پيدايش تفکر سيستمی – قسمت دوم
سال 1954 يه گروه تحقيقاتی در زمينه تئوری عمومی سيستم ها تشکيل شد که اعضای شورای مرکزی اون چهار نفر بودن. اين چهار نفر عبارت بودن از :
Ludwig Von Bertalanffy (تخصص : زيست شناس)
Kenneth Boulding (تخصص : اقتصاددان)
Anatoly Rapoport (تخصص : رياضيدان)
Ralph Gerard (تخصص : فيزيولوژيست)
اين گروه که به " Society for General Systems Theory " معروف هستن 4 هدف زير رو برای تحقيقات خودشون تعريف کردن :
1. انتقال دستاوردهای يک شاخه علمی به شاخه های ديگر علمی
2. ايجاد مدل های نظری در حوزه هايی که از اين مدل ها بهره مند نيستن
3. مينيمم کردن همپوشانی مطالعات و تحقيقات نظری در شاخه های گوناگون غلمی
4. ايجاد وحدت ميان علوم
Bertalanffy ميگه : " بر خلاف پديده های فيزيکی ، پديده حيات فقط در organism ها ديده می شود. هر organism يک system است که اجزاء و اعمال آنها دارای روابط متقابل بوده و نظمی dynamic دارند. "
نکته بسيار مهم : همونطور که تو نمودار پيوست شده در پست قبلی مشاهده کردين و همچنين با توجه به تخصص های کميته مرکزی 4 نفره جامعه تئوری عموری سيستم ها ، يک مطلب روشن وجود داره و اون چيزی نيست جز اينکه نظريه عمومی سيستم ها به شدت متاثر از 4 شاخه علمی " رياضيات ، اقتصاد ، زيست شناسی و فيزيولوژی " هستش. در واقع موضوع و زمينه اصلی نظريه عمومی سيستم ها ، بررسی فرآيند " رشد و تکامل " هستش و در اين مبحث ، فرض بر اين هست که تمامی فرآيند های رشد و تکامل از يک الگوی واحد پيروی می کنن.
به عنوان مثال اگر شما به عنوان يک مهندس صنايع تو يه کارخونه توليد ميل لنگ برای اتومبيل سواری مشغول به کار هستين و از شما خواسته شده که ظرفيت توليد واحد رو 8 درصد افزايش بدين ، اين تئوری به شما می گه :
اگر شما نگرش سيستماتيک داشته باشين بايد کارخونه و يا قسمتی از اين کارخونه رو که در فرآيند افزايش ظرفيت توليد دخيل هست رو به عنوان يک سيستم جاندار در نظر بگيرين. حالا هدف شما اين هست که اين سيستم جاندار رشد کنه. با توجه به اساس تئوری سيستم ها شما می تونين از الگوهای مشابه رشد در ساير علوم استفاده کنين. مثلا شما می تونين به بررسی فرآيند رشد يک گياه بپردازين و عوامل موثر در اين رشد رو در کارخونه پياده سازی کنين.
شما وقتی سراغ سيستم های رشد جاندار می رين ، يک اصل موضوع بسيار جالب رو پيدا می کنين. اين اصل می گه يک موجود زنده برای رشد به طور خودکار از عوامل مثبت رشد استفاده می کنه. ما برای رشد يک گياه کافيه که جلوی عوامل محدود کننده اون رو بگيريم و کاری به عوامل تسريع کننده نداشته باشيم. حالا شما می تونين اين ايده رو در مورد پروژه افزايش ظرفيت توليد کارخونه مورد نظر هم به کار ببندين. يعنی برای افزايش ميزان توليد ، به جای توجه به عوامل تسريع کننده توليد ، به عوامل کند کننده توليد بپردازين و اونها رو از بين ببرين. (لازم به توضيح هست که اين اصل ، بسيار پر کاربرد و استراتژيک هست و تقريبا بزرگترين شرکتای جهان برای اعمال تغييرات تو کارهاشون از اون استفاده کردن. من در آخر اين مباحث قصد دارم که چند تا مثال واقعی و کامل هم از به کارگيری تکنيک های مهندسی سيستم در دنيای تجارت و صنعت بزنم).
در آخر بايد اينو بگم که نکته مهم اين هست که فرآيندها يکسان هستن و نه اجزاء و حتی سيستم ها. شما می تونين به عنوان يک مهندس دارای تفکر سيستمی ، با مطالعه دقيق فرايندهای يک سيستم ، و الگوبرداری صحيح از ساير سيستم ها (حتی غير مشابه) ، آينده سيستم مورد نظر رو در مورد سيستم خودتون پياده کنين.
بحث در زمينه مبانی شکل گيری تفکر سيستمی رو تو پست بعدی ادامه خواهم داد.