-
بررسی قدرت در دیدگاه ساختاری
ساختارگرایان معتقد هستند كه محیطهای اجتماعی دارای نظمهای اساسی دررفتاروروابط مردم بایكدیگر است. ساختارگرایی رامیتوان به معنای جستجوی قوانین كلی وتغییرناپذیردرهمه سطوح زندگی تعریف كرد.
(ریتزر، 543). این دیدگاه به مفهوم آن است كه پدیدههای اجتماعی ازجمله قدرت، دارای ثبات و پایداری فراوان هستند.اگركسی با چنین دیدگاهی وارد اتاق مدیرعامل شود، قطعا" مقهورسلطه ونفوذ مدیر میشود ومدیر میتواند از راههای بسیاری اعمال قدرت نماید. درچنین حالتی تصورمااین است كه اوسالهاست براین كرسی تكیه زده است و به همین روش نیزادامه خواهد داد.اعتقادبه وجود ساختهای ثابت اجتماعی وفردی، ریشههای فراوانی دارد. مثلا" ماركس برساختارهای ثابت اقتصادی در جامعه سرمایه داری تاكید می كند. از نظرفروید ساختارهای روانشناختی ناخودآگاه مردم رابه تفكر وعمل وامی دارد ( ریتزر، 104). مثلا" درجامعه سنتی ایران یك كودك ازسنین ابتدایی متوجه تسلط پدربرخانواده میشود (هرچند كه این ساخت بهسرعت درحال تغییراست) . تاكید برنظریه ساختگرایی باعث شد كه ویلبرت مور در1960 اعلام كند كه قشربندی طبقاتی برای بقای جامعه ضرورت دارد (ریتزر،86) وبه این ترتیب از جهت ایدئولوژیك ازنابرابری اجتماعی در آمریكا پشتیبانی نمود. كسی كه درچنین جامعهای دربالای هرم قرارگرفته باشد دارای قدرت بلامنازع است وبه هیچ روی حاضر نیست دیگران رادرتصمیم گیریها سهیم كند.
مسلما مدیرسازمان درچنین جامعه هرمی ازقدرت بالایی برخورداراست ومیتواند بتنهایی ودرپشت درهای بسته تصمیم گیری كند. به بیان دیگر، دیدگاه ساختاری خواهان تثبیت وضعیت موجود است وهیچ تغییری رادرشبكه ساختی اجتماع برنمیتابد، پس سعی دارد ازجابهجایی وگردش كالاهای ارزشمند یعنی قدرت ،پول ومنزلت جلوگیری كند. بهعنوان مثال جهت حفظ منزلت اجتماعی، خانوادههای اشراف درانگلیس معمولا" ملزم به ازدواج بااشراف زادگان هستند ویا اكثریت سناتورهای آمریكا ازخانوادههای بخصوصی هستند. به این ترتیب هنگام برخورد بایك مدیرمجبوریم مراعات جایگاه منزلتی او را بنماییم و درواقع به میدانی می رویم كه همه چیزبهسود طرف مقابل است.
بررسی قدرت در دیدگاه نظریه پردازان كنش متقابل
بهنظرعملگرایان، حقیقت یاواقعیت به گونه ای آماده درجهان وجود ندارد، بلكه ضمن عملكرد ما در جهان به گونه ای فعالانه ساخته وپرداخته میشود. این دیدگاه افرادرا عاملان آزادی می انگارد كه هنجارها، باورهاونقشهای اجتماع رابرحسب منافع شخصی وطرحهای لحظه ای خود میپذیرند، ردمی كنند، تعدیل و یا تعریف می كنند( ریتزر، 269). ازاین دیدگاه جایگاه مراجعه كننده ومدیرعامل نسبت به یكدیگر درحین تعامل آنها تعیین می شود. به این ترتیب كه میان آن دوكنش برقرار می شود،سپس فراگردی تعاملی میان آنها رخ می دهد كه ساختارهای قبلی راتغییر خواهد داد.ممكن است كارمندی ازمدیرتقاضای ترفیع پست سازمانی داشته باشد ومدیرمخالفت كند. اماكارمند كه ازطریق منبعی خارج ازسازمان توانسته است به برخی ازنقاط ضعف مدیر پیببرد، اوراتحت فشارمی گذارد تابه خواسته اش عمل كند. مثلا" ممكن است مدیرقبل ازورود به سازمان سوء پیشینه داشته باشد ویا ممكن است دارای نقاط ضعف خانوادگی واخلاقی باشد. میان آنها تعامل برقرار می شود وهردو وارد مبارزه می شوند.درنهایت به توافقی می رسند كه باعث تعادلی شكننده میان آن دو میشود. برخلاف دیدگاه ساختاری این توافق یا تعادل تازمانی ادامه می یابد كه تغییری درشرایط هیچ یك از طرفین رخ ندهد. اما باایجاد شرایط جدید برای هریك ازطرفین ، توافق یاساخت میان آن دو متزلزل میشود وبه كنشی دیگرمی انجامد. امری كه درهركنش اهمیت دارد اینكه انسانها درزمان انجام دادن یك كنش می كوشند تاثیركنش خود رابركنشگران درگیردیگر، سبك و سنگین كنند. بهعبارت دیگر،كنشگران حین كنش متقابل اجتماعی ، درفراگردی ازنفوذ متقابل قرارمی گیرند(ریتزر، 286). دربیشتر كنشهای متقابل ، كنشگران باید دیگران رادرنظرگیرند وبسنجند كه آیا فعالیتهایشان بادیگران همخوانی دارد یا نه.بنابراین افراد دركنش متقابل می كوشند جنبه ای ازخودرانمایش دهند كه موردپذیرش دیگران باشد ( ریتزر،292) .
بهعنوان مثال اگردولتی درسیاستهای داخلی خود ادعای مردم دوستی وازبین بردن فاصله میان بالا وپایین هرم قدرت راداشته باشد، دراینصورت مدیران چنین دولتی مجبورند اوقات بیشتری راصرف مراجعه كنندگان و پاسخگویی به آنها كنند. دراین شرایط محیطی برای انجام كنش میان بالا وپایین هرم قدرت بهوجود می آید كه احتمالا" به تعدیل قدرت می انجامد. به این ترتیب افراد درگیركنش اعم ازمدیریاكارمند دربازی شركت می كنند كه نتیجه آن به عملكرد كنشگران بستگی دارد.
نتیجهگیری
گفته شد جامعه ایران درحال گذاراز ساختارهای متمركز به نظام مشاركتی است.به این ترتیب مدیران قدرت خود رابه تناوب هم ازبالا وهم ازپایین هرم بهدست می آورند. به بیان دیگربرخی قدرت خودرا بهواسطه ساختارهایی ثابت بدست می آورند وبرخی قدرت خود راپس ازفرآیند تعامل وكنشهای انتخاباتی بهدست می آورند. مسلم است مدیرانی كه دراثر فرآیند انتخاباتی به قدرت رسیده اند پاسخگوترخواهند بود. پس اگر مدیری متكی به بالای هرم قدرت باشد ، كمترامكان دارد كه بتوان اورا وارد بازی كنش متقابل كرد، زیرا اودرموضع برترجای گرفته است . اما اگر قدرت مدیری متكی به پایین هرم باشد، مجبوراست برای حفظ اتكای خود باآنها وارد كنش شود. هرچند این تعامل ممكن است گاهی به ضرر اوباشد. اومجبوراست بادیگران مشاركت كند، زیرادرصورت همكارینكردن آنها به هیچ منبع دیگری وابسته نیست . پس تصورچنین مدیری آن است كه قدرت درسازمان متبوع اوتوزیع شده است واین توزیع نیز احتمالا" براساس شایسته سالاری خواهد بود.
روند تاریخ معاصر ایران حركتی است از نظام استبدادی باساختهای ثابت بهسوی نظام مشاركت همگانی كه دراثركنشهای افراد وگروهها، بهوجود می آید. به این ترتیب باورعمومی، به كارآمدی مدیران مشاركت پذیر درمقابل مدیران جزمگرا است، بهطوریكه امروزه اكثر مدیران حداقل ناچارند ازمشاركت پرسنل دفاع كنند وآنرا زینتی برای خود محسوب كنند.
منابع:
1 - مبانی رفتارسازمانی ، استیفن رابینز، مترجمان : علی پارسائیان ، محمد اعرابی ، دفتر پژوهشهای فرهنگی ، 1379
2 - جامعه شناسی ، آنتونی گیدنز، مترجم : منوچهر صبوری،نشرنی، 1382
3 - نظریه جامعه شناسی دردوران معاصر، جورج ریتزر، مترجم: محسن ثلاثی ، انتشارات علمی ، 1383
4- بهنام كاویان: كارشناس ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی از دانشگاه تهران
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن