نظریات سلامت روان در کشورهای فردگرای آمریکای شمالی و اروپایی بر روی خودمختاری و مفاهیمی چون خودتعیین‌گری (self-determination)، استقلال و تنظیم رفتار از درون و ... به عنوان زمینه‌ساز سلامت روان تاکید فراوانی می‌کنند. تحقیقات تجربی انجام شده در این فرهنگ‌ها نیز موید این نظریات است.

در فرهنگ‌های فردگرا، دستیابی به سلامت روان در گرو به فعلیت‌رساندن خود تصور می‌شود. به منظور فعلیت‌بخشی به خود نیز از فرد خواسته می‌شود که در مقابل فرهنگ‌پذیری مقاومت نشان دهد، مستقل عمل کند،‌ خود را از درون اداره کند و به دنبال تایید و پذیرش دیگران نباشد.

همچنین از او خواسته می‌شود که خود را بر اساس استانداردهای شخصی ارزیابی کند و خود را از سنت‌ها (ترس‌ها، اعتقادها و قوانین جمعی) رها سازد. در واقع خودمختاری ارزشی است که به دلایل تاریخی در غرب جایگاه ویژه‌ای یافته است؛ اما در شرق نه تنها تاکید زیادی بر آن نمی‌شود، بلکه گاهی بر مفهوم متضاد آن یعنی همرنگی (conformity: تمایل به شبیه کردن رفتارها و نگرش‌های خود به رفتارها و نگرش‌های اکثریت یا فردی دیگر) تاکید می‌شود.

نتایج تحقیقات روانشناسان بین‌فرهنگی در سایر حوزه‌های کلیدی، جریان غالب روانشناسی را متوجه این امر کرد که نباید از تفاوت‌های چشم‌گیر بین‌فرهنگی غافل شد و یافته‌های دانشمندان آمریکایی و اروپایی لزوما قابل تعمیم به دیگر فرهنگ‌ها نیستند. در نتیجه در بعضی از کشورهای غیرغربی روانشناسان سعی کردند تا در حد توان از سلطه روانشناسی غربی خارج شده و روانشناسی مخصوص به فرهنگ خود را شکل دهند.





www.bashgah.net/fa/content/show/30709