تاثيرات افشاء سودهاي پيشبيني شده در تجزيه و تحليل سرمايهگذاران غير حرفهاي
و قضاوت ارزشيابي حقوق صاحبان سهام
James R.Frederickson
دانشگاه علوم و تكنولوژي هنگكنگ
جفري اس ميلر
دانشگاه نوتردام
خلاصه: اين مقاله حاكي از تجربهاي ست كه تاثير افشاء سودهاي پيشبيني شده را بر نظريات تحليلگران (يعني، سرمايهگذاران با تجربه) و سرمايه گذاران (سرمايهگذاران كم تجربه) غير حرفهاي مورد بررسي قرار ميدهد. شركاء در اين تجربه بعد از مرور و بررسي اطلاعات مالي پيش زمينه و اعلاميه سودهاي جاري يك شركت قيمت سهام را ارزيابي كردند. اعلاميه سودها (درآمدها) تنها سودهاي GAAP را در يك حالت و سودهاي GAAP و پيشبيني را در ديگر حالات گزارش ميكرد. برطبق شواهد تجربي، سودهاي پيش بيني شده در تجربه ما از سودهاي GAAP متجاوز بود. نتايج حاكي از آن است كه سرمايهگذاران غير حرفهاي كه اعلاميه سود مشتمل بر افشاگريهاي GAAP و پيشبيني را دريافت كردند قيمت سهام را بالاتر (بيشتر) از سرمايهگذاران غير حرفهاي كه اعلاميه مشتمل بر فقط افشاگريهاي GAAP را دريافت كردند، ارزيابي كردند. نظريات تحليلگران مالي در مورد قيمت سهام تحت تاثير افشاگريهاي GAAP واقع نبودند. تحليلات بعدي حاكي از آن است كه سرمايهگذاران غير حرفهاي و تحليلگران الگوهاي ارزيابي و اطلاعات پردازي متفاوتي را به كار بردند.
تحليلگران، الگوهاي ارزشيابي خوب تعريف شدهاي را يا برمبناي سودهاي چندگانه يا جريانات وجوه نقد به كار برده، در حاليكه سرمايهگذاران غيرحرفهاي احتمالاً از الگوهاي ارزشيابي ذهني و سادهتري استفاده كردند. افشاگري پيشبيني سرمايهگذاران غير حرفهاي را وادار به ارزيابي سودهاي بيشتر براي تعيين قيمت سهام نكرد، بلكه باعث شد غير متخصصان اعلاميه سود را مطلوبتر تلقي كنند و در عوض باعث شد سيستم متريك سود يا برخي ديگر از ابزار متريك عملكرد را به قيمت سهام بيشتري تبديل كنند. به نظر ميرسد اين تاثير به جاي وابستگي غير متخصصان به اطلاعات پيشبيني سود ناشي از تاثيرات شناخت غيرعمد يا غير آگاهانه باشد چون اين اطلاعات براي آنها آگاهي بخش ميباشد.
لغات كليدي: تحليلگران، سرمايهگذاران غير حرفهاي: عوايد پيش بيني
دادههاي موجود: به وسيله تجاس با نويسندگان
مقدمه: از سال 1987 در تعداد شركتهايي كه علاوه بر افشاء عوايد يا سودهاي محاسبه شده با استفاده از اصول پذيرفته شده حسابداري (GAAP) به افشاء پيشبيني سود پرداختند افزايش شديدي مشاهده شده است. سودهاي با جلوگيري از اقلامي چون هزينهها كه GAAP مستلزم آن است از سودهاي GAAP تخطي ميكنند. شركتها متداولاً در محاسبه پيشبيني سودها وسعت عمل قابل ملاحظهاي دارند چون اصل معتبر و موثقي در مورد مقولاتي كه شركتها بتوانند عاقلانه از اين مقولات صرف نظر كنند وجود ندارد. نتيجه اين ميشود كه در شيوه محاسبه سودهاي پيشبيني سود در شركتها حتي آنهايي كه داراي صنعتي مشابه هستند اختلاف فاحشي مشاهده ميشود.
افزايش و اختلاف در افشاء سودهاي پيش بيني شده مباحثات چشمگيري در مورد تاثير اين افشاگريها ايجاد كرده است. انتقادات مبني بر گزارشگري پيشبيني اين بحث را به ميان ميآورد كه شركتهايي كه عمدتاً سودهاي پيشبيني شده را به كار ميبرند توجه سرمايهگذار را متمركز به ارقام سودهايي ميكنند كه هزينههاي مربوطه از آن مستثني هستند. از اين گذشته، تنظيم كنندگان، پارلمان و مطبوعات مالي موضوعاتي را بيان كردهاند كه افشاء سودهاي پيشبيني شده سرمايهگذاران را گيج و سردرگم ميكند، بالاخص سرمايهگذاران غير حرفهاي و كم تجربه را. حتي برخي نگرانند كه افشاگريهاي پيشبيني ميتواند سرمايهگذاران حرفهاي فرهيخته را سردرگم كند. در مقايسه. طرفداران سودهاي پيشبيني شده اين بحث را به ميان ميآورند كه غالب شركتهايي كه سودها يا درآمدهاي پيشبيني شده را افشاء ميكنند تنها از اقلامي ممانعت ميكنند كه ارزش مرتبطي نداشته (يا پايين است) و اين شركتها سودهاي پيشبيني شده را به اين دليل افشاء ميكنند كه وال استريت اطلاعات عوايد يا سودهاي مربوط به عمليات هستهاي را طلب ميكند. اين طرفداران نيز بحث ميكنند كه سرمايهگذاران در صرف نظر كردن يا ناديده گرفتن افشاگريهاي پيشبيني آزاد هستند. همچنين تحليلگران براين ادعا هستند كه آنها هم در به كارگيري سودهاي (درآمدهاي) GAAP و هم درآمدهاي پيشبيني شده به قدر كافي پيشرفته و با تجربه هستند.
يك پرسش اصلي در مجادله مربوط به افشاگريهاي آماري اين است كه آيا اين افشاگريها سرمايهگذاران را تحت تاثير قرار ميدهد يا نه، بالاخص سرمايهگذاران كمتجربه و كم پيشرفته. گرچه چندين مطالعه درآمدها يا عوايد پيشبيني را مورد بررسي قرار داده است، اين مطالعات شواهد زيادي در مورد اين سئوال در دسترس قرار نميدهند. اين مقاله نتايج تجربه اي را كه شواهد مبني بر دو مبحث مربوط به اين سئوال حياتي را در دسترس قرار ميدهد، نشان ميدهد. ما ابتدا تاثير افشاگريهاي سودهاي پيشبيني بر تصميمات تحليلگران (يعني سرمايهگذاران پيشرفتهتر) و سرمايهگذاران و سرمايهگذاران غير متخصص (يعني، كم پيشرفتهتر) مبني بر هزينه سهام را مورد بررسي قرار ميدهيم. و بررسي ميكنيم وقتي يك شركت هم عوايد پيشبيني را افشاء ميكند هم سودهاي GAAP، در حاليكه شركتي مشابه تنها درآمدهاي GAAP را افشاء ميكند، تحليلگران و سرمايهگذاران غيرحرفهاي چگونه به هم عكسالعمل نشان ميدهند. دوم در مورد اينكه چرا افشاگريهاي پيشبيني تصميمات سرمايهگذار را تحت تاثير قرار ميدهد يا نميدهد شواهدي ارائه ميدهيم. خصوصاً در مورد اينكه سرمايهگذاران چگونه از روي آگاهي و شناخت اطلاعات پيشبيني را پردازش ميكنند شواهدي در دسترس قرار ميدهيم. اين اقداميست مهم در جهت درك اينكه افشاگريهاي پيشبيني و ديگر انواع افشاگريها چگونه تحت تاثير تصميمات سرمايهگذاران قرار ميگيرند.
در بررسي ما، اعلاميه سودهاي مشتمل فقط بر افشاگريهاي GAAP براي برخي از شركا (شرط GAAP) و افشاگريهاي پيشبيني شده و GAAP براي شركاي باقي مانده (شرط پيشبيني) است.
مطابق با شواهد تجربي، عوايد پيشبيني در بررسي ما به علت پيشگيري اقلام هزينه مركب از عوايد يا سودهاي GAAP تجاوز كرد. مهمتر اينكه، اعلاميه عوايد يا سودها در شرايط GAAP در محاسبه تعداد يا رقم سودهاي پيشبيني به كار رفته در شرايط آماري از سوي اعضا به قدر كافي مفصل و مشروح بود. اين مشخصه اطمينان داد كه اطلاعات موجود در ميان شرايط ثابت بود و اين ايجاب ميكند كه هرگونه اختلاف در قضاوتها يا تصميمات شرايط فقط ناشي از خود افشاء پيشبيني ميباشد. برطبق تحقيق قبل ما از دانشجويان M.B.A بعنوان شاخص سرمايهگذاران غير حرفهاي استفاده كرديم.
نتايج ما حاكي از آن است، دانشجوياني كه افشاگريهاي پيشبيني افزايش درآمد را دريافت كردند و قيمت سهام را ارزيابي كردند 12 درصد بيشتر از دانشجوياني بودند كه فقط افشاگري سودهاي GAAP را دريافت كردند، درحاليكه قيمت سهام ارزيابي شده از سوي تحليگران كمتر از يك درصد بيشتر بود. بنابراين افشاء سودهاي پيشبيني تحت تاثير تصميمات دانشجويان M.B.A مبني بر قيمت سهام بود، نه تحت تاثير تصميمات تحليلگران، پاسخ به اين پرسشهاي درحال گزارش گيري بينشي در برابر اين تاثيرات ايجاد ميكند. تحليلگران قيمت سهام را با استفاده از الگوهاي ارزشيابي خوب تعريف شده و بر مبناي جريانات نقدي يا سودهاي چندگانه ارزيابي كردند. تحليگراني كه الگوهاي ارزشيابي جريان نقد را به كار بردند بر روي جريانات نقدي متمركزند كه مستقل از چگونگي تعريف عوايد يا درآمدها ميباشد. تحليلگراني كه الگوهاي ارزشيابي سودهاي چندگانه را به كار بردند هم سودهاي يكسان مربوط به ارزشيابي را محاسبه كردند و هم سودهاي چندگانه يكسان، بدون توجه به اينكه آيا اين سودها در شرايط پيشبيني شده بودند يا GAAP . بنابراين، به كارگيري الگوهاي ارزشيابي خوب تعريف شده از سوي تحليگران آنها را قادر ميكند تا افشاگري پيشبيني را بررسي كرده و تنها بر روي اطلاعات مربوط به الگوهاي ارزشيابي آنها متمركز شوند.
در مقايسه با تحليلگران، نيمي از دانشجويان M . B . A الگوي ارزشيابي ذهني را بر مبناي تعديل يا تنظيم قيمت سهام قبل استفاده كردند تا به تعيين فعلي قيمت سهام دست پيدا كنند و اغلب دانشجويان ديگر M . B. A الگوهاي ارزشيابي سودهاي چندگانه را به كار بردند. تحليل و بررسيهاي ديگر حاكي از آن است كه افشاء پيشبيني سود تصميمات دانشجويان M. B .A را مبني بر قيمت سهام از طريق تاثير افشاگري بر ديدگاههاي آنان نسبت به مطلوب بودن اعلاميه سود يا درآمد تحت تاثير قرار داد. افشاگري پيشبيني سود خصوصاً باعث شد دانشجويان M. B . A اعلاميه درآمدها را مطلوبتر تلقي كرده و اين درعوض باعث شد آنها قيمت سهام را بالاتر ارزيابي كنند. بررسيهاي ديگر دو بعد جالب ديگر اين تاثير را نشان ميدهد. اول نتايج با افشاگريهاي پيشبيني (از طريق ارزيابي مطلوبيت) افزايش دهنده عامل دانشجويان M . B . A كه ابزار متريك عملكرد منتخب يك عملكرد تحت تاثير قرار نميدهد. براي مثال، افشاگري پيشبيني سود باعث شد دانشجويان M . B . A الگوي ارزشيابي درآمدهاي چندگانه را به كار بردند. تعدد بالاتر يا بيشتري را به كار ببرند، ولي موجب نشد آنها در الگوي ارزشيابي شان از رقم سود بيشتري استفاده كنند.
دوم، به نظر ميرسد افشاگري پيشبيني تصميمات دانشجويان M. B . A مبني بر قيمت سهام را به جاي اينكه خود دانشجويان آگاهانه اطلاعات پيشبيني شده را آگاهي بخش بدانند از طريق يك پروسه شناختي ناآگاهانه تحت تاثير قرار داده است.
اين مطالعه هم به تحقيق كمك ميكند هم اجرا. ما با بررسي تاثيرات فرمت يا شيوه ارائه (يعني GAAP در برابر افشاگريهاي آماري) بر تصميمات ارزشيابي حقوق مالي تحقيق را دنبال ميكنيم. گرچه مطالعات قبل تاثير شيوه ارائه بر تصميمات ارزشيابي را مورد بررسي قرار دادهاند، اين مطالعات تنها برروي شيوه ارائه صورت حسابهاي مالي متمركز بودهاند. ما آن را دربافت اعلاميههاي عوايد مورد بررسي قرار ميدهيم. از اين گذشته، تاثير آن را بر گروههاي مختلف سرمايهگذاراني كه سطح دانش آنها از وظيفه خاص فرق ميكند مورد توجه قرار ميدهيم. نقش ارزيابيهاي مطلوبپذير در تصميمات دانشجويان M. B. A مبني بر قيمت سهام در تجربه و بررسي ما شواهد ديگري ارائه ميدهد كه افراد اطلاعات كميتي نظير اطلاعات مربوط به سودها را به ارزيابيهاي كيفي يا ارزيابي كننده تبديل كرده و سپس اين ارزيابيها عامل اصلي توضيح دهنده براي تصميمات و يا قضاوتهاي فرد هستند. با ارائه اصل و ماهيت كمي اغلب اطلاعات حسابداري، تحقيقات حسابداري آتي بايد تبديل اطلاعات كمي به اطلاعات كيفي را توجيه و براي آن استدلال داشته باشد. در خصوص عمل، نتايج ما شواهدي مشابه با موضوعاتي كه افشاگري سودهاي پيشبيني تصميمات منوط به سرمايهگذاري سرمايهگذاران كمتجربه را تحت تاثير قرار ميدهد در دسترس قرار ميدهد. علاوه براين، نتايج تحليلگران (بالاخص آنهايي كه الگوهاي ارزشيابي سود چندگانه را كار ميبرند) با ادعاي آنان در مورد اينكه آنها به قدر كافي هوشيار و دانا هستند كه در مورد افشاگريهاي آماري گمراه و منحرف نشوند. نهايتاً شواهد ما مبني بر انواع الگوهاي ارزشيابي به كار رفته از سوي دانشجويان M. B. A و تحليلگران درك ما از فرآيندهاي مختلف به كار رفته از سوي سرمايهگذاران كم تجربه و با تجربه در ارزيابي اطلاعات مالي را وسعت ميبخشد.
بقيه اين مقاله به شكل زير ساختاربندي ميشود: بخش II تحقيق مربوطه را بررسي ميكند. ما فرضيات خود را در بخش سه ارائه داده و تجربيات را در بخش چهار توضيح ميدهيم. نتايج در بخش پنج ارائه شده و به دنبال آن در بخش شش اين نتايج مورد بحث قرار ميگيرند.
II . پيش زمينه: تحقيق در مورد سودهاي پيشبيني: چندين مطالعه آرشيوي اخير آميزهاي از شواهد مبني بر ارتباط ميان سودها يا عوايد پيشبيني و قيمت سهام در دسترس قرار ميدهد. Bhattaeharya و همكاران (2003) با استفاده از شركتهايي كه فقط عوايد يا سودهاي پيشبيني را افشاء كردند نتيجهگيري ميكند كه سودهاي پيشبيني هم آگاهيبخش تر و هم ثابتتر از سودهاي GAAP هستند، در حالي كه Lougee و Marquardt (2003) درمييابند كه سودهاي پيشبيني براي نمونهبرداري كلي آنها به طور افزايشي آگاهيبخش نيستند. جانسون و اشوارت (2003) شركتهايي كه سودهاي پيشبيني را افشاء ميكنند با شركتهايي كه برخلاف اين عمل ميكنند مقايسه كرده و درمييابند كه اولي با ضرايب بالاتري مبادله ميكند. ولي Johnson و Schwartz (2003) نتيجه ميگيرند كه صرف بازار در مورد افشاگريهاي پيشبيني شده به خاطر اين نيست كه اين شركتها سودهاي (عوايد) پيشبيني را افشاء ميكنند، بلكه ناشي از ويژگيهاي شركت اصليست كه اساساً با شركتهايي كه عوايد پيشبيني را افشاء نميكنند فرق دارند. Bhattacharya و همكاران نيز اختلاف در روابط (1) مرور و بررسي پيشبيني عوايد يا سودهاي تحليلگران با سودهاي پيشبيني (2) تغييرات قيمت سهام با سودهاي پيشبيني شده را مشاهده و نتيجه ميگيرند كه تحليلگران و متوسط سرمايهگذاران اطلاعات آماري را بر صورتي مجزا (متفاوت از هم) توصيف ميكنند.
