بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 10 از 119 اولیناولین ... 891011122060110 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 از مجموع 1187

موضوع: کافه شعر<<

  1. #91
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ای وای مادرم

    آهسته باز از بغل پله ها گذشت
    در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
    اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
    او مرده است و باز پرستار حال ماست
    در زندگی ما همه جا وول می خورد
    هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست
    در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
    بیچاره مادرم
    هر روز می گذشت از این زیر پله ها
    آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
    امروز هم گذشت
    در باز و بسته شد
    با پشت خم از این بغل کوچه می رود
    چادر نماز فلفلی انداخته به سر
    کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
    او فکر بچه هاست
    هرجا شده هویج هم امروز می خرد
    بیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه ها
    او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش
    آمد به جستجوی من و سرنوشت من
    آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
    آمد که پیت نفت گرفته به زیر بال
    هر شب در آید از در یک خانه فقیر
    روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان
    او را گذشته ایست ، سزاوار احترام
    تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر
    در باغ بیشه خانه مردی است باخدا
    هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است
    اینجا به داد ناله مظلوم می رسند
    اینجا کفیل خرج موکل بود وکیل
    مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
    در باز و سفره ، پهن
    بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند
    یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
    او مادر من است
    انصاف می دهم که پدر رادمرد بود
    با آن همه درآمد سرشارش از حلال
    روزی که مرد ، روزی یکسال خود نداشت
    اما قطارهای پر از زاد آخرت
    وز پی هنوز قافله های دعای خیر
    این مادر از چنان پدری یادگار بود
    تنها نه مادر من و درماندگان خیل
    او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود
    خاموش شد دریغ
    نه ، او نمرده است ، می شنوم من صدای او
    با بچه ها هنوز سر و کله می زند
    ناهید ، لال شو
    بیژن ، برو کنار
    کفگیر بی صدا
    دارد برای ناخوش خود آش می پزد
    او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت
    اقوامش آمدند ، پی سر سلامتی
    یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود
    بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند
    لطف شما زیاد
    اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت :
    این حرفها برای تو مادر نمی شود .
    پس این که بود ؟
    دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
    لیوان آب از بغل من کنار زد
    در نصفه های شب .
    یک خواب سهمناک و پریدم به حال تب
    نزدیکهای صبح
    او زیر پای من اینجا نشسته بود
    آهسته با خدا ،‌
    راز و نیاز داشت
    نه ، او نمرده است .
    نه ، او نمرده است که من زنده ام هنوز
    او زنده است در غم و شعر و خیال من
    میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
    کانون مهر و ماه مگر می شود خموش
    آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد
    هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
    او با ترانه های محلی که می سرود
    با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت
    از عهد گاهواره که بندش کشید و بست
    اعصاب من به ساز و نوا کوک کرده بود
    او شعر و نغمه در دل و جانم به خنده کاشت
    وانگه به اشکهای خود آن کشته آب داد
    لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح
    وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
    تا ساختم برای خود از عشق عالمی
    او پنج سال کرد پرستاری مریض
    در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
    اما پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ
    تنها مریضخانه ، به امید دیگران
    یک روز هم خبر : که بیا او تمام کرد .
    در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود
    پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد
    صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه
    طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین
    دریاچه هم به حال من از دور می گریست
    تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
    یک اشک هم به سوره یاسین من چکید
    مادر به خاک رفت .
    آن شب پدر به خواب من آمد ، صداش کرد
    او هم جواب داد
    یک دود هم گرفت به دور چراغ ماه
    معلوم شد که مادره از دست رفتنی است
    اما پدر به غرفه باغی نشسته بود
    شاید که جان او به جهان بلند یود
    آنجا که زندگی ،‌ ستم و درد و رنج نیست
    این هم پسر ، که بدرقه اش می کند به گور
    یک قطره اشک ، مزد همه زجرهای او
    اما خلاص می شود از سرنوشت من
    مادر بخواب ، خوش
    منزل مبارکت .
    آینده بود و قصه بی مادری من
    ناگاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ
    من می دویدم از وسط قبرها برون
    او بود و سر به ناله برآورده از مغاک
    خود را به ضعف از پی من باز می کشید
    دیوانه و رمیده ، دویدم به ایستگاه
    خود را به هم فشرده خزیدم میان جمع
    ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه
    باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش
    چشمان نیمه باز :
    از من جدا مشو
    می آمدیم و کله من گیج و منگ بود
    انگار جیوه در دل من آب می کنند
    پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم
    خاموش و خوفناک همه می گریختند
    می گشت آسمان که بکوبد به مغز من
    دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه
    وز هر شکاف و رخنه ماشین غریو باد
    یک ناله ضعیف هم از پی دوان دوان
    می آمد و به مغز من آهسته می خلید :
    تنها شدی پسر .
    باز آمدم به خانه چه حالی ! نگفتنی
    دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
    پیراهن پلید مرا باز شسته بود
    انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود :
    بردی مرا به خاک کردی و آمدی ؟
    تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر
    می خواستم به خنده درآیم ز اشتباه
    اما خیال بود
    ای وای مادرم

