كتابخانه تحقيقات توسعه اقتصاد منطقهاي دانشگاه كلمسن
در كاروليناي جنوبي در گزارشي پيرامون توسعه منطقه اي با تأكيد بر خوشه هاي صنعتي اين تعريف را براي خوشه صنعتي ارائه كرده است . « مجموعه اي از بنگاههاي مرتبط و مشابه كه در يك محدوده جغرافيايي واقع اند و در ارتباط با هم موجب ايجاد مزيت رقابتي براي اعضاء خوشه و اقتصاد محلي مي شوند . بطور كلي خوشههاي صنعتي بنگاههايي را كه ارتباط افقي و يا عمودي معني داري باهم دارند و يا از منابع ونيروي كار شبيه به هم استفاده مي كنند ، شامل مي شوند . اعضاء خوشه صنعتي ممكن است از نظر روابط خريد- فروش ، همكاري بين بنگاهي براي توسعه محصول ، بازاريابي يا تحقيقات در ارتباط باشند يا در خدمات تخصصي و بازار نيروي كار سهيم گردند .»
مؤسسه علوم زيستي يوركشاير
خوشه صنعتي را اينگونه تعريف كرده است : « گروهي از سازمانها در صنايع مرتبط كه به دليل خريد وفروش ويا بدليل استفاده از زيرساختها ، مشتريان و مهارتهاي يكسان باهم ارتباط دارند . يك خوشه صنعتي چيزي بيشتر از بخش صنعتي است ، زيرا خوشه صنعتي معمولاً گروهي از بخشهاي صنعتي را با زيرساختهاي مورد نيازشان از قبيل نهادهاي مالي ، خدمات پشتيباني و غيره به هم مرتبط ميكند . علاوه بر اين خوشه صنعتي دانشگاهها و مؤسسات تحقيقاتي را كه نتايج تحقيقاتي مفيدي را به بخشهاي صنعتي ارائه ميدهند به هم مرتبط ميسازد . موفقيت خوشه صنعتي بستگي به وجود نهادهاي مذكور در منطقه و نحوه ارتباط آنها دارد »
بكاتيني ( 1992 Becattini )
كه به بررسي و ارزيابي نواحي صنعتي ايتاليا پرداخته خوشه صنعتي را اينگونه تعريف كرده است : « خوشه صنعتي مجموعه اي از چند بنگاه پراكنده نيست بلكه يك سيستم اقتصادي اجتماعيست. براي خوشه صنعتي مجموعهاي از عناصر اساسي بايد مدنظر قرارگيرد كه عبارتند از :
• • ارتباط عمومي توليد در سطح بنگاه
• • رقابت در عين همكاري
• • ماهيت اجتماعي – فرهنگي ( محيط اجتماعي )
• • همكاري نهادهاي خصوصي ، سازمانها و ائتلافهاي خودياري
• • همكاري نهادهاي عمومي و دولت محلي
عوامل فوق در ايجاد مزيت رقابتي و توسعه اقتصادهاي محلي نقش عمده اي ايفا مي كنند . »
فرانك پايك
در كتاب خود تحت عنوان « توسعه صنعتي از طريق همكاري صنايع كوچك » تئوري و عمل » خوشه صنعتي را همكاري شبكهاي صنايع كوچك در قالب اصول سازماني معين و نظامهاي ارزشي مي داند ، كه در محيطي مبتني بر عملكرد نهادهاي قدرتمند جمعي ، مؤسسات مالي ، مراكز آموزشي و طراحي و خدمات اختصاصي بخشي ضمن تقويت و توسعه كارآفريني به مزيتهاي توليد انبوه ومزيتهاي هدف ] هزينههاي كمتر براي پاسخگويي به نيازهاي متغير بازار [ دست مييابند .
هوبرت اشميتز و خالدندوي
در كتاب خود تحت عنوان « خوشه هاي صنعتي ، رويكردي نوين در توسعه صنعتي » خوشه را اينگونه تعريف كرده اند : « تمركز بخشي و جغرافيايي شركتها كه باعث برخورداري از صرفه جوييهاي بيروني ] صرفه هاي مقياس [ مي شود ( ظهور عرضه كنندگان مواد خام ، قطعات ، ماشين ابزارهاي نو يا دست دوم و لوازم يدكي ، ايجاد مجموعهاي از كارگران مزدبگير كه در بخش خاص مهارت دارند) . وجود هوبرت اشميتز و خالدندوي در كتاب خود تحت عنوان « خوشه هاي صنعتي ، رويكردي نوين در توسعه صنعتي » خوشه را اينگونه تعريف كرده اند : « تمركز بخشي و جغرافيايي شركتها كه باعث برخورداري از صرفه جوييهاي بيروني ] صرفه هاي مقياس [ مي شود ( ظهور عرضه كنندگان مواد خام ، قطعات ، ماشين ابزارهاي نو يا دست دوم و لوازم يدكي ، ايجاد مجموعهاي از كارگران مزدبگير كه در بخش خاص مهارت دارند) . وجود خوشه باعث جذب كارگران بازارهاي دوردست نيزميشودوبه ظهور خدمات تخصصي درزمينههاي فني،مالي وحسابداري نيزكمك ميكند. »
آلتنبرگ و اشتامر با توجه به متغيرهاي كمي ( نه كيفي مانند اعتماد ، اتكاء به اجتماع يا محيط اخلاقي و . . . ) خوشه صنعتي را اينگونه تعريف كردهاند ، خوشه مجموعهاي نسبتاً بزرگ از شركتهاست كه در محدوده مكاني خاصي قراردارند ، پيشينه تخصصي مشخص دارند و تجارت بين شركتي و تخصص شركتها چشمگير است . البته اعتقاد اين دو محقق بر آن است كه صرفاً تجمع مكاني شركتهايي كه با هم ارتباط ندارند سبب دستيابي به كارآيي جمعي و لذا خوشه صنعتي نميگردد ، بلكه ارتباط بنگاهها نيز در كنار تجمع آنها ضروريست .
خانم روبرتا رابلوتي ( Roberta Rabelotti )
در يادداشتهاي كتاب خود با نام « صرفههاي خارجي و همكاري در نواحي صنعتي » خوشه را با دو ويژگي عمده تمركز جغرافيايي و تخصص بخشي معرفي مينمايد و معتقد است كه ناحيه صنعتي علاوه بر دربرگرفتن تعريف خوشه صنعتي ، تقسيم كار بين شركتي را نيز در بر ميگيرد .:icon_twiste

:icon_twiste