اين مطالعات بينشهاي مفيدي در رابطه با سودهاي پيشبيني شده ارائه ميدهد اما طرح تحقيقات آنها عنوان كردن بحث اصلي كه در ميان تنظيم كنندگان، پارلمان و مطبوعات مالي بالاگرفته مبني بر اين كه آيا افشاء سودهاي پيشبيني، سرمايهگذاران، علي الخصوص سرمايهگذاران كم تجربه را تحت تاثير قرار ميدهد يا نه را محدود ميكند. بررسي شركتهايي كه فقط عوايد پيشبيني را افشاء ميكنند شواهدي مبني بر اينكه آيا افشاگريهاي پيشبيني به واقع سرمايهگذاران و يا تحليلگران را تحت تاثير قرار ميدهد يا نه در اختيار قرار نميدهد. براي مثال نتايج Bhattacha و همكاران و Lougee و Marquardt فقط شواهدي در مورد اينكه آيا سرمايهگذاران تعداد درآمدها يا سودها را نزديكتر به سودهاي پشبيني شده به كار ميبرند يا نزديكتر به سودهاي GAAP ارائه ميدهند. نتايج آنها نشان نميدهد آيا افشاء پيشبيني باعث ميشود سرمايهگذاران اين مقدار خاص (ويژه) سودها را به كار برند يا آيا سرمايهگذاران به مقدار سود يكساني رسيدهاند، با تنظيم سود GAAP افشاگري پيشبيني وجود ندارد. استدلال Bhattacharya و همكاران نيز در مورد تاثير سودهاي پيشبيني بر تحليلگران و سرمايهگذاران متوسط مشكلزاست چون در واكنش به اعلاميههاي سودهايي (درآمدها) كه فقط مشتمل بر سودهاي GAAP است بين تحليلگران و سرمايهگذاران متوسط اختلاف وجود دارد. بحث اين كه آيا افشاگريهاي پيشبيني سرمايهگذاران و تحليلگران را تحت تاثير قرار ميدهد يا نه، نياز به مقايسه شركتهايي دارد كه سودهاي پيشبيني شده را افشاء ميكنند و شركتهايي كه سودهاي پيشبيني شده را افشاء نميكنند.
Johnson و Schwartz اين دو نوع شركت را مقايسه ميكنند ولي Bhattacharya و همكاران مباحث مربوط به موثق و معتبر بودن نتايج خود را مطرح ميكنند. از اين گذشته، جانسون و اشوارت به جاي تمركز بر گروههاي مختلف سرمايهگذار بر روي بازار بعنوان يك كل متمركز ميشوند. بنابراين هنوز در مورد تاثيرات سودهاي پيشبيني بر روي سرمايهگذاران كمتجربه و با تجربه به شواهد بيشتري نياز است.
III تئوري و گسترش فرضيهها: تحقيق در حسابداري و روانشناسي فرض ميكند كه تصميمات و قضاوتها با اطلاعات پردازي چند مرحلهاي رخ ميدهد. مرحله اول كسب اطلاعات است كه به افرادي برميگردد كه در معرض بخش خاصي از اطلاعات قرار گرفتند و سپس اين اطلاعات وارد حافظه طولاني مدت آنها ميشود. مرحله دوم ارزيابي و برآورد اطلاعات است كه ارزشيابي، برآورد و تركيب اطلاعاتي كه نهايتاً منجر به يك تشخيص يا قضاوت ميشود را در برميگيرد. پس، افشاء حسابداري، نظير افشاء سودهاي پيشبيني، بالقوتاً ميتواند با تحت تاثير قرار دادن (1) اطلاعاتي كه سرمايهگذاران از طريق افشاء بدست ميآورند و يا (2) چگونگي ارزيابي و برآورد اين اطلاعات بدست آورد و تصميمات و قضاوتهاي سرمايهگذاران را تحت تاثير قرار دهد. سرمايهگذاران غير حرفهاي (كم تجربه) و تحليلگران (سرمايهگذاران با تجربه) تصميمات و قضاوتهاي سرمايهگذاري را به شكلي مجزا مطرح ميكنند و ما بر طبق آن اين دو گروه سرمايه گذار را به صورت مجزا مورد بحث قرار ميدهيم.
سرمايهگذاران غير حرفهاي: افشاء سودهاي پيشبيني و كسب اطلاعات: تحقيقات نشان ميدهد كه سرمايهگذاران غير حرفهاي “از پيش معدود ايدههايي در مورد اهميت و ارتباط ميان مقولات مختلف صورت حساب مالي دارند.” و اين ايجاب ميكند كه اين سرمايهگذاران به طور كلي از تخصص و مهارت سرمايهگذاري برخوردار نيستند. عدم تخصص و مهارت يعني اين سرمايهگذاران الگوهاي ارزشيابي خوبي ندارند و باعث ميشود آنها هنگام خواندن افشاگريهاي حسابداري استراتژيهاي جستجوي اطلاعات زنجيرهاي را به كار ببرند، جستجوي اطلاعات زنجيرهاي شامل بررسي اطلاعات به همان ترتيبي كه ارائه ميشود ميباشد. بنابراين، ما پيشبيني ميكنيم كه وقتي يك اعلاميه عوايد ارائه شده، سرمايهگذاران غير حرفهاي در ابتدا اعلاميه را از اول ميخوانند. شركتهايي كه سودهاي پيشبيني را افشا ميكنند نوعاً هم روي تيتر (عنوان) كار ميكنند هم چند پاراگراف اول اعلاميه، اهميتي كه در اعلاميههاي سود به سودهاي پيشبيني داده شده احتمال اينكه سرمايهگذاران غير حرفهاي اطلاعات آماري را بخوانند افزايش ميدهد. بنابراين، پيشبيني ميكنيم سرمايهگذاران غيرحرفهاي اطلاعات عوايد پيشبيني مشتمل در اعلاميههاي سود را كسب ميكنند.
افشاگريهاي پيشبيني و ارزيابي برآورد اطلاعات
تحقيق در مورد قضاوت و تصميم گيري اثبات كرده است كه انگيزه از طريق تاثيرات شناختي آگاهانه يا تاثيرات شناختي ناآگاهانه ميتواند قضاوتها را تحت تاثير قرار دهد. افراد هنگام قضاوت ميتوانند آگاهانه محرك خاصي را به كار برند (قضاوت عمدي يا آگاهانه) يا محركها ميتوانند ناخودآگاه قضاوت آنها را (غيرآگاهانه) تحت تاثير قرار دهند ما هر دو احتمال را در ارزيابي تاثيرات بالقوه عوايد پيشبيني مورد توجه توجه قرار ميدهيم.
در خصوص تاثيرات شناختي آگاهانه، سرمايهگذاران غير حرفهاي به اطلاعات پيشبيني شده تكيه ميكنند چون تصور ميكنند اطلاعات پيشبيني، چه درست چه غلط آگاهيبخش ميباشند. سرمايهگذاران غير حرفهاي به علت عدم تخصص و مهارت در سرمايهگذاري دنبال سرنخهايي ميگردند تا بتوانند اهميت نسبي اين اطلاعات را دريابند. در خصوص افشاگريهاي پيشبيني، يك سرنخ احتمالي فقط وجود افشاء ميباشد. يعني سرمايهگذاران غير حرفهاي تصور ميكنند كه مديريت، اطلاعات پيشبيني اضافه بر سازمان را ارائه نميكند، مگر اينكه اين اطلاعات معنيدار باشد. دومين سرنخ اهميتيست كه در اعلاميه سودها به سودهاي پيشبيني داده شده است. سرمايهگذاران غير حرفهاي اهميت اطلاعات مالي را برمبناي شيوه ارائه اطلاعات استنباط ميكنند يك بعد اين ارائه، اهميت اطلاعات خاص است. احتمالاً سرمايهگذاران غير حرفهاي اطلاعات قابل ملاحظه را مهمتر از اطلاعات كم نفوذ تلقي ميكنند.
با توجه به تاثيرات شناختي غير آگاهانه، تحقيق در مورد قضاوت و تصميمگيري حاكي از آن است كه فقط وجود اطلاعات بدون توجه به ارتباط آن با قضاوت و تصميم موجود، ميتواند بر اطلاعات پردازي انسان تاثيرات ناآگاهانه داشته باشد. براي مثال مطالعات فراواني در مجموعههاي مختلف نشان داده است كه وقتي مجموعه اطلاعات افراد هم دربرگيرنده اطلاعات تشخيصي باشد و هم غير تشخيصي نسبت به وقتي كه فقط اطلاعات تشخيصي را در برگيرد قضاوتهاي متفاوتي اعمال ميكنند. مطالعات ديگر نشان داده است كه قضاوتهاي افراد معمولاً يك تاثير anchoring را انعكاس ميدهد، حتي وقتي آنها بدانند به طور تصادفي شناخته شده و گفته شده است كه هيچ كاري در خصوص قضاوت يا تصميم در مورد درخواست انجام نميدهند. از اين گذشته، تحقيقات نشان ميدهد كه تاثيرات شناختي غير آگاهانه احتمالاً وقتي افراد از وظايف خاص و ويژه آگاهي ندارند بيشتر است. بنابراين حتي اگر غير حرفهايها اطلاعات آماري را آگاهيبخش تلقي نكنند، هنوز اين اطلاعات ميتواند بر قضاوتها تاثيرات شناختي ناآگاهانه را اعمال كند.
با خلاصه بحث مربوط به كسب و ارزيابي اطلاعات، عدم مهارت سرمايهگذاران غير حرفهاي و نيز استفاده آنها از الگوهاي ارزشيابي نامطلوب، احتمال اينكه آنها (1) عمداً به اطلاعات آماري تكيه كنند و يا (2) نسبت به تاثيرات شناختي غير عمد (ناآگاهانه) افشاگريهاي پيشبيني حساسيتپذير باشند بيشتر ميشود.
پس، ما پيشبيني ميكنيم كه افشاگريهاي پيشبيني بر قضاوتها يا تصميمات سرمايهگذاران غيرحرفهاي مبني بر تعيين قيمت سهام تاثيرخواهد گذاشت. اين پيشبيني با فرضيه زير بيان ميشود:
H1 : وقتي سودهاي (عوايد) پيشبيني از مقولات هزينه مستثني شوند، تصميمات مبني بر قيمت سهام از سوي سرمايهگذاران غير حرفهاي در مورد اعلاميه عوايدي كه هم سودهاي GAAP و هم سودهاي پيشبيني را افشاء ميكند بيشتر و در رده بالاتري از آنهاييست كه فقط سودهاي GAAP را افشاء ميكنند.
تحليلگران: افشاگري عوايد پيشبيني و كسب اطلاعات:
به طور كلي تحليلگران كاملاً از اهميت و ارتباط ميان مقولات صورتحساب مالي آگاه هستند، آنها الگوهاي ارزشيابي مطلوبي دارند كه در عوض امكان استفاده از استراتژيهاي تحقيق در مورد اطلاعات جهتدار را براي كسب دادههاي مورد نياز الگوهاي ارزشيابيشان به آنها ميدهد. تحليلگران احتمالاً با تحقيق در مورد اطلاعات جهتدار تنها اطلاعاتي را كه مرتبط با الگوهاي ارزشيابي خود ميدانند مرور ميكنند تحقيقات نشان ميدهد كه اطلاعات در مورد سود يا درامد براي تحليلگران اهميت دارد. از اين گذشته، مديران شركت بر اين ادعا هستند كه دليل ارائه عوايد يا سودهاي پيشبيني آنها اين است كه تحليلگران خواهان اطلاعات هستند. بنابراين ما پيشبيني ميكنيم كه وقتي يك اعلاميه سود يا درآمد ارائه شد، آنها را تحريك ميكند اطلاعات پيشبيني را كسب كنند. از اين گذشته، چون شركتها واژگان و اصطلاحات متعددي براي سودهاي پيشبيني به كار ميبرند و چون برخي از شركتها تمايز ميان سودهاي پيشبيني شده وسودهاي GAAP را مشكل ميدانند، كلاً مرور و بررسي جزئيات كامل عوايد يا سودها كه نوعاً هم شامل سودهاي پيشبيني و هم سودهاي GAAP ميشود امريست ضروري. از اينرو پيشبيني ميكنيم تحليلگران اطلاعات مبني بر سودهاي آماري مشتمل در اعلاميههاي سودها را كسب ميكنند.
افشاگريهاي آماري و ارزشيابي و برآورد اطلاعات: همان طور كه در بالا بحث شد، افشاگريهاي پيشبيني تصميمات غير حرفهايها را تحت تاثير قرار ميدهد چرا كه آنها وجود و اهميت اطلاعات پيشبيني شده را دليل اهميت آن ميدانند و چون افشاگري پيشبيني شده باعث يك تاثير شناختي غيرآگاهانه ميشود. تحليلگران به علت آگاهي شان از ثبات و استدلالات جريانات نقدي عناصر مختلف درآمد، احتمالاً كمتر تصور مي كنند كه افشاگريهاي پيشبيني در برگيرنده اطلاعات مكملي راجع به ماهيت عناصر خاص درآمد است. از اين گذشته، چون تحليلگران عمدتاً وقتي اهميت نسبي مقولات مختلف مالي را تعيين ميكنند از وظيفه خاص خود آگاهي دارند و برآن تكيه ميكنند، احتمالاً اهميتي كه به سودهاي پيشبيني در اعلاميههاي سودها داده شده نيز كمتر ديدگاه تحليلگران در مورد آگاهي بخش بودن اطلاعات پيشبيني را تحت تاثير قرار ميدهد. با وجود اين، نميتوانيم احتمال دهيم افشاگريهاي آماري آگاهانه، قضاوت و تصميمات تحليلگران مبني بر قيمت سهام را تحت تاثير قرار ميدهد چون مواردي وجود دارد كه (1) افشاگري سودهاي GAAP فاقد جزئيات كافي براي تحليلگران در شناخت وجود و يا اهميت موضوعات، مقولات مرتبط و كم ارزش يا بدون ارزش يا (2) افشاگري پيشبيني مقولهاي مرتبط كم ارزش يا بدون ارزش را كه تحليلگران با آن آشنايي ندارند مشخص ميكند.
تحقيقات شواهدي ارائه ميدهد مبني بر اينكه آيا افشاگريهاي پيشبيني شده ميتواند باعث تاثيرات شناختي ناآگاهانه در تحليلگران شود يا نه. تحقيقات حاكي از آن است كه خيلي از موارد مستند تاثيرات شناختي غير عمدي ناشي از عدم مهارت وتخصص افراد در مورد وظيفه ويژه يا خاص ميباشد.
اسميت وكيلا (1991) نتيجه ميگيرند كه تخصص و مهارت و آگاهي از وظيفه خاص معمولاً تاثيرات شناختي ناآگاهانه را كاهش و حتي ميتواند آن را از بين ببرد. براي مثال حسابرسان مجرب و كارآزموده در مطالعه Joyce و Biddle هنگام قضاوتهاي كلي در مورد دانش و آگاهي يك تاثير anchoring غير عمد يا غير آگاهانهاي را نشان دادند نه هنگام قضاوت و تصميمگيريهاي معمول حسابرسي. پس اين احتمال هست كه دانش ما فوق تحليلگران در مورد وظيفه خاص ميتواند هرگونه تاثير شناختي ناآگاهانه منتج از افشاگري سودهاي پيشبيني شده را كاهش دهد. بعبارت ديگر، تحقيقات ديگر به اثبات رسانده است كه فقط جايگزيني مقولاتي در صورت حسابهاي مالي ميتواند تصميمات تحليلگران را تحت تاثير قرار دهد و اين نشان ميدهد كه تحليلگران حتي هنگام اجراي وظايفي كه نسبت به آن آگاهي و اطلاعات دارند به تاثيرات شناختي غير عمدي يا ناآگاهانه تكيه ميكنند.
به طور خلاصه، از آنجايي كه تحليلگران به طور كلي وظايف تحليل سرمايهگذاراي را با الگوهاي ارزشيابي مطلوبي كه درك اهميت نسبي اطلاعات مالي مختلف را منعكس ميكند انجام ميدهند، ما براين اعتقاد هستيم كه احتمال اين كه تحليلگران خودآگاهانه به تنهايي بر سودهاي پيشبيني تكيه كنند كم است. تخصص و مهارت آنها نيز نشان ميدهد كه شانس تاثيرات شناختي غير عدد (غير دانسته) اين اطلاعات نسبتاً كم است. ولي، تحقيق قبل نشان ميدهد كه تخصص تحليلگران هميشه هنگام تصميمگيريهاي مرتبط با سرمايهگذاري آنها را از تاثيرات شناختي غيرآگاهانه و غير عدد حمايت نميكند. همچنين ما براي تحليلگران فرضيهاي خاص ارائه ميدهيم، در عوض پرسش تحقيقاتي زير را مطرح ميكنيم:
RQ : آيا افشاگريهيا پيشبيني شده قضاوتها و تصميمات مبني بر قيمت سهام از سوي تحليلگران را تحت تاثير قرار ميدهد؟
IV : الگو: وظيفه، طرح و شركا: ما براي بررسي فرضيه خود و پرسش تحقيقاتي تجربهاي را انجام داديم. در مورد يك شركت فرضي بنام شركت تكنولوژي تصاوير پيشرفته كه بر مبناي شركت آزاد تكنولوژي تجهيزات پزشكي ميباشد و بورس اوراق بهادار نيويورك را خريد و فروش ميكند شركا نمونهاي را دريافت كردند. اين نمونه شامل اطلاعات پيش زمينه و اعلاميه درآمد يا سودهاي چهارساله و سالانه سال مالي 2001 AIT ميشد. سپس از شركاء خواسته شد تا چندين نظريه مربوط به سرمايهگذاري را مطرح و به يك سري سئوالات مربوط به نظريات خود و اعلاميه سودها پاسخ دهند.
شركا سرمايهگذاران غير حرفهاي و تحليلگران مالي بودند. ما در هر گروه نوعي اعلاميه سود ايجاد كرديم. (GAAP در برابر آماري).
دانشجويان M. B. A از برنامه U.S.world ∞ News Report top-35 M. B. A را بعنوان شاخص سرمايهگذاران غير حرفهاي استفاده كرديم. اين سرمايهگذاران ناهمسان هستند و اين شناسايي گروهي مجزا كه نشان دهنده كل سرمايهگذاران غير حرفهاي و داراي كل ويژگيهاي مطلوب ميباشند را مشكل ميكند. دانشجويان M. B.A و بعنوان گروهي معقول بررسي كرديم، بالاخص استفاده آنها در تحقيق قبل به عنوان شاخص سرمايهگذاران غير حرفهاي و قابليت دسترسي آنها نمايان است. علاوه براين، از ميان گروه سرمايهگذاران غير حرفهاي ممكن، دانشجويان M. B.A را براي دقيقترين تست H1 انتخاب كرديم چون پيشبيني كرديم كه آنها به علت دوره آموزشي فعلي و اخير خود در رشته حسابداري و امور مالي از مباحث حسابداري و ارزيابي اطلاعات نسبتاً بالايي دارند. در آزمون ما، آنها در رشته حسابداري به طور متوسط از 6/3 و رشته امور مالي از 7/3 برخوردارند. حد انحرافات دوره آموزشي حسابداري و امور مالي آنها در برابر يافتهها H1 را تاييد ميكند. با توجه به تجربيات آنها در زمينه سرمايهگذاري، در آزمون ما 52 درصد آنها قبلاً در اوراق بهادار انفرادي و 27 درصد در بودجههاي متقابل حقوق مالي تجربه سرمايهگذاري داشتند.ازميان آنهايي كه در اوراق قرضه سرمايهگذاري كرده بودند، متوسط تعداد سرمايهگذاريها 20 بود.
