انسان و برنامه دو عنصر تشکیل تشکیلات فرهنگی: مدتی است ضرورت وجود تشکیلات فرهنگی بر سر زبان هاست. اما تاکنون قرائت های گوناگونی از آن شنیده شده است. تشکیلات مجموعه ای مستقل است که یک ماموریت خاص دارد و میتواند با نیت های انتفاعی و غیر انتفاعی تأسیس شده باشد. اصل تشکیلات سخت افزار آن نیست بلکه فلسفه وجودی تشکیلات را نرم افزار آن تشکیل می دهد. تشکیلات یعنی محل انسان سازی و کادر سازی. شهید مظلوم بهشتی می گوید: کار در تشکیلات باید آهنگ عبادت داشته باشد.
با نگاه به نقش پذيري افراد در تشكيلات، اعضا باید در لایه های مختلفی فراخور شخصیت آنها قرار گیرند و با هر عضو متناسب با لایه ی تشکیلاتی اش برخورد شود و نظام ارتقا در تشکیلات نیز باید بر اساس همین لایه ها باشد.
چنانچه بخواهیم رفتارهای بین اعضای تشکیلاتی نهادینه شود باید:
• اعضای تشکیلات باید خیرخواه همدیگر باشند و توقعات را از همدیگر کم کنند.
• در تشکیلات باید ظرافت برخورد را رعایت کرد، یعنی اینکه با چه کسی، چگونه برخورد کنیم.
• معاونت دادن اعضا در کارهای همدیگر
• روحیه توصیه بایستی در بین اعضا وجود داشته باشد و اعضا همدیگر را به حسنات توصیه کنند و اعضا از کنار مشکلات همدیگر نباید به آسانی عبور کنند.
• بذل و بخشش باید درتشکیلات نهادینه شود و افراد نسبت به یکدیگر روحیه ایثا و فداکاری داشته باشند.
اینکه کار تشکیلاتی دو بازوی مهم دارد یکی انسان و دیگری برنامه، اعتقادی بود که شهید بهشتی به کار تشکیلاتی داشت. امروز در نظام تشکیلاتی انقلابی ما برای دو عنصر انسان و برنامه از روش تشکیلاتی دکتر بهشتی بهره می بریم که بسیار کارگشا است.
اهداف تشکیلاتی :
هر تشکیلات برای رسیدن به اهداف خود، به دو عنصر انسان و برنامه نیاز دارد. تشکیلاتی که علاوه بر اهداف برون سازمانی، دارای اهداف درونی بوده و قصد تربیت اعضای خود را دارد یا اصالتاً برای تأمین نیروی انسانی همطراز در نظام، تأسیس شده است تشکیلات فرهنگی می خوانیم. در خصوص عنصر انسان؛ شناسایی، جذب، تثبیت، دفع، سازماندهی و به کارگیری و رشد انسان مد نظر قرار می گیرد و در خصوص عنصر برنامه، هدفگذاری، برنامه ریزی، اجرا، ارزیابی، اصلاح برنامه مد نظر کار تشکیلاتی است.
عناوین فوق دارای تداخل و ذومراتبی نیز هستند. مثلاً گاهی به کارگیری یک نیرو در راستای یک هدف بیرونی، خود موجب رشد درونی نیروست. یا گاهی نیروی درون تشکیلات برای ارتقای خود مجدداً مورد شناسایی های جدیدی قرار می گیرد که با شناسایی او در بدو ورود متفاوت است. در برنامه ریزی و اجرای آن هم، گاه نفس برنامه ریزی موجب رشد نیروهاست و از این جهت خود برنامه ریزی امری اجرایی و هدفمند و محتاج برنامه خواهد بود.
از آن جا که بحث این نگاشته تشکیلات فرهنگی (تشکیلاتی که نیرویش مخاطبش نیز هست) است نه تشکیلات صرفاً برونگرا، باید دو مبحث اساسی برنامه ریزی فرهنگی و رشد نیرو را در کنار هم و در اولویت نسبت به سایر نکات تشکیلاتی مطرح کرد.
ویژگی های تشکیلات:
1- یک پدیده ی انسانی است.
2- مجموعه ای از انسان هاست.
3- مجموعه ای از انسان های هم اندیشه است.
4- مجموعه ای از انسان های هم هدف که نقش های مکملی برای خود می سازند.
5- مجموعه ای از انسان ها که برای رسیدن به هدف استراتژی دارند.