    "استاد شهریار"


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  2. #92
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بي تو اينجا نا تمام افتاده ام

    پخته اي بودم که خام افتاده ام

    گفته بودي تا که عاقلتر شوم

    آه ، مي خواهي مگر کافر شوم

    من سري دارم که مي خواهد کمند

    حالتي دارم که محتاجم به بند

    کاشکي در گردنم زنجير بود

    کاشکي دست تو دامنگيربود

    عقل ما سرمايه دردسر است

    من جهان را زير وبالا کرده ام

    عشق خود را در تــــــو پيدا کرده ام

    من دگر از هر چه جز دل خسته ام

    عهد ياري با دل دل بسته ام

    بر لب تو خنده مجنوني ام

    خنده تو رنگي از دلخونيم


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  3. #93
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست

    حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست


    شعر زلال جوشش احساس های من

    از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست


    يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

    اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست


    خم شد شکست پشت دل نازکم ولی

    بار غمت عزيز تر از جان کشيدنی ست

    من در فضای خلوت تو خيمه می زنم

    طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست

    تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا

    با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  4. #94
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    امشب از آسمان دیده ی تو
    روی شعرم ستاره می بارد
    در زمستان دشت کاغذها
    پنجه هایم جرقه می کارد

    شعر دیوانه ی تب آلودم
    شرمگین از شیار خواهش ها
    پیکرش را دو باره می سوزد
    عطش جاودان آتش ها

    آری آغاز دوست داشتن است
    گرچه پایان راه ناپیداست
    من به پایان دگر نیندیشم
    که همین دوست داشتن زیباست

    از سیاهی چرا هراسیدن
    شب پر از قطره های الماس است
    آنچه از شب به جای می ماند
    عطر سکر آور گل یاس است

    آه بگذار گم شوم در تو
    کس نیابد دگر نشانه ی من
    روح سوزان و آه مرطوبت
    بوزد بر تن ترانه من

    آه بگذار زین دریچه باز
    خفته بر بال گرم رویاها
    همره روزها سفر گیرم
    بگریزم ز مرز دنیاها

    دانی از زندگی چه می خواهم
    من تو باشم … تو … پای تا سر تو
    زندگی گر هزار باره بود
    بار دیگر تو … بار دیگر تو

    آنچه در من نهفته دریایی ست
    کی توان نهفتنم باشد
    با تو زین سهمگین توفان
    کاش یارای گفتنم باشد

    بس که لبریزم از تو می خواهم
    بروم در میان صحراها
    سر بسایم به سنگ کوهستان
    تن بکو بم به موج دریاها

    بسکه لبریزم از تو ، می خواهم
    چون غباری زخود فرو ریزم
    زیر پای تو سرنهم آرام
    به سبک سایه ی تو آویزم

    آری آغاز دوست داشتن است
    گرچه پایان راه نا پیداست
    من به پایان دگر نیندیشم
    که همین دوست داشتن زیباست


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  5. #95
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تو يعني پاکي باران تو يعني لذت ديدن
    تو يعني يک شقايق را به يک پروانه بخشيدن

    تو يعني از سحر تا شب به زيبايي درخشيدن
    تو يعني يک کبوتر را زتنهايي رها کردن

    خداي آسمان ها را به آرامي صدا کردن
    تو يعني روح باران را متين و ساده بوسيدن

    و يا در پاسخ يک لطف به روي غنچه خنديدن
    اگر چه دوري از اينجا تو يعني اوج زيبايي

