرهنگ وتمدن مدرن می دانندکه باهم دروجودهرایرانی درگیراست که پیوندمناسب این سه لایه متناسب باروح مکان وزمان درتکامل هویت امروز جامعه ایران مفیدباشد.
عمده ترین نکته ی مفهوم هویت، عوامل موثربرشکل گیری آن است که اززبان « اندرسون » بدین صورت تبیین شده است.
۱)فضای حاکم برفردیاجامعه که درواقع نوعی فضاشناسی ومحیط شناسی فردیاجامعه تلقی می شود.
۲)چرخش یااستمرارروندها
۳)روندهای هویتی همزمان وحتی همزمان گرائی های متفاوت.
● چه کرده ایم؟
تکامل وپالایش الگوها وعناصرمعماری ایران دردوره های مختلف تاریخ، سبب شده این عناصرهویتی مستقل اززمان شده وشان تجریدی به خودگیرند. این مفاهیم والگوها، نبایدبه صورت مستقیم درمعرض خلاقیت فضائی قرارگرفته وبه اثرمعماری تبدیل شوند، بلکه بایددریک روندخلاقیت فکری ازیک مرحله تجریدی عبورکرده وبه یک بیان یاایده معمارانه بدل شوند.
درطول دوران معاصر، اندک معمارانی اثرآنهادارای چنین بیان معماری بوده است. عده کثیری یابه تقلید صرف ازگذشته پرداخته یااینکه این بیان معماری رابه صورت التقاطی باعناصرمدرن درهم آمیخته اند. متاسفانه درمعدودمواردی هم که ارتباط شایسته ای بین معماری سنتی ومدرن برقرار گردیده، معماری بصورت تک بنادرآمده وقابلیت هویت بخشی خودراازدست داده است.
برای مثال برج آزادی تهران،علیرغم همه پتانسیل های مثبت برای شکل دهی به هویت محیط اطراف خود به صورت بنایی تشریفاتی درآمده وازقابلیت تبدیل طرح به یک مفصل درساختار فضایی شهرغفلت شده است.گوئی زمان درمجموعه آزادی متوقف شده است. نمادهای شهری ازمسجدگرفته تابازارومیدان جزوبخشی ازروح شهرمحسوب می شوندکه علاوه برهویت بخشی محیطهای شهری، ایجادکننده حس تعلق به مکان ونشانه ای ازوجودعقیده ای مشترک هستند. عدم شکل گیری عناصرلازم برای ارتباط دهی این نمادهابامعماری امروز، علاوه براحساس جدائی ازگذشته، سبب قطع تداوم روندهویتی معماری ایران گشته است.
علیرغم دغدغه همیشگی معماران ایران درجهت برقراری پیوند بامعماری گذشته وتامین تداوم آن، عمدتااین تلاشهاناموفق بوده که صرفنظرازضعف مدیریت شهری، عدم انسجام لایه های فرهنگی عمده معماران می باشد. یافتن راه حلهایی برای آنچه که معماری امروزایران راازمحتواومفاهیم عالی تهی کرده ودچاربحران هویت نموده، تنهاراه خروج ازبحران پیش آمده است.
● عمده ترین مشکلات معماری امروزایران، نکات ذکرشده درذیل است:
▪ انقلاب اسلامی به عنوان حکومتی منحصربفرد، تجربه ایدئولوژیکی جدیدی می باشدکه درتکمیل زیرساختهای فرهنگی، کاستیهای زیادی به همراه داردکه پی ریزی مبانی فرهنگی متناسب باروح مکان وزمان، قابلیت انسجام بخشی به همه عرصه های فرهنگی رادارد.
▪ ضعف نظام مدیریت ونظارت درعرصه معماری وشهرسازی
▪ عدم تبیین الگوهای سنتی معماری ایران بصورت فرهنگ نامه ای مدون جهت استفاده درطرحهای معماری وشهرسازی
▪ استفاده نا مناسب ازفرهنگ های بومی واقلیمی وتکامل آن باروح زمان
▪ عدم شکل گیری موسسات غیردولتی منسجم درراستای مشارکت مردم جهت تصمیم گیری درمورد محیط زندگی خود.
▪ فرهنگ مصرفی جامعه ایران.
▪ عدم توجه به پتانسیل بافت های سنتی درجهت پیوندبامعماری امروز.
▪ رویکردهای تاریخ گرایانه بدون توجه صحیح به مولفه های معماری مدرن.
▪ لزوم توجه به رابطه بین معمار، اثرومخاطب به عنوان سه رکن اساسی معماری که علاوه برشکل گیری یک معماری مناسب، سبب انسجام هویتی آنهانیزمی شود.
مواردفوق تنهاقسمتی ازحلقه های مفقوده معماری معاصر ایران می باشد. البته روندجهانی شدن نیزبرعوامل ذکرشده بی تاثیرنیست، چنانکه استوارت هال اعتقاددارد، منطق هویت به پایان خودرسیده ودرواقع جنبه های بزرگ هویت اجتماعی ازقبیل طبقه اجتماعی، ملیت، نژاد، جنسیت و... درمعرض شکست قرارگرفته است.اواعتقادداردفردتک مرکزی گذشته تبدیل به یک فردچندمرکزی گشته که این تکثرمنشاضعیف شدن لایه های هویتی فردشده است.