در تعریف «شخصیت» این گونه بیان شده است: خصوصیاتی که در روح هر کس شکل میگیرد و او را از دیگران جدا میکند و وسیله تشخیص او از دیگران میشود.
قرآن کریم این حقیقت را چنین ترسیم میفرماید: « ای مردم ما شما را از نر و مادهای خلق نمودیم و شما را به صورت شعبهها و قبیلهها قرار دادیم، برای اینکه یکدیگر را بشناسید (امّا این را بدانید که) همانا گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. به درستی که خداوند دانا و آگاه است. »
قرآن کریم اگر چه با عنوان خاص در رابطه با «شخصیت» انسان سخن نگفته است، امّا از مجموع آیات که در مورد انسان نازل شده است به خوبی میتوان «روانشناسی شخصیت» انسان را مورد بررسی قرار داد.
«شخصیت» از ماده «شخص» به معنای مابه الامتیاز و مابه الاختیار است و چیزی است که یک شیئی را از اشیاء دیگر جدا میکند.
به عبارت دیگر ویژگی هایی که در روح آدمی وحدت پیدا کرده و شکل گرفته و در رفتار فرد ظاهر میگردد را شخصیت می گویند.[۱]
مناسبترین واژهای که قرآن کریم برای شخصیت (منش و خوی) به کار میبرد، واژه «شاکلة»است.
آنجا که میفرماید:«قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلاً »[۲]
بگو: هر کس بر حال و هوا و ساختار نفسانى خود عمل مىکند (زیرا منشأ اعمال اقتضاى مزاج، یا ملکات است)، اما پروردگار شما به حال کسى که (روى شاکله صالحه) رهیافتهتر است داناتر مىباشد.
نکات مهمی که در آیه یاد شده وجود دارد عبارت است از:
۱٫ اعمال انسان معلول صفات و خصوصیات ثابت روانی است و به عبارت دیگر، رفتار آدمی حکایت از شخصیت درونی او میکند. (از کوزه همان تراود که در اوست)
۲٫ تلاش دیگران (هر چند در شناخت مسائل روان تخصص داشته باشند) برای شناخت شخصیت افراد کافی نیست، زیرا شخصیت انسان در زیر صدها حجاب رفتار تصنّعی و تکلّفآمیز پنهان بوده و پی بردن به کنه شخصیت افراد کار آسانی نیست و لذا فرمود: «فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلاً»[۳]
در تعریف «شخصیت» گفته شد خصوصیاتی که در روح هر کس شکل میگیرد و او را از دیگران جدا میکند و وسیله تشخیص او از دیگران میشود.
قرآن کریم این حقیقت را چنین ترسیم میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ »[۴]
اى مردم، بىتردید ما همه (افراد نوع) شما را از یک مرد و زن (آدم و حوّا) آفریدیم، و یا هر فرد شما را از یک پدر و مادر خلق کردیم، و شما را قبیله هاى بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید (پس در میان شما برترى نژادى نیست بلکه) مسلّما گرامىترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست همانا خداوند بسیار دانا و آگاه است
در این آیه شریفه، تفاوت انسانها از لحاظ رنگ و قیافه و دیگر خصوصیات جسمانی و همچنین صفات روان (علیرغم وحدت نوعی) مورد توجه قرار گرفته است. هر کدام از این تفاوت ها، باعث تشخیص صاحب آن از دیگر افراد میشوند.
توجه به این نکته نیز لازم است که تفاوتها لازم نیست همیشه ظاهری باشند، بلکه ممکن است اموری همچون عناوین حقوقی نیز باشند ؛ مثلاً میگویند فلانی یک شخصیت سیاسی است، فلانی یک شخصیت علمی است و … .
دانشمدان روح شناس قدیم و جدید، معتقدند که در وجود انسان یک چیزهایی هست که با حسابهای مادی این دنیا جور در نمیآید. لذا پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودهاند: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»[۵] هر کس خود را بشناسد، خدا را میشناسد.
ارزش های انسانی ، حساب مادی ندارند
آن چیزهایی که با حساب مادی جور در نمیآید مسئله ارزشهای انسانی است.
به عبارت دیگر این انسان است که ممکن است یک انسانی باشد منهای انسانیت، چرا که آن چیزهایی که ما آنها را انسانیت انسان میدانیم، آن چیزهایی است که به انسان «شخصیت» میدهد، نه آن چیزهایی که ملاک شخصی انسان است .
آن چیزهایی که ملاک شخصیت انسان است، اولاً یک سلسله چیزهایی است که با ساختمان مادی انسان درست نمیشود، غیر مادی است، به عبارت دیگر از سنخ معنویات است نه مادیات.
ثانیاً آن چیزهایی که ملاک انسان است و به انسان شخصیت میدهد، همه به دست طبیعت و به دست هیچ کسی ساخته نمیشوند، بلکه فقط به دست خود انسان ساخته میشوند.[۶]
لذا میتوان همه ارزشها را در یک ارزش خلاصه کرد و آن ارزش درد داشتن و صاحب درد بودن است و آن درد هم درد غربت و عدم تجانس و بیگانگی با این جهان است، از آن نظر که انسان یک حقیقتی است برای انجام رسالتی که از یک دنیای دیگر آمده است،و از اصل خودش جدا شده است.
و این طبق مکتب ما، فقط درد خدا و درد دوری از خداوند است و لذا هر کس به هر مقامی برسد احساس میکند هنوز هم به معشوق نرسیده «…أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »[۷] بدانید منحصراً با یک چیز قلب بشر آرام میگیرد و از اضطراب نجات پیدا میکند و آن یاد خداست. مکتبهای دیگر تکیه شان در درد انسان است، برای خلق خدا، نه درد انسان برای خدا.
پی نوشت:
[۱] . رک: حبیبیان، احمد، مروری بر روان آدمی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اوّل، چاپ و صحافی شمشاد، ۱۳۷۴، ص ۲۴۵، از مقدمه روانشناسی، ص ۲۵۱٫
[۲] . اسراء/ ۸۴٫
[۳] . همان
[۴] . حجرات/ ۱۳٫
[۵]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۴ ق، ج۲، ص ۳۲٫
[۶]. مطهری، مرتضی، انسان کامل، قم، انتشارات صدرا، ص ۴۸ ـ ۵۰٫
[۷]. رعد/۲۸٫
برگرفته از : اندیشه قم