دنيای جديد و معماریجديد
معماری مدرن بدينخاطر پا به عرصه حيات نهاد كه به انسان ياریرساند كه در دنيای جديد همچون كاشانه خود احساس آسايش كند. مفهوم اين احساس آسايش،فراتر از نياز به سرپناه، پوشاك و غذاست؛ و در وهله نخست به مفهوم همانند پنداشتنخود با محيط زيست طبيعی و اجتماعی است. اين مفهوم در عين حال نوعی احساس تعلقومشاركت را نيز دربردارد، يعنی تملك جهان آشنا و درك شده. انسان بايد احساس كند كهاز جمله درمعرض چيزهای شناخته شده و با معنی قرار دارد. ما همه آگاهيم كه اين تعيينهويت در جهان مدرن مشكلآفرين شده است. محيطهای بسته و امن گذشته فروپاشيدهاند، وساختارهای جديدی را میطلبند.
معماری مدرن يكی از اين صور است. هدف كلی معماری مدرن اين است كهبرای انسان سكونتگاه جديدی تدارك ببيند. اين سكونتگاه جديد بايد نياز به شناسايی رابرآورده سازد و بدين ترتيب تجلی «رابطه دوستانه» جديد بين انسان و محيط زيستاوباشد. لوكوربوزيه در سال 1923 نوشت:« مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماعبه اين مسئله بستگی دارد. معماری، در اين دوره نوسازی، نخستين وظيفهاش تجديد نظردر ارزشها و عناصر تشكيل دهنده خانه است.»
بارها پيشگامان معماری مدرن تازگی جهان مدرن را متذكر شدند، وتأكيد ورزيدند كه اكنون معماری نمیتواند با فرمهای گذشته به كار رود. در اينباره، شعار لوكوربوزيه بسيار شناخته شده است: «عصر مهمی آغاز شده است. روحيه جديدیبه وجود آمده... سنتها و رسوم باعث سركوب معماری شدهاند. «سبكها» دروغ اند... عصر متعلق به ما، و سبك متعلق به آن ، روز به روز معين میشوند.» و «ميس ون دروهه» میافزايد:« نه ديروز، نه فردا، بلكه فرم را تنها در همين اامروز میتوان معينساخت.» اين عقيده كه بيان شد بیتوجه به عقايد سياسی بود، گرچه هر دو با نگرشیريشهای با يكديگر پيشمیرفتند. هانس مه ير ماركسيست در مقالهای با عنوان «دنيایجديد» نوشت: «هر عصری فرم جديد خود را میطلبد. رسالت ماست كه به دنيای جديد، شكلیجديد با معانی امروز بدهيم. اما دانش ما از گذشته باری است كه بردوش ما سنگينیمیكند...» نتيجه آنكه، معماری بايد از نو دست بهكار شود «انگار هرگز پيش از ايننبوده است»، و اين هدفی است كه پيش از اين درباره آغاز قرن مطرح نشده بود.
در 1914 ، آنتونيو سنت اليا پيرو فوتوريسم اظهار داشت: «معماری باسنت قطع رابطه میكند؛ ضرورت ايجاب میكند كه معماری دوباره از اول آغاز گردد... تضاد شديدی بين دنيای مدرن و قديم با چيزی مشخص میشود كه پيش از اين وجودنداشت...» تمام اظهار نظرهايی كه نقل قول شد، به پرسش ميانه رو و بیپيرايه شينكلبه سال 1826 برمیگردد: «آيا نبايد بكوشيم كه سبك متعلق به خود را بيابيم؟»
در واقع معماری جديد به عنوان چيزی از بيخ و بن جديد ظاهر شد. بهنظرمیرسد فرمهای آن از گردآوریهای شتابزده، همچون مظاهر نگرش جديد دنيا، ابداعشده بودند. طرح «بازار مكاره جهان» هكتور هرو، در پاريس 1876 ، پيشاپيش همين موضوعرا نشان میدهد. در اين طرح فرمهای بسته و سنگين ساختمانهای گذشته از بينرفتهاند؛ فضا، بینهايت در تمام جهتها گسترش يافته، به گونهای با افق نامحدودینشان داده شده است، و ساختمان به مثابه حجم باز و شفافی ظاهر میشود كه به نوعی جزءسازندهای از كل فضاست. حجم ساختمان با عضوهای باريك چدنی مشخص شده است، كه هر چندمانعی برای فضای باز و پيوستار اساسی آن هستند ولی در عوض ضرباهنگ و مقياسی را بهدست میدهند. بدين ترتيب، ساختمان وضعيت «جهانی» جديدی را بيان ميكند كه نقطه عطفیبرای نمايشگاههايی از اين دست میشود و انسان را به مشاركت در جهانی كه ويژگی آنآزادی جديد حركت و انتخاب است ، دعوت میكند. ما هدف ها وپيامدهای معماری مدرن رادرك میكنيم، بنابراين بايد «تازگی» جهان مدرن را هم در نظر بگيريم و جويا شويم كهچگونه معماری در آشكار ساختن آن به كار میآيد.
ادامه دارد