بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 3 از 3 اولیناولین 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 27 از مجموع 27

موضوع: پژوهشی درباره شـاهـنـامه فردوسی

  1. #21
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در تورات هم ، آدم و حوا از درخت معرفت خوب و بد ، « میخورند» . فرهنگ ایران ، این کاررا ، بُن همه خشونتگریها وتجاوزگریها میدانست . چنین معرفتی ، از بُن ، تجاوزگرو خشمناک وقهرآلود هست، ودرفرهنگ ایران ، نوشیدن ومزیدن ( ذوق ) ، بُن معرفت و سعادت بود . البته کاربرد همین تصویر عقاب وخوردن گوشت ( یا آرزوی خوردن گوشت ) با منقاربرنده ، برای آن بود که اندیشه اصلی فرهنگ سیمرغی ، زشت ساخته شود . چنانچه موبدان زرتشتی، در هفتخوان اسفندیار نیز، سیمرغ را که دراصل « خدای مهر» بود ، تبدیل به مرغی تجاوزگرکرده اند .
    البته این تبدیل سیمرغ ، به عقاب و مرغی که اصل قهر است ، تاءثیر بسیارشومی در تصویر انسان داشت . درواقع ، مرغ چهارپری که چهارنیروی ضمیر انسانند ، تغییر طبیعت و فطرت میدهند .
    قوای گوهری انسان ، خشونت طلب و « زدارکامه » و اهریمنی میشوند . گوهرانسان ، اهریمنی میشود . این کار، همین تاءثیر شوم را در آسمان و « بُن زمان » هم داشته است . سقف آسمان که « بُن مهر» بود ، تبدیل به « بُن جنگ و قهر و خشونت وبی مهری» شد .
    «آسمان » درفرهنگ ایران ، « آسمان ابری» ، یعنی « اسمان بارانی = اهوره = آوره = خور » بود . انسان در پرواز به آسمان یا معراج ، از سیمرغ، که خودش همان « ابرسیاه » بود ، آبیاری میشد، و همچنین از سیمرغ که درابر سیاهش با « جام می » میآمد ، از دست ساقی آسمانی ، مستقیما « می یا شیره جهان هستی » را مینوشید . حتا در همین تخت کاوس نیز، جام می، درپیش کاوس نهاده شده است . اگر چهارعقاب در آرزوی گوشت ، پرواز میکنند ، او در آرزوی نوشیدن می در آسمانست . اندیشه اصلی ، برغم تحریف موبدان ، باقی میماند . مرغ چهارپر ضمیر، که بُن انسانست، دربرخورد با تجربیات ، ازشیره آنها آبیاری میشود، و میروید و به آسمان پرواز میکند تا درانجمن خدایان ، همپرس خدایان شود و به بُن آسمانی خود ، بپیوندد . این آرزوی رسیدنی هرانسانی بود. ولی دراین داستان، این آرزو، امری محال میشود . کاوس :
    ازآن پس عقاب دلاور چهار بیآورد و برتخت بست استوار
    نشست از بر تخت ، کاوس کی
    نهاده به پیش اندرون ، جام می
    در بخش نهم بندهش پاره 131 میآید که : « ... آن باد نیکو ... در گذر، چنان سخت دلپذیراست که چون برمردمان آمد ، آنگاه ایشان را چنان خوش آمد که به تن ، جان آید . از زمین برآمد تا جام می را که ابر است بوزاند .... » . خوب دیده میشود که جام می ، همان ابرتاریک یا همان سیمرغست . نام باده درشاهنامه و گرشاسپ نامه ، « بگمز » است، که همان « بغ + مَس» است که به معنای « خدای ماه ، بغ = خدا + مس وماص وماز، ماهست » میباشد . خـدا، بـاده اسـت . انسان ، خدا را مینوشد، و ازنوشیدن خدا ، آبیاری میشود و میشکوفد . اینست که مستی درفرهنگ ایران، سرخوش شدن ازخدا بود . این اندیشه، برغم محال ساختن آرزوی کاوس در رسیدن به معرفت خدائی ، در داستان میماند . ازسوئی، می، در همین جام می درپیش کاوس ، نقد هست ، و میتواند هر زمانی آنرا به آسانی بنوشد ، وازسوی دیگر، « غیر نقد بودن آنچه نقد شمرده میشود » درمورد چهارعقاب، نشان داده میشود . ولی کوچکترین اعتنائی به جام می و نوشیدن ازجام دررسیدن به معرفت آسمانی کرده نمیشود ، بلکه یکسره ، نظر ِ خواننده به مسئله « غیر نقد بودن ِ گوشت نقد درپیش منقار» کشانیده میشود.
    چو شد گرسنه تیز پرّان عقاب
    سوی گوشت کردند هریک شتاب
    زروی زمین ، تخت برداشتند
    زها مون به ابر اندرافراشتند
    برآن حد که شان بود ، نیرو بجای
    سوی گوشت کردند آهنگ ورای
    این ـ آرزوی رسیدن به گوشتی که جلو منقارشان آویزانست – ایجاد « نیروی پرواز به آسمان » را میکند . هرچند گوشت نزدیک به منقارشان آویزانست ولی دراثر همان یک انگشت فاصله ، که برغم پرواز، همیشه ثابت باقی میماند ، همیشه ازخوردن گوشت محروم میمانند . عقابها هرچه میکوشند که گوشتی را که بسیارنزدیک نوک آنهاست، بربایند ، نمیتوانند ، چون برغم پروازکردن، امکان جنبش آزاد ندارند . امکان حرکت ازعقابها گرفته شده است . این گوشتها ، برغم آنکه عقابها همیشه پرواز میکنند ، همیشه همانقدر دور میمانند که در آغاز بوده اند . آرزوی اینکه نیرو ازگوشت بگیرند و ازآن کام ببرند ، دراثر این نزدیکی و دیدن و بوئیدن آن به آن، میافزاید ، ولی همیشه از نیروی پروازشان و توانائی رسیدن به آنها، میکاهد . گوشت ، نقد است ولی برغم آنکه نقد است ، نمیتوان هرگز به خوشی و کامبری ازآن رسید . این انتقادیست که الهیات زرتشتی از« نقد بودن خوشی در گیتی و امکان رسیدن به بینش به حقیقت » میکند. اوج نزدیکی ، درست تبدیل به دوری بی نهایت میگردد . انسان هرچه هم به خوشی و حقیقت نزدیک باشد ، برغم همه تلاشهایش از سعادت و حقیقت دورمیماند . رسیدن به سعادت و به بینش حقیقت ، خیالی خام و پوچست . سعادت وحقیقت همه چیزها ، برغم نزدیک بودن ونقد بودن آنها درگیتی ، مزیدنی و بوسیدنی نیستند، و با همه رنجها و کوششها ، نمیشود به آنها دست یافت . اینست که درشاهنامه میآید که :
    شنیدم که کاوس شد برفلک همی رفت تا بگذرد از ملک
    درآغاز داستان دیده میشود که مقصدش ، راه یافتن به راز آسمانست . ولی راه یافتن به راز آسمان ، چیزی جز « سائقه تصرف آسمان و غلبه برخدا » نیست.البته بینش در فرهنگ ایران ، چنین غایتی نداشته است . « مقصد» در فرهنگ ایران ، وصال بُن انسان با بُن کیهان وزمان ( یا بُن خدا) است . درسیمرغ ، همه بُن ها باهم ، جشن وصال میگیرند .« سی مرغ جدا ازهم» ، درجشن وصال ، «یک سیمرغ» میشود . مسئله بینش ، درک آشتی و همآهنگی کیهانست ، نه غلبه برآسمان وتصرف اشیاء ، با کاستن آنها به ابزار. این ابلیس است که اورا به غلبه یابی بر آسمان میانگیزد . تو همانسان که جهان را گرفته ای ، آسمان و خدا و حقیقت را هم میتوانی تصرف کنی!

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  2. #22
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    یکی کارماندست تا درجهان نشان توهرگز نگردد نهان
    چه دارد همی آفتاب ازتو راز
    که چون گردد اندرنشیب وفراز
    چگونه است ماه و شب وروز چیست
    برین گردش چرخ ، سالار کیست
    گرفتی زمین و آنچه بد کام تو شود آسمان نیز در دام تو
    کاوس با بینش آسمانی ، میخواهد برآسمان و برخدا ، غلبه کند . جهانگیری را باید از زمین به فراخنای آسمان بگسترد . غایت بینش ، یافتن قدرت بر زمین و آسمانست . دراین داستان ، در بینش ، چنین گوهری دیده میشود . درحالیکه در فرهنگ سیمرغی ، بینش ، چنین گوهری نداشته است . بینش بهمنی ، بینش برضد خشم و برضد غلبه خواهی و تصرف حقیقت و جهانگیری درهمه برآیندهایش هست . بینش ، فقط درهمپرسی انسان با خدا ، همپرسی انسان با آسمان ، ممکن میگردد . انسان میخواهد با همه بخشهای گوناگون ِ طبیعت ، همپرسی کند و با آنها بیامیزد . انسان در پرواز به آسمان، میخواست همپرس خدایان بشود ، دریک انجمن با خدایان بیامیزد. « انجمن » که « مینوی هنج » میباشد ، بُن بهم رسیدن و به هم وصل شدن و هم آهنگ شدنست . در کردی « انجامه » که از ریشه « هنج » ساخته شده است، به معنای « لولا » است . انسان و خدا ، انسان و آسمان ، میکوشند به همدیگر، لولا بشوند . انسان و خدا درهمپرسی باهم، لولا میشوند تا بینش ، پدید آید . بینش، پِیآیند با هم آمیختن خدا و انسانست . کاوس ، آرزوی همپرسی با خدا و با آسمان داشت، و به آن رسید . ولی دراین داستان ، گرانیگاه و گوهر بینش ، بکلی عوض شده است . خدا ، خدای قدرت شده است ( خدا ، الله و یهوه و پدرآسمانی و اهورامزدا شده است و دیگر سیمرغ نیست ) که از انسان ، بکلی بریده است و کسی حق ندارد به بینش او راه یابد ، چون دراین صورت ، به فکر سرنگون ساختن خدا از قدرتش خواهد افتاد .




    *********************








    از« ارج ِ انسان »
    یااز« معراج انسان»
    با خردش ، به مینو
    ارج= سیمرغ درون انسان
    هنگامی« معراج » ، ویژه برگزیدگان شد،
    ارج انسان (=بُن ِ حقوق بشر)، قربانی شد
    چرا درفرهنگ ایران ، انسان یا « من »، در اندیشیدن ومنیدن ، مرغ چهارپری میشود، که به معراج میرود، وبه سیمرغ، یا خدا، یا « بُن آفرینندگی جهان وزمان » می پیوند ؟
    منیدن، یا اندیشیدن درپژوهیدن ، معراج به مینو،یا آسمانست
    من (= مینویاتخم ) در روئیدن وبالیدن، مینو(= آسمان) میشود
    « فروهر» که یکی ازنیروهای انسانست، به معنای « فرازرویاننده و فرازبالاننده » است ، که « نیروی معراجی بُن انسان یا- َمنه- به بُن کیهان وزمان » است


    1- منی کردن، دراصل،
    به معنای « اندیشیدن ِفردِ انسان، درجستجوکردن » است
    اندیشیدن ، فرابالیدن وجود انسان و« فروهرشدن»است
    انسان دراندیشیدن ، فرامیروید ، که « فرَ وَرد، یا فروهر» باشد و فروهریا سیمرغ یا « ارج» میشود
    « وخش » که روئیدن باشد، به معنای « روح وکلمه » نیزهست
    « روح » ، اوج رویش ازتخم تاریک درزمین( مینو) است

    2- منی کردن جمشید درشاهنامه ،
    به معنای ادعای خدائی کردن ، و منکر وجود خداشدن است
    چگونه معنای واژه « منی کردن»، واژگونه ساخته شد ؟


    چرا « منی کردن » که « اندیشیدن با خرد انسان بود »
    متضاد با « شناخت یزدان » شد ؟


    « منی کرد » آن شاه یزدان شناس
    «زیزدان به پیچید» و شد ناسپاس


    شاهنامه درباره جمشید


    چرا« منی کردن =اندیشیدن »،« منی کردن برضد خدا» میشود ؟


    « من » ، به معنای « وجود اندیشنده » هست



    چرا درشاهنامه ، در داستان جمشید ، « منی کردن » ، به معنای واژگونه اش درفرهنگ ایران ، بکار برده شده است ؟ اغلب گزارندگان داستان جمشید ، بیخبر ازاین نکته ، برای دفاع از ارزشهای اخلاقی حاکم ، به زشت ساختن این کار فرعونی گونه جمشید می پردازند ، وغافل ازآنند که « خرد انسان» را که فرهنگ ایران، کلید همه بندها میداند ، میکوبند و زشت وطرد میسازند . با نفرین« منی کردن » ، نا آگاهانه ، « اندیشیدن انسان » را نفرین میکنند . « منی کردن »، به معنای « اندیشیدن بر پایه جستجو کردن مستقل فرد است . سرچشمه آزادی ، اندیشیدن بر بنیاد جستجو کردن خود، و زادن اندیشه ، ازبن خود است ، نه ترجمه کردن اندیشه ها ، ویا دزدی کردن اندیشه ها، و بنام خود قلمداد کردن آنست . با نفرین « منی کردن » ، این دعوی بیجا کرده میشود که اندیشیدن ، « کبر ونخوت بی اندازه» میآورد، و به انکارخدا میانجامد . آنها هرگز از خود نمی پرسند که چرا درشاهنامه ، معنای « منی کردن » ، صد وهشتاد درجه ، تغییر سو داده است . چه کسی ، معنای « منی کردن » را وارونه کرده است ، فردوسی یا موبدان ؟
    « منی کردن» ، درپهلوی و دراوستا و درسانسکریت ، به معنای « پژوهش کردن واندیشیدن »است . نخستین انسان درسانسکریت « منو= مانو» نام دارد، که به معنای « اندیشنده » است . بنا برقانون مانو، درسانسکریت ، براهما ، خدای هند ، خود را به دوبخش نروماده تقسیم میکند ، و ازآن، دو« مانو= منو= من » یا جفت اندیشنده زن ومرد بوجود میآید. به سخنی دیگر، انسان( هم زن و هم مرد ) که گوهروجودش، اندیشیدنست ، از کثرت یابی وجود خود خدا ، پیدایش می یابد . خرد انسانی ، امتداد وگسترش ِ خرد خدائیست . و درفرهنگ ایران، همانند فرهنگ هند ، از « مهرگیاه » ، یا « همآغوشی ِ بهرام وسیمرغ » که همان « مهرورزی ِ بهرام و ارتا فرورد باهم » باشد ، جفت انسانی ، که جم و جما باشند ، پیدایش می یابند . انسان ، روئیده از« بهمن = مانمن یا مَـنه » است ، که در« بهروز و سیمرغ ، یا اورنگ و گلچهره » نخستین شکل خود را پیدا میکند . انسان( زن ومرد باهم) ، ازبهمن( هومان)، که خرد بنیادی کیهانست ، وهمسرشت با اوست ، پیدایش می یابد . انسان ، ازتبارخدایانست ، و خرد انسانی ، همگوهر ِخرد خداست . خرد انسانی ، در تنش وکشمکش یا درتضاد با خرد خدائی نیست . انسان، ظالم وجاهل نیست. انسان، نیاز به واسطه برای وصال با خدا ندارد. در آفرینش ، خرد بنیادی ِ خدائی ، در انسانها ، پخش میشود و میگسترد. انسان دراندیشیدن، گوهرخدائی و آسمانی خود را درمی یابد .
    پرسیده میشود که چرا در شاهنامه ، درست معنای واژگونهِ « منی کردن » در مورد جمشید ، که نخستین انسان ( مانو= من) در فرهنگ سیمرغی بوده است ، بکار برده شده است ؟ چرا ازمنیدن ِ مانو= جمشید، نخوت و کبر، و انکار خدا، پدیدارمیشود ، وچرا خرد و خواست انسان، متضاد با خرد و خواست خدا میشود ؟ اهورامزدای موبدان زرتشتی، بااهورامزدای هخامنشیان و خرّمدینان ، تفاوت کلی داشته است . یک نام ، به دو تصویر متضاد
    از خدا ، داده میشده است . اهوره مزدا که ( اوره = ابر ، مزدا = ماه روشن . ماه ، اصل روشنی و بینش ، یا خرد تابنده بوده است ) باشد ، دراصل ، همان سیمرغست ، که هم ابرسیاه بارنده (= آب) و هم ماه روشن (= تخم ) است .

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  3. #23
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ماه ، خوشه کل تخمهای زندگان بود، و با ابری که سرچشمه آبست، وقتی آمیخته میشوند، اصل زاینده و روینده وروشنی جهان شمرده میشوند . ازاین روهرجانی ، که تخمی ازخوشه ماه است ، سیمرغ (= منه ) و بهمن (= منه + مانمن = مینوی مینو )را دردرونش دارد . انسان ، تخمی ازخوشه سیمرغ(= ماه ) است ، که روزی ، خودش میروئد و خوشه میشود . انسان ، چون« دانه» ای ازخوشه خداست، خودش ، اصل « دانائی » است . پیدایش « دانه » ، « دانائی » است . پیدایش ِ « ارپ» که جـو است ، «عرف » یا َعرفان است . انسان که خودش مینو و مانو بود ، خودش میروئید وبه آسمان می بالید ، و مینو= آسمان میشد . دراین راستا بود که انسان ، میاندیشید ،که خودش با اندیشیدن و خواستن ، میتواند، گیتی را بهشت و مینو کند . آسمان را بزمین آورد . از منیدن ، که اندیشیدن با خرد و خواستن خود باشد ، گیتی را مینو میکرد . ولی در الهیات زرتشتی ، انسان با خردش ، حق نداشت به معراج اندیشه = به مینویا به آسمان ، برود . چنانچه جمشید درشاهنامه ، به یاری دیوان تباهکار، به آسمان پروازمیکند . خرد پیروزجمشیدی ، همکار دیو تباهکار میشود . ازاین پس ، پروازهرانسانی به آسمان ،کار دیوی میشود. انسان ، توانائی پرواز به بینش متعالی را ندارد . انسان ، تخم خدا نیست که به « خوشه خدا » بپیوندد . انسان با الهیات زرتشتی ، بی ارج میشود ، چون نمیتواند « عروج » کند .
    به معراج بینش رفتن ، وبا آن بینش ، « درگیتی مینوساختن، خویشکاری خداست ، نه انسان » خرد وخواست انسان ، امتداد و گسترش خرد وخواست اهورامزدا نیست ، بلکه ضد آنست . خرد و خواست انسان ، در اندیشیدن وخواستن ، برضد بینش و خواست اهورامزدا ، برمیخزد ، و از او ، سرپیچی میکند . این تصویرالهیات زرتشتی ازخدا که درشاهنامه هم بازتابیده شده ، برضد تصویر اصیل فرهنگ ایران ازخدا بود . خرد وخواست چنین انسانی ، دیوی هست . به آسمان رفتن در بینش ، برابر با « نیروی ساختن بهشت یا مینو در گیتی » بود . مینو ، هم به معنای « آسمان» وهم به معنای « بهشت» است . خردی که به آسمان عروج میکند ، آسمان را برروی زمین میآورد .
    ازآن پس ، انسان حق نداشت با خرد وخواستش ،در دنیای گذران و فانی ( سکولار)مینو یا بهشت بسازد . این کار، خویشکاری اهورامزدای موبدان ، در فراسوی گیتی گذرا هست . بدینسان ، منی کردن جمشیدی ، منی کردن یا « خود را خدا دانستن و سرپیچی از خدا کردن » هست . در داستان آدم وحوای ادیان سامی ، آدم و حوا ، از باغ عدن یا بهشت که الاه آنرا ساخته ، طرد و تبعید میشوند. در داستان جمشید ، انسان ، چون خرد و خواست بهشت ساز دارد ، چون خودش را اهوره مزدا میداند ، بوسیله ضحاک ( که اصل زدارکامگی درشاهنامه است ) به دونیمه اره میشود، چون اهوره مزدا ، نباید زدارکامه باشد .
    جمشید میتواند با خرد و خواستش ، درهمه جا ، بهشت ( خرداد و مرداد) را بسازد . اینست که این خرد و خواستش ، باید ازاو حذف گردد . این خردش ، این «من» یا «نیروی اندیشنده اش » باید از او بریده و حذف گردد ، تا باز به اندیشه بهشت سازی درگیتی و سکولاریته نیفتد . خردش باید از جانش ارّه گردد . جان وخرد درفرهنگ ایران ، ازهم جدا ناپذیر بودند .
    بدینسان ، دوخرد و خواست متضاد باهم ، رویاروی هم پیدایش می یابند . طبعا یک خرد و خواست باید قربانی کرده شود .انسان وخدا ، ازهم بریده شده اند ، و تصویر روئیدن انسان ازخدا( = مهرگیاه = بهروزو سیمرغ = اورنگ و گلچهره= مردم گیاه ) ، بکلی طرد میشود . بینش ، درواقع ، تنش و کشمکش و رقابت و نبرد ، میان دوگونه بینش و دوگونه خرد و دوگونه خواست میگردد . یک بینش ، استوار بر « پیش دانشی » میشود که « هرویسپ آگاه ، ازهمه چیزها ، پیشاپیش آگاهست » ، و بینش دیگر، « پس دانشی » است که همه چیزها را ، پس از جستجو و آزمایش، میتواند بداند . اهورامزدای موبدان ، اصل « پیش دانشی » ، و اهریمن ، اصل « پس دانشی » میگردد . بدینسان ، منیدن که « اندیشیدن برپایه جستجو کردن و آزمایش کردن بود» ، اهریمنی میگردد .
    « پس دانشی » که هردانشی و هرگونه پیشدانشی را ، پیآیند « جستجو و آزمایش » میداند ، خواه ناخواه ، وحی و کتاب مقدس را ، پیشدانشی میداند که هرانسانی ، حق دارد آنرا بیازماید ، و بینش را پیآیند اصل جستجو میداند. این اندیشه ، با مفهوم « پیشدانشی اهوره مزدا » سازگار نبود ، چون پیشدانشی اهوره مزدا ، براصل « روشنی ، همیشه از روشنی برمیخیزد » قراردارد ، ولی « بینش ازجستجو » ، براصل « رویش و زایش بینش از تاریکی جستجو و آزمایش » قرار دارد . بدینسان ، جمشید که بُن انسان بود و گوهر هستیش ، منیدن بود ، اهریمنی میگردد . چون منیدن=منی کردن ، «اندیشیدن برپایه پژوهیدن»،یا « زایش و پیدایش ِ روشنی از تاریکی » است . اندیشیدن بر پایه جستجو و آزمایش خود ، سر پیچی از « همه دانی خدا ، بدون جستجو و آزمایش » میگردد . اهوره مزدای زرتشتی ، نجُسته ، میداند . جستجو وطلب ، گوهرخدا نیست .