مزایای کار تشکیلاتی:
اول: تشکیلات مجموعهای از افرادند نه یک فرد. نیروی ده نفر بیش از نیروی یک نفر است. پس مزیت کار تشکیلاتی نسبت به کار فردی این است که اهداف با قدرت بیشتری پیگیری میشوند. در جهان امروز که همه چیز تبدیل به شبکههای بزرگ پیدا و پنهان شدهاست، اندیشهی منفرد کار کردن تنها خیانت به آرمانهاست. حتی کار ارتباطی و چهره به چهره نیز باید شبکهای هماهنگ را پشت سر خود داشته باشد وگرنه نمیتواند تکثیر و حمایت و تا ابد تغذیه شود.
دوم: تشکیلات مجموعهای است سازماندهی شده. پس یک مزیت کار تشکیلاتی نسبت به کار جمعی اما سازمان نیافته، این است که در آن، نه از موازیکاری و نه از خنثیسازی کار دیگران خبری نیست. به عبارتی در کار جمعی بی سازمان، ما نیروی ده نفر را داریم اما به هدر می دهیم. در صورتیکه در کار تشکیلاتی میتوانیم از نیروی خالص و کامل ده نفر بهرهمند شد.
سوم: نباید گمان کنیم سازماندهی، تنها از کسر نیروها جلوگیری میکند. تشکیلات در واقع نیروها را علاوه بر جمع کردن، در هم ضرب هم میکند. به عبارتی می شود گفت: نیروی ده فرد بیش از ده، نیروی فرد است.
اگر کاری جنبه های مختلفی داشته باشد، دیگر یک نفر حتی بهصورت نیمه هم نمیتواند به همهی جنبههای آن به خوبی برسد. این همان بحث اهمیت نقشهای مکمّل است. راز کارایی نقشهای مکمّل این است که با وجود چند نیرو میتوان بعدی از ابعاد توانایی هر نیرو را بر یک یا چند امر خاص تمرکز داد. تشکیلات ایدهآل آن است که تواناترین نیرو را برای هر جنبه از کار، پیدا کرده و اینگونه با حرفهای کردن نقشهای مکمّل، اهداف را بهتر دنبال نمود.
آفات کار تشکیلاتی کردن
یک آفت دل خوش کردن به یک تفکر مجرد است، یعنی فکر کنیم که حالا ما مشغول کاریم، دیگر بیشتر از این چه کار کنیم. بدون این که با مسائل جاری جامعه ی خودمان در تماس باشیم، بدون این که سعی کرده باشیم که نیازهای فکری و عملی را بشناسیم و حتی بدون این که به خودمان زحمت بدهیم که از زبان ها و دهان ها و ذهن ها، سوال کنیم که چه اشکلاتی و چه نیازهایی دارند، بنشینیم برای خودمان ببافیم.
آفت بعد یک مقدار عجله است. عجله در کارها همیشه کار را خراب می کند. احساس این که دیر شده و شتاب و سرعت باید داشت، غیر از عجله دست و پاگیر است. یک لحظه تأنّی تحقیقا روا نیست، اما یک قدم با عجله هم یقینا موجب سرنگون شدن و ناکام شدن است. عجله نباید کرد.
کار با عجله کار عمیقی نخواهد بود. شما کمتر کار عمیقی را پیدا می کنید که با عجله و سرهم کنی درست شده باشد. آن کاری که سرهم کنی درست می شود و با ماست مالی انجام می گیرد؛ آن کار، کار عمیقی قاعدتا نخواهد بود. ممکن است یک نقش خوب و زیبایی داشته باشد، اما عمقی ندارد.
دغدغه های رهبری پیرامون تشکیلات و اخلاق تشکیلاتی
ضرورت وجود تشکیلات
ما اعتقادمان این است که بهترین راه و برترین حربه ای که می تواند راه ها را باز کند و هدایت الهی را و هدایت انقلابی را در ذهن ها و جان ها بنشاند و به میوه بیاورد، مثمر بکند؛ یک تشکیلات است. ما عقیده داریم که اگر چنانچه کسانی بخواهند برای انقلاب کار کنند و این ها متشکل نباشند، متجمع نباشند، نخواهند توانست از لحاظ کمیت آن کاری را بکنند که یک گروه متشکل انجام خواهند داد. تشکیلات یکی از فرائض هر گروه مردمی است که هدفی را دنبال می کنند. تشکیلات یعنی نظم، یعنی تقسیم وظایف، یعنی ارتباط و اتصال، و زنجیره ای کار کردن؛ این معنای تشکیلات است. 27/11/60
خصوصیات کار و افراد تشکیلاتی
یک کار تشکیلاتی خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند، گم کند؛ که این گم کردن عین باز یافتن به نحو درست است. چیزی کم نمی شود از آدم، چیزها به او اضافه می شود. من مثال می زنم به آن لیوان آبی که داخل آن یک حبه قند را شما می اندازید. این یک حبه قند یک چیز مشخصی است، به قدر خودش شیرینی دارد. وقتی در لیوان آب انداختی، تمام است، یعنی یک دانه از این ذرات ریزی که زیر دندان می آمد و صدا می کرد و خودش را نشان می داد که هان! منم؛ یک دانه از اینها باقی نمی ماند، تمام حل می شود در آب. در آنجایی که قبل از آن یا بعد از آن، ده حبه قند دیگر هم حل شده. اما به نظر شما از این حبه قند یک ذره اش از بین رفت؟ هیچ چیز از آن از بین نرفته است. این قند یک ذره کم نشد، بلکه یک خورده به آن زیاد شد. تشکیلات باید این جور باشد. شکل کامل یک تشکیلات درست، این جوری است که فرد در جمع، حل بشود. این شکل درست تشکیلات است. 2/3/59
یک تشکیلات واحد، اولین و واضح ترین معنایش این است که افرادی که در این تشکیلات کار می کنند به دنبال یک جهت واحدی، به دنبال گمشده ی واحدی می گردند، آن هم با همکاری و همراهی و همگامی با یکدیگر. پس اخلاق تشکیلاتی یعنی اخلاق اسلامی؛ اخلاق تشکیلاتی یعنی اخلاق اسلامی منظم، یعنی چگونگی برخورد دو برادر، دو هم فکر، دو هم آهنگ، دو هم جهت.
اگر ما مجموعه مقررات و تکالیفی را که در اسلام هست، این ها را مانند اندام ها و اجزای یک ماشین در نظر بگیریم که دارد با یک نظم خاصی حرکت می کند، اخلاق چه موضعی دارد این جا؟ در یک دید خیلی سطحی، عرفی قابل فهم، اخلاق عبارت است از آن وسیله ای که موجب می شود این حرکت و هم آهنگی میان این اجزا بدون اصطکاک، بدون سائیدگی، بدون زیان و خسارت انجام بگیرد، این اخلاق است.
دو کار را اخلاق اسلامی کلا به ما تعلیم می دهد، یکی این که با خلق ها و خصلت ها و خوی های بد در خودمان دائما مبارزه کنیم و آنها را خنثی کنیم. دوم این که اخلاق نیک و فضائل را در خودمان به وجود بیاوریم و رشد بدهیم؛ هر دو کار باید به موازات انجام بگیرد. مثلا یکی از اخلاق های مذموم و پلید، عُجب است. عُجب یعنی چه؟ یعنی خود شگفتی. یعنی از خودمان راضی باشیم. عیبش این است که تا خیلی از خودمان متشکر شدیم، متوقعیم همه از ما متشکر باشند.
در رابطه با اخلاق تشکیلاتی، اصل همین است؛ بایستی جوری باشد که انسان منیّت های خودش را، آن خودمحوری ها را در قبال جمع کنار بگذارد. خودمحوری ها در چند خصلت بد خلاصه می شود: یکی همین عُجبی بود که گفتیم. همین خودشگفتی. این یکی از آن بدترین خصلت هاست. این را علاج کنید با مقایسه خودتان با کسانی که بهتر و بیشتر و موثرتر از شما کار می کنند. علاج کنید با بزرگ کردن عیوب کارتان در ذهن خودتان و بالاخره به هر کیفیتی، این حالت را در خودتان بشکنید، یکی این است.
یکی دیگر کِبر است، یعنی خود را بزرگ دیدن. اگر تکبر چیز خوبی بود، باید اجازه تکبر به پیامبران و به اولیای خدا داده می شد، در حالی که این کار نشده. خدا تکبر و خودبزرگ بینی را در چشم پیامبران زشت کرده. تواضع یعنی خود را فرونهادن، خود را در طبقات نازل قرار دادن و این ها هم عملا همین کار را کردند.