روانشناسي پرورشي نوين... psychology
معرفي كتاب
تاليف: دكتر علي اكبر سيف
معرفي كتاب روانشناسي پرورشي نوين- روانشناسي يادگيري و آموزش- تاليف دكتر علي اكبر سيف
ويرايش ششم چاپ اول- چاپ مكررچهلم پاييز1386 - 5150 نسخه - چاپ نيل
مباحث مورد بحث:
هوش و تفكر
راهبردهاي يادگيري و مطالعه
هوش
نمي توان تعريفي مشخص از هوش بدست اورد كه مورد توافق همه ي روانشناسان باشد.اما عناصر هوش مورد توافق است.
عناصر هوش:
1-توانايي پرداختن به امور انتزاعي:افراد با هوش بيشتر با امور انتزاعي در ارتباط هستند تا امور عيني(امور انتزاعي:انديشه ها نماد ها روابط مفاهيم اصول.)
2-توانايي حل كردن مسايل:توانايي پرداختن به موقعيت هاي جديد
3-توانايي يادگيري:به ويژه توانايي يادگيري انتزاعيات(برخي از روانشناسان به اين عنصر استعداد گفته اند.)
الفرد بينه روانشناس فرانسوي به كمك دستيار خود سيمون به پيشنهاد يك شركت اموزشي نخستين ازمون عيني هوش را درست كرد.
ازمون بينه و سيمون براي كودكان 3 تا 13 سال درست شد.
به كمك اين ازمون براي هر كودك يك سن عقلي تعيين مي شد.
بدين شرح كه از يك كودك سوال هايي پرسيده مي شود كه از تمام كودكان 6 ساله پرسيده مي شود.اگ كودك بتواند به اين سوال هل به طورصحيح جواب دهد سن عقلي 6 به وي تعلق مي گيرد.حال كودك مي تواند 6 سال داشته باشد يا 4 سال و يا 8 سال.
با وجود اينكه روانشناسان هنوز نتوانسته اند تعريفي خاص از هوش بدست بياورند اما هوش را به 2 دسته تقسيم كرده اند:
هوش يگانه وهوش چند گانه
هوش يگانه از نظر وكسلر:يك توانايي كلي كه فرد را قادر مي سازد تا به طور منطقي بيانديشد فعاليت هدفمند داشته باشد و به طور موثر به كنش متقابل بپردازد.
هوش يگانه از نظر اسپيرمن:معتقد به يك هوش كلي است و ان را باgنمايش مي دهد.
هوش چند گانه از نظر 4 روانشناس مورد تحليل قرار گرفته است به نام هاي:ترستون/گيلفورد/استن برگ/گاردنر
هوش چند گانه از نظر ترستون:
درك كلامي(توانايي درك قياس هاي كلامي و خواندن و فهميدن متن)
سيالي واژه(توانايي كار كردن با واژگان)
سهولت عددي(سرعت و درستي محاسبات)
تجسم فضايي(توانايي انجام كارهايي نظير چرخاندن اشيا در ذهن)
حافظه تداعي(توانايي ياداوري كلمات ارايه شده به صورت جفت)
سرعت ادراكي(توانايي يافتن دفعاتي كه يك كلمه در يك متن تكرار شده)
استدلال(توانايي حل مسايل رياضي و منطقي)
الگوي ساخت گيلفورد:
1-عمليات:به فرايند هاي مهم هوش گويند.
1-1شناخت(دانستن/كشف كردن/اگاه شدن)
1-2حافظه و ياداوري
1-3تفكر واگرا(توليد پاسخ هاي چند گانه)
1-4تفكر همگرا(توليد يك پاسخ واحد قابل قبول)
1-5ارزشيابي(داوري درباره ي خوبي)
2-محتوا:همان اطلاعات ذهني است.
2-1شكلي يا ديداري(تصاوير ذهني)
2-2نمادي(اعداد)
2-3معنايي(معني كلمات)
2-4رفتاري(اطلاعات غير كلامي مانند هيجان)
3-فراورده ها:محصول هاي عمليات بر روي محتوا است.
3-1واحد ها
3-2طبقات
3-3روابط
3-4نظام ها
3-5تغييرات(دگرگوني اطلاعات)
3-6تلويحات(برون يابي/پيش بيني بر اساس اطلاعات)
به طور خلاصه محتوا چيزهايي اند كه مردم به انها فكر مي كنند عمليات ذهني چگونگي انديشيدن افراد را نشان مي دهند و فراورده به نتايج انديشه ي افراد گفته مي شود.
