1. عوامل متعددى در شکل گیرى «نظریه» دخیل هستند. در نوشتار حاضر، به نقش پارادایم ها و پیش فرض ها اشاره شد. علاوه بر آن، نمى توان شخصیت نظریه پرداز و واقعیت نظریه را نادیده گرفت. پرسش مهم در بررسى عوامل یادشده و ارتباط آن ها با نظریه آن است که دریابیم سهم هریک از آن ها تا چه حد است. بعضى نظریه پردازان بر این باورند که «شخصیت نظریه پرداز» عنصرى فرعى و در مقابل، واقعیت اجتماعى و پیشینه فکرى اعم از پارادایم ها و پیش فرض ها، عامل اساسى به شمار مى رود. از سوى دیگر، برخى عالمان فلسفه علم بر فرد و شخصیت نظریه پرداز تأکید دارند. مى توان گفت: نظریه از تعامل عوامل گوناگون مزبور شکل مى گیرد. گاه نقطه عزیمت نظریه پرداز در «نظریه سازى» شخصیت نظریه پرداز است و گاه پارادایم ها و نظریات پیشین؛ همانند بسیارى از نظریه هایى که در درون یکى از پارادایم هاى اصلى یا تلفیقى از آن ها شکل گرفته اند. به نظر مى رسد نمى توان با توجه به نقش هاى متمایز عوامل مزبور، از انواع نظریه ها سخن گفت. در واقع، منشأ نظریه گاه شخصیت است، گاه شرایط تاریخىواجتماعى و گاه نظریه هاى پیشین و یا عوامل دیگر.

نظریه هاى تأویلى و پسامدرن نقش «شخصیت» را برجسته مى کنند. نتیجه چنین نگرشى فرو افتادن در مباحث هرمنوتیکى است. نسبیت و سیّال بودن معرفت و نظریه ها دستاورد دیگر این رویکرد است؛ یعنى با «آنارشیسم» در نظریه سازى مواجه مى شویم. به نظر مى رسد در نظریه سازى ضمنى، با توجه به شخصیت و نقش علوم و پارادایم هاى علمى باید از غلطیدن در دام نسبیت و مباحث هرمنوتیکى برحذر بود. نظریات هرمنوتیکى مفسّر محورند و متن و واقعیت و منظور مؤلف را نادیده مى گیرند.

از سوى دیگر، باید از افراط در نقش واقعیت خارجى نیز پرهیز کرد تا گرفتار معضلات معرفت شناختى که استقراگرایان با آن مواجه بودند، نشویم. از این رو، این نگرش، که نظریه ها در بحران آفریده مى شوند، به طور جزئى پذیرفته شده، اما کلّیت آن مورد نقد و ایراد جدّى است.39
نظریه سازى نتیجه تعامل و توازن عوامل مزبور است. اما نمى توان به دقت میزان دخالت هریک را مشخص کرد. نکته مهم آن است که بستر سیاسى و اجتماعى (واقعیت اجتماعى) عنصرى مهم به شمار مى رود و از دیگر سو، متفکر و نظریه هاى پیشین نیز عنصر مهم دیگرى در این باره مى باشند. در قرآن کریم، مى توان به آیاتى استناد جست که بر عنصر اختیار و نقش انسان در تکوین مسائل تأکید مى کند: همچنین حوادث و رخدادهاى سیاسى نیز در فرایند تصمیم سازى ها و نظریه سازى با اهمیت هستند: «اِنّ اللّهَ لا یُغیِّرُ ما بقوم حتّى یُغیّروا ما بِاَنفسهُم» (رعد: 11) و در آیه دیگر آمده است: «ذلکَ بِانَّ اللّهَ لَم یَکُ مغیّراً نعمةً انعَمها على قوم حتّى یُغیّروا ما بِاَنفسهم.» (انفال: 53)

2. تأکید بر نفش پارادایم ها و پیش فرض ها در تکوین نظریه به معناى بى توجهى به نقش سایر عوامل نیست؛ همان گونه که تأکید بر نقش پارادایم و پیش فرض ها به معناى اصالت بخشیدن بدان نیست تا در نتیجه، سایر عوامل فرعى تلقّى شوند. بررسى نقش پیش فرض ها در تکوین نظریه، از آن روست که بسیارى از افراد بدون توجه به آن ها سعى در مطالعه نظریه هاى جامعه شناسى دارند. این نوشتار تأکیدى بر نقش مبانى معرفت شناختى و هستى شناختى در شکل گیرى نظریه مى باشد.

3. جامعه شناسى در ایران با بحران هایى جدّى مواجه است. به نظر مى رسد یکى از عوامل اساسى این امر آن است که عالمان این حوزه کوشیده اند با نظریه هایى که ریشه در پیش فرض هاى غربى دارند، معضلات جامعه ایرانى را حل و فصل کنند، در حالى که به نظر مى رسد با توجه به نقش پیش فرض ها و پارادایم ها راه برون رفت از بحران هاى مزبور آن است که با توجه به پیش فرض هاى اندیشه اسلامى در زمینه معرفت شناسى، هستى شناسى، انسان شناسى و به تبع آن روش شناسى مى بایست به حل این معضل بپردازیم.






www.bashgah.net/fa/content/show/91000