    کنارم هستي و هر شب به خوابم باز مي آيي
    اگر هرگز نمي خوابند دو چشم سرخ و نمناکم

    اگر در فکر چشمانت شکسته قلب غمناکم
    ولي يادم نخواهد رفت که ياد تو هنوز اينجاست

    ميان سايه روشن ها دل شيداي من تنهاست
    نبايد زود مي رفتي و از دل کوچ مي کردي

    افق ها منتظر ماندن که از اين راه برگردي
    اگر يک آسمان دل را به قسط عشق بردارم

    ميان عشق و زيبايي تورا من دوست مي دارم


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  6. #96
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من نگران ازدحام کوچه های بی عابر تنهایی خویشم


    نکند عابری رد شود از بود و نبودم


    و تنهایی ام را با خود ببرد


    فردا...


    وقتی پاییز برگهایش را در دلم می ریزد


    شاید شعر باران برایت خواندم


    چترت را باز کن


    نکند خیس شوی


    آفتاب اینجا نیست!


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  7. #97
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مى دانم
    حالا سالهاست كه ديگر هيچ نامه اى به مقصد نمى رسد
    حالا بعد از آن همه سال،آن همه دورى
    آن همه صبورى
    من ديدم از همان سر صبح آسوده
    هى بوى بال كبوتر و
    ناى تازه ى نعناى نو رسيده مى آيد
    پس بگو قرار بود كه تو بيايى و ... من نمى دانستم!
    دردت به جان بى قرار پر گريه ام
    پس اين همه سال و ماه ساكت من كجا بودى؟

    حالا كه آمدى
    حرف ما بسيار،
    وقت ما اندك،
    آسمان هم كه بارانى ست...!


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  8. #98
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک/شنگینک و منگینک سربسته به زرینک//

    چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو /مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک//

    گوید اجلش کای خر کو آن همه کر و فر/وان سبلت و آن بینی وان کبرک و آن کینک//

    کو شاهد و کو شادی مفرش به کیان دادی/خشتست تو را بالین خاکست نهالینک//

    ترک خور و خفتن گو رو دین حقیقی جو /تا میر ابد باشی بی‌رسمک و آیینک//

    بی‌جان مکن این جان را سرگین مکن این نان را/ای آنک فکندی تو در در تک سرگینک//

    ما بسته سرگین دان از بهر دریم ای جان /بشکسته شو و در جو ای سرکش خودبینک//

    چون مرد خدابینی مردی کن و خدمت کن/چون رنج و بلا بینی در رخ مفکن چینک//

    این هجو منست ای تن وان میر منم هم من/تا چند سخن گفتن از سینک و از شینک//

    شمس الحق تبریزی خود آب حیاتی تو/وان آب کجا یابد جز دیده نمگینک


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  9. #99
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    برای دیدنت دلم چه ساده رام می شود

    و در سکوت سایه ها پر از کلا م می شود

    منی که خسته ام ولی،چه دل شکسته ام ولی

    تمام نا تمام من بی تو تمام می شود

    اگر چه شعر گفتنم ز اقتباس یاد توست

    حضور شعرهای من بی تو حرام می شود

    تو هستی اما نیستی،چه واژه های مبهمی

    تمام شعر های من چه نا تمام می شود...


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  10. #100
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نمي رنجم اگر باور نداري عشق نابم را
    كه عاشق از عيار افتاده در اين عصر عياّر

    صدايي از صداي عشق خوشتر نيست
    حافظ گفت......

    اگر چه بر صدايش زخم ها زد تيغ تاتاري

    اينجا براي از نوشتن هوا كم است
    دنيا براي از تو نوشتن مرا كم است

    اكسير من نه اينكه مرا شعر تازه نيست
    من از تو مينويسم اين كيميا كم است

    سر شارم از خيال ولي كفاف نيست
    در شعر من حقيقت يك ماجرا كم است

    تا اين غزل شبيه غزل هاي من شود
    چيزي شبيه عطر حضور شما كم است

    گاهي تو را كنار خود احساس ميكنم
    اما چقدر دلخوشي خوابها كم است

    خون هر آن غزل كه نگفتم به پاي توست
    آيا هنوز آمدنت را بها كم است؟


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •