هدف این نوشتار گفتوگو درباره نظریه سازى است. در پردازش نظریه، عوامل گوناگونى دخالت دارند. در این مقال، تنها به نقش پیش فرض ها و پارادایم ها اشاره خواهد شد. براى روشن شدن جایگاه و دورنماى بحث، ضرورى است نخست پرسش هایى را که در این زمینه مطرحند، بیان شوند. سپس به بحث درباره پرسش هایى که به فهم هدف موردنظر مدد مى رسانند، پرداخته شود. مهم ترین این پرسش ها عبارتند از:
نظریه چیست؟
چرا از نظریه تعاریف گوناگونى ارائه شده است؟ این پرسش از آن رو مطرح است که برخى از بحران سخن مى گویند. برنارد کوئن در این باره معتقد است: «هنوز بر سر این که نظریه چیست، توافقى صورت نگرفته است.»
آیا تنوّع تعاریف ناشى از مجموعه هاى متفاوتى از پیش فرض ها و یا پارادایم ها نیست؟
نقش پیش فرض ها و پارادایم هاى جامعه شناختى در نظریه سازى چیست؟
آیا فهم ما از نظریه هایى که بعضاً متعارض نیز هستند، بر شناخت پیش فرض هاى آن نظریات استوار است؟
نظریه سازى چیست؟ آیا نظریه امرى فنى است؟ به تعبیر دیگر، آیا ساختنى است؟ اگر چنین است، تحت چه شرایطى، نظریه شکل مى گیرد و چه کسانى در آفرینش آن نقش دارند؟
آیا نظریه سازى فرایندى بى طرفانه و عینى است؟ یا عینى نبوده و پیش فرض هاى محققان در آن نقش مهمى دارد؟
آیا نظریه سازى ناشى از نبوغ نوابغ است و باید آن را مخلوق لحظات خاص و استثنایى دانست؟
آیا نظریه ها در بحران آفریده مى شوند و واقعیت هاى اجتماعى نقش اساسى در آن دارند؟
این نوشتار بر این انگاره استوار است که «نظریه سازى فرایندى است که عوامل متعددى در آن دخیل هستند.» در این نوشتار، تنها نقش پیش فرض ها و پارادایم ها مورد بررسى قرار مى گیرند. علاوه بر پیش فرض ها و پارادایم ها، مى توان به عوامل دیگرى همچون شخصیت و واقعیت اجتماعى، که در تکوین نظریه مؤثرند، اشاره کرد. گفتوگو درباره این مسأله که کدام یک از سه مؤلّفه یاد شده نقش اساسى ترى در تکوین نظریه ایفا مى کنند و آیا تلفیقى از دو یا سه مؤلّفه مزبور ضرورى است، امرى است که به نظر مى رسد بستگى به چارچوب پارادایمى و پیش فرض هاى محقق دارد. از این رو، در خلال گفتوگوى این نوشتار، به طور ضمنى مورد بحث قرار مى گیرد.
نظریه و نظریه سازى
یاداورى تعاریف گوناگون از «نظریه» در این مقال نمى گنجد. علاوه بر این، اشاره شد که توافقى میان جامعه شناسان در این باره وجود ندارد. براى درک این موضوع، فقط به ذکر یک تعریف اکتفا مى شود. کرلینجر در این باره مى گوید: «یک نظریه مجموعه اى از سازه ها (مفاهیم)، تعاریف و گزاره هاى به هم مرتبط است که از طریق مشخص ساختن روابط بین متغیرها، با هدف تبیین و پیش بینى پدیده ها، دید نظام یافته اى از پدیده ها ارائه مى کند.»
بر اساس تعریف کرلینجر، در نظریه عناصر گوناگونى همچون مفاهیم، متغیرها، واقعیت هاى عینى و سنجش روابط میان آن ها دخالت دارند و هدف نظریه، تبیین و پیش بینى است.
در علوم اجتماعى، نظریه نقش اساسى در هدایت پژوهش ایفا مى کند. مى توان گفت: یک عامل اساسى فقدان توافق در تعریف نظریه و سایر مفاهیم جامعه شناسى ناشى از پارادایم هاى گوناگونى است که بر جامعه شناسى سایه افکنده اند؛ یعنى هر پارادایم تعریف خاصى از نظریه و سایر مفاهیم دارد و طبعاً پارادایم هاى بدیل به دلیل پیش فرض هاى متفاوت تلقّى دیگرى دارند؛ مثلا، تجربه گرایان تعریف ویژه اى از «نظریه» دارند. آنان «نظریه را کوشش عملى در راه جمع آورى شواهد و یافته هاى تجربى و برقرارى همبستگى میان یافته ها و تبیین آن ها از راه استوارى مى دانند.» این در حالى است که عقل گرایان یا کسانى که به لحاظ روش شناسى پیش فرض هاى متمایزى دارند، این تعریف را نمى پذیرند و تلقّى متفاوتى دارند.
البته اختلاف نظر در تعریف نظریه و یا انواع آن ها را مى توان از منظرهاى دیگرى نیز مورد مداقّه قرار داد و تأکید بر نقش پیش فرض و پارادایم صرفاً از آن روست که موضوع نوشتار حاضر است. از این رو، تمایز، توسعه و تحوّل نظریات و مفاهیم جامعه شناسى را مى توان بر اساس عوامل متنوّع دیگر نیز مورد بررسى قرار داد.