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  4. #24
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    درحالیکه درفرهنگ ایران ، جویندگی ، گوهر خداست . این خداست که در بُن هرانسانی ، اصل جویندگی میشود. ولی دانستن اهوره مزدا ( ویهوه و پدرآسمانی و الله )، نیاز به جستجو و آزمودن » ندارد . بهشت زرتشتی را ، فقط بر پایه « پیش دانشی خدا » میتوان ساخت ، نه برپایه « منیدن = رسیدن به بینش از راه جستجو و آزمایش » . این اندیشه ، بنیاد همه گونه حکومتها،برپایه بینش یا شریعت یا حکمت الهی هست که علم به همه حقایق دارد ، وبی نیاز ازجستجو است . بنا براین در اهورامزدا و اهریمن ِ موبدان ، دو گونه خرد و خواست ، باهم روبرو شدند .
    در فرهنگ سیمرغی ، اندیشیدن و« خرتیدن= خرد ورزیدن» و خواستن بر شالوده خرد زاینده و جوینده ، رفتن به معراج و پروازکردن به آسمان، و وصال با سیمرغ یااهورامزدا بود ، ودر الهیات زرتشتی ، چنین معراجی ازخرد جستجوگر ، سرپیچی از اهورامزدا و شیوه بینشش بود . اینست که منی کردن در این داستان ، برابر با « سرنگون ساختن اهورامزدا ، ونشستن انسان بجای اوست» :
    یکایک به تخت مهی بنگرید
    بگیتی ، جزازخویشتن را ندید
    منی کرد آن شاه یزدان شناس
    زیزدان به پیچید و شد ناسپاس
    چنین گفت با سالخورده مهان
    که جز خویشتن را ندانم جهان
    هنر درجهان ازمن آمد پدید
    چو من نامور، تخت شاهی ندید
    جهانرا بخوبی من آراستم
    چنان گشت گیتی که من خواستم
    خوروخواب و آرامتان ازمن است
    همه پوشش و کامتان از من است
    به دارو و درمان ، جهان گشت راست
    که بیماری و مرگ ، کس را نکاست
    شمارا زمن هوش وجان در تن است
    بمن نگرود هرکه ، اهریمن است
    در فرهنگ زنخدائی ، دین ، ربطی به ایمان آوردن و گرویدن نداشت ، چون دین و بینش هرکسی ازخود او زائیده میشود . ایمان و گرویدن ، با « برگزیدگی یک واسطه برای رسیدن به معراج یا بینش » پدید میآید . همچنین مفهوم اهریمن ، یک مفهوم زتشتی است ، و در زنخدائی ، اهریمن ، همان بهرام است .
    ازاینگذشته ، جمشید درفرهنگ ، بُن همه انسانهاست و یک شخص ممتازو جدا نیست که همه مجبور باشند به او بگروند . اینها همه مسخسازیهای الهیات زرتشتی است. چنین جمشیدیست که میگوید :
    گرایدون که دانید من کردم این مرا خواند باید جهان آفرین
    درفرهنگ زنخدائی یا سیمرغی ، جمشید ، فرزند بهرام و سیمرغ ، یا بسخنی دیگر، فرزند خدا بود ، و نیازی به این ادعا نداشت و نیازی به مجبورساختن مردمان به گرویدن به خود نداشت ، چون همه مردمان ، جمشیدی بودند . در داستان جمشید درشاهنامه ، واژه « منیدن یا منی کردن » که اندیشیدن باشد ، بکلی واژگونه ساخته شده است ، و اندیشیدن با خرد انسانی، اهریمنی ساخته شده است .
    بدینسان دراین داستان، واژه « من » که « اندیشیدن و خواستن برپایه جستجوکردن خود انسان » است ، و با آن « خرد انسان ، و خواستی که ازخرد انسان برخیزد » ، نفرین ساخته میشود . انسان ، حق ندارد باخرد وخواستش به بهشت ساختن از گیتی، و خوشزیستی و دیر زیستی ( خرداد ومرداد ) بیندیشد .
    بدینسان « ارج انسانdignity= Wuerde » از انسان،
    ،سلب میگردد . ارج انسان ، در توانائی او، به « رفتن به
    معراح بینش » است .
    اینست که در داستان گذر جمشید ( درگزیده های زاد اسپرم
    ،که موبدان ،جایش، زرتشت را نهاده اند ) از رود وه
    دائیتی ، بهمن که خرد بنیادی جمشیدی باشد ، پیدایش می
    یابد و جمشید به انجمن خدایان برای همپرسی با خدایان
    میرود . ازاینگذشته ، درکردی ، آرج ( ئارج ) که همان
    ارج باشد ، به معنای « خیزران» است ، که « نی »
    میباشد . بلندی نی یا نیزه ، ضرب المثل بوده است( نی
    چکاد ) . ارج انسان ، در نیروی او در بنش نهفته است که
    میتواند به معراج برترین حقایق برود ، وخودش بیواسطه با
    خدا ، بیامیزد . معراج ، حرکت بُن انسان ، به بُن جان و
    زمانست . این همان اشتیاق نای بریده از نیستان به نیستان
    است ، تاازسر، درآمیزش با بُنش، آفریننده شود .


    مـن = برای نگهبانی همه جانها(خدا) مـیانـدیـشـد


    هریک ازما ، این واژه « مَـن » را صدها بار در شبانه روز بکارمی بریم ، ولی ازمعنای اصلی آن بیخبریم ، و معنای آن را جد نمیگیریم و بسیارخوارمیشماریم .چرا ؟ در هزوارشها ، رد پای معنای اصلی آنرا که امروزه به کلی فراموش شده ، می یابیم .ازسوئی می یابیم که درهزوارش « َمنا = manaa» در پهلوی به معنای « شاهی کانshaahikaan » است که امروزه بشکل « شایگان » سبک شده است . شاه ، نام ویژه سیمرغ بوده است و شاهیکان ، به معنای« زهدانیست که سیمرغ درآنست » . « من » ، زهدان یا تنی هست که سیمرغ درآن پرورده میشود . ازسوئی میدانیم که « گوهر» ، به معنای شاهین یا مرغ چهارپراست ( مراجعه شود به یونکر). ازسوی دیگر، در یوستی دیده میشود که « مناmannah » که درسانسکریت maanas و درهزوارش مینشن minashn هست ، همچنین برابر با بهمن bahman یا وهمنvahman گذارده میشود . پس دیده میشود که « من » مانمن Maanmanیا مینوی مینو هست که همان وهومن است که تخم همه تخمها ، اصل همه جانها و انسانهاست . واین مانمن یا مان درست همان « جام » است که در«جام جم » درادبیات ما زنده مانده است .جام جم ، چیزی جز « خرد بنیادی و
    کیهانی بهمنی » نیست که دربُن هرانسانی هست و با آن میتواند جهان را ببیند . این خرد ، اصل ضدخشم وقهرو زدارکامگیست.
    برای « بهمن » که اینهمانی با روز دوم دارد ، باربد ، آهنگ یا دستانی بنام « آئین جمشید » ساخته است . به عبارت دیگر، شیوه بینش جمشید ، همان « منه = بهمن » بوده است . آئین جمشید یا نخستین انسان درفرهنگ زنخدائی ( جمشید ) ، همان « منو » در سانسکریت است . جمشید ، یا بُن همه انسانها ، وجود اندیشنده بوده است . البته « maanas» در سانسکریت دارای طیفی ازمعانیست 1- خرد 2- وجدان 3- حس 4- خواست . دربُن انسان ، بهمن یا منه یا مینوی مینو یا جام جم هست که زهدان تخم سیمرغ یا هماست ، که دراندیشیدن ( اندی + شیتن = گسترش تخم )، فرامی بالد و به معراج میرود .

