مقدمه :
در اينروزها که نبرد زندگي توام با مشکلاتي و موانع گوناگوني است ، کسي که قوي نباشد در زير اين همه فشار خرد ونا بود مي شود .
آنچه مسلم است هر انساني در برابر فشارهاي زندگي و اتفاقات مختلف هيجان انگيز ، داراي يک قدرت معين و به اصطلاح اطباء داراي يک آستانه تحملي مي باشد وفشارهاي محيطي تا اين حد تحمل براي ايشان خطر ناک است اما چنانچه فشارهاي محيطي از حدتحمل افزون تر شود نقطه تعادل رواني او به هم خورده و به مخاطره مي افتد در واقع زماني که قدرت دفاعي يا نيروهاي سازگاري شخص در کشمکشهاي رواني و رويا رويي با مشکلات زندگي ضعيف باشند تعادل رواني شخص به هم مي خورد .
هيجانات شديد ناگهاني مي توانند عواقب نا گوار زير را به دنبال داشته باشد مانند به خطر افتادن زندگي،خطر مصدوم شدن ، عدم احساس امنيت در زندگي و نا راحتي هاي رواني مخنلف که اغلب آنها دیر علاج مي باشندبنابراين افراد بايدبپذیرند اغلب اتفاقاتي که ما آنها را گوارا يا ناگوار مي پنداريم گذرا بوده وجاودانه نمي باشندو معمولاً قاد ر نيستنتد که مدام همراه ما باشند ودر مقابل آنچه گذرا نيست وبايد بماند خود شخص وسلامتي اوست واگر شخص به چنین آگاهي برسد وهم چنین ايمان او به خدای متعال به حدي باشد که در هر پيشامدي راضي به رضاي حق تعالي باشدو بر قدرت بیکران اوتکیه کندمقاومت او در برابر حوادث مختلف به شدت افزایش می یابد
مواد آرام بخشي که من در اين تحقيق از آنها سخن به ميان آورده ام در واقع مواد آرام کننده در موارد عصبي بوده، درضعف اعصاب و به هم خوردن تعادل شیمیایی واسطه های مغزی موثر هستند.
در مقايسه با داروهاي شيميايي، اين مواد اثر بسيار آرامتر وملايمتر ي ازخود نشان مي دهند و به علت اينکه مواد مؤثره موجود درگياهان دارويي به دليل همراه بودن آنها با مواد ديگر پيوسته از يك حالت تعادل بيولوژيک برخوردار مي باشندلذا اثرات جانبي کمتری به بار مي اورند واز اين رو امتياز وبرتري قابل ملاحظه اي نسبت به داروهاي شيميايي دارند دراين رابطه تنها موارد استثناء گياهان سمي هستند که هرگز نبايد بدون تجويز پژشک مصرف شوند.
داروهاي جديد مخصوصاً داروهاي آرام بخش ومسکن ظاهري آراسته دارند. بيماران با خوردن اين داروهاي خوش ظاهر وبد باطن مدت کمي راحت مي شوند ولي کم کم به آن عادت کرده واسير عوارض آن شده، دچار کمبود مواد غذايي وگرسنگي نامرئي مي گردند .
اما افزايش روز افزون مبتلايان به بيماريهاي رواني که جهان بشريت کنوني را با مشکل تازه اي روبرو ساخته افکار انديشمندان را به خود جلب نموده است. آمارهاي موجود نشان مي دهدکه در دنياي پر سروصداي کنوني بيش از 90% مردم کم وبيش مبتلا به «آزار» هاي عصبي علني ويا مخفي هستند ولو آناني که به نظر کاملاً آرام وساکن وبي آزار وباارده جلوه مي کنند. غالباً در باطن گرفتاريهاي روحي شديدي دارند که فقط علائم بي آزار کوچک وناچيزي از آنها ظاهر مي شود.
تشويش ونگراني وگرفتاريهاي روحي بزرگترين بيماري قرن ماست زيرا هيچ مرضي اکنون تا اين اندازه عموميت ندارد که 90% مردم را شامل باشد.