تحليلگران مالي كه در اين آزمون شركت داشتند از ميان فارغالتحصيلان همان دانشگاه بكار گرفته شدند. متوسط تجربه كاري آنها چهارسال و دامنه آن از يك تا ده سال بود. 67 درصد عمدتاً بعنوان تحليلگران خريد جانبي و 33 درصد بعنوان تحليلگران جانبي كار كردند. كل 46 دانشجوي M. B. A و 34 تحليلگر موضوعات تجربي را كامل كردند.
بيانيه سودها (سود، درآمدها): بيانيه سود بعد از بيانيه سود واقعي حقيقي الگو شد و مشتمل بر سه بخش اصلي ميباشد. اول عنوان يا تيتر است كه درصد افزايش سود سالانه در سال قبل را اعلام ميكند. درصد افزايش بر مبناي سود GAAP در حالت GAAP و سود پيشبيني شده در حالت پيشبيني قرار داشت. افزايشها به ترتيب 8/0 و 8/8 درصد بودند.
بخش دوم توضيحي مختصر است كه مقادير فعلي و مقايسهاي سود سالانه و سود سه ساله را اعلام ميكند. سود GAAp براي سود سالانه و سه ساله در حالت GAAP گزارش شد، در حالي كه سود پيشبيني شده و سود GAAP هر دو درحالت پيشبيني براي اين دو مقوله گزارش شدند. بر طبق شواهد تجربي، سود پيشبيني شده از سود GAAP تجاوز كردند؛ GAAP EPS به ترتيب 68/1 و 24/1 دلار بودند. از اين گذشته، بر طبق اصطلاحات به كار رفته از سوي شركتهايي كه سود پيشبيني شده را افشاء ميكنند، ما سود يا درآمدهاي GAAP را “سود گزارش شده” و سود يا درآمدهاي پيشبيني شده را “سود عملياتي” لقب داديم.
حكايت حالت پيشبيني در كسب سود پيشبيني شده شامل يك ليست از مقولاتي ميشود (نه به مقادير دلار) به استثناي GAAP .
بخش سوم اين بيانيه شامل صورت حسابهاي مالي مقايسهاي ميباشد. اين بخش شامل صورت حسابهاي درآمد GAAP ، ترازنامههاي GAAP و صورت جريان نقد GAAP در هر دو حالت بيانيه است. اين بخش در حالت پيشبيني نيز شامل صورت حساب درآمدهاي مقايسهاي پيشبيني شده ميشود كه قبل از سه صورت حساب مالي مقايسهاي GAAP ارائه شد.
سود يا درآمدهاي پيشبيني از چهار مقولهاي كه در درآمدهاي GAAP بعنوان هزينه وارد شدند مستثني هستند. ما از انتخاب اين چهار مقوله چهار هدف داشتيم:
اول: چون نگراني اصلي قانونگذاران، پارلمان و مطبوعات مالي تاثير خروج و جلوگيري از اقلام ارزش بالا ميباشد، سودهاي پيشبيني ما بايد از هزينههاي ارزش بالا پيشگيري كند. از قرار معلوم، اگر شركتها مانع اين هزينهها شوند، هزينههاي ارزش پايين را نيز پيشگيري ميكنند. مطابق با اين امر، تحقيقات نشان ميدهد كه شركتها از هر دوي اين هزينهها ممانعت بعمل ميآورند. همچنين ما در افشاء حقيقي پيشبيني اقلامي را انتخاب كرديم كه از نظر ميزان ارزش مرتبط فرق داشتند: دو تاي اول اقلامي را كه ارزش مرتبط پايين داشتند و دوتاي آخر اقلام ارزش بالا را خارج كردند. دوم، از نظر رئاليسم، هر دو مقوله بايد به وسيله حداقل يك شركت كه سودها يا درآمدهاي پيشبيني شده را افشاء ميكند مستثني شده باشند.
اين چهار مقوله عبارتند از:
- استهلاك سرقفلي: استهلاك سرقفلي يك هزينه غيرنقدي است و تحقيقات به اثبات ميرساند كه سرقفلي گرچه يك مقوله تكراري است، با اجزاء سهام همراه نميباشد. از اين گذشته، يكي از اقلامي است كه شركتها معمولاً آن را از عوايد پيشبيني شده خارج كردند.
- حل و فصل دادخواهي: صورتحسابهاي مالي زمينهاي AIT در پنج سال هيچگونه رسيدگي به دعاوي را نشان نداد كه نشان ميدهد رسيدگي به دعاوي يك مقوله غير تكراري است. حل و فصل و تسويه براي وجوه نقدي بود.
- ماليات حقوق يا دستمزد براي گزينههاي سهام كارمندان كارآزموده: اين مالياتها هزينه عملياتي نقد هستند و صورتحسابهاي مالي پيش زمينه AIT نشان داد كه اين مالياتها تكراري بوده و نسبتاً ثابت هستند.
- مازاد هزينه مطالبات مشكوك الوصول: گرچه اين نوع هزينه يك مقوله غير نقدي است، ما معتقديم ارتباط ارزشي بالايي دارد چون (1) سابقه صورت حسابهاي مالي AIT نشان داد كه اين هزينه يك مقوله تكراريست و (2) مهمتر اينكه، يك هزينه عملياتي است كه مستقيماً به درآمد از قبل شناسايي شده ارتباط دارد. اگر اين درآمد ارزش مرتبط باشد، هرگونه هزينه بدهي اشتباه توام با درآمد نيز ارزش مرتبط است.
ويژگي اصلي اعلاميههاي درآمد اين است كه صورت حسابهاي مالي مقايسهاي GAAP آن قدر مفصل بود كه اعضايا شركا ميتوانستند رقم يا تعداد سودهاي (درآمدهاي) پيشبيني گزارش شده درحالت پيشبيني را محاسبه كنند.
از اين رو هرگونه اختلاف در نظريات ميان وضعيت اعلاميهها فقط ميتواند في نفسه به افشاگري پيشبيني نسبت داده شود نه به اطلاعات مختلف موجود در ميان اين شرايط.
فرآيند: ما نمونه را در گروههاي كوچك ميان دانشجويان M. B. A توزيع كرديم. ابتدا در پي رضايت تحليلگران يك نامه معرفي براي آنها ارسال و سپس نمونه را شبانه از طريق پست هوايي براي آنهايي كه موافق بودند در طرح شركت كنند ارسال كرديم. براي هر دو گروه موضوعات در دو پاكت تقسيم بندي شدند. روي پاكت نوشته شده بود اعضا يا شركا قبل از بازكردن پاكت دوم بايد اول را كامل كنند.
محتوي پاكت اول سابقه AIT ، اعلاميه درآمدها يا عوايد سه ماهه چهارم و درآمدهاي سالانه سال مالي 2001 شركت و چندين پرسش و تحقيق راجع به سرمايهگذاري بود. موضوعات پيش زمينه شامل اطلاعات كلي در مورد AIT ، صورت حسابهاي مالي سالانه GAAP براي سالهاي مالي 1996 تا 2001 بود. شركا ميتوانستند در حالي كه به پرسشهاي پاكت اول پاسخ ميدهند از اين اطلاعات و اعلاميههاي درآمد استفاده كنند.
بعد از مرور و بررسي اطلاعات زمينهاي و اعلاميه درآمد، از شركا خواسته شد تا ارزش خالص سهام عادي AIT را ارائه دهند و در مورد مبناي قضاوت و تصميم يا نظريه خود توضيحي كتبي ارائه داده و اعتماد خود به قضاوتشان در مورد قيمت سهام را ارزيابي كنند. ما نيز از آنها خواستيم تا در مورد چندين عامل فرعي در سرمايهگذاري كه ميتواند به طور بالقوه واسطه تاثير افشاگري پيشبيني بر نظريات مبتي بر قيمت سهام باشد، نظر دهد.
اين عوامل عبارت بودند از (1) عمده رقم مفيد درآمدهاي مالي 2001 براي ارزيابي عملكرد AIT و استعداد بالقوه سرمايهگذاري (از اين پس تعيين درآمدها)، (2) خطرپذيري سرمايهگذاري حقوق صاحبان سهام در AIT، (3) رشد درآمد يا عوايد آتي AIT ، و (4) اعتبارپذيري مديريت AIT .
تحقيق نشان ميدهد كه افراد بعنوان بخشي از اطلاعات پردازي معمولاً اطلاعات كمي را به اطلاعات كيفي يا ارزيابيهاي برآوردي تبديل ميكنند. ما براي تسخير اين بُعد از اطلاعات پردازي، از شركا خواستيم تا كل مطلوبيتها و سازگاريهاي اعلاميه درآمدهاي AIT را ارزيابي كنند. بعد از پاسخ به اين پرسش، به شركا آموزش داده شد تا موضوعات از قبيل موضوعات زمينهاي و اعلاميه درآمدها را كنار گذاشته و قبل از باز كردن پاكت دوم آن را درون پاكت برگردانند و مهر و چسب بزنند.
