دوستان گرامي ،
با سلام و آرزوي طراوت و مهر
داستاني كه در ادامه مي خوانيد ، در واقع يك تست روانشناسي است در مورد شناخت و قبول گناهان ،
بنابراين خواهشمندم با دقت مطالعه و پس از آن با حفظ حرمت ها اظهار نظر فرماييد .
بـــا سپــاس
به نظر شما مقصر اصلي كيست ؟
زن و شوهري كه بسيار همديگر را دوست داشتند براي گردش به لب رودخانه اي مي روند ،
مرد براي انجام كاري مجبور مي شه كه به طرف ديگر رودخانه رود و قول مي ده دركمتر از يك ساعت
برگردد . مرد مي رود ولي بعد از چندين ساعت بر نمي گردد ، زن در حالي كه بسيار نگران بوده
و پولي نيز همراه نداشته است ، تصميم مي گيرد به دنبال همسرش بگردد در حالي كه براي رد شدن
از عرض رودخانه مجبور بوده از قايق استفاده كند ، قايقران حاضر نمي شود بصورت رايگان زن را
سوار قايق كند .مسافر ثروتمند ديگري كه شاهد اين ماجرا بوده است ، در قبال خيانت زن حاضر
مي شود پول قايقران را بدهد تا زن بتواند سوار قايق شود ، زن بخاطر نگراني و شدت علاقه اي كه به
شوهرش داشته مي پذيرد . زن بعد از پيدا شدن شوهرش ، ماجرا را براي او تعريف مي كند
و شوهر عصباني بي محابا سيلي محكمي به صورت همسرش مي زند و او را ترك مي كند .
.
حالا به نظر شما در اين داستان به ترتيب چه كساني مقصر هستند ؟
زن ، شوهر ، قايقران ، مسافر ثروتمند ؟!؟!؟!