اهميت نماز جماعت
غير از آثار فردى و اجتماعى نماز جماعت(كه به آنها اشاره خواهدشد)پاداشهاى عظيمى براى آن بيان شده كه در اينجا به بعضى ازروايات،اشاره مىشود. از رسول خدا(ص)نقل شده كه:«من سمع النداء فلم يجبه من غيرعلة فلا صلاة له» (1) نماز كسى كه صداى اذان را بشنود و بى دليل،در نماز جماعتمسلمانان شركت نكند،ارزشى ندارد.
در حديث،تحقير نماز جماعت،به منزله تحقير خداوند بشمار آمدهاست:«من حقره فانما يحقر الله» (2) شركت دائم در نماز جماعت،انسان را از منافق شدن بيمه مىكند. (3) و براى هر گامى كه به سوى نماز جماعت و مسجد برداشته شود،ثوابو حسنه در نظر گرفته شده است. (4) همين كه كسى براى شركت در نماز جماعت از منزل خارجمىشود،يا در مسجد،در انتظار نماز جماعتبه سر مىبرد پاداش كسىرا دارد كه در اين مدت،به نماز مشغول بوده است. (5) تعداد حاضران در نماز جماعت،هر چه بيشتر باشد،پاداش آن بيشتراست.اين كلام رسولخداست كه فرمود:«ما كثر فهو احب الى الله» (6) حديث جالبى در بيان فضيلت نماز جماعت است كه قسمتى از آندر رسالههاى عمليه هم ذكر شده است.ترجمه تمام حديث چنين است:
اگر اقتدا كننده 1 نفر باشد،پاداش 150 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 2 نفر باشد،پاداش 600 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 3 نفر باشد،پاداش 1200 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 4 نفر باشد،پاداش 2400 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 5 نفر باشد،پاداش 4800 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 6 نفر باشد،پاداش 9600 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 7 نفر باشد،پاداش 19200 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 8 نفر باشد،پاداش 36400 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كنندگان و امام جماعتبه 10 نفر رسيدند،پاداش72800 نماز دارد.
ولى،همين كه عدد افراد از ده نفر گذشت،حساب آنرا جز خداكسى نمىداند. (7) در حديث ديگر است:هر كه نماز جماعت را دوستبدارد،خدا وفرشتگان او را دوست مىدارند. (8) در زمان پيامبر(ص)هرگاه افراد نماز جماعت كم مىشدند،آنحضرت به جستجو و تفقد از افراد مىپرداخت و مىفرمود:شركت درنماز صبح و عشاء،بر منافقان از هر چيز سنگينتر است. (9) قرآن نيز،از اوصاف منافقان،بى حالى و كسالت هنگام نماز را بيانكرده است. (10 چرا كه سحر خيزى و حضور در جماعت مسلمين،آن هم ازراههاى دور و در گرما و سرما،نشانه صداقت در ايمان و عشق نمازگزاراست.
حضور در نماز جماعت،خاص يك منطقه نيست.انسان در هر جا كه باشد،خوب استبه فكر نماز جماعت و حضور در آن و تشويقديگران باشد.
رسول خدا(ص)در باره اهميت جماعت،فرمود:
«صلاة الرجل فى جماعة خير من صلاته فى بيته اربعينسنة.قيل:يا رسول الله!صلاة يوم؟ فقال(ص):صلاةواحدة» (11) يك نماز با جماعت،بهتر از چهل سال نماز فرادى در خانهاست. پرسيدند:آيا يك روز نماز؟فرمود:بلكه يك نماز.