محتوي پاكت دوم سئوالات تشريحي ديگر بود كه به سه بخش تقسيم ميشد. بخش اول شامل سئوالات خاص طراحي شده بود براي اين كه شركا از ديدگاههاي خود نسبت به هر دو حالت در مفيد بودن و وضوح اعلاميه درآمدهاي AIT و درك آنها از اين اعلاميه اطلاع حاصل نمايند. اين بخش نيز شامل يك پرسش بازسنجي نيز ميشد. اعضا در وضعيت پيشبيني سئوالات خاص ديگري داشتند كه طراحي شده بود تا مشخص شود (1) آيا آنها اطلاعات پيش بيني را بدست آورده بودند و (2) ديدگاههاي خود در مورد اين اطلاعات. بخش دوم سئوالات شامل سئوالات بررسي گستردهاي ميشد براي جمعآوري اطلاعات مربوط به ديدگاههاي اعضا در مورد افشاگري درآمدهاي پيشبيني شده. بخش سوم سئوالات اطلاعات آماري را جمعآوري كرد.
V . نتايج: بررسي مهارت:
در سئوالات تشريحي، از شركا خواسته شد تا نشان دهند آيا بيانيه درآمدهاي AIT فقط شامل درآمدهاي GAAP يا فقط شامل درآمدهاي پيش بيني يا هر دوي آنها ميشود. هشتاد و هشت درصد از تحليلگران و 89 درصد از دانشجويان M. B. A به اين سئوال درست پاسخ دادند اين نتايج حاكي از آن است كه كار بيانيه درآمدها موفقيت آميز بوده است.
آزمون يا بررسي فرضيه و سئوال تحقيقاتي:
فرضيه (1) اظهار دارد كه نظريات دانشجويان M. B.A در مورد قيمت سهام در وضعيت پيشبيني بيشتر از وضعيت GAAP خواهد بود. جدول (1) ارقام و آمار توضيحي را شرح داده و بررسيهاي پيشبيني در مورد نظريات تحليلگران و دانشجويان M. B. A را در مورد قيمت سهام پيوند ميدهد. (تركيب ميكند) جدول (1) ص 677 در اين ناحيه است.
متوسط تعيين قيمت سهام M. B. A در حالت آماري 31/28 دلار و در حالت GAAP 36/25 دلار است، يك اختلاف تقريباً 12 درصدي. T-test نشان ميدهد كه اختلاف بين شاخصها از نظر پيشبيني قابل ملاحظه است H1 P , (t=1.620 , P < 0.05 , one – tailed) (فرضيه يك) را تاييد ميكند.
همان طوري كه در جدول 1 نشان داده شده، تعيين متوسط قيمت سهام از سوي تحليلگران در حالت پيشبيني شده 80/25 دلار كه در حالت GAAP 59/25 دلار ميباشد، يعني اختلافي كمتر از يك درصد.
T-test نشان ميدهد كه اختلاف ميان شاخصها از نظر پيشبيني قابل ملاحظه نيست.
( t-0.10; p = 0.92 , two – tailed)
اين نتايج حاكي از آن است كه افشاگريهاي پيشبيني شده، نظريات مبتني بر قيمت سهام از سوي تحليلگران را تحت تاثير قرار نميدهد.
افشاگريهاي پيشبيني شده و پروسههاي شناختي:
مبحث تئوري ما در بخش 2 بر مبناي دو پروسه كلي شناختي بود. كسب اطلاعات (آيا سرمايهگذاران اطلاعات آماري را بدست ميآورند؟) و ارزيابي اطلاعات (آيا افشاگري آماري بر چگونگي اطلاعات پردازي سرمايهگذاران تاثير ميگذارد؟) در اين بخش شواهدي مبتني بر تاثير افشاگريهاي پيشبيني براين دو پروسه شناختي ارائه داده و بينشي را مطرح ميكنيم مبني براينكه چرا افشاگريهاي پيشبيني شده تصميمات قيمت سهام از سوي دانشجويان M. B. A را تحت تاثير قرار داد ولي بر نظريات تحليلگران واكنشي نشان نداد.
افشاگري پيشبيني شده و كسب اطلاعات:
ما پيش بيني كرديم كه تحليلگران و دانشجويان M. B. A هر دو اطلاعات درآمدهاي پيش بيني را در صورتي كه در اعلاميه درآمدها موجود باشد بدست ميآورند. ازميان تحليلگران در وضعيت پيشبيني شده، 94 درصد به درستي تشخيص دادند كه اعلاميه درآمدهاي آنها شامل درآمدهاي پيشبيني شده، 88 درصد (از 16 تا 14 تا) بدرستي اعلام كردند كه درآمدهاي پيشبيني متجاوز از درآمدهاي GAAP است و 63 درصد (از 16 تا 10 نفر) بدرستي اعلام كردند كه EPS پيش بيني 68/1 دلار بود. اين نتايج نشان ميدهد كه تحليلگران اطلاعات درآمدهاي پيشبيني را كسب كردند. پس ميتوان استنباط كرد كه عدم تاثير قيمت سهام براي تحليلگران به خاطر اين نيست كه تحليلگران اطلاعات پيشبيني شده را بدست نياوردند.
يافتههاي ما مبني براينكه افشاگري پيشبيني شده تصميمات قيمت سهام از سوي دانشجويان M. B. A را تحت تاثير قرار داد حاكي از آن است كه هردوي آنها اطلاعات پيش بيني را كسب و اين اطلاعات بر ارزيابي اطلاعات آنها تاثيرگذاشت. برطبق استدلال اول، 95 درصد (از 22 نفر 21 نفر) دانشجويان M. B.A در حالت پيشبيني شده بدرستي تشخيص دادند كه اعلاميه درآمدهاي آنان محتوي درآمدهاي پيشبينيست و 82 درصد (از 22 نفر 18 تا) كاملاً يادآور شدند كه درآمدهاي پيشبيني شده متجاوز از درآمدهاي GAAP ميباشد. 27 درصد (از 22 نفر 6 تا) ارزش ويژه EPS پيشبيني و 68/1 دلار يادآور شدند.
افشاء پيشبيني و ارزيابي اطلاعات:
بحث تئوري ما در بخش 2 راجع به ارزيابي اطلاعات بر مبناي انواع الگوهاي ارزشيابي است كه سرمايهگذاران در ارزشيابي سهام آن را ارائه ميدهند. پيشبيني كرديم كه دانشجويان M. B. A الگوهاي ارزشيابي نسبتاً نامناسبي دارند درحالي كه الگوهاي ارزشيابي تحليلگران نسبتاً مطلوب و مساعد است. از اين گذشته، پيشبيني كرديم كه نداشتن الگوهاي ارزشيابي مطلوب در دانشجويان M.B.A باعث ميشود افشاگري پيش بيني آنها را تحت تاثير قرار دهد، ما اين بحثها را در اين بخش فرعي مورد بررسي قرار ميدهيم.
الگوهاي ارزشيابي: اعضاء يا شركاء بعنوان بخشي از تجربه (آزمايش)، مبناي ارزيابيهاي قيمت سهام را به صورت كتبي توضيح دادند.
ما توضيحات آنها را بر مبناي نوع الگوي ارزشيابي به كار رفته به چهار طبقه تقسيمبندي كرديم: الگوي درآمدهاي مركب، الگوي جريان نقدي، الگوي ذهني بر پايه تعديلات قيمتهاي گذشته سهام و ديگر الگوهاي كميتي (نظير الگوي ارزيابي ترازنامه). جدول 2 خلاصهاي از اين طبقهبنديها را نشان ميدهد.
پنل A جدول 2 نشان ميدهد كه از 22 (24) دانشجو M.B.A در حالت پيشبيني GAAP ، 12 (11) نفر الگوي ارزشيابي ذهني را برمبناي تعديل قيمتهاي سهام دوره قبل استفاده كردند، هشت نفر (8) الگوي ارزيابي درآمدهاي مركب، هيچكس (يك) الگوي ارزشيابي جريان نقدي و دو نفر (4) ديگر الگوها را اعمال كردند. ازاين رو، بيشترين درصد دانشجويان M.B.A (50 درصد) برخي از اشكال الگوي ارزشيابي ذهني را به كار بردند. پنل B جدول در مقايسه نشان ميدهد كه بالغ بر 90 درصد تحليلگران يا الگوي درآمدهاي مركب يا جريان نقدي را به كار برده، در حاليكه دو نفر (9/5 درصد) از تحليلگران الگوي ذهني را اعمال كردند.
تحليلهاي ديگر حاكي از آن است كه طبق تحليلگراني كه الگوي درآمد مركب را به كار بردند از نظر ارزيابي درآمدهايشان در ميان وضعيتهاي پيشبيني GAAP فرقي نداشتند.
(t=0.86 , p = 0.21 , one – tailed)
بنابراين تحليلگراني كه الگوي درآمدهاي مركب را اعمال كردند اجازه نميدهند افشاگريهاي پيشبيني ارزيابي درآمدهاي به كار رفته در الگوهاي ارزشيابي شان را تحت تاثير قرار دهد. احتمالاً افشاگريهاي پيشبيني بر تعيين قيمت سهام از سوي تحليلگراني كه الگوي جريان نقدي را اعمال كردند تاثير وارد نكرد چون درآمدها و نيز چگونگي تعريف درآمدها ـ به الگوي ارزشيابي آنها ارتباطي ندارند.
ارتباط ميان افشاگري پيشبيني،تصميمات ثانويه درسرمايهگذاري و تصميمات قيمت سهام:
همان طور كه در ابتداي بحث عنوان شد، شرح موضوعات از اعضاء يا شركا پرسيده شد تا چندين تصميم ثانويه سرمايهگذاري در مورد عواملي اتخاذ كنند كه بالقوه در تاثيرات افشاء پيشبيني بر تعيين قيمت سهام نقش ميانجي يا واسطه را ايفا ميكند. اين عوامل درآمدهاي ارزشدار AIT هستند.
بر طبق نظريه بارون وكِني (1986)، در نشان دادن اين واسطه روابط زير ضروري هستند:
1-متغير اوليه (يعني افشاگري پيشبيني) با متغير پيامد توام است (يعني ارزيابيهاي قيمت سهام).
2-متغير اوليه با متغير واسطه توام ميباشد (يعني تصميمات ثانويه در سرمايهگذاري)
3-متغير واسطه با متغير پيامد بعد از كنترل تاثير متغير اوليه همراه است.
آزمونهاي t كه ابتدا تاثير افشاگري پيشبيني بر تعيين قيمت سهام را شرح داد حاكي از آن است كه اولين شرط براي دانشجويان M.B.A برآورده شده ولي براي تحليلگران نه. ما نيز دو شرط باقي مانده را فقط براي دانشجويان M.B.A مورد آزمايش قرار ميدهيم تا مشخص كنيم آيا تصميمات ثانويه سرمايهگذاري در تاثير افشاگري پيشبيني شده بر تعيين قيمت سهام نقش ميانجي را ايفا ميكند.
پنل A جدول 3 كه دومين شرط را عنوان ميكند، به وسيله شرط اعلاميه درآمدها، تصميمات ثانويه سرمايهگذاري دانشجويان M.B.A را گزارش ميكند. تحليلات نشان ميدهد كه دو تصميم ثانويه با نوع افشاگري ارتباط دارند.
دانشجويان M.B.A در حالت پيشبيني (1) اعلاميه درآمدهاي AIT را كاملاً مطلوبتر در نظر گرفتند (56/6 در برابر 25/2؛ t = 2.36 ; P < 0.01 , one – tailed ) و (2) درآمدهاي ارزش دار سال مالي 2001 را از نظر حاشيهاي كاملاً بالاتر ارزيابي كردند.
(T = 1.59 ; P < 0.07 , one – tailed ; 25/1 دلار در برابر 30/1 دلار). قضاوت دانشجويان M.B.A در مورد سه متغير ديگر (يعني رشد درآمدها، خطرپذيري و اعتبار مديريت) در ميان شرايط يا حالات اعلاميه تفاوتي نداشت (كوچكترين < P 44/0).
پنل B جدول 3 كه سومين شرط (لازمه) ميانجيگري را عنوان ميكند، نتايج بازخورد تصميمات قيمت سهام از سوي دانشجويان M.B.A را برارزيابيهاي مطلوبيت پذير، ارزيابي درآمدهاي ارزشدار (يعني دو متغير چشمگير كه در شرط دوم شناسايي شدند). و نوع اعلاميه درآمدها شرح ميدهد. ضريب مطلوبيت ارزيابيها كاملاً مثبت (t = 2.78 ; P < 0.01 , one – tailed) ، در حالي كه ضريب ارزيابي درآمدها قابل ملاحظه و اهميتي ندارد (t = 0.19 ; P < 0.42 , one – tailed). علاوه بر اين، ضريب نوع اعلاميه درآمدها در رگرسيون ( t = 0.61 ; P < 0.27 , one – tailed) بياهميت ميشود. روي هم رفته، اين نتايج نشان ميدهد كه ارزيابيهاي مطلوبيت در تاثير افشاگري پيشبيني بر تعيين قيمت سهام كاملاً نقش ميانجي را ايفا ميكند. افشاء پيش بيني تنها از طريق تاثيرش بر ديدگاه دانشجويان در مورد مطلوبيت اعلاميه درآمدها، تصميمات آنها مبني بر قيمت سهام را تحت تاثير قرار داد.
نتايج بررسيهاي ديگر حاكي از آن است كه بررسي دانشجويان M.B.A كه روند ارزشيابي ذهني را اعمال كردند و آنهايي كه روند ارزشيابي درآمدهاي مركب را به كار بردند نه تنها اهميت ارزيابيهاي مطلوبيتپذير را تاييد ميكند، بلكه بينشهايي نسبت به چگونگي تاثير ارزيابيهاي مطلوبيتپذير بر تصميمات قيمت سهام از سوي سرمايه گذاران غير حرفهاي ارائه ميدهد. ارزيابيهاي مطلوبيت در وضعيت پيشبيني هم از نظر دانشجويان M.B.A كه الگوي ارزشيابي ذهني را اعمال كردند و هم آنهايي كه الگوي درآمدهاي مركب را استفاده كردند كاملاً بيشتر از وضعيت GAAP هستند. هيچيك از متغيرهاي ديگر، از قبيل ارزيابي درآمدهاي ارزش دار، درميان دو وضعيت اعلاميه درآمدها از نظر هريك از زير مجموعه دانشجويان M.B.A تفاوت قابل ملاحظهاي ندارند (كوچكترين ارزش 0.21< P, one-tailed ). برگشت ارزيابيهاي مطلوبيت پذيري بر تصيمات قيمت سهام نشان ميدهد كه ارزيابيهاي مطلوبيت هم از نظر دانشجوياني كه الگوي درآمد مركب را اعمال كردند و هم آنهايي كه الگوي ارزيابي ذهني را استفاده كردند مثبت و قابل ملاحظه هستند.
چون تمامي اعضا (شركا) در مورد قيمتهاي سهام قبل اطلاعات يكساني داشتند، اين نتايج ازنظر دانشجوياني كه الگوي ذهني را استفاده كردند حاكي از آن است كه افشاگري پيشبيني برعامل تعديلي كه آنها از طريق ارزيابيهاي مطلوبيت در مورد قيمتهاي سهام قبلي اعمال كردند تاثير مثبت داشت. نتايج در مورد دانشجوياني كه روش درآمد مركب را استفاده كردند نشان ميدهد كه افشاگري پيشبيني از طريق ارزيابيهاي مطلوبيت بر درآمدهاي مركب تاثيري مثبت داشت، اما بر ارزيابي درآمدهاي به كار رفته تاثيري وارد نكرد.
تاثير افشاگري پيشبيني بر قضاوتهاي M.B.A : عمدي يا غير عمدي؟ مطابق با مبحث تئوري بخش 2، تاثير افشاگري پيشبيني بر تصميمات قيمت سهام دانشجويان M.B.A ميتواند بازتابي باشد از وابستگي عمدي آنها به افشاء چون آنها اين افشاگري را آگاهيبخش دانسته يا ميتواند بازتابي باشد از تاثيرات شناختي غير دانسته. نتايج دو تحليل ديگر نشان ميدهد كه تاثير قيمت سهام ناشي از تاثيرات شناختي غير عمد ميباشد. ما ابتدا از سهامداران وضعيت پيشبيني شده را سئوال كرديم آيا تصميمات آنها در مورد قيمت سهام كه متفاوت بوده است داراي اعلاميه درآمدهاي AIT كه فقط درآمدهاي GAAP را شامل ميشود بوده يا نه. اين اعضاء تصميمات خود را در مقياس 10 نمرهاي ايجاد كردند، كه دامنه آن از صفر = خيلي بالاتر تا 5 = يكسان و 10 = خيلي پايين ميباشد. ميانگين واكنش 15/5 بود، كه خيلي با جواب “the same” (يكسان) تفاوت ندارد. پس دانشجويان M.B.A در وضعيت پيشبيني فهميدند كه آنها هنگام اتخاذ تصميم در مورد قيمت سهام، بر طبق تاثيرات شناختي نداشته كه تاثير پيش بيني مشاهده شده را موجب ميشود بر افشاگري پيشبيني شده تكيه نداشتند.
دوم، ما الگوي به كار رفته از سوي libby و Tan و Tan و همكاران توسط Kahneman و Tuersky پيشنهاد شد با اجراي آزمايشي مداوم و با استفاده از 25 دانشجوي M.B.A از يك دانشگاه اتخاذ كرديم درست مثل دانشجويان M.B.A كه در آزمايش اوليه شركت كردند. بالاخص، آزمايشي مختصر ترتيب داديم كه به اعضاء هم اعلاميه درآمدهاي GAAP و هم اعلاميه درآمدهاي پيشبيني را ارائه داديم و سپس از آنها خواستيم:
- ارزيابي قيمت سهام آنها بر مبناي اعلاميه GAAP چقدر با ارزيابي آنها بر مبناي اعلاميه درآمدهاي پيشبيني تفاوت دارد (5- = خيلي كمتر از، صفر = يكسان و 5 = خيلي بيشتر از)
- ارزيابي آنها از مطلوبيت اعلاميه GAAP (5 - = خيلي نامطلوب،صفر = خنثي و 5 = خيلي مطلوب)
- ارزيابي آنها از مطلوبيت اعلاميه آماري.
