وقتی مدیران به هر دلیلی حاضر میشوند تا فعالیت روزمرهء خود را بر زبان آورند، در تعجب میمانید از آن که تدابیر آنان با تئوریهای مدیریتی یا نکات مدیریتی نوشته شده در کتابها، همسو است. با این ویژگی که صحبتهای مدیران در قالبی ساده و به دور از واژگان مغلق علمی بیان میشود
گفتوگو با مدیران، فرصت مغتنمی است. مدیران پرمشغلهاند و فرصت و حوصلهء گفتوشنود ندارند زیرا همواره با کمبود وقت روبهرویند. برای بسیاری از آنان که مرد عمل و کار و تلاشند، سخن گفتن را کمتر سودمند میدانند. از این رو از گفتوشنود میپرهیزند .
این در حالی است که وقتی مدیران به هر دلیلی حاضر میشوند تا فعالیت روزمرهء خود را بر زبان آورند، در تعجب میمانید از آن که تدابیر آنان با تئوریهای مدیریتی یا نکات مدیریتی نوشته شده در کتابها، همسو است. با این ویژگی که صحبتهای مدیران در قالبی ساده و به دور از واژگان مغلق علمی بیان میشود.جالبتر آن که در این گفتوشنود، گاه پرسش یا پرسشهایی آشکار میشود، هم برای مدیر و هم برای شنونده.در این اثر کوشیدهایم به پرسشی که برایمان پدید آمد، پاسخ دهیم. این پاسخ برگرفته شده از یک کتاب مدیریتی است که در متن اشاره شده است.شایسته بود قدردان مدیری باشیم که این فرصت را آفرید و آن پرسش را پدید آورد، همچنان امیدوارانه در انتظاریم در دیدار با دیگر مدیران، حاصل آن گفتوشنود را عرضه کنیم به امید آن که پرسش و پاسخ را در قالب ساده اما ژرف ارایه دهیم .
قرار ملاقاتی با مدیرعامل اینویت داشتم. هدف از این ملاقات، اطلاعیابی بیشتر دربارهء «کنفرانس بینالمللی برند» بود که قرار است ۱۹ و ۲۰ دی ماه در تهران برگزار شود.شنیده بودم برگزارکنندگان کنفرانس تعدادی از استادان خارجی را نیز در این کنفرانس دعوت کردهاند و بخشی از مقالات را نیز همانان ارایه میکنند .
جای خشنودی فراوان داشت. از آن رو که برخی از کنفرانسهای برگزار شده در تهران، عنوان «بینالمللی» دارند اما این عنوان در فرم و محتوای کنفرانس رعایت نمیشود. گاه حضور یک یا دو نفر استاد خارجی حاضر در تهران با یک سخنرانی پیش پا افتاده را ملاک «بینالمللی» قرار میدهند !
علاقهمند بودم دربارهء این کنفرانس نیز بیشتر بدانم. بدانم که آیا رویه همان رویهء معمول است یا واقعا «عنوان بینالمللی» در فرم و محتوا رعایت خواهد شد .
برخلاف انتظار، با جوانی روبهرو شدم که کمتر از ۳۰ سال داشت. فردی که اینک مدیریت کنفرانس بینالمللی و شرکت مزبور را برعهده داشت . گفتوگوها آغاز شد و با تداوم موضوعات، همچنان موضوعات یکی پس از دیگری استمرار یافت. این اتفاق، مرا به یاد تام پیترز، مغز متفکر شرکتهای جدید آمریکایی انداخت. پیترز با کتاب شوک برانگیز «بازانگاری» به شرکتهای آمریکایی آموخت، چارچوبهای ذهنی (پارادایمهای ذهنی) خود را تغییر دهند .
«سن و سال» یکی از این پارادایمهاست. تصور میرود مدیر، انسانی است که با گذراندن سالهای طولانی عمر، تجارب ارزشمندی دارد. همین تجربههای ارزشمند، پشتوانهء گرانبهای او و شرکتی است که در آن کار میکند .
تام پیترز در بخشی از کتاب خودش، به سراغ این تجربههای ارزشمند میرود و بنیان آن را فرو میریزد. برای مثال از خود و دوست تیزهوش خود میگوید که چه صبورانه در معتبرترین دانشگاههای معتبر آمریکا، ساعتها و روزهای متمادی محاسبات پیچیده را برای انبارداری کالاها آموختند ولی اکنون مایکل دل، مغز متفکر کامپیوترهای دل، با داشتن اتاقی به اندازهء کمتر از ۱۰ متر به عنوان انبار کالا، قادر است کامپیوترهای دنیا را با سفارش مشتری، آمادهسازی و ارسال کند.تام پیترز بنیانهای فکری دیگری را نیز در این کتاب _فرو میریزد. مطالعهء این کتابها، هراسی رعبآور بر دل مدیران کارآزموده افکند .
برخی از آنان که فکورانه میاندیشیدند، به سرعت تغییر و تحول را در خود آغاز کردند. گاه خود را از سمت مدیر عاملی مستعفی کردند و جایگاه خود را به «مشاور» تغییر دادند. برخی دیگر خود را برای همیشه معزول کردند تا شخصی با شایستگیهای فراوان، سکان مدیریت را بر عهده گیرد. اما بودند مدیرانی که این دیدگاه و نگرش را نپسندیدند و در عمل با بروز خسارتهای فراوان، میدان مدیریت را ترک کردند و یا داغ اخراج را به ناگزیر پذیرا شدند. این در حالی بود که پیش از این، این مدیران ملقب به اسطوره قادر بودند با تدابیر خود، شرکت را بادرآمدزایی فراوان بهرهمند کنند، خوشحالی سهامداران را به ارمغان بیاورند و ...
این اصل اساسی را نباید فراموش کرد: ضروری است روی «تجربهها» پا بگذاریم و نگاهی تازه به مسالهها داشته باشیم. تجربهها مفیدند اما حداکثر قادرند مشکلات پیشین را با راهحل پیشین به انجام رسانند. این در حالی است که اکنون با مشکلات تازه روبهروییم. مشکلات تازه یا به گفتهء صاحبنظر برجستهء مدیریت، چالشهای تازه، نیازمند به راهاندازی تدابیر تازه است. تاکید فراوان بر تجربههای پیشین سبب خواهد شد مغز انسان و شکوفایی او را در حد سالهای گذشته تنزل دهیم .
● مدیران ورزیده چگونه خوش فکرند
رشتهء کلام در آنجا بود که اکنون مدیریت در ایران نیز در سطح شرکتهای خصوصی باید تغییر اساسی یابد. در غیر این صورت در آینده نیز شاهد ناکامیهای فراوان مدیران هستیم که سرمایههای فراوانی را به کار انداختهاند اما حاصل مورد انتظار به دست نیامده است .
مدیران جوان ویژگیهایی دارند که از جملهء آن، «خوشفکری» است. گو آن که مدیران دیگر نیز دارای این ویژگی هستند اما در بیشتر موارد مدیران در میانسالی بیشتر به تجربهها مینازند تا _به تازگیها.در ملاقات با مدیرعامل جوان شرکت مزبور، همواره در پی هر موضوعی که مطرح میشد و به انجام میرسید از خود پرسیدم چگونه میتوان «خوشفکر» بود .
این پرسش نیز حاصل آن دیدار بود. برای پاسخ آن دو راه وجود داشت . نخست از او در این باره بپرسم یا به سراغ دیگر مدیرانی بروم که هنوز تا رسیدن به مرز ۳۰ سالگی فاصله دارند اما مدیریت مجموعههای کوچک و بزرگ را به عهده گرفتهاند. چنین روشی مستلزم وقت و هزینه بود که امکانات موجود اجازه نمیداد. این کار و پژوهش میدانی از حوصلهء کار گزارشی روزنامه خارج بود و شاید بهتر است مراکز مطالعات مدیریتی و یا پایاننامههای دانشجویی دورهء دکترا و کارشناسی ارشد آن را در دستور کار خود قرار دهند.تداوم گفتوگوها با مدیران جوان اینویت مرا ترغیب کرد راهی میانبر برگزینم . ترجیح میدهم این راه میانبر را نیز با شما در میان بگذارم .
● چطور میتوان خوشفکر شد
این پرسش را جان ماکسول، متولد ۱۹۴۷ که برای مدیران، شخصیت صاحبنام و نام آشنایی است پاسخ داده است .
ماکسول در کتابی همین پرسش را پیش روی خود قرار میدهد .
در این کتاب، وی به جای رهنمود دادن به رهبران سازمانها، در «رهبری اندیشهء خود» دست به قلم زده است .
در این کتاب کوچک، کم حجم اما بس نافذ، ماکسول میکوشد تا با ارایهء تجربیات افراد موفق و بزرگان تاریخ، چگونگی اندیشیدن موثر را نشان دهد، وی خواننده را برمیانگیزد تا با استقبال از ایدههای نو، قید و بندهای پیشین را رها سازند تا بتوانند به «اندیشه» مجال دهند که به پرواز خود ادامه دهد .
● شش فرمان خوشفکر بودن
خوشبختانه این کتاب را فضلاله امینی، مترجم توانای کتابهای مدیریت، با عنوان «در اندیشهء تحول» ترجمه و انتشارات فرا به تازگی آن را چاپ و منتشر کرده است .
در صفحهء ۷۷ تا ۸۷ این کتاب، ماکسول، دستورالعملهای بسیار ساده و کاربردی را ارایه میکند تا افراد به ویژه مدیران از آن سود جویند.آیا میخواهید با این دستورالعملها آشنا شوید؟ دستورالعملهای شش گانه را در پی میخوانید :
۱ ) خود را در معرض اطلاعات خوب بگذارید
۲ ) با خوشفکران معاشرت کن
۳ ) به اندیشههای خوب بیندیش
۴ ) اندیشههای خوبت را عملی کن
۵ ) به هیجانهایت اجازه بده فکر خوب دیگری بیافرینند
۶ ) فرآیند را تکرار کن
ششمین فرمان ماکسول را بنگرید. این فرمان همچنان برگفتهء پیشین این اثر تاکید میورزد که تجربهها را به کناری نهید. این فرمان را تشریح خواهم کرد .
▪ فرآیند را تکرار کن
ماکسول، نویسندهء کتاب «در اندیشهء تحول» در توضیح این فرمان ششم میگوید: «یک فکر خوب به تنهایی راه به جایی نمیبرد. آدمهایی که فقط یک فکر خوب دارند و سعی میکنند در همهء دوران عمر کاری خویش بر آن فکر سوار شوند، معمولا راه به جایی نمیبرند و ناکام و تلخ کام میشوند. آنها عجایب یک گانهاند، نویسندگان تک کتاب، سخنوران یک پیام، مخترعان تک اختراع .
آنها وقتشان را بر سر پاسداری یا ارتقای آن تک ایده میگذارند . موفقیت نصیب کسانی میشود که کوهی از طلا دارند و یکسره از آن برمیدارند، نه کسانی که میخواهند با یک تکه سنگ طلا ۵۰ سال سر کنند. اگر میخواهی طلا استخراج کنی باید فرآیند خوب اندیشیدن را همیشه تکرار کنی .
برگرفته از: سایت آفتاب