و مىفرمود:صفهاى نماز جماعت،همانند صفهاى فرشتگان درآسمان چهارم است. (12) اولين نماز جماعتى هم كه بر پا شد،به امامت رسول خدا و شركتحضرت على(ع)و جعفر طيار(برادر حضرت على(ع))بود.همين كهابوطالب،فرزندش على(ع)را ديد كه به پيامبر اقتدا كرده،به فرزندديگرش جعفر گفت:تو نيز به پيامبر اكرم اقتدا كن و اين جماعت دو سهنفرى،پس از نزول آيه «فاصدع بما تؤمر» بود،كه فرمان به علنى ساختندعوت و تبليغ مىداد. (13)
آثار نماز جماعت
بر پايى فريضه هاى دينى به صورت دسته جمعتى،غير از پاداشهاى فراوانى كه ياد شد،در زندگى فردى و اجتماعى امت مسلمان نيز،آثارمثبت و فراوانى دارد كه به برخى اشاره مىشود:
1- آثار معنوى
بزرگترين اثر معنوى نماز جماعت،همان پاداشهاى الهى است كه گفته شد.روايت است كه شبى،على عليه السلام تا سحر به عبادتمشغول بود.چون صبح شد،نماز صبح را به تنهائى خواند و استراحتكرد. رسولخدا(ص)كه آنحضرت را در جماعت صبح نديد،به خانه اورفت.حضرت فاطمه(ع)از شب زندهدارى على(ع)و عذر او از نيامدن بهمسجد سخن گفت.پيامبر فرمود:پاداشى كه بخاطر شركت نكردن درنماز جماعت صبح،از دست على(ع)رفت،بيش از پاداش عبادت تمامشب است. (14) رسول خدا(ص)فرموده است:
لان اصلى الصبح فى جماعة احب الى من ان اصلى ليلتىحتى اصبح (15) اگر نماز صبح را به جماعتبخوانم،در نظرم محبوبتر ازعبادت و شب زندهدارى تا صبح است.
بخاطر همين فضيلت و پاداشهاست كه اگر تعداد نمازگزاران از ده نفربيشتر شود،اگر تمام آسمانها كاغذ،و درياها مركب و درختها قلم شودو فرشتگان بنويسند،پاداش يك ركعت آنرا نمىتوانند بنويسند. (16) . و نماز جماعتبا تاخير،بهتر از نماز فرادى در اول وقت است. (17)
2 - آثار اجتماعى
نماز جماعت،مقدمه وحدت صفوف و نزديكى دلها و تقويت كنندهروح اخوت است.
نوعى حضور و غياب بى تشريفات،و بهترين راه شناسائى افراداست.
نماز جماعت،بهترين،بيشترين،پاكت رين و كم خرجتريناجتماعات دنياست و نوعى ديد و بازديد مجانى و آگاهى از مشكلات ونيازهاى يكديگر و زمينه ساز تعاون اجتماعى بين آحاد مسلمين است.
3- آثار سياسى
نماز جماعت،نشان دهنده قدرت مسلمين و الفت دلها و انسجام صفوف است.
تفرقه ها را مىزدايد،بيم در دل دشمنان مى افكند،منافقان را مايوس مى سازد،خار چشم بدخواهان است. نماز جماعت،نمايش حضور در صحنه و پيوند«امام»و«امت»
است.
4-آثار اخلاقى،تربيتى
در نماز جماعت،افراد در يك صف قرار مىگيرند و امتيازات موهوم صنفى،نژادى،زبانى،مالى و...كنار مىرود و صفا و صميميت ونوعدوستى در دلها زنده مىشود و مؤمنان،با ديدار يكديگر در صفعبادت،احساس دلگرمى و قدرت و اميد مىكنند.
نماز جماعت،عامل نظم و انضباط،صفبندى و وقتشناسى است.
روحيه فردگرايى و انزوا و گوشه گيرى را از بين مى برد و نوعى مبارزه با غرور و خودخواهى را در بر دارد.
نماز جماعت،«وحدت»در گفتار،جهت،هدف و امام را مى آموزدو از آنجا كه بايد پرهيزكارترين و لايقترين اشخاص،به امامت نمازبايستد،نوعى آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است.
نماز جماعت،كينه ها و كدورتها و سوء ظنها را از ميان مى برد وسطح دانش و عبوديت و خضوع را در جامعه اهل نماز،افزايش مىدهد.
به خاطر اينهمه آثار است كه به نماز جماعت،آن همه توصيه شدهاست.حتى نابينايى وقتى از حضور پيامبر،اجازه خواست كه به مسجدنيايد،آنحضرت فرمود:از خانه تا مسجد،ريسمانى ببندد و به كمك آن،خود را به نماز جماعت برساند. (18) و نيز،نابينايانى كه اجازه ترك شركت در نماز خواستند،رسول خدا(ص)اجازه نفرمود. (19) از طرف ديگر،برخورد شديد نسبت به كسانى كه به نماز جماعت اهميت نمى دهند،نشان ديگرى بر اهميت و سازندگى آن است.