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  5. #25
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    « فروهر» که همان « فرَ + ورد » باشد به معنای « فرا بالیدن و نیروی متعالی وجودی » است . انسان ، تخمیست که درزهدان تن، تبدیل به مرغ چهارپری میشود که به سیمرغ یا خوشه اصلی جانان می پیوندد ، واین در خرد ورزیدن ( خرتیدن ) یا اندیشیدن ،صورت می پذیرد . اندیشیدن ، پرواز گوهر انسان به آسمان ( آس + مان = مینوی مینو ) و پیوند یافتن مجدد با اصل است .
    ازاین سراندیشه ، که وجود « نیروی تعالی بخش یا فروهر درانسان » باشد ، ارزش انسان مشخص میگردد . انسان ، ارجمند است ، چون دراو گوهر بالنده و پروازکننده و متعالی بسوی خرد کیهان آفرین یا بهمن هست . « فروهر» که همان «سیمرغ در آشیانه تن» هست ، « ارج » هم نامیده میشده است . انسان ، دارای ارج است ، چون گوهر او ، تخم سیمرغ یا ُهماست . « ارج » یا فروهر، نیروی فرازبالاننده درگوهرانسانست . ارج ، همان گوهراست که مرغ چهارپرمیباشد. درانسان، تخم خدا هست،واندیشیدن و خردورزیدن ، همین «پروازبسوی اصل آفریننده و سامانده کیهانی » و» وصل با آن » ، و« بازگشت ازآن» است .
    انسان، ارجمند است . انسان، دارنده «ارج » است .« ارج » ، نام پرنده « قو» است، که درفرهنگ ایران ، یکی از پیکریابی های « سیمرغ » بوده است . طاوس هم ، پیکریابی دیگر سیمرغ است . همچنین « تذرو» هم ، پیکریابی سیمرغست . اینست که یزیدیان در کردستان ، خدا را ، « ملک طاوس » مینامند ، و کردها ، خدا را ، «هوما » یا هما مینامند که همان سیمرغ باشد . نام قو یا غازوحشی، درکردی « سی » هست .
    بنا براین واژه « سیمرغ » ، ازیکسو، میتواند به روایت عطار، معنای « سی تا مرغ » را داشته باشد که بیان خدای زمان بودن و « همآهنگی کل خدایان ایران» است ، و ازوسوی دیگر ، میتواند ، به معنای « سه مرغ » باشد ، که بیان « سه تا یکتائی بُن زمان و جهان » است ، و بالاخره میتواند به معنای « مرغ قو یا ارج » باشد ، که نماد صعود و عروج برآسمان وکوچیدن است . اساسا واژه « عروج » و «عَـرَج » ، معرب همین واژه « ارج » است . درعربی گفته میشود : « عرج السلم » ، از نردبان بالا رفت . البته خود واژه « سـلم » که به معنای نردبانست ، همان واژه « سی ریمهsairima » دراوستا است ، که به معنای « سئنا = سه نی » است . سیمرغ ، که « سلم » باشد ، بخودی خود ، نردبان بالارفتن به آسمان ، به مینوی مینو یا بُن زمان و جهانست . نردبان را ازنی وخیزران و بامبو میساخته اند .
    «عروج» درعربی ، دارای معانی ، بلندگردیدن و برآمدن ، به بالا برشدن ، به آسمان برشدن ، بالارفتن ، و مقابل با واژه های نزول و هبوط، و صعود و ترقی » است . انسان ، ارجمند است ، چون گوهراو، سیمرغ یا فروهراست، که همان مرغ چهارپرمولوی باشد، و در اندیشیدن و بینش وشادی وسماع ، به بُن آسمانیش ، به معراج میرود . در« مدارج النبوة» میآید که : « از اخص خصایص و اشرف فضایل و کمالات و ابهر معجزات وکرامات ، تشریف و تخصیص الهی جل و علا، مرآن حضرت – محمد – را به فضیلت اسراء و معراج است که هیچکس از انبیاء ... را به آن مشرف ومکرم نگردانیده و به جائی که اورا رسانید و آنچه اورا نمود ، هیچکس را نرسانید .... » . آنچه را مدارج النبوة ، تنها ویژه رسول الله ، محمد میداند ، فرهنگ ایران ، ویژه هرانسانی میدانست ، و« معراج بینش واندیشه » که بیان « آمیزش انسان با بُن ِ خدائی » بود ، بیان « ارج انسان» بود . نفی ویژگی رفتن به معراج از هرانسانی ، نفی « ارج انسانdignity of human being » بطورکلی بود . نفی وانکارچنین نیروئی درانسان ، بیان سلب « ارج انسان از انسان » بود ، و این کار با میترائیسم و الهیات زرتشتی در ایران ، شروع شد و به یهودیت و مسیحیت و اسلام به ارث رسید . داستان جمشید و کاوس، و پروازشان به آسمان ، بیان همین گرفتن حق معراج از انسان ، وسلب « ارج از انسان » است .
    «هما» در شاهنامه دختر « بهمن » شمرده میشود . سیمرغ ، نخستین پیدایش از بهمن (= هومان= هخه من ) بوده است . انسان ، گرانبهاو شایسته و ارزشمند است ، چون در بُن ِ هستی اش، « ارج » یا« سیمرغ » یا « « هما»هست . به همین علت نام این خدا در فارس « ارجنه، یا همان ارژنگ » بوده است . واژه ارزو ارزه و ارج و ارغ و ارگ و ارخه وهرک وهخه ، همه یک واژه اند ، ولو آنکه امروزه ، مفاهیم گوناگونی شده اند، که درواقع برآیندها و رویه های همان تصویر سیمرغند . واژه ارزانی arzani» درست به معنای dignus است که همان dignity of human being)درانگلیسی است .« ارزانی»، دراصل به معنای لایق و سزاوارو مستحق و قابل احترام وشایسته است ، چنانکه فردوسی گوید :
    گرایدون که هستم زارزانیان ...مرا نام کن تاج وتخت کیان
    یا درشعر:
    در ازل هرکس به فیض دولت، ارزانی بود
    تا ابد جام مرادش ، همدم جانی بود


    این واژه « ارج = ارک = ارگ = ارز= حرک ) ، به بهمن و سیمرغ ( ارتا فرورد ) هردو اطلاق میشده است ، چون هردو، بُن کیهان و زمان و جان و انسان هستند . مثلا «حَـرک »، به « بادروج» اطلاق میشود ( ذخیره خوارزمشاهی) که گل بستان افروز باشد، که گل ارتافرورد یا سیمرغست ، و با آن، اینهمانی دارد. نام همین گل درصیدنه ابوریحان ، فرّخ است که نام خدای ایران، و معشوقه حافظ درغزلش درنیایش ِ« فرّخ » هست. وارشمن و ارکمن ( مینوی ارشه یا ارکه )، ازنامهای بهمن هستند . ارتافرورد،یاسیمرغ(حرک=ارک) ، نخستین پیدایش بهمن است که اینهمانی با بهمن( هومان) دارد . این اندیشه درشاهنامه تبدیل به تصویر ِهما میشود که دختر بهمن است. بهمن و ُهما ، بُن هرانسانی هستند .درنائینی، دیده میشود که « ارک »، به محوروقطب چرخ ریسندگی که پره های چرخ روی آن قرار دارند ، گفته میشود. به سخنی دیگر، بُن انسان ، قطب ومحوریست که همه چیز، گرد آن میچرخد . و این واژه درکردی به شکل « هه رک » درآمده است، که ریشه واژه ِ « حرک ، حرکه = حرکت » درعربیست . در بُن انسان، بهمن و سیمرغ، اصل جنبش وحرکت، قرار دارد. « بُن ِانسان » است که « اصل جنباننده وراه اندازنده و مبتکرهرحرکتی » است .

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  6. #26
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    البته قو ، که همان « ارج » یا سیمرغ باشد ، درسانسکریت به آن هنسه hansa گفته میشود . و معانی آن درسانسکریت ، گواه برعظمت وشرافت « بُن انسان » در فرهنگ ایرانست ، چون آنچه درایران ، سرکوبی شده است ، در سانسکریت نگاهداشته شده است . این واژه ، دارای معانی 1- روح اعظم + روح انسان + آفتاب + ذهن یا دماغ + عارف + دل + ارابه .... است . همچنین هنسه ، به مرغ افسانه ای گفته میشود که افشره سوما یا شیر را ، ازآب جدا میکند . جدا کردن آبگونه ها، چون اصل آمیزش باهمند ، ازهمدیگر، بیان اوج نیروی « شناخت» است . کسیکه میتواند، شیر دوگاو را که باهم آمیخته اند ، ازهم جدا کند ، اوج توان را دررسیدن به بینش دارد . البته ، ارابه ، نشان حرکت آفرینندگی درهمآهنگی است . درفارسی ، به این پرنده « قو » گفته میشود که دراصل « غو» باشد ، و به معنای « فریاد شادی » است . چنانچه واژه ِ« غوغا » برآن گواهست . همچنین در گیلکی به این مرغ ، « کالاگن یا کالاکن » گفته میشود . کلا کن ، باید به معنای « کله + کن » = خنده بزرگ باشد ، چون این مرغ ، هنگام پرواز وکوچ یا حرکت( ارک = حرک ) ازجائی به جائی ، آواز شادی بر میآورد و غوغا میکند . این همان ندای قو hansa Naado در سانسکریت است که « ندای مقدس » باشد. سیمرغ که در بُن هرانسانی آشیانه دارد، در هنگام اندیشیدن ، عروج میکند، یا به معراج ( که باز ازهمین ریشه – ارج - برآمده است ) میرود ودراین معراج ، شادی میکند و با بانگ بلند، آواز میخواند . این مرغ ، جزو مهمانان زمستانی سواحل شمال ایرانست . و نامش به لاتین cygnusاست که رد پای سیمرغ = سین را حفظ کرده است . « تواءمان بودن حرکت و شادی » ، بیان همان فلسفه بهمنی است که « بینش شاد» و« خرد خندان » خوانده میشود . بُن آفریننده جهان ، حرکت شاد، اندیشه شاد ، « وشتن» ، رقص ( هرچیزی رقصان، تکوین می یابد ) است . مولوی ، جان انسان را همین مرغابی میداند که اورا ازآتش ( تخم = مینو) به آب ( ابرآسمان = سیمرغ ) نردبانی میکند .
    عجب مرغابی آمد جان عاشق
    که آرد آب زآتش ارمغانی
    زآتش یافت ، تشنه ، ذوق آبش
    کند آتش به آبش ، نردبانی
    بهمن ( هومان ) و هما که باهم ، بُن آفریننده کیهان و محوروقطب ( قطب = بهی ) زمان و جانند ، بُن ِ هرانسانی هستند . این را فرهنگ ایران،« ارج » میخواند .انسان ، ارجمند است یا به عبارت دیگر ، بُن آفریننده جهان هستی و جان ، درمیان اوهست . انسان میارزد ، چون دارای ارج است . قدرتی وخدائی این شرافت و عظمت را به او به کرامت نمیدهد که هروقت خواست بتواند ازاو پس بگیرد ، بلکه این « ارج » ، بُن وجود ِهرانسانی هست . کاربرد واژه « کرامت انسان ، بجای ارج انسان » که از آیه قرانی گرفته شده است ، اصالت را ازانسان میگیرد . « لقد کرمنا الانسان » درقرآن ، به پدیده « خلیفه بودن انسان » میکشد، که برضد اصالت انسانست.
    سرچشمه آفرینندگی و بینش وحرکت و عشق وساماندهی ، در بُن هرانسانی است .خلیفه بودن ، بیان طرد ابتکارو نوآوری است . خلیفه بودن ، به معنای « ازدیگری بودن= درپس دیگری بودن » است ، نه « ازخود بودن »، ونه « ازخود، مبتکربودن » . با اصطلاح « ارج انسان » ، آشکارا گواهی داده میشود که : انسان « ازخودش ، ازبُن خودش » ، هست .
    او ازخدائی ، به این کار و آن عمل ، گماشته و ماءمور نمیشود . خدائی ، برای او « تکلیف » معین نمیکند . او ، سرچشمه حقوق و قوانین است . خدائی ، به او امرونهی نمیکند ، چون اصل خرد ضد قهرو خشونت وبیم آوری ، که بهمن است در بُن خود اوهست. او ، اصل اندیشیدنیست ، که برپایه آن ، « میخواهد » و « برمیگزیند »، و« همپرسی با دیگران میکند »، و میتواند بهشت را درگیتی ، مانند جمشید که بُن اوست ، بسازد و« سامان بدهد » . ازاین رو هرانسانی ، خود را « من » میخواند، و خویشکاریش ، « منی کردن » است .
    واژگونه ساختن معنای این اصطلاح در تاریخ ایران ازسوی موبدان زرتشتی،بهترین گواه بر سرنگون ساختن فرهنگ ایران بوسیله موبدان زرتشتی میباشد .خوارکردن و بی ارزش یا کم ارزش ساختن « من » ، یکراست به « نفی من ، نفی خواست من ، و نفی خردمن ، و اصالت انسان دربینش، و حق او به ساماندادن اجتماع » میکشد . این معنای واژگونه « منی کردن » ، میراث شوم این آخوندهای زرتشتی است، که درادبیات ما و ادبیات عرفانی و مذهبی ما باقیمانده است . همین اندیشه است که فروبلعیدن مغزجوانان ( خردهای نواندیش وجستجوگر) بوسیله ضحاک میکشد .
    در داستان جمشید ، که نخستین انسان درفرهنگ سیمرغی ایران بوده است و بُن یا فطرت هرانسانی را معین میسازد ، معنای متعالی و ارجمند « منی کردن » واژگونه ساخته شده است . دراین داستان ، منی کردن انسان ، به « انکار خدا » و « دعوی خدائی انسان » میکشد .

    اندیشیدن خرد ِ انسان به گیتی ، برای نظام دادن به آن ، طبق خواست تراویده ازخردش ، شوم وضد دینی میشود ، چون میکوشد که به یاری دیوان تباهکار، به آسمان بینش یزدانی عروج کند، و زندگی را تبدیل به جشن درگیتی کند . پرواز به آسمان ( مینو) ، اینهمانی با آفریدن بهشت ( مینو) در گیتی داشته است .درهمین واژگونه سازی ِ معنای « منی کردن » ، تاریخ واژگونه ساختن « فرهنگ اصیل ایران » بجای مانده است .چنانچه در بالا آمد ، بطورکوتاه میتوان گفت که منی کردن یا « منیدن » در پهلوی و اوستا ، به معنای « اندیشیدن برپایه پژوهش کردن وجستجو کردن» است .آزادی ، هنگامی هست که انسان بتواند، خود بجوید و برپایه جستجوی خود بیندیشد و زندگی کند و اجتماع را سامان دهد . بدون آزادی جستجوی فردی ، در اجتماع ، آزادی افکار و ادیان و عقاید و احزاب وجود ندارد. هنوز درکردی « منی کردن » به معنای کاوش کردن وپژوهش کردن است .
    البته « منی کردن » به معنای « اندیشیدن از بُن وجود نیزهست » . خود « اندیشیدن » ، که درپهلوی « اندیشیتن » است ، به معنای گستردن و پهن کردن « اند » است و «اند » که پیشوند نام دیگر بهمن ،«اندیمان » یا «هندیمن » است، معربش همان « حنطه » عربیست، و به معنای « گندم و تخم » است .

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  7. #27
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    . اندیشیتن ، گستردن ، تخم نهفته یا بُن ِ درون انسان است که مینوی مینوی انسان (= بهمن ) است . پس اندیشیدن ، پیدایش بُن بهمنی و همائی از انسانست . اندیشیدن ، مستقیم وبلاواسطه ، با بُن انسان و با بُن هستی و زمان کار دارد . خرد، نیاز به واسطه ( رسول وکتابهای مقدس و ایدئولوژی حقیقی) ندارد . خرد ، از بُن جهان هستی و زمان ، آبستن است و میتواند آنرا بزاید و آشکارسازد . ایمان به هرواسطه ای ، قربانی کردن بُن یا فطرت و طبیعت انسان و گرفتن اصالت ازانسانست .


    نفی « من » ، تنها « نفی خود » نبود
    بلکه « نفی خواست ومعنا وخرد خود » هم بود


    واژه « من » ، نشان میدهد که فرهنگ ایران ، « خودی خود»، یا گوهرهستی انسان را ، با « خرد و خواست برخاسته ازخرد و مهر» ، اینهمانی میداد . جان وخرد ، درفرهنگ ایران ازهم جدا ناپذیرند . در« من » ، جان وخرد باهم آمیخته اند . در سغدی میتوان دید که به تصمیم و عقیده و نظر ومقصد ، « فرمان خرد + فرموده خرد » میگفته اند ( maan-parmaate + maan -parmaan). « مان» ، در سغدی ، به معنای فکرو دل و خاطر است . مان و من ، درسغدی و فارسی و سانسکریت ، همان mind+meaning انگلیسی هستند .واژه ِ « معنی » عربی نیز، معرب همین « منی و مانا » میباشد . انسانی که خود میجوید و میاندیشد ،یا می مند ، « معنا » دارد ، معنا پیدا میکند ، معنویست . زندگی انسان در« منیدن » ، « معنا » می یابد . انسان ازایمان آوردن به آموزه و رهبری فراسوی خود ، معنوی نمیشود ، بلکه از « منیدن خود» ، از بُن ِجان ِ خود اندیشیدن (= ازپیوند جان وخردباهم )، معنا پیدامیکند ومعنوی میشود .
    از همان اصطلاح « مان- پرمان » سغدی که به معنای « تصمیم » است ، میتوان دید که خواست و تصمیم انسان ، برخاسته از خرد (= مان ) است . « فرمان » ، معنای امر و ُحکم را ندارد ، بلکه بیان « خواستیست که ازبُن خرد درانسان ، میتراود» . تصمیم گرفتن و خواستن ، ازخرد ، سرچشمه میگرفت وچنین خواستی ، فرمان نامیده میشد . در آغازشاهنامه ،این سروش است که تصمیم یا فرمان را ، از بن انسان، یا بهمن یا « منه »، میآورد و درگوش( کیومرث ) پنهانی ، زمزمه میکند .
    فرمان، خواست خرد بنیادی انسان ( بهمن= منه ) است . اینست که با خوارکردن و زشت ساختن و بی ارزش ساختن « من » ، درهمان اصطلاح « منی کردن = نخوت وکبرو خودخواه شدن » ، خرد انسان و تصمیمات خردمندانه اش ، بکلی بی ارزش و زشت و خوارساخته میشود . روزگاری واژه « من » ، ارج به انسان می بخشید، و انسان را به خرد مند بودن درهرکاری و هرخواستی ، دلبسته میساخت . ولی امروزه هرانسانی درکاربرد واژه « من » ، میترسد که به خودخواهی و کبرونخوت، متهم ساخته شود . او باید همیشه « خود» را زیر « مائی ، یا بی منی » ، یا «ازخود گذشتگی » یا « خواست طبقه وملت و امت » پنهان کند . « خود ومن » ، بیخرد است . خود ، بسود جامعه و دیگران نمیاندیشد . خرد انسان ، فقط درخدمت خود پرستی است . این تصویر فرهنگ ایران ، از« من » نیست، که گوهرش ، آنست که به پاسداری جان یا زندگی بطورعمومی بدون کاربرد قهر وخدعه، بیاندیشد.




    کـتـابـنـامـه




    شاهنامه فردوسی ، ژول مول ،
    شرکت سهامی کتابهای جیبی
    گزیده های زاداسپرم
    ترجمه محمد تقی راشد محصل، موءسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی تهران 1366
    مینوی خرد ، ترجمه احمد تفضلی ، فرهنگ ایران باستان
    انتشارات توس
    روزهرمزد ماه فروردین ، برگردان از: ابراهیم میرزای ناظر ، انتشارات ترانه : مشهد
    صیدنه ، تاءلیف ابوریحان بیرونی ، به کوشش منوچهرستوده - ایرج افشار
    کلیات شمس تبریزی ، تصحیح و حواشی ازم: درویش
    Handbuch Der Zendsprache
    von Ferdinand Justi
    اسطوره آ فرینش درآئین مانی دکترابوالقاسم اسماعیل پور
    فرهنگ پهلوی به فارسی دکتربهرام فره وشی
    زند وهومن یسن و کارنامه اردشیربابکان
    ترجمه صادق هدایت
    بندهش ، فرنبغ دادگی گزارنده : مهرداد بهار
    فرهنگ گویشی خراسان بزرگ امیرشالچی
    The Persian Rivayats Hormazyar Framarz
    Bombay 1932
    فرهنگ گیاهان ایران احمد ماه وان
    ویس و رامین ، فخرالدین اسعدگرگانی
    تصحیح ماگالی تودوا- الکساندرگواخارایا
    انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
    تحفه حکیم موءمن
    محمد موءمن حسینی طبیب شاه سلیمان صفوی
    اوپانیشاد، ترجمه شاهزاده محمد داراشکوه فرزند شاهجهان
    دکترتاراچند + سید محمد رضا جلال نائینی
    A Sanskrit English Dictionary
    M. Monier- Williams
    مفاتیح العلوم ابوعبدالله محمدبن احمدیوسف کاتب خوارزمی
    ترجمه حسین خدیوجم ، مرکزانتشارات علمی و فرهنگی
    The Gathas of Zarathushthra
    Helmut Humbach + Josef Elfenbein+ Prods O.Skjaervo Heidelberg 1991
    Zamyaad Yasht , Yasht 19 of the Younger Avestam Helmut Humbach and Pallan R.Ichapora
    اسطوره زندگی زردشت ، ژاله آموزگار+ احمد تفضلی
    کتابسرای بابل
    ارداویراف نامه ، فیلیپ ژینیو ،
    ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، شرکت انتشارات معین
    درخت آسوریگ ، ترجمه از ماهیار نوّابی
    سازمان انتشارات فروهر
    The Heritage of Zarathushtra
    A New Translation of His Gaathaas
    C.Winter , Heidelberg


    اساطیر و فرهنگ ایران درنوشته های پهلوی
    دکتررحیم عفیفی ، انتشارات توس
    Biblisch-Historisches Handwoerterbuch
    Herausgegeben von Bo Reicke
    und Leonhard Rost
    Altiranisches Woerterbcuch
    Christian Batholomae
    کتاب المقدس( عهد عتیق و عهد جدید)
    English-Pashto Dictionary
    Aryana Book Sellers , Peshawar City
    شاپورگان ( اثر مانی )
    به کوشش : نوشین عمرانی
    جستارهائی در باره زبان مردم آذربایگان
    ازیحیی ذکاء ، بنیاد موقوفات دکترمحمود افشار
    اوستا ، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه دوجلد
    انتشارات مروارید
    گرشاسپ نامه ، حکیم ابونصرعلی بن احمد اسدی طوسی
    به اهتمام حبیب یغمائی ، زبان و فرهنگ ایران
    واژه نامه سکزی ( فرهنگ لغات سیستانی )
    جواد محمدی خُمـَک ، سروش ، تهران
    Mythologie der Griechen und Roemer
    H.W.Stoll , Magnus
    بحارالانوار، تاءلیف محمد باقر مجلسی
    از انتشارات کتابفروشی اسلامیه
    بهمن نامه ، از ایرانشاه بن ابی الخیر،
    ویراسته رحیم عفیفی ، شرکت انتشارات علمی وفرهنگی
    الهی نامه ، شیخ فرید الدین عطارنیشابوری
    به تصحیح فواد روحانی، کتابفروشی زوّار، تهران
    منطق الطیر ، شیخ فریدالدین عطارنیشابوری
    دکترمحمد جواد مشکور
    Duden , Das Herkunftswoerterbuch
    Etymologie der deutschten Sprache


