اگر بخواهیم در میان اقشار اجتماع، سخت‌ترین مشاغل را نام ببریم، بدون شک، معلمی یکی از آنها خواهد بود. این حرفه نقش مهمی در جامعه‌پذیری کودکان و نوجوانان ایفا می‌کنند.

تاکنون کارشناسان، معلم و دغدغه‌های معلمی را از منظر مسائل معیشتی و مادی نگریسته‌اند، در حالی که اگر یک بار به پای درد دل‌های این جماعت بنشینیم می‌توانیم مسائل و مشکلات جدی‌تر و مهم‌تری را بیابیم که تا به حال از آن غفلت شده‌است. متناسب نبودن درآمد معلمین با میزان مسئولیت و تنشی که متحمل می‌شوند، صرفا می‌تواند یکی از این مشکلات باشد.

نباید تنها با این توجیه که معلمی شغل انبیاست، از توجه به نیازها و سختی‌هایی که معلمان تحمل می‌کنند چشم پوشید. اگر از معلم انتظار انجام کامل وظیفه و مسئولیت را داریم، باید در عوض به مسائل معیشتی او نیز توجه کنیم. آری معلمی شغل انبیاست، اما انبیا نیز از جنس بشر بوده‌اند و آنها نیز نیازمند خوراک ، پوشاک و مسکن بودند.

از معلم انتظارات فراوان داریم، اما به انتظاراتش گوش فرا نمی‌دهیم. از او تکلیف می‌خواهیم، اما به حقوقش کم‌توجهی می‌کنیم. از او مسئولیت می‌خواهیم و بازخواستش می‌کنیم، اما دایره اختیار او را تنگ می‌کنیم. آینده‌سازان جامعه و تربیت و جامعه‌پذیر کردن آنان را به معلم می‌سپاریم و معلم را به امان خدا رها می‌کنیم.

اگر شعار می‌دهیم که معلمی شغل انبیاست، باید این را نیز به خاطر داشته‌باشیم انبیا بر انسان منت گذارده‌اند در آیات وحیانی نیز حقی که آنان بر گردن ما دارند گوشزد‌ شده‌است، پس چرا از حق وارثان انبیا غافلیم؟

معلمی نیاز به توانایی و صرف انرژی فراوان دارد. معلم باید جامعه‌شناس باشد که با شناخت مقتضیات زمان، دانش آموز را برای ورود به جامعه آماده کند. باید روان‌شناس باشد که با درک نیازهای روحی و مسائل روانی دانش آموز را به عنوان فردی از نظر روح و روان، سالم تحویل اجتماع دهد و معلم نیاز به مهارت‌های ارتباطی دارد تا بتواند با دانش آموز ارتباطی سازنده برقرارکند.

معلمان چون کارمندان بایگانی با پرونده‌های راکد سروکار ندارد، بلکه با انسانی سر و کله می‌زند که از قضا در دوران رشد و تغییر و تحول است. سر و کله زدن با کودک و نوجوانی که یک لحظه یک جا بند نمی‌شود مطمئنآ هنری است که از عهده هرکسی بر نمی‌آید.

گذشته از مهارت‌های جامعه‌شناختی و روان‌شناختی و ارتباطی، معلم نیازمند توانایی دیگری نیز هست. معلم باید به مثابه مردم‌شناسی که در قلمروی ناشناخته‌ای پا می‌گذارد، باید وارد دنیای کودک و نوجوان شود و آداب و رسوم کودکی و اقتضائات این دوران را بشناسد.

دنیای کودکی قوانین خاص خود را دارد. بزرگسالان خیلی زود این دنیا وحال و هوا را فراموش می‌کنند. در روش‌های مردم‌شناختی گفته می‌شود که محقق مردم‌شناس، نباید چنان در قلمرو مورد مطالعه غرق شود که احاطه خود بر محیط را از دست بدهد و همچنین نباید از محیط به قدری فاصله بگیرد که نتواند از سوژه مورد نظرش چیزی بفهمد. اگر معلم را نیز به مثابه مردم‌شناسی تلقی کنیم که پا به قلمرو کودکی و نوجوانی گذارده‌است یکی از هنرهای او باید برقراری همین تعادل و پیدا کردن همین نقطه کانونی باشد.

معلم با ورود به قلمرو کودکی در معرض خطر خروج از بزرگسالی قرار می‌گیرد و با فاصله گیری زیاد از فضای کودک و نوجوان، توانایی ارتباط و تاثیر را از دست خواهد داد. قرارگیری در چنین وضعیتی نیازمند تمرین و سخت کوشی است و معلم همواره باید خود در حال آموزش دیدن و ارتقای معلومات و توانایی‌های خود باشد.

معلم را نمی‌توان تنها یک مردم‌شناس مشاهده‌گر و منفعل تلقی کرد. معلم باید تاثیر گذار نیز باشد و از همین روست که معلمان، یکی از گروه‌های مرجع در جامعه محسوب می‌شود. مطرح شدن معلم به عنوان الگویی که رفتار و گفتارش در برابر چشمان تیزبین کودک مورد ارزیابی دقیق قرار می‌گیرد مسلماً او را در موضعی قرار می‌دهد که می‌بایست کنترل زیادی بر کردار خود داشته باشد و این کنترل بر نفس، او را هر چه بیشتر در تنگنا قرار می‌دهد.این نکته را به خوبی در فیلم «دایره زنگی» می‌توان مشاهده کرد، آنجایی که خانواده معلم قصد نصب آنتن ماهواره بر پشت بام خانه خود را دارد، اما چند تن از شاگردانش در همسایگی او زندگی می‌کنند و این مساله معذوراتی را برای معلم ایجاد کرده است.

معلم در قلمرو کاری‌اش همرنگ جماعت است، اما این همرنگی تنها در محیط مورد مطالعه اوست و در زندگی شخصی، او بر طبق سلایق و علایق شخصی‌اش رفتار می‌کند. معلم، ملزم است در محیط آموزشی همرنگ با اقتضائات کودکی رفتار کند و از بسیاری از علایق و سلایق شخصی که تناسب با محیط آموزشی ندارد اجتناب کند، اما بر چسب معلم و فرهنگی (واژه‌ای که به شکلی پر مسما بر معلمین اطلاق می‌شود) انتظار کنترل بر رفتار را از شخص معلم دو چندان می‌کند و چه بسا منجر می‌شود که معلم از بسیاری از امور مورد علاقه‌اش که حق شرعی و قانونی اوست محروم شود.

نکات ذکر شده تنها گوشه‌ای از اضطرارات و ملزومات معلمی است و مسائل بیشتری وجود دارد که این حرفه را هرچه بیشتر دشوار می‌کند. حال، می‌توانیم از خود سوال کنیم که آیا متحمل شدن این همه تعهد و صرف این همه انرژی با میزان حقوق و درآمد معلمان متناسب است؟




www.bashgah.net/fa/content/show/20349