«قانون محبت»
قانون محبت از حيث اثر و عمل، بزرگترين و والاترين قانون حمايت ميباشد. محبت راه شناخت حقايق هستي و كشف زيباييهاي آسماني از راه قلب است. روح آدمي بدون محبت به سوي تاريك،خودخواهي و غرور كشانده ميشود. بسا مردان بزرگي كه شهوات، آنها را به ورطه هلاكت ميكشاند و بسا انسانهاي عادي ولي شريفي كه محبت آنها را به سوي نور ميكشاند. و چنان قدرتي برايشان بوجود ميآورد كه قدرت جباران بزرگ را ناتوان ميسازد.
يكي از ارواح ميگويد: اگر جهت نبود آدمي لذت هستي را درك نميكرد و از ساغر حيات بهرهمند نميشد.
ارواح چه ميگويند؟
روشنايي روح، منبع همه گذشتهاي جوانمردانه و است. مجبت به معناي واقعي خود، به قلب يك انسان خيرخواه نزديكتر است تا به عقل يك فيلسوف. محبت يگانه چراغ روغن كننده حيات است زيرا در راه زندگي چه بسيار تاريكيها و وحشتها وجود دارند كه تنها محبت و عطوفت آنها را دفع و ما را از آنها مصون نگاه ميدارد. بدين جهت است كه ارواح مترقي با جديت و اصراي سعي دارند تخم محبت را در دل انسانها بكارند و در انجام اين مهم، فرقي ميان هيچيك از اقوام، نژادها، رنگها نميگذارند. همين روح در جاي ديگر ميگويد: در جهان ما ميليونها ارواح پاكيزه وجود دارند كه با محبت عميق خود انسانهاي روي زمين را هدايت ميكنند. در اينجا مادراني هستند كه از فرزندانشان جدا شدهاند. زناني هستند كه از شوهرانشان دور گشتهاند، و خلاصه تعداد بيشماري ارواح هستند كه مرگ، ميان آنها و دوستان و خويشاوندانشان جدايي افكننده، با اين همه، محبت خدا بر آنها ظاهر شده و غمها و رنجهايشان را از بين بردهاند.
روح ديگري ميگويد: اگر شما بخاهيد به معرفي واقعي خداوند برسيد، بايد جمال او را در همه موجوداتي كه در اطراف شماست مشاهده كنيد. و خداوند را با صفات پاك و جمالش توصيف كنيد و در هر موجودي، به هدف پاك و اصيلي كه خداوند از خلقت آن داشته نگاه كنيد، و به خود تلقين كنيد كه شما از روح خداوند هستيد و خداوند همان نيروي پاكر وشعله مقدسي است كه در وجود مشا تجلي كرده است. پس همه جهان هستي را مخلوق خداوند متعال بدانيد كه هرگاه چنين باشيد، آن وقت ميتوانيد به كمك يكديگري جهان بهتري را بسازيد چون افكار و اراده شما جهان شما را ميسازد.
انسان به هر طرف كه نگاه ميكند در جستجوي خداوند است. اما فراموش كرده است كه خداوند در باطن اوست. كافي نيست كه انسان فقط به خداوند ايمان داشته باشد، بلكه بايد به روح بودن خود هم ايمان داشته باشد و بداند كه نيروي روحي هميشه بايد پاك و خودشناس باشد.
«چگونگي حيات خانوادگي در جهان ارواح»
مهمترين سئوالي كه ذهن را برانگيزد پرسش از چگونگي حيات خانوادگي در عالم روح است. از امور مورد اتفاق علما اين است كه اولاً الفت و دوستي در جهان ارواح، خوب و در درجة عالي ميباشد. بنابراين امكان دارد كه در عالم ارواح رابطه خانوادگي در جنس به وجود آيد. ثانياً: باز هم اامكان دارد كه در جنس براي زندگي در زير يك سقف با اعتماد و اطمينان از محبت و دوستي طرفين راغب باشند. و ما ميتوانيم به اين ارتباط زندگي مشترك يا رابطه خانوادگي اطلاق كنيم اگر چه در عالم اين رابطه به يك صورت پيشرفتهتر از زمين وجود دارد. ارواح در جهان روح مانند زمين زن و شوهر نميشوند. ولي ما متوانيم مانند ملائكه با هر موجودي كه ارتعاش امواجشان با ارتعاش امواج ما موافق باشد مخلوط و متعدد باشيم تا زمانيكه اين توافق ادامه دارد، رشد و نمو اين اتحاد از ميزان محبت جسد مادي به يكديگر در روي زمين بيشتر است. پس براي دوست داشتن در جهان روح قدي و بندي نيست.
وقتي كه هر انساني به جهان ارواح ميرسد ميفهمد كه او قادر نيست با كسي جفت شود، مگر با كسي كه در زمين شوهرش بوده، از آنها ميتوانند خود را براي ديگري حفظ كنند همان طوري كه در روي زمين ميكردند. زن و مرد هر دو از آفريدگان خداوند هستند. كه نخست بر زمين آمدند و بعد هم به جهان ارواح در اين جا در هيئت يگانه با هم متحد ميشوند. اين اتحاد در آفرينش يك حالت جديد ميباشد. هنگامي كه به اين جهان ارواح آمديد براي شما كيفيت اين اتحاد روشن خواهد شد. در جهان ارواح تقارن و نزديكي دو روح به هم براساس تقارن ارتعاشات امواج آن دو به يكديگر ميباشد. يعني آن دو در سطحي هستند كه از لحاظ نوع علاقه به حيات و فكر با هم موافقتند. درآخر متذكر ميشويم كه حيات در عالم ارواح كاملاً متفاوت با زمين ميباشد چون در جهان ارواح ماده هيچ معنايي ندارد.
«توقف گاه سئوال جواب از ارواح»
پس از قبض روح و دفن ميت، نوبت به ملكي به نام «درمان» كه لقبش «فتان القبور» است ميرسد. اولين فرشتهاي كه بر روح انسان فرود ميآيد اوست. در صحيفة سجاديه دعايي است راجع به سلام و درود و تحيت به فرشتگان. زيرا ما بايد قبل از مردن با آنها آشنايي داشته باشيم كه بعد از مرگ و انتقال به عالم برزخ، سروكار انسان با آنان زياد خواهد بود:
اين فرشته اولين ملكي است كه در قبر بر انسان وارد ميشود. وي وقتي بر مسلمانان وارد ميگردد خيلي خوش رو و زيبا و نوراني است و به او خطاب ميكند كه: «آنچه را كه از اول تكليف تا مرگ بر جاي آوردي از خوب و بدن بنويس انسان ميگويد من وسيله نوشتن ندارم و قلم و كاغذ لازم است. به قدرت الهي و فرمان آن فرشته وسايل نگارش مهيا ميشود و به توجه و قدرت آن ملك، اعمال گذشته ساليان عمر انسان به يادش ميآيد و همه از صغير و كبير خواهد نوشت و چون نگارش پايان يافت آن وقت اين صحيفه يا روح را حلقه كرده و به گردن انسان مياندازد. اين لوح هم چنان پيچيده بر گردن وي تا روز رستاخيز ميماند. روز قيامت كه فرا رسيد، باز شده و جلو چشم انسان قرار ميگيرد. البته اين فرشته مأمور عذاب نيست و فقط همين كار را انجام ميدهند. پس از خروج اين ملك از روح انسان دو فرشته ديگر به نامهاي «نكير» و «منكر» يا «بشير» و «مبشر» وارد ميشوند. نكير و منكر با قيافهاي قبيح و ترسناك بر بدكاران و گناهكاران نازل ميشوند و بشير و مبشر با چهرهاي زيبا و خوش بر مؤمنين و دارندگان عمل صالح وارد ميگردند و انيس و مونس ميت ميگردند.
اين دو ملك،حسب مورد رو به ميت كرده ميپرسند:
سن ربك؟ بهترين جواب كه انسان ميتواند بگويد اين است كه «خدا و رب من آن خدايي است كه حلالش، جليل و مقامش منيع است. مجد و عظمت كبريايياش تمام عالم هستي ار فرا گرفته، آن پروردگاري است كه دست فكر و عقل بشر به اين آسانيها به حلال و ربوبيتش و عظمت و مجد كبريايي نميرسد.»
سئوال دوم: من نبيك؟ شما به حمدالله ميگوييد «محمد رسول الله» اگر چنين گفتيد از اين مرحله، سالم جستهايد. اما هيهات كه اين دو ملك با عظمت، باعث گم شدن دست و پاي انسان ميشوند.
سئوال سوم: ما كتابك؟ واي بر حال آن كساني كه در مقابل قانون كامل الهي، قانون وضع كردند، اينها جواب خدا را چگونه خواهند داد؟ اكنون در برابر اين دو فرشته بزرگوار چه عذر و بهانهاي خواهند آورد، و واي بر كساني كه قانون الهي را ملعبه كردند و آنرا شوخي پنداشتند.
اما در اين مرحله بهترين پاسخي كه انسان ميگويد اينست «القرآن كتابي»» دستور من و نظامنامه دين و دنيايم قرآن بود. و سئوال بعدي در بارة وظايف ائمه طاهرين(ع) است. از اين بزرگواران، يكان يكان سئوال ميكنند. بايد تمام امامان طاهر را يك به يك نام برد و بازگو كرد. از قبله و كعبة مخطمه همه ميپرسند. اگر بازماند و زبانش لكنت پيدا كرد و پاسخ موافق مطلوب نداد ميگويند: ندانستي! در اين مدت عمر طولاني هدايت نشدي! لذا عمود آتشين را بلند ميكنند و چنان بر سرش ميكوبند كه قبر مملو از آتش ميگردد. بدن نيز با آن حس ضعيف و نيم روحي كه به او تعلق گرفته اين تألمات را درك ميكند.
اما اگر به همه پرسشها پاسخ درست و مناسب داد روزنهاي از قبر به عالم برزخ باز ميشود كه داراي نسيمي ملايم و روح افزاست. بويي خوش و معطر و هوايي لطيف از آن جهان داخل قبر ميگردد. آن وقت آن دو فرشته به هنگام خداحافظي و خروج از قبر به وي ميگويند «نم نوم العروس« همانگونه كه عروس با شوق و شعف و كامل راحتي و آسايش ميخوابد تو نيز تا روز رستاخيز همانگونه بخواب.