آثار رسانه های گروهی بر انحرافات اجتماعی



مقدمه

امروزه شاید اطلاعات و آنچه رسانه‎های همگانی در زمینه‎های مختلف اجتماعی و سیاسی عرضه می‎دارند از جمله گرانبهاترین موضوع در جوامع انسانی باشد. برخی نظریه‎پردازان ارتباطات بر این اعتقادند که اهمیت این امر تا به آنجاست که امروزه اختیار جهان تنها در دست کسی است که نفوذ قابل ملاحظه‎ای بر رسانه‎ها دارد. از این رو هر کشور به فراخور و ظرفیت رسانه‎های گروهی خود سعی دارد همه چیز را از این طریق و به شیوه‎ دلخواه و متناسب با آمال و آرزوهای خود منعکس و اداره نماید. در عصری که فرا ارتباطات نامیده می‎شود و زندگی روزمره مردم با تمام وجود متأثر از چنین روشی است، به سختی می‌توان منکر متغیری چنین قدرتمند در عرصه‎ زندگی بشر گردید.

بی‎توجهی به این مهم می‎تواند جوامع را در معرض رکود و عقب‎ماندگی جدی قرار دهد، به گونه‎ای که حتی بسیاری از صاحب‎نظران تحولات اجتماعی قائل به تغییرات بسیار جدی و بنیادین در عرصه‎ زندگی اجتماعی بشر و فرهنگ جوامع در آینده‎ای نه چندان دور می‎باشند. در این میان
رسانه‎ها به عنوان یکی از مهمترین نمادهای این تحول عظیم در عرصه‎ زندگی بشر رفته رفته نقش و جایگاهی استراتژیک و پیچیده به خود گرفته و به عنوان عاملی سرنوشت ساز و تعیین کننده در انتخاب انسان امروز مطرح شده‎اند. با تمام تعاریف و الزامات شمرده شده نباید زوایای منفی ناهنجار و مشکل‎ساز آن را نیز از نظر پنهان کرد، چرا که غفلت از آن می‎تواند سبب تغییرات ناخواسته و حتی تهدید‎کننده‎ای بر ارزشها و فرهنگ جوامع گردد.
رسانه‌های جمعی

امروزه رسانه‎های جمعی یکی از پیچیده‎ترین عناصر قابل طرح در انحرافات اجتماعی هستند. دقیق‎تر آن که فرهنگ سنتی اکثر جوامع دستخوش تغییر و تحول شده و همه تا حدودی متأثر از آنچه فرهنگ واحد جهانی نام گرفته است، شده‎اند. بدون تردید رسانه‎های قدرتمند و فعال در جهان تمام سعی و تلاش خود را جهت مسخ فرهنگ جهانیان و دیکته نمودن الگوها و هنجارهای مورد نظرشان بکار گرفته‎اند. تکنولوژی‎های جدید نظرات سلطه‎ فرهنگی را افزایش می‎دهد و با مظاهر فریبنده‎ خود جوامع تحت سلطه را مدهوش فرهنگ مبتذلشان می‎کنند.

که این امر ناشی از سرمایه‎گذاری بسیار و برنامه‎ریزی دقیق آنان در جهت بی‌هویت کردن کشورهای تحت سلطه است. وسایل ارتباط جمعی در ذهن و فکر مردم عقاید ، ارزش‎ها و هنجارهای خاصی را توسعه داده یا تثبیت می‌کنند. رسانه‎های جمعی معمولا ارزش‎های کلان جامعه و جنبه‎های هنری خرده‎فرهنگ‎ها را به مردم عرضه می‎دارند. مثلا در بسیاری از فیلم‎ها و همچنین تلویزیون تأکید بر ارزش‎های کلانی چون میهن پرستی و مسایل دینی فراوان دیده‎ می‎شود.

تاثیر رسانه‌های گروهی بر زندگی افراد

تأثیر رادیو ، تلویزیون ، جراید ،‌ ماهواره ، اینترنت و ... بر زندگی افراد سبب شده است تا افراد در شرایطی جدید و قهری برنامه‎ خود را متناسب و همسو با آنها تغییر دهند. به عنوان نمونه معمولا اعضای خانواده برنامه‎ کار و زندگی خود را طوری تعیین می‎کنند که بتوانند به موقع از تماشای برخی از برنامه‎ها بهره‎مند شوند . قطعا تأثیر رسانه‎های متنوع و متعدد برحسب محیط و برداشت تماشاگران مختلف جامعه فرق می‎کند و گروه‎های تحصیل کرده با دارا بودن معلومات کافی و آگاهی وسیع می‎توانند مسایل را از ابعاد مختلف شناسایی و بررسی نموده و درباره‎ آنها به قضاوت نشسته و داوری نمایند.

لیکن گروه‎های کم سواد و ناآگاه ، به واسطه‎ محدودیت اطلاعات و درک ناکافی در موارد زیادی قادر به تجزیه و تحلیل داده‎های دریافتی نبوده و به ناچار یا آنها را می‎پذیرند و یا این که خود را نسبت بدانها بیگانه احساس کرده و از اظهار نظر خودداری می‎کنند. اما آن چه مسلم است، رسانه‎ها به شیوه‌های متفاوتی با جرم و خشونت ارتباط دارند، در میان رسانه‎های جمعی ، فیلم‎های سینمایی به عنوان یک عامل مؤثر در انحراف و بزه‎کاری جوانان سابقه‎ی قدیم‎‎تری دارند. نمایش اعمال خشونت‎بار ، کشتار ، جنایت و نیز صحنه‎های هیجان‎انگیز در فزونی و تشدید اعمال انحرافی و بزه اثر بسزایی دارد.

نقش فیلم‎ها در بزه‎کاری و جرم و جنابت از این امر ناشی می‎شود که آنها صحنه‎های پرخاشگرانه مانند تندخویی ، بی‎رحمی ، آدم‎کشی و دعوا را با تمام فنون و بکارگیری آخرین و پیچیده‎ترین شگردهای سینمایی ناشی از فن‎آوری روز در این حوزه به نمایش می‎گذارند. چیزی که امروز به نظر می‎رسد، در بخش قابل توجهی از فیلم‎ها و سریال‎های پخش شده از رسانه‎ تصویری ملی ما دیده می‎شود. تحقیقات نشان می‎دهد که تعداد زیادی از بزه‎کاران در مقایسه با افراد عادی به دیدن فیلم‎های سینمایی خشونت‎بار و جنایی و از این قبیل دلبستگی بیشتری داشته‎اند.

معتاد شدن به معنی عام کلمه از اثرات منفی این پدیده است بخصوص این امر در کودکان بیشتر دیده می‌شود. کودک چنان به برنامه‎های مورد علاقه‎ خود گرایش پیدا می‎کند که ضروری‎ترین امور زندگی و تعامل اجتماعی را از یاد می‌برد. برعکس هر گاه وسایل ارتباط جمعی یک سویه قابل انتظار است در حالی که بسیاری از بزرگسالان به مکانیزمهای دفاعی خاص خود مجهز شده‎اند، اما این موضوع در مورد کودکان مصداق کمتری دارد چرا که هنوز ذهن کودک رموز تحلیل عقاید و سنجش و سپس پذیرش یا طرد منطقی آن را درک نکرده است، از این رو وقتی کودکان بدون هیچ پناه و یا حفاظ در برابر وسایل ارتباط جمعی قرار می‎گیرند ، سخت تأثیر پذیر شده و ناچار به سختی آسیب‎پذیر خواهند شد.

تلویزیون به مثابه‎ رسانه‎ای همه‎گیر و پرنفوذ تأثیری فراتر و بیشتر از سایر رسانه‎های موجود دارد. نظر به این که معمولا تصویر بیش از نوشته یا سخن انسان را متأثر می‎سازد، بیشتر بررسی‎های مرتبط با تأثیر وسایل ارتباط جمعی در رفتارهای انحرافی به سینما ، تلویزیون و احتمالا نوارهای مصور اختصاص یافته است. با این وجود مرور برخی از تحقیقات و یافته‎های پژوهشی نشان می‎دهد که تلویزیون تأثیر قابل ملاحظه‎ای در افزایش خشونت یا تحمیل عقاید و تغییر افکار ندارد. شاید مشکل در این قبیل پژوهش‎ها بدین سبب باشد که هیچ‎گاه نمی‎توان تأثیر تلویزیون را از متغیرهای دیگری مانند پایگاه اجتماعی ، ساخت خانواده‎ها ، جنس ، سن ، تحصیلات و ساخت روانی فرد جدا کرد و درباره‎ آن به داوری نشست.

بررسی رابطه بین جرم و رسانه‌های گروهی

از طرفی بررسی رابطه بین جرم و رسانه‎های گروهی بی‎نهایت پیچیده است، زیرا که جرم و بزه با پدیده‎ها و نیروهای اجتماعی تاریخی گسترده‎ای محاط می‌شوند و رسانه‎ها تنها جزئی از نظام اطلاعاتی نمادین گسترده‎ای هستند که شناخت اجتماعی درباره‎ جهان را بوجود آورده و توزیع می‎نمایند. رسانه‎ها به شیوه‎‎های مختلف همانند اثرات آنها بر سیاست‎های همگانی و نگرش‎های اجتماعی کلی درباره‎ خشونت با جرم مرتبط می‎شود. افزون بر پیچیدگی‎های ارتباط رسانه‎ای سرچشمه‎های متعدد دیگری وجود دارد که یا با ارتباط متقابل با رسانه‎ها یا به تنهایی باعث بوجود آمدن جرم می‎شوند. این سرچشمه‎ها از ویژگی‎های فردی تا جنبه‎های تاریخی ، اجتماعی ، فرهنگی و ... را در بر می‎گیرد.

اهمیت عامل‎های غیررسانه‎ای همانند شرایط خانوادگی ، ویژگی‎های ژنتیکی و روان‎شناختی فردی ، ساختار اجتماعی ، روابط نژادی و شرایط اقتصادی در بوجود آمدن جرم عموما شناخته شده‎اند، لذا به نظر می‎رسد بهتر آن باشد که نقش رسانه‎ها را در
شکل‎گیری جرم و بزه‎کاری در جوامع توأم با سایر عوامل موثر در جرم و بزه‎کاری مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. البته این بدان معنا نیز نخواهد بود که یا نقشی برای رسانه‎ها در شکل‎گیری انحرافات اجتماعی قائل نباشیم، یا نقش و تأثیر آن را کم‎اهمیت بدانیم، بلکه قصد آن است که بر این نکته تأکید شود که باید ریشه‎ جرم و انحراف را در بستری متشکل از متغیرهای متعددی جستجو کرد که هر یک سهم و جایگاه خود را در شکل‎گیری آن دارا می‎باشند.
آینده بحث

رسانه‎ها به تنهایی نمی‎توانند یک فرد تابع قانون را به یک مجرم تبدیل کنند و شایسته نیست علت جرم را به تنهایی متوجه رسانه‎ها کرد، شاید به همین خاطر باشد که راهبردهای انتخاب شده متکی بر این نظریه تاکنون اثر چندانی در کنترل انحرافات اجتماعی نداشته است. به نظر می‎رسد این استدلال نیز واجد دلایل و مستندات قوی و محکمی نیست که نشان دهد رسانه نقش چندانی بر شکل‎گیری انحرافات اجتماعی ندارند. رادیو ، تلویزیون ، فیلم‎های سینمایی ، مطبوعات و سایر ابزارهای اطلاع‎رسانی خود وسیله‎ تعیین‎کننده‎ای که موجد جرم باشند، محسوب نمی‎شوند.

بلکه ابزاری هستند که می‎توانند به شکل دلخواه مورد بهره‎برداری قرار گیرند. در پایان باید افزود که رسانه‎های جمعی نیز مانند بسیاری از یافته‎ها و ساخته‎های انسانی در آن واحد می‎توانند مفید یا مضر باشند، همانطور که از
انرژی هسته‎ای می‎توان در مقاصد صلح‎آمیز و یا به منظور جنگ‎افروزی سود جست، از رسانه‎های جمعی نیز می‎شود استفاده و بهره‎ای دو سویه برد. بنابراین پر واضح است که این انسان‎ها هستند که کاربرد و استفاده از این ابزار را به خوبی یا بدی رقم می‎زنند و باز انسان‎ها هستند که مفاهیم نیکی و بدی را به محتوای برنامه‎های منتشر شده نسبت می‎دهند.