هوش چندگانه ازنظر استن برگ:
هوش تحليلي
هوش افريننده
هوش عملي
هوش چندگانه ازنظر گاردنر:
كلامي
منطقي-رياضي
درون فردي
ميان فردي
طبيعت گرايانه
موسيقيايي
بدني-جنبشي
فضايي
نظريه ي هوش سه بخشي استن برگ:
هوش از مجموعه اي از مهارت هاي تفكر و يادگيري تشكيل يافته كه در حل مسايل تحصيلي و زندگي روزانه مورد استفاده قرار مي گيرند.
1-هوش تحليلي:به توانايي انسان در برخورد موثر با مسايل گفته مي شود و معرف توانايي كلامي تفكر انتزاعي پردازش اطلاعات و سازماندهي به مطلب است.(رويكرد خبر پردازي)
2-هوش افريننده:توليد انديشه هاي تازه پيشنهاد دادن روش هاي نو برخورد متفاوت با مسايل و تركيب كردن اطلاعات به راههاي جديد.
برخورد موثر و سريع با:
1-موقعيت هاي تازه:بينش
2-موقعيت هاي اشنا:خودكاري
3-هوش عملي:توانايي پرداختن به مسايل و مشكلات زندگي روزانه را شامل مي شود.
به فرد امكان تمرين كردن به كار بستن و استفاده از انچه را كه در موقعيت هاي رسمي يا غير رسمي ياد گرفته مي دهد.
كساني كه داراي اين هوش هستند مي توانند با جنبه هاي متغير محيط خود سازگار شوند ودر صورت لزوم به تغيير محيط خود اقدام كنندتا ان را با نياز هاي خود هماهنگ كنند تا محيط زندگي بهتري براي خود درست كنند.
برخي افراد در بعضي از اين هوس ها قوي اند در حاليكه بعضي ديگر ممكن است در همه ي هوش ها قوي باشند.
غالب تكاليف اموزشگاهي نيازمند تركيبي از اين 3 هوش هستند.
نظريه ي هوش هاي چند گانه گاردنر:
شامل 8 نوع هوش است.
زباني/موسيقيايي/منطقي-رياضي/فضايي/بدني-جنبشي/طبيعت گرايانه/ميان فردي/درون فردي.
در اين نظريه چنين فرض شده كه در ميان افراد از لحاظ هوش هاي مختلف تفاوت وجود دارد.
گاردنرواستن برگ هر 2 معتقدند كه هوش در فرهنگ هاي مختلف به صورت متفاوت ظاهر مي شود.
كساني كه داراي هوش ميان فردي هستند معمولاداراي مشاغل معلمي يا درمان گري هستند.
ايراد بزرگ نظريه ي گاردنر:اجزاي هوش او همبستگي بسيار بالايي دارند و از هم مستقل نمي باشند.
هوش هيجاني:( (EQ
معادل با هوش ميان فردي در نظريه ي گاردنر مي باشد.
هوشبهر:( (IQ
نمره ي فرد در ازمون هاي سنجش هوش را گويند.
اين مبحث داراي يك نموداريست كه تقعر ان به سمت پايين است.
درجه بنديه اين نمودار بين 70 تا 130 است.حدود 95%از افراد داراي هوش 70 تا 130 هستندو 2%كمتر از 70 و 2% بيشتر از 130.
استثنايي بودن:
نمره ي 70 مرز عقب ماندگي ذهني است.براي تصميم گيري تنها هوشبهر زير 70 كافي نيست بلكه بايد مهارت هاي سازگارانه ي او نيز در نظر گرفته شود.
استثنايي پايين:عقب مانده ذهني
استثنايي بالا:سرآمد(قريحه)
دانش اموز سرامد كسي است كه در يك يا چند زمينه تحصيلي مانند علوم رياضيات زبان علوم اجتماعي داراي توانايي قابل ملاحظه ايي هستند و به راحتي قابل اموزش اند.
قريحه:توانايي توليد عملكرد استثنايي
اموزش هوش:
كوشش هايي كه به منظور بالا بردن سطح هوش صورت گرفته ثمربخش بوده اند.
يكي از روياهاي ديرينه اموزشي يافتن راهي براي باهوش كردن افراد است.منظور صرفا اطلاعات دادن و ايجاد مهارت هاي مختلف نبوده بلكه به طور كلي ايجاد توانايي يادگيري و كسب دانش ها و مهارت هاي تازه بوده.
غني سازي موثر:
يكي از برنامه هاي اموزشي معروف اموزش توانايي هاي هوشي يا ذهني است.در اين برنامه افراد يك رشته تكليف كتبي انجام مي دهند كه هدفشان ايجاد مهارت هاي ذهني است.
تمرين سنجيده:
بالا بردن قريحه ي افراد است و هدف اصلي ان ايجاد و گسترش مهارت است.
شامل تمرين هايي براي توانايي هاي شناختي و هم كاركرد هاي بدني است.
راهبرد هاي يادگيري و مطالعه ي شناخت و فرا شناخت
راهبرد:
يك برنامه يا نقشه كلي است كه از مجموعه اي عمليات تشكيل مي يابد و براي رسيدن به يك هدف معين طراحي و اجرا مي شود.
شناخت:
فرايند ها يا جرياناتي كه به كمك انها يادگيري ياداوري و تفكر صورت مي پذيرد.(دانستن)
فراشناخت:
دانش فرد درباره ي چگونگي يادگيري خودش.
دانش فرا شناختي:
1-دانش مربوط به خود يادگيرنده:مانند اگاهي از رجحان ها و يا نقاط ضعف و قوت
2-دانش مربوط به تكليف يا موضوع يادگيري:مانند اطلاعات مربوطه به سطح دشواري موضوع
3-دانش مربوط به راهبرد هاي يادگيري
فرا يادگيري:
به تسلط فرد بر انچه در حال يادگيري اش است گفته مي شود و كلي تر از فراشناخت است.
راهبرد هاي شناختي:
اقداماتي هستند كه ما به كمك انها اطلاعات تازه را براي پيوند دادن و تركيب كردن با اطلاعات قبلي اموخته شده و ذخيره سازي انها در حافظه ي دراز مدت اماده مي كنيم.
در 3 دسته كلي تقسيم مي شوند:
تكرار/بسط/سازمان دهي
1-تكرار يا مرور:
1-1:موضوعات ساده و پايه(غير معني دار) از طريق:
بخش بخش حفظ كردن/تمرين پراكنده
1-2:موضوعات پيچيده(معني دار) از طريق:
انتخاب نكات مهم و كليدي/خط كشيدن زير نكات مهم/برجسته سازي يك كتاب درسي/رو نويسي
هدف از تكرار يا مرور:
نگهداري در حافظه ي فعال تا زمان استفاده از ان يا انتقال به دراز مدت.
اين راهبرد ها يادگيرندگان را در انتخاب و كسب اطلاعات و دانش مورد نظر ياري مي دهند.
2-بسط و گسترش:
2-1:مطالب ساده و پايه(اتصال) از طريق:
مكان ها
سر واژه:(از طريق ان بين مواد اطلاعاتي نوعي ارتباط ايجاد مي شود مثل سكوت)
كلمه كليدي:(با استفاده از يك كلمه ي اشنا 2 كلمه به هم ربط داده مي شوند)
واسطه:(ارتباط بين مطالب و مواد غير مرتبط)
تصوير سازي:(بر قراري ارتباط معني دار بين مطالب از طريق ايجاد يك رابطه ذهني بين انها)
2-2:مطالب پيچيده از طريق:
يادداشت برداري:(انتخاب و ثبت نكات مهم و كليدي هنگام خواندن يك مطلب يا گوش دادن يك سخنراني)
شرح نويسي:(علامت گذاري و حاشيه نويسي)
قياس گري
خلاصه كردن:(نوشتن عبارات كوتاه كه معرف انديشه هاي اصلي موضوع باشد)
هدف از بسط يا گسترش:
ياري فراگيران در ارتباط بين مطالب جديد با قديم.
اين كار از راه افزودن جزييات بيشتر به مطالب تازه خلق مثال ها و مواردي براي ان ايجاد تداعي بين ان و انديشه هاي ديگر و استنباط كردن درباره ي ان انجام مي شود.
3-سازماندهي:
3-1:مطالب ساده از طريق تقطيع:(دسته بندي)
3-2:مطالب پيچيده از طريق:
تهيه ي سر فصل هاي كتاب درسي/تبديل متن به نقشه(نقشه ي مفهومي يا الگوي مفهومي)
بهترين و كامل ترين نوع راهبرد هاي يادگيري و مطالعه سازماندهي است.
براي معني دار ساختن يادگيري به مطالبي كه قصد يادگيري انها را داريم نوعي چهار چوب يا سازمان تحميل مي كنيم.
اگر اين چهار چوب ويژه ي اطلاعات جديد باشد نوعي سازمان دروني به وجود مي ايد.
اگر اين چهار چوب مطالب جديد را به دانش موجود ربط دهد چهار چوب بسطي به وجود مي ايد.
يكي از راه هاي بسيار موفقيت اميز سازماندهي مطالب استفاده از نقشه ي مفهومي است.
نقشه ي مفهومي:
به يادگيرنده در سازمان دادن به مطالب در ذهن خود كمك مي كند.
الگوي مفهومي
:
يادگيرنده را دردرك و فهم مطالب ويادگيري معني دار كمك مي كند.
هدف ان ايجاد يك بازنمايي ذهني روشن و مفيداز انچه قرار است بياموزد است.
يادگيرندگان را در ارايه ي راه حل هاي خلاق براي مسايل توانا تر مي سازد.
كاربردهاي نقشه ها و الگو هاي مفهومي:
1-استفاده به عنوان پيش سازمان دهنده:ارايه معلم هنگام درس
2-خوانندگان پس از خواندن فصلي يك نقشه مفهومي درست كنند.
3-معلم با بررسي نقشه هاي مفهومي نقاط ضعف قوت يادگيرندگان را تشخيص مي دهد.
ويژگي هاي الگوي مفهومي:
1-كامل بودن
2-خلاصه بودن
3-قابل فهم بودن
4-عيني بودن:براي يادگيرنده اشنا باشد.
5-مفهومي بودن
6-مناسب بودن
راهبردهاي فرا شناختي:
راهبرد هاي شناختي راه هاي يادگيري هستند و راهبرد هاي فرا شناختي تدابيري هستند براي نظارت بر راهبرد هاي شناختي و كنترل و هدايت انها.
راهبرد هاي فرا شناختي به 3 دسته تقسيم مي شوند:
برنامه ريزي/نظارت و ارزشيابي/نظم دهي
1-برنامه ريزي:
A:تعيين اهداف
B:پيش بيني زمان لازم براي مطالعه
C:تحليل چگونگي برخورد با موضوع يادگيري
D:تعيين سرعت مطالعه
E:انتخاب راهبرد هاي شناختي
2-نظارت و ارزشيابي:
:Aارزشيابي از پيشرفت
B:نظارت بر توجه
C:طرح سوال هنگام مطالعه
D:بررسي زمان و سرعت مطالعه
3-نظم دهي:
A:تعديل سرعت زمان
B:اصلاح يا تغيير راهبرد شناختي
روش هاي اموزش راهبردها:
1-پس ختام
2-روش كاپس
3-روش مردر
4-اموزش دو جانبه
5-مطالعه ي مشاركتي
6-اموزش هم شاگردي
7-پرسيدن دو جانبه
پس ختام:
پيش خواني preview
سوال كردن question
خواندن read
تفكر refgeet
از حفظ گفتن recite
مرور كردن review
پس خبا:
پيش خواني preview
سوال كردن question
خواندن read
به خود پس دادن self-recitation
ازمون كردن test
روش كاپس:
شخصيت هاي داستان character
هدف داستان aim
مشكل problem
راه حل solve
روش مردر:
حال و هوا mood
درك و فهم undrestand
ياداوري recall
كشف و هضم detect
بسط و گسترش digest& explore
مرور و پاسخ respond & raxiew
اموزش دو جانبه:
سوال كردن/خلاصه كردن/توضيح دادن و روشن ساختن نكات پيچيده/پبش بيني رويداد هاي اينده
اين روش به صورت گروهي اجرا مي شود.
در اصل اين روش براي بهبود خواندن و فهميدن دانش اموزاني كه در اين زمينه مشكل داشتند ابداع شد. مطالعه ي مشاركتي
:
يادگيرندگان به صورت دو نفري با هم كار مي كنند به نوبت خلاصه دهي مي كنند.
اموزش هم شاگردي:
كسي كه بيشتر مي داند به كسي كه كمتر مي داند درس مي دهد.
اموزش يك دانش اموز به وسيله ي يك دانش اموز ديگر.به صورت 2 نفره انجام مي گيرد.
دانش اموزي كه با اين روش اموزش مي بيندمحتواي درسي را بهتر درك مي كند و سطح انگيزش بالا تري دارد و سريع تر ياد ميگيرد.
دانش اموزي كه اموزش مي دهد گاهي بيشتر از ديگري سود مي برد.
در اين روش سهم توضيح دهنده بيشتر از گوش دهنده است.
پرسيدن 2 جانبه:
بين معلم و دانش اموز صورت مي گيرد.
هدف:افزايش تعداد و تنوع پرسشها
جالب ترين جنبه ي اين روش اين است كه نقش معلم و شاگرد را تغيير مي دهد.