    پژوهشی دراساطیرایران، پاره نخست ، مهرداد بهار
    انتشارات توس – تهران
    فرهنگ هزوارش ها - یونکر
    A Medical Text in Khotanese
    Editted by : Sten Konow , Oslo 1941
    A Concise Pahlavi Dictionary D.N.MacKenzie Oxford University Pres1971
    تاریخ بخارا ، ابوبکرمحمدبن جعفر الرشحی ، ترجمه ابونصراحمدبن محمدبن نصرالقبادی ، مدرس رضوی
    نوروزنامه ، ازحکیم عمرخیام نیشابوری
    تصحیح و تحشیه : استاد مجتبی مینوی
    وهرود و ارنگ ، ژوزف مارکوارت ، ترجمه با اضافات از : داود منشی زاده ، بنیاد موقوفات دکترمحمد افشار
    تاریخ سیستان به تصحیح ملک الشعراء بهار
    کتابخانه زوار- تهران
    تاریخ یعقوبی ، احمدبن ابی یعقوب ، ترجمه ابراهیم آیتی
    شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
    فرهنگ مختصر اردو- فارسی ، تهیه و تنظیم از
    دکترشهیندخت کامران مقدم ( صفیاری )
    فرهنگ غیاث اللغات ، غیاث الدین محمدجلال الدین بن شرف الدین رامپوری ، بکوشش محمد دبیر سیاقی
    ذخیره خوارزمشاهی ، اسمعیل بن حسن الحسینی الجرجانی
    بکوشش محمدتقی دانش پژوهش و ایرج افشار
    انتشارات دانشگاه تهران
    لغت نامه دهخدا ، تاءلیف علی اکبر دهخدا ،
    زیر نظر دکترمحمد معین و دکترسیدجعفرشهیدی ، موءسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
    Naturrecht und menschliche Wuerde
    Ernst Bloch , suhrkamp taschenbuch
    تاریخ گزیده ، حمدالله مستوفی ، به اهتمام دکترعبدالحسین نوائی ، موءسسه انتشارات امیرکبیر
    داستان گرشاسپ ، تهمورس وجمشید ، گلشاه و متن های دیگر، کتایون مزدا پور
    برهان قاطع ، محمد حسین بن خلف تبریزی
    به اهتمام دکترمحمدمعین، موءسسه انتشارات امیرکبیر
    سنگلاخ ، فرهنگ ترکی به فارسی ، میرزا مهدی خان استرابادی ، ویرایش روشن خیاوی
    مرزبان نامه ، تحریرسعد الدین دراوینی
    به تصحیح محمد روشن ، نشر نو تهران 1367
    لغت فرس، ابومنصوراحمدبن علی اسدی طوسی
    به تصحیح فتح الله مجتبائی+ علی اشرف صادقی
    Shorter Oxford English Dictionary
    فرهنگ کردی – فارسی ، هه ژار ،
    سروش ، تهران 1376
    آثارالباقیه ، ابوریحان بیرونی ، ترجمه اکبرداناسرشت
    موءسسه انتشارات امیرکبیر تهران 1363
    الـتـفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، ابوریحان بیرونی ، به تصحیح جلال الدین همائی
    واژه نامه ای ازگویش شوشتری ، گرد آورنده محمد باقر نیرومند ، فرهنگستان زبان ایران
    کلیات شمس یا دیوان کبیر ، مولانا جلال الدین محمد مشهوربه مولوی ، با تصحیحات و حواشی بدیع الزمان فروزانفر، موءسسه انتشارات امیرکبیر
    اردا.یرافنامه ،ترجمه از دکتررحیم عفیفی ، انتشارات توس
    بررسی هادخت نسک ، دکترمهشید میرفخرائی
    موءسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی تهران 1371
    Mithras , Reinhold Merkelbach ,Hain,1984
    مصیبت نامه، شیخ فرید الدین عطارنیشابوری به اهتمام دکترنورانی وصال ، کتابفروشی زوّار
    مخزن الادویه ، عقیلی خراسانی تهران 1371
    واژه نامه گویش گیلکی گرد آوری و نگارش احمدمرعشی
    انتشارات طاعتی- رشت
    ممالک ومسالک ، ابواسحق ابراهیم اصطخری ، به کوشش ایرج افشار، بنیاد موقوفات دکترمحمود افشار
    بدایع اللغه ، فرهنگ کردی – فارسی ، علی اکبروقایع نگار
    به کوشش محمد رئوف توکلی
    فرهنگ بهدینان ، جمشید سروش سروشیان
    انتشارات دانشگاه تهران
    فرهنگ لری ، گرد آورنده حمید ایزد پناه
    موءسسه انتشارات آگاه
    فرهنگ نائینی ، گردآورنده دکترمنوچهرستوده
    موءسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
    فرهنگ تطبیقی تالشی ، تاتی ، آذری
    علی عبدلی، شرکت سهامی انتشار
    لغات عامیانه فارسی افغانستان – عبدالله افغانی نویس
    موءسسه تحقیات و انتشارات بلخ
    یشت ها دوجلد، پورداود ، انتشارات دانشگاه
    خرده اوستا ، پور داود
    فرهنگ واژه های فارسی درزبان عربی
    محمدعلی امام شوشتری ،سلسله انتشارات انجمن آثارملی
    فرهنگ گیل و دیلم ، محمود پاینده لنگرودی
    موئسسه انتشارات امیرکبیر
    فرهنگ جهانگیری سیدجمال الدین حسین فخرالدین حسن انجوشیرازی ، ویراسته دکتررحیم عفیفی
    کلیات عبید زاکانی ، با تصحیح و مقدمه اقبال آشتیانی
    شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال وشزکاء
    دیوان خاقانی شروانی ، بدیع الزمان فروزانفر
    موءسسه انتشارات آگاه
    گات ها ، سرودهای زرتشت ، ترجمه و تفسیرموبد فیروز آذرگشسپ ، سازمان انتشارات فروهر
    تاریخ طبری – تاریخ الرسل و الملوک – محمدبن جریرطبری ، ترجمه ابوالقاسم پاینده
    ناشر: اساطیر- تهران
    فرهنگ مجموعة الفرس ، ابوالعلا عبد الموءمن جاروتی
    به تصحیح دکترعزیزالله جوینی
    انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
    یادگار زریران متن پهلوی با ترجمه از دکتریحیی ماهیار نوّابی ، انشارات اساطیر
    تاریخ کامل، عزالدین ابن اثیر، برگردان دکترسیدحسین روحانی ، انتشارات اساطیر
    Deutsche Mythologie , Jacob Grimm
    Ulstein Materialien
    روایت اِمید اَشـو هیشتان ، ترجمه از دکترنزهت صفای اصفهانی ، نشرمرکز
    On Genesis, A New Reading
    By Bruce Vawater
    منتهی الارب فی لغة العرب ، فرهنگ عربی بفارسی
    عبدالرحیم ابن عبدالکریم صفی پور
    ازانتشارات کتابخانه سنائی
    الملل و النحل، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی
    ترجمه افضل الدین صدرترکه اصفهانی ، به تصحیح و تحشیه سید محمد رضا جلالی نائینی، چاپخانه تابان
    اندرزخسروقبادان، متن پهلوی ، ترجمه دکترمحمد مکری
    چاپ چهر
    فرهنگ مردم سروستان ، تاءلیف صادق همایونی
    انتشارات آستان قدس رضوی
    الفهرست ، محمدبن اسحاق بن ندیم ، ترجمه محمد رضا تجدد ، انتشارات اساطیر
    مقدمة الادب ، ابوالقاسم محمودبن عمرالزمخشری الخوارزمی ، انتشارات دانشگاه تهران
    ایران درزمان ساسانیان ، پروفسورآرتورکریستنسن
    ترجمه رشید یاسمی
    بانوگشب نامه تصحیح و توضیح دکترروح انگیزکراچی
    پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
    سفرنامه ناصرخسرو،حکیم ناصربن خسروقبادیانی مروزی
    به کوشش دکترنادروزین پور
    The Life Of Mumammad A.Guillaume
    A translation of Ibn Ishq s Sirat Rasul Allah


    تاریخ ادبیات ایران پیش ازاسلام ، انتشارات سخن
    دکتراحمد تفضلی


    فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی
    The Inscriptions In Old Persian Cuniform Of The Achaemenian Emperors
    Ralph Norman Sharp


    فرهنگ سغدی – فارسی – انگلیسی
    دکتر بدرالزمان قریب، انتشارات فرهنگان






    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




صفحه 3 از 3 اولیناولین 123

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •