دليل دوم
برهان حكمت
از خداوند حكيم كار عبث صادر نمي‎شود

همان طوري كه در جهان بيني توحيدي ثابت شد، عالم هستي آفريده خداوند بي نياز و حكيم است و خداوند غني محض اگر چه براي نيل به هدف چيزي را نمي‎آفريند و محال است كاري را براي رسيدن به هدف انجام دهد ولي محال است از مبداء حكيم كار بي هدف صادر گردد. توضيح مسئله و فرق بين اين دو مطلب عبارتست از اين كه فاعل و مبداء كار اگر نيازمند باشد و غني محض نباشد،‌براي رفع نياز و نيل به كمال كار انجام مي‎دهد تا به توسط آن رفع غني صرف باشد، فرض ندارد كه كاري را جهت رسيدن به كمال انجام دهد تا به توسط عملي بخواهد نياز خود را برطرف سازد و چون خداوند غني محض و كمال نامحدود است، هرگز كاري را براي رفع نياز و نيل به كمال انجام نخواهد داد، خواه نفع مستقيم آن كار به خود او برسد و خواه به موجود ديگر، زيرا در هر دو حال مستلزم نيازمندي ذات بي نياز و نشان نقصان ذاتي خواهد بود كه عين كمال است.
حال كه از لحاظ قرآن كريم فرق ميان هدف فعل و هدف فاعل روشن شد و نيز با بيانات گذشته معلوم شد كه گرچه خداوند بي نياز كاري را براي نيل به هدف انجام نمي‎دهد، ولي هرگز هم از خداوند حكيم كار بيهوده صادر نمي‎شود، مي‎پردازيم به اين مطلب كه جهان آفرينش چون صنع مبداء حكيم است حتماً هدفي خواهد داشت كه بدون آن ناقص است و با نيل به آن كامل مي‎شود و سر آن اينست كه جهان مشهود يك سلسله رويدادهاي همگون از مرگ و زندگي و كمبودها ودرگيري‎ها و محروميت‎ها و تباهي‎ها و تبهكاري‎ةا و مانند اين ها است و اين خود نمي‎تواند مطلوب حقيقي و كمال نهائي يك موجود باشد. بنابراين براي عالم هدف مخصوصي خواهد بود كه با نيل به آن كامل شده واز ناكامي‎ةا و تزاحم‎‏ها و مانند اين‎ها رهائي مي‎يابد و هرگز ممكن نيست كه به آن هدف نرسد، زيرا همان طور كه در دليل اول بيان شد هيچ مانعي در بين نيست، نه مانع دروني و نه مانع بيروني، چون مجموع جهان يك واحد حقيقي است كه بايد به هدف برسد پس چيزي از درون آن مانع رسيدن به مقصد نخواهد بود؛ و چون بيش از يك مبدأ حكيم فاعل ذاتي ديگري در عالم نيست پس احتمال مانع بيروني هم منتفي مي‎باشد؛ يعني بيرون از جهان موجودي نيست كه بخواهد مزاحم آن شود و جلوي تكامل او را بگيرد بلكه تنها موجودي كه بيرون از جهان است و بر آن احاطه دارد مبدأ حكيمي است كه اين فعل هدفدار از او صادر شده است؛ بنابراين جهان مخلوق هم هدف دارد و هم بي گمان به آن هدف خواهد رسيد و به تعبير قرآن كريم: لاريب فيه، يعني هيچ ترديدي در وقوع قيامت، كه با تحقيق گذشته معلوم شد كه هر چند آفريدگار از هدف بي نياز است ولي هم آفرينش انسان و مانند او (جن و ملك) هدف دارد و هم مجموع نظام آفرينش: وما خلقنا السماء و الارضي و مابينهما باطلاً ذلك طن الذين كفروا، ما آسمان و زمين و آنچه را در ميان آنهاست باطل، يعني بيهوده و بي هدف، نيافريديم اين بي هدف پنداشتن آفرينش و معاد را نفي كردن گمان كافران است: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعين، ما نظام جهان را بازيچه و بي هدف نيافريديم: و ما خلقنا السموات و الارض و مابينهما الا بالحق، ما آسمانها و زمين و آنچه مين آنها است جز به حق نيافرديم. يعني نظام مخلوق مصاحب و همراه با حق است و هرگز ممكن نيست باطل و بيهوده باشد، پس هدفدار است و به آن خواهد رسيد؛ و در عين حال منطق قرآن كريم اينست كه پروردگار از همه عوامل هستي بي نياز است: و من كفر فان الله غني عن العالمين.