Tan و همكاران خاطر نشان ميكنند كه اين روش به اعضاء فرصت ميدهد پيشبيني آگاهي بخش هستند، پس بايد نشان دهند كه قيمت سهام در اعلاميه پيشبيني بيشتر خواهد بود.
ميانگين پاسخ (عكسالعمل) به سئوال مربوط به قيمت سهام 18/0 است كه خيلي با پاسخ ‘the same" (يكسان) تفاوتي ندارد. در مورد ارزيابيهاي مطلوبيت، اعضاء اعلاميه پيشبيني را مطلوبتر از اعلاميه GAAP ميدانستند. پس هنگام بررسي توام اعلاميه GAAP و اعلاميه پيشبيني، دانشجويان M.B.A براين باورند كه وجود درآمدهاي پيش بيني شده، اعلاميه درآمدها را مطلوبتتر ميكند، ولي نيز معتقدند كه درآمدهاي پيشبيني، ارزيابي آنها از قيمت سهام را تحت تاثير قرار نداد. تركيب اين يافتهها با آزمون ما نشان ميدهد كه افشاگريهاي پيشبيني از طريق يك پروسه شناختي غير دانسته تحت تاثير ارزيابيهاي مطلوبيت است، ولي همين ارزيابيهاي مطلوبيت از طريق يك پروسه شناختي غير عمدي (ناخواسته) تحت تاثير تصميمات مبتني بر قيمت سهام ميباشد.
نتيجهگيري:
اين مقاله نتايج تجربهاي را نشان ميدهد كه تاثيرات افشاء درآمدهاي پيش بيني بر قضاوتها يا تصميمات سرمايهگذاران غير حرفهاي (يعني كم تجربه) و تحليلگران حرفهاي (يعني سرمايهگذاران با تجربهتر) در مورد قيمت سهام را مورد بررسي قرار ميدهد. در اين تجربه، اعضا يا سهامداران چندين تصميمگيري در مورد سرمايهگذاري بر مبناي نمونهاي كه مشتمل بر يك اعلاميه درآمدهاي يك شركت فرضي بود اتخاذ كردند. اعلاميه درآمدها براي برخي از شركا (حالت GAAP ) فقط شامل افشاء GAAP و براي ديگر شركا (حالت پيشبيني) هم افشاء پيشبيني و هم افشاء GAAP را دربرميگرفت. بر طبق شواهد تجربي در مورد افشاگري درآمدهاي پيش بيني حقيقي، درآمدهاي پيشبيني در تجربه ما متجاوز از درآمدهاي GAAP بودند.
نتايج بدست آمده حاكي از آن است كه برآوردها يا نظريات تحليلگران در مورد قيمت سهام در ميان دو حالت فرقي نداشت، ولي دانشجويان M.B.A كه شاخص سرمايهگذاران غير حرفهاي بودند، قيمت سهام را در حالت پيش بيني خيلي بيشتر از دانشجويان M.B.A در حالت GAAP برآورد كردند.
بررسيها و تحليلهاي ديگر بينشي نسبت به اين نتايج ارائه ميدهد. تحليلگران با استفاده از الگوهاي ارزشيابي خوب تعريف شده يا كامل و برمبناي درآمدهاي مركب يا جريانات نقدي قيمت سهام را برآورد كردند، درحالي كه دانشجويان M.B.A كلاً الگوهاي ارزشيابي ناقص و ذهني را اعمال كردند. از نظر تحليل گراني كه الگوهاي ارزشيابي درآمدهاي مركب را استفاده كردند، افشاءگري پيشبيني بر نظريات آنها در مورد درآمدهاي مربوط به ارزشيابي شركت تاثيري وارد نكرد. يعني تحليلگران بدون توجه به اينكه آيا آنها در وضعيت پيش بيني قرار دارند يا GAAP مقولات مشابهي را تعديل كردند. در مورد دانشجويان M.B.A آنهايي كه در وضعيت پيش بيني بودند اعلاميه درآمدها را كاملاً مطلوبتر از دانشجويان M.B.A در وضعيت GAAP قلمداد كردند، و نتايج آزمون واسطه گري حاكي از آن است كه ارزيابيهاي مطلوبيتپذيري در تاثيرات افشاگري پيشبيني بر نظريات دانشجويان M.B.A در مورد قيمت سهام نقش واسطه را بازي كرد. از اينرو، افشاگري پيش بيني باعث شد دانشجويان M.B.A اعلاميه درآمدها را مطلوبتر تلقي كنند كه اين در عوض آنها را تحريك كرد تا قيمت سهام را بالاتر ارزيابي كنند. تحليلهاي مداوم نشان ميدهد كه اين تاثير به جاي وابستگي دانشجويان M.B.A بر اطلاعات درآمدهاي پيش بيني ناشي از تاثيرات شناختي غير دانسته (غير عددي) است چون آنها اين اطلاعات را آگاهيبخش ميدانند. از اين گذشته، تحليل و بررسيها نيز نشان ميدهد كه افشاگري پيشبيني برآورد قيمت سهام دانشجويان M.B.A را از طريق ضريبي كه در سيستم اندازهگيري عملكرد انتخابي خود به كار بردند (يعني درآمدها) تحت تاثير قرارداد؛ اين افشاگري بزرگي و اهميت سيستم اندازهگيري عملكردي كه آنها در الگو ارزشيابي خود به كار بردند را تحت تاثير قرار نداد.
تجربه ما چندين محدوديت دارد. براي مثال ابزار تجربي ما فقط شامل زيرمجموعهاي از اطلاعاتي ميشد كه نوعاً هنگام تصميمگيريهاي سرمايه گذاري در اختيار سرمايهگذاران قرار دارد. از اين گذشته، گرچه دانشجويان M.B.A در مورد اقلام و مباحث صورت حساب مالي كم تجربهتر از تحليلگران هستند، از خيلي از سرمايهگذاران غير حرفهاي فهيمتر و تجربهدارترند.
بنابراين نتايج ما، تاثير افشاگري درآمدهاي پيش بيني بر سرمايهگذاران غير حرفهاي را كم اهميت جلوه مي دهد. محدوديت بالقوه ديگر اين است كه دانشجويان M.B.A موضوعات تجربي را در محيطي كنترل شده كامل كردند در حالي كه تحليلگران اينگونه عمل نكردند. ما نميتوانيم احتمالاتي را پايهريزي كنيم مبني بر اينكه تحليلگران در مورد موضوعات به شكلي نظاممند كار نكردند، در حال تكميل موضوعات مشابه ديگر منابع مراجعه كردند يا زمان كمتر يا بيشتري از دانشجويان M.B.A را به اجراي آزمون اختصاص دادند.
محدوديتهاي ديگر مطالعه ما فرصتهاي جالبي براي تحقيقات آتي در اختيار قرار ميدهد. مثلاً نتايج ما كل انواع افشاگري درآمدهاي پيش بيني را تعميم نميدهد. ما تنها موقعيتي را بررسي كرديم كه دراين موقعيت درآمدهاي پيشبيني بيشتر از درآمدهاي GAAP بود. تحقيقات بعد ميتواند موقعيتهايي را عنوان كند كه در اين موقعيتها درآمدهاي پيشبيني كمتر از درآمدهاي GAAP باشد.
ما نيز افشاگري درآمدهاي پيشبيني هدفمندانهاي ايجاد كرديم كه از شفافيت كمي برخوردار بود. مثلاً واژهاي براي درآمدهاي پيشبيني به كار برديم كه شبيه به واژه تعريف شده در GAAP براي عمليات مركزي و در جريان شركت است، در بخش تشريعي اعلاميه مقدار دلار هريك از اقلام خارج شده را وارد نكرديم، و درآمدهاي آماري را با درآمدهاي GAAP يكي ندانستيم. تحقيقات آتي ميتواند تاثير شفافيت درآمدهاي پيشبيني بر تصميمات سرمايه گذاران را مورد بررسي قرار دهد. با ارائه يافتههاي Lougee و Marquardt مبني براينكه افشاگريهاي پيش بيني از نظر شركتهايي كه درآمدهاي پيشبينيشان را صريحاً با درآمدهاي GAAP تطبيق ميدهند نسبت به درآمدهاي GAAP ارزش افزايشي دارد، اين سازگاريها يا تطابقها بُعد جالبي از اين شفافيت هستند. افشاگري پيش بيني حقيقي نيز ترتيب ارائه درآمدهاي پيشبيني و درآمدهاي GAAP در اعلاميه درآمدها را تغيير ميدهد. تحقيقات آتي ميتواند بررسي كند آيا اين تغيير باعث تاثيرات ترتيب بر تصميمات سرمايهگذاري ميشود يا نه. نهايتاً مطالعه ما تاثيرات افزايشي هرمقوله مستثني را در محاسبه درآمدهاي پيش بيني ناديده نگرفت. تحقيقات آتي ميتواند بررسي كند آيا ماهيت اين مقولات مستثني، نظير درآمد در برابر هزينهها يا مقولات كم ارزش در برابر ارزش بر تصميمات يا قضاوتهاي سرمايهگذاران تاثير دارد يا نه.