در حديث است كه به چنان كسان،همسر ندهيد (20) و معرف آنانن شويد. (21)
عدالت در امام جماعت
از شرايط امام جماعت،عادل بودن است.
عدالت را در كتب فقهى تعريف كردهاند.فقهاى گرانقدر،از جمله حضرت امام خمينى(قدس سره)مىفرمايند:
عدالت،يك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهانكبيره،و تكرار و اصرار نسبتبه گناهان صغيره باز دارد. (37) پاكى،تقوا،دورى از گناه،از نشانههاى عدالت است.بنا بهاهميت اين صفت،در نظام اسلامى يكى از امتيازات به حساب آمده ودر فقه اسلامى و قانونى اساسى، داشتن آن براى مسئولان بلند پايه ومشاغل حساس،شرط است و كارهاى مهم كشور و امور مردم،بايد بدست افراد عادل انجام گيرد.
به برخى از اين موارد كه عدالتشرط است،توجه كنيد:
در مسائل عبادى،امام جماعتبايد عادل باشد.
در مسائل سياسى عبادى،مثل نماز جمعه،خطيب و امام جمعه بايدعادل باشد.
در مسائل سياسى و حقوقى،(همچون نمايندگى مجلس و تصويب قوانين)نظر فقهاى عادلى بنام«شوراى نگهبان»معتبر است.
در مسائل حقوقى،گرفتن و دادن هر حق به صاحبش،بايد با گواهىافراد عادل باشد.
در مسائل تربيتى،اجراى حدود اسلامى و تاديب ظالم و خلافكار،وقتى است كه افراد عادل،به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادى،بيت المال بايد دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعى و فرهنگى،پخش و نشر خبرها،بايد دست افرادعادل باشد و به خبر افراد فاسق،اعتماد نمىتوان كرد،مگر پس ازتحقيق و تفحص.
در مسائل نظامى،فرمانده كل قوا،با رهبرى است،كه عدالتشرطآنست.
پس عدالت،از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارىمسئوليتهاى اجتماعى و تنظيم امور زندگى است.
راه شناخت عدالت
گرچه برخوردارى از عدالت،و داشتن ملكه ترك گناه،از اموردرونى افراد است،ولى با علائم و نشانههايى كه در زندگى و عمل افرادبروز مىكند،مىتوان به بود و نبود آن در افراد،پى برد.در روايات، برخى از اين علائم به چشم مىخورد و بعضى ملاكها بيان شده كه باوجود آنها، مىتوان كسى را عادل شمرد.
از امام صادق(ع)پرسيدند:عادل كيست؟
فرمود:
«اذا غض طرفه من المحارم و لسانه عن الماثم و كفه عنالمظالم» (38) كسى كه چشمش را از نامحرم،زبانش را از گناه،ودستش را از ظلم حفظ كند:
پيامبر خدا(ص)نيز در حديثى انسان جوانمرد و عادل را چنين معرفى مى كند:
«من عامل الناس فلم يظلمهم و حدثهم فلم يكذبهم و وعدهمفلم يخلفهم فهو ممن كملت مروته و ظهرت عدالته...» (39) كسى كه با مردم،در معاملات،ستم نكند و در سخن،دروغ نگويد و در وعدههايش تخلف نكند،او از كسانىاست كه مروتش كامل و عدالتش آشكار است.
از امام صادق(ع)سؤال شد:عدالت انسان را از كجا بشناسيم؟
فرمود:همين كه كسى اهل حيا و عفتباشد و در خوراك و گفتار وشهوت،خود را به گناه نيالايد،و از گناهان بزرگى مثل زنا،ربا،شراب،فرار از جنگ،...(كه مورد تهديد قرآن است) بپرهيزد،و جز در مواردىكه عذر دارد،از شركت در جماعت مسلمين دورى نكند،چنين انسانىعادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است... (40) در روايات ديگرى مىخوانيم:
به آنكس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعتبخواند،خوشبين باشيدو گواهى او را بپذيريد. (41) شايد آنچه را كه فقهاء،به عنوان«حسن ظاهرى»در عدالتبيانمىكنند،همين باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين ونبودنش در مراكز فساد و گناه،مايه اعتماد مردم شود و او را از اينطريق،انسان عادل و درست كارى بشناسند.
امام باقر(ع)در مورد عدالت زنان مى فرمايد:
همين كه اهل حجاب و از خانوادههاى محترم بود و از شوهر خويشاطاعت مىكرد و از كارهاى ناپسند و جلوهگرىهاى ناروا پرهيز داشت،عادل است. (42) در بعضى روايات،«فاسق»را كسانى مىداند كه به خاطر گناهانزشت علنى،در جامعه شلاق خورده،يا ميان مردم مشهور به خلاف وبدكارى يا مورد سوءظن باشند. (43) البته معناى عدالت در يكنفر،آن نيست كه در طول عمر،مرتكبگناهى نشده باشد،چرا كه اين ويژگى،تنها در انبياء و اولياء معصوماست، ولى همين كه ما،در ظاهر،از او گناه بزرگى نديده باشيم،كافىاست.
اين نيز ناگفته نماند كه:اگر كسى خود را عادل نمىداند،و حتى به مردم بگويد كه من عادل نيستم،اما مردم او را عادل و با تقوا بشناسند،مىتواند امام جماعتشود و مردم نيز مىتوانند به او اقتدا كنند و اگرمردم،مايل به اقتدا باشند،نبايد سرپيچى كند. (44) و حتى اگر پس ازنماز جماعت،معلوم شود كه امام جماعت،عادل نبوده،نمازهايى را كهپشتسر او خواندهاند صحيح چرا بعضى به جماعت نمىروند؟ است و اعاده لازم نيست. (45)
با همه پاداشها و آثارى كه براى نماز جماعت وجود دارد،برخى ازاين فيض بزرگ محرومند و با تاسف،شاهديم كه بسيارى،به آنبى اعتنا و كم رغبتاند و حتى در همسايگى مسجد به سر مىبرند،ولىدر جماعت مسلمين حاضر نمىشوند و مسجدها،گاهى به صورتناراحت كننده و دردآورى خلوت است.
علت شركت نكردن افراد در نمازهاى جماعت،گوناگون است.
بعضى واقعا عذر دارند و دليلشان پذيرفتنى است،ولى در بسيارى موارد،بهانه هايى پوچ، بيشتر نيست.مرورى به اينگونه دلايل و بهانه هامى كنيم:
بعضى،از پاداشهاى نماز جماعت،غافلند.
برخى،از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد،به نماز جماعتبى رغبت مىشوند.
بعضى،تنها بد اخلاقى امام جماعت را،بهانه عدم شركتخود قرارمىدهند و آنرا منافى با عدالت او به حساب مىآورند.
بعضى،بخاطر همفكر نبودن امام جماعت،با ديدگاههاى سياسى آناننسبتبه موضوعات و اشخاص و...از شركت در جماعت،دورىمىكنند.
بعضى،بخاطر مشغوليتهاى اقتصادى و اجتماعى و گرفتارىهاىروزمره،از پاداشهاى عظيم نماز جماعت محروم مىشوند.
بعضى،از برخورد سرد افراد مسجد،دلسرد مىشوند و ديگرنمىروند.
بعضى،عيبهاى بستگان و نزديكان امام جماعت را به حساب اومىگذارند و او را قبول ندارند.
بعضى،شركتخود را در نماز جماعتى را،مايه تقويت و بزرگ شدنپيشنماز در جامعه مىدانند و از آن پرهيز دارند،بى آنكه دليلى روشن بربيعدالتى امام جماعت داشته باشند.
بعضى،از روى غرور،حاضر نيستند در نماز جماعتيك امام جوانيا فقيرزاده،اما پاك و متعهد و لايق،شركت كنند.
برخى هم،تنپرور و تنبلاند و در عبادات،بى حوصله و كسلاند ونماز جماعت را،بجاى آنكه كار بدانند،بار مىدانند و به سختىحاضرند دست از كارهاى ديگر بكشند و به جمع مسلمانان در نمازبپوشندند.
بعضى نيز،از طول كشيدن نماز جماعت،از مسجد مىگريزند.
بعضى نيز،از متولى يا دستاندركاران مسجد،خوششان نمىآيد،ازاين رو به نماز جماعت نمىآيند.
اينها گوشهاى از علل سردى برخى نسبتبه حضور در نماز جماعتبود.
همانطور كه ديديد،بيشتر اينها،بهانههايى غير قابل اعتناست. اگر آگاهى و رشد دينى مردم به حدى برسد كه عوامل ياد شده راكنار بگذارند،و با خلوص و همدلى،در صفوفى منظم كنار هم بنشينند،به پاداشهاى عظيم جماعت،توجه داشته باشند،بدخلقى پيشنماز را،مغاير با عدالت او ندانند،گناه بستگان او را به حساب او نگذارند،و...به بركات و آثار مثبت فراوان اين«گردهمايى دينى» بينديشند،خواهيم ديد كه مساجد،رونق بيشترى خواهد يافت و خلوتىنمازهاى جماعت،از ميان خواهد رفت.
البته،صلاحيتهاى علمى و اخلاقى پيشنماز،و محيط گرم وآموزنده بودن مساجد،و برخورد شايسته و احترامآميز با شركت كنندگان درنماز،به خصوص با جوانان و نوجوانان،مىتواند سهم عمدهاى در جذبآنان به مسجد،اين كانون وحدت و معنويت داشته باشد.
سهم مسئولان فرهنگى،تبليغى و تربيتى كشور نيز در اين زمينه،مهماست.
اگر مربيان محترم و معلمان و پدران و مادران،خود در جماعتهاشركت كنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بايستند،يا به مساجدبروند،الهام بخش ديگران نيز خواهد بود.
اگر مدارس،در كنار مساجد ساخته شود،براى حضور دانشآموزاندر نمازهاى جماعت، تسهيلى به حساب مىآيد.
نماز مسافر
نماز،از واجبات بسيار مهمى است كه در هيچ حال از انسان ساقطنيست،حتى در مسافرت، بيمارى،ميدان جنگ،در حال غرق شدن و...
البته بنا به شرايط خاص،صورتهاى مختلفى به خود مىگيرد،ولىهمواره بر انسان واجب است.
يك مسلمان هنگام سفر و در طول راه هم بايد بر نمازهاى خويشمواظبت كند.در قطار، اتوبوس،در سرما و گرما،در تنگى وقت و عجله،نبايد نماز را سبك شمرد و اداى آن را به فراموشى سپرد.وقتى اتوبوس ياقطار،براى نماز يا صرف غذا نگه مىدارد،بايد شتافت و نماز را همخواند.و اگر توقفى نكرد،از راننده خواست تا نگهدارد.
شرايط نماز قصر
مسافر،در مدت مسافرت و در راه،با هشتشرط،نمازهاى چهارركعتى خود را بايد شكسته و قصر(دو ركعت)بجا آورد: (46) شرط اول:آنكه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد.
شرط دوم:آنكه از اول مسافرت،قصد هشت فرسخ را داشته باشد.
شرط سوم:آنكه در بين راه،از قصد خود بر نگردد.
شرط چهارم:آنكه نخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ،از وطنخود بگذرد،يا ده روز يا بيشتر در جايى بماند.
شرط پنجم:آنكه براى كار حرام سفر نكند و سفرش،سفر معصيتنباشد.
شرط ششم:آنكه از صحرانشينان بيابان گرد نباشد.
شرط هفتم:آنكه شغل او مسافرت نباشد.
شرط هشتم:آنكه به حد ترخص (47) برسد.
اقامت ده روز
در مسافرت،اگر انسان قصد ماندن ده روز تمام يا بيشتر در يكجاداشته باشد،بايد نمازهايش را تمام بخواند.اگر نيت واقعى او،ماندنكمتر از ده روز است،نمىتواند در ظاهر قصد ده روز كند و تمام بخواند.
اگر قبل از تمام شدن ده روز،به دلايلى تصميم انسان عوض شد وتصميم به بازگشت گرفت، روزهاى باقيمانده را هم بايد تمام بخواند.
اگر كسى مسافرت كند و به وطن خود برود،هر چند كمتر از ده روزبماند،نمازهايش تمام است.مگر آنكه از وطن خود اعراض كرده وبنايش بر بازنگشتن باشد،كه حكم مسافر دارد.
زادگاه انسان،وطن اصلى اوست،مگر آنكه از آنجا اعراض كند.
محل ديگرى را هم كه انسان براى اقامت دائمى انتخاب مىكند،وطنغير اصلى او به حساب مىآيد.كسى كه در دو جا زندگى مىكند،هر دوجا وطن او محسوب مىشود.تا انسان،قصد ماندن هميشگى در جايىغير از وطن اصلى نداشته باشد،وطن او حساب نمىشود،مگر آنكه بدونقصد ماندن،آنقدر بماند كه مردم بگويند آنجا وطن اوست.
كسى كه مسافرت،شغل اوست(مثل رانندگان،خلبانان و...)ياشغلش به گونهاى در ارتباط با سفر است كه همواره در تردد و رفت و آمداست،نمازهايش را بايد تمام بخواند.(توضيح بيشتر در رسالههاست).
مسافر،در چهار جا مىتواند نمازش را هم شكسته و هم تمام بخواند:
1-مسجد الحرام
2-مسجد النبى
3-مسجد كوفه
4-حرم سيد الشهداء و مسجد متصل به حرم آنحضرت. (48)
در اين موارد،براى فيض بيشتر بردن از معنويات اين اماكن،مسافرمجاز است نمازش را تمام بخواند.
پى نوشتها:
1- وسائل،ج 5 ص 375،كنز العمال،ج 8 حديث 22799.
2- 2- من لا يحضره الفقيه،ج 1 ص 377.
3- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 488.
4- كنز العمال،ج 8 حديث 22815 از پيامبر اسلام(ص).
5- كنزالعمال،ج 8 حديث 22818 و 22827.
6- كنزالعمال،ج 8 ص 258.
7- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 487،رساله حضرت امام،مسئله 1400.
8- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 488.
9- كنزالعمال،ج 8 ص 256.
10- و اذا قاموا الى الصلوة قاموا كسالى(نساء،آيه 142).
11- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 488.
12- همان مدرك.
13- همان مدرك،ص 689،وسائل،ج 5 ص 373.
14- سفينة البحار،ج 1،جماعت.
15- كنز العمال،ج 8 حديث 22792.
16- توضيح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1400.
17- توضيح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1402.
18- وسائل،ج 5 ص 377.
19- كنزالعمال،ج 8 ص 255.
20- و21- سفينة البحار،ج 1،جماعت.
22- و23- من لا يحضره،ج 1 ص 377.
24- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 490.
25- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 491،وسائل،ج 5 ص 416.
26- وافى،ج 2 ص 177.
27- و28- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 491.
29- وسائل ج 5 ص 417 و مستدرك،ج 1 ص 492.
30- اعراف،آيه 31.
31- نورالثقلين،ج 2 ص 19.
32- و33- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 492.
34- من لا يحضر،ج 1 ص 381.
35- وافى،ج 1 ص 177،مستدرك الوسائل،ج 1 ص 492 و 493،وسائل،ج 4 ص 419.
36- من لا يحضر،ج 1 ص 378.
37- تحرير الوسيله،ج 1،بحث امام جماعت.
38- بحار،ج 75 ص 248.
39- بحار،ج 67 ص 1-
40- استبصار،ج 3 ص 12.
41- وسائل،ج 18 ص 291.
42- استبصار،ج 3 ص 13.
43- وسائل،ج 18 ص 295.
44- جواهر،ج 13 ص 277،تحرير الوسيله،ج 1،شرايط امام جماعت.
45- تحريرالوسيله،شرايط امام جماعت.
46- هر يك از اين شرايط،داراى مسائل و جزئيات بسيارى است كه توضيح آنها را از رسالهمطالعه كنيد.
47- حد ترخص يعنى جايى كه با رسيدن به آنجا،انسان ديگر ديوار شهر را نبيند و صداىاذان آنرا نشنود(توضيح المسائل حضرت امام).
48- رساله حضرت امام